(دکترای جامعهشناسی، استاد بازنشسته دانشگاه تهران)
همراستا با پنجمین همایش کنکاشهای مفهومی و نظری دربارۀ جامعۀ ایران
۱. مهمترین ویژگی جامعۀ ایران در تاریخ معاصر چیست؟
معتقدم زمان جدید، زمان التهاب است. زمانی است که در آن سریعترین و عمیقترین تغییرات در تمام تاریخ در آن رخ داده است. هیچ وقت تاریخ شاهد چنین دوران تغییرپذیری نبوده است. شاید اگر مردگان دوباره به جهان بازگردند و مردمی را ببینند که در خیابان به تنهایی راه میروند، صحبت میکنند و میخندند، گمان کنند که وارد شهر دیوانگان شدهاند. در صورتی که این آدمها در مسیر خودشان با دنیا در حال گفتگو هستند. بنابراین مشاهده میکنید که شاهد عمیقترین تغییرات در طول تاریخ هستیم. زمانی یکی از متفکران یونانی میگفت: اگر رودخانه را ببینید و سرتان را برگردانید و دوباره روخانه را ببینید، رودخانه دیگریست. این جمله آن روز مصداق نداشت، ولی امروز جامعه مصداق همین جمله است. جامعه در گذشته ایستا نبوده است. من در «دایرهالمعارف» انواع تغییرات را ذکر کردهام؛ همۀ جوامع تغییر میکردهاند؛ اما تغییری بسیار کند و بطیء. امروز و فردا و فرداهای دیگر بسیار به هم نزدیک و شبیه بودند. رسوم و آداب اجتماعی پایدار بودند. هویت انسان پایداری نسبی داشت. روابط انسانها الگوهای مشخص و ساختارپذیری داشت. در مواردی هم تغییراتی صورت میگرفت که این تغییرات گاهی عمق بود، گاهی ناپیدا بود ولی جوامع نیمهایستا بودند. در مقابل، برای جامعۀ فعلی حتی عنوان جامعۀ پویا هم مناسب نیست و باید آن را هایپرپویا بنامیم. زمان بر این جامعه تحمیل میشود و جامعۀ دیگر با عناصر و ساختار دیگری را میسازد. از پیامدهای این تغییرات سریع، بیهنجاری یا آنومی است. روزگاران طولانی، زنان در خانه بودند و تاثیری نداشتند. طلاق یکسویه، آنی و ارزان و مردانه بود. اما زندگی در جریان بود. الان شاهد زنانی هستیم که تحصیلاتی بیش از مردان دارند. چیزهایی را که تصور نمیشد زنان به آنها دست پیدا کنند، امروز دست پیدا کردهاند. زمانی تصور نمیشد که در بانکها زنان حسابدار باشند، اما حالا زنان مشاغل بانکی را تسخیر کردهاند. این زنان درآمد دارند، در گذشته زنی که در خانه کار میکرد، درآمدش متعلق به مرد بود. اما حالا این زن کار میکند و درآمدش جز به او به هیچ کس دیگری تعلق ندارد. زمانی که جامعه نداند این پول مال کیست، بروز آنومی امکانپذیر میشود. مردانی هستند که میگویند وظیفۀ پرداخت هزینۀ خانواده بر عهدۀ مرد است و پول باید در اختیار آنان باشد. در مقابل، زنانی هم هستند که معتقدند مردان وظیفۀ ادارهی امور اقتصادی خانواده را دارند و مالکیت درآمد زنان در اختیار زنان است. اینجاست که دچار انواع اختلافها میشویم. حالا باید دید که قاعده کدام است؟ هنجار چیست و نظم چگونه شکل میگیرد؟ اینجاست که ممکن است انواع مختلف اطلاعات در جامعۀ ایرانی تولید شود.
۲. مهمترین تغییر اجتماعی ایران معاصر از دید شما کدام است؟
من در زندگی علمی خودم دو تخصص انتخاب کردم: جامعهشناسی خانواده و جامعهشناسی ارتباطات. در خانواده نگاه کنیم؛ آیا خانوادۀ امروز همان خانوادۀ دیروز است؟ هرگز این طور نیست. در سالهای طولانی زنان سالمند برای انتخاب همسر برای فرزندشان از دیگران سوال میکردند که دختر دم بخت دارند یا نه. خودشان انتخاب میکردند، خودشان تصمیم میگرفتند و خودشان نهایی میکردند. خواستگاری رسم تحمیلی تاریخ بود. ازدواجهای تحمیلی وجود داشت. ازدواجها تنظیم شده بود. والدین ازدواجها را تنظیم میکردند. والدین به عنوان جامعه تصمیم میگرفتند و ازدواجها و ارتباطات را تنظیم میکردند. ازدواج سفید (که از نظر من واژۀ غلطی است) یا همباشی در تاریخ نظیر نداشت. خانوادهای که افتخار کند فرزندش ازدواج سفید کرده، وجود نداشت؛ تاریخ چنین رسمی ندیده بود و نشناخته بود. الان زمانی است که خانوادهها به فرزندان اندک رضایت میدهند و به یک یا دو فرزند بسنده میکنند. از زمانۀ خانوادههای شلوغ و پرجمعیت عبور کردهاند. حالا میبینیم که دنیای معکوس تولید شده است. فرزندانی که به دنیا میآیند و قاعدتاً باید تابع آن چشمبستۀ والدین در خانوادۀ پدرسالار باشند، حالا خود حاکمان خانواده هستند. خانوادهها فرزندمدار شدهاند. یک فرزند در خانواده وجود دارد که قسمت اعظم اقتصاد خانواده را میبلعد. فرزند در خانواده محور، مدار و مرکز شده و تا به حال چنین چیزی را ندیده بودیم.
گفتمانهای جدید خانواده ایجاد شده است. زمانی طلاق مذموم و انگ اجتماعی بود. زنی که طلاق میگرفت در ادارهای راهی نداشت. همسایهها و دیگران به او با نگاه بد مینگریستند. حتی دوستانش او را رها میکردند. میبینیم در مواردی هرچند اندک، جشن طلاق هم برگزار میگردد. دیگر طلاق را بد نمیدانند. شاید اگر بر همین منوال پیش برود کسانی برتر باشند که چندین بار طلاق گرفته باشند. در کتاب طلاق، من سرنوشت این تغییرات را ذکر کردهام.
خالی شدن محتوای کلمات در خانوادهها هم مشاهده میشود. پدر در خانواده پدر نامیده میشود و مادر نیز مادر و فرزند هم فرزند خوانده میشود. اما هیچ کدام پدر، مادر و فرزند سنتی نیستند. فرزند در گذشته محتوایی داشت که وظایف و آدابی را برای رفتارش در مقابل پدر و مادر تعریف میکرد. مثلاً فرزند در مقابل پدر نباید بخوابد، نباید ابراز نظر کند و غیره. اما اکنون چنین نیست و فرزند به پدر میگوید نظرت را قبول ندارم. کلمات خلاء محتوایی پیدا کردهاند و این خلاء محتوایی به ناچار اختلافات خانوادگی ایجاد میکند. پدری که از فرزندش میشنود که حرفش درست نیست، فرزند را با خودش مقایسه میکند و ممکن است فرزند را مورد توهین قرار دهد. اما موضوع اصلی این است که فرزند متعلق به زمانۀ دیگریست که پدر او را نمیفهمد. پدر با زمانۀ فرزند حرکت نکرده است. پدر در دنیای امروز میخواهد زمانۀ قدیم را بر دنیای جدید تحمیل کند. قاعدتاً میسر نیست و او پدری ایزوله، تنها و منفی خواهد بود. بنابراین میبینیم نظم دیگری در گفتمان خانواده حاکم شده و روابط در خانواده دچار دگرگونی عمیق شده است. چند روز پیش متنی برایم ارسال شده بود که نوشته بود، دیشب اینترنتم خراب شد و به آشپزخانه رفتم. اعضای خانواده را دیدم، آدمهای خوبی بودند. این گرچه طنز است، ولی نشان میدهد که شیرازۀ خانواده هم تفاوت کرده است. ارتباطات انسانی در خانواده دیگر آن ارتباطات سابق نیست. متاسفانه ورود موبایل و تکنولوژی، ارتباطات خانواده را به حداقل رسانده است. تصمیمگیریهای خانواده، تصمیمگیریهای سریع و راحتی بود. ولی حالا برای خرید یک کالا ماهها باید گفتگو کنند و شاید هم بدون نتیجه. نظام تصمیمگیری در خانواده دچار تغییرات عمیقی شده است. خانوادههایی را مشاهده میکنیم که ارزشها در آن جابجا شدهاند؛ ارزشهای والا به پایین افتادهاند و ارزشهای دیگری جایگزین شدهاند. جابجایی سریع و عمیق ارزشهاست. بدها، خوب شدهاند و خوبها بد. ما قرار است تمدن را بر مبنای خانواده بچینیم، اگر این راه ادامه پیدا کند قاعدتاً ما دچار سردرگمی تاریخی خواهیم شد.
در حوزۀ ارتباطات هم تغییرات، عمیق، سریع و بیسابقه در تاریخ است. جامعهای که در آن مغزهای مصنوعی پدید میآیند. کارخانهای مثل تویوتا که با هزاران کارگر کار میکرد، حالا با یک دکمه تولید میکند. رباتها کارخانه را اداره میکنند. خواه ناخواه این کارخانه، کارخانۀ جدیدی است. حاکمیت تکنولوژی در ورطۀ تولید جاریست. وسایل ارتباط جمعی هم از این تغییرات باز نماندهاند. ما یکباره دیدیم که دنیای جدیدی ایجاد شده و نامش را دنیای اینترنت گذاشتهایم. دنیای اینترنت همۀ زندگی ما را، حتی آموزش را تحت تاثیر قرار داد؛ آموزش از راه دور و کار از راه دور. امروز با تمام تعجب میبینیم دنیای متاورس در راه است؛ دنیای مجازی سهبعدی. یعنی میتوانید در خانه بنشینید و وارد کنسرت شوید. کنسرت را تماشا کنید و از برنامه خارج شوید. دنیای متاورس میتواند خیلی زود دنیای اینترنت، دنیایی که به تازگی متولد شده بود، را به تاریخ بسپارد. بنابراین شاهد تغییرات عمیق، غریب و بیسابقهای هستیم. در عالم پزشکی، با شناسایی و خواندن DNA انسان قبل از تولد دربارۀ ویژگیهای ظاهری نوزادی که به دنیا خواهد آمد اطلاع میدهد و والدین میتوانند درخواست تغییر ژن در DNAداشته باشند. انسانی که حالا میتواند خالق باشد؛ انسان خداگون، انسانی دیگر، پزشکی دیگر و تواناییهای عجیب و بیسابقۀ دیگر. سرعت تغییر و سرعت پیدایی جهان دیگر را میبینیم. تغییراتی که ایجاد میشوند، هیچ کدام پایدار نیستند. هر تغییری فردای دیگری را در انتظار دارد و دگرگون خواهد شد. مثل اینترنت که عمر کوتاهی دارد و به زودی به تاریخ خواهد پیوست.
تبعات این تغییرات هم مهم هستند. در عالم پزشکی، تغییرات عمیق میبینیم؛ ریشهکنی مالاریا در جهان، ریشهکنی فلج اطفال در جهان و شناسایی ویروسها. امید انسان برای بقا بالا رفته و ما از امید زندگی ۴۵ سال به ۸۷ سال در برخی جوامع رسیدهایم. آدمهایی که به دلیل آب مروارید کور میشدند، امروزه در طول چند ثانیه معالجه میشوند. ولی تکنولوژی DNA تا کجا پیش خواهد رفت؟ آیا روزی خواهد رسید که انسان ارگانیک پیدا نشود و همۀ انسانها دارایDNA دستکاری شده باشند؟ باید نگران فردایی بود که با شدت و سرعتِ این تغییرات با دنیایی مواجه شویم که آن را نشناسیم و تغییرات چنان باشد که دنیای زیبای گذشته را به یاد بیاوریم و دچار رمانتیسم گذشته باشیم، گذشتۀ آرام و ساده. مارگارت مید در کتاب بلوغ در ساموآ همین نکته را مطرح میکند که چگونه مردم ساموآ در آرامش زندگی میکنند، پسر شغل پدر را دارد و دغدغۀ زندگیِ جدید و، آشوبهای کنکور و رشتههای گوناگون ندارد. حالا جوان آمریکایی جدید با چه آزمونهایی مواجه است و باید چه سختیهایی را پشت سر بگذارد تا وارد بازار کار شود؛ بازار کاری که هر روز دگرگون میشود.
۳. چه مفهومی مهمترین خصوصیّت تغییرات اجتماعی ایران را وصف میکند؟
در جامعۀ جدید شاهد نوعی تبعید اجتماعی انسانها هستیم، منظور نا زمان بودن و غریبه با زمان بودن انسانها است. در همۀ ارکان زندگی، غربت انسانها با زمان دیده میشود. دندانپزشکی که این روزها نتواند ایمپیلنت کند و از دیدگاهها، روشها و ابزار جدید استفاده کند، با کسادی مواجه میشود. پدری که نتواند دنیای جدید را ببیند و بفهمد، قطعاً گفتگوی او با فرزند، مانند گفتگوی کران است. او فرزندی را میبیند که اندیشهها و رفتار دیگری دارد و اندیشههای دیگری مطرح میکند، به اندیشههای سنتی تمایل ندارد. پدر تصور میکند که فرزندش نااهل شده است. در صورتی که فرزند با زمانۀ خودش حرکت میکند و زمانه دیگری است. بنابراین در همۀ ارکان زندگی این نازمانی و غربت با زمان اتفاق میافتد. انسانها در خانواده زمانی که سالمند میشوند به غریبان نزدیک میشوند. اعضای خانواده گاهی حرفهای آنها را قبول نمیکنند و گاهی با یک لبخند میگویند که درست میگویید. ولی هرگز درست گفتن را از او نمیپذیرند. او با زمان خودش غریبه شده و اندیشههایی را که مطرح میکند مال این زمان نیست و متعلق به زمان یا زمانهای دیگریست. اندیشهها بسیار زود به گورستان تاریخ سپرده میشوند. بیان زیبای حضرت امیر امروز بسیار صداق دارد: فرزندان خودتان را برای زمانۀ خودشان تربیت کنید. بنابراین پدران و مادران باید معنی زمان را بفهمند، تغییرات را بفهمند و با تغییرات اجتماعی حرکت کنند، بهروز و بهنگام باشند.
در عرصههای دیگر هم تغییرات قابل مشاهده هستند و جهان اقتصاد هم تاثیر پذیرفته است. امروز کالاها دو نوع قدمت پیدا میکنند؛ یک قدمت ناشی از فرسایش و عدم کاربرد کالاست و قدمت دیگر به قدیمی بودن کالا مربوط میشود. یخچالی که شما سال گذشته خریدید، امروز قدمت پیدا کرده چون مدلهای جدیدی وارد بازار شده است. اگر قطعهای از یخچال خراب شده باشد، چراغ خطر یخچال نشان میدهد. در مواردی که کالاها فرسوده میشوند، مشکلات دیگری ایجاد میکنند؛ حالا کالاها دو نوع قدمت دارند: قدمت ناشی از فرسایش و قدمت ناشی از کهنگی (نازمان بودن). انسان جدید زبالهساز شده است. ما در آستانۀ تاریخ و زمانۀ جدیدی هستیم و دنیای جدیدی را تجربه میکنیم که در تاریخ سابقه نداشته است. همان طور که قدمت دربارۀ کالاها مطرح است، در مورد سازمانها و نهادها نیز مطرح است. دنیای جدید، دنیای انطباقهای جدید، پی در پی، منظم و پایدار است. بنابراین پیرمردی که با زمانهاش غریبه میشود، کسی است که زمانهاش را نشناخته است و با آن انطباق پیدا نکرده است. داعش مورد طعن قرار میگیرد، چون زمانۀ خودش را نشناخته، داعش متعلق به این زمان نیست. پس مورد لعن و طعن قرار میگیرد، چون زمان بر او تحمیل میشود.
۴. روندهای اصلی تغییرات اجتماعی کنونی ایران کداماند؟
سرعت عظیم تغییرات باعث میشود تا ما یکدیگر را نشناسیم. فرهنگ، نوعی بودن است. بودنهای دیگری تولید شده که ما در آن نبودهایم. بنابراین آنها را نمیشناسیم و در نمییابیم. جامعۀ جدیدی به صورت یک برهوت در میآید و خواه ناخواه مشکلات جدیدی تولید میکند. رسانهها حوزۀ خصوصی انسان را تسخیر میکنند؛ دنیایی که ما در آن متاورس و بلاکچین را داریم. حوزۀ خصوصی انسانها بسیار محدود است. رسانهها جزئیترین بخشهای حیات خصوصی انسان را شناسایی میکنند. انسانها باید هر روز دگرگون شوند. انسانی را تصور کنید که سالهاست راننده است و ماشینهای بدون راننده تولید میشود و دیگر نیازی به شغل رانندگی نیست. حالا این فرد باید در حوزههای دیگری مثل برنامهنویسی وارد کار شود و مهارت دیگری را بیاموزد. جابجایی انسانها کار سختی است. شغل جدید، جای جدید و بنای جدید سردرگمی ایجاد میکند و جهانی پدید میآید که به آن جهان آوارتارها گفته میشود. اگر نتوانیم این تغییرات را مهار کنیم، انسان اسیر عقل خودش خواهد بود، اسیر ابداعات و ساختههای خودش. چارلی چاپلین در فیلم عصر جدید به همین دگرگونیها واکنش نشان میداد. این فیلم فریاد هنرمند بود در برابر دگرگونیهایی که انسان را اسیر ساختههای خودش میکند. رئیس کارخانه با تکنولوژی جدید، دستگاهی را میآورد که غذای کارگر را هنگام کار کردن در دهان او میگذارد. بنابراین کارگر حق بیرون رفتن ندارد و باید بازده کارگر بالا برود. این وضعیت را چاپلین به تمسخر میگیرد و فریادی است در برابر ساختههایی که سازندۀ خود را منقاد خودش میکند. در هر حال امیدواریم روزی عقل و استعداد و توانایی انسان به کار بیفتد، تکنولوژی را مهار کند و انسان را از این ورطه بیرون بکشد و انسانگرایی جدیدی ایجاد شود. هیچ چیزی زیباتر از این نیست که انسان حاکم بر ساختار خودش باشد. چارلی چاپلین این فریاد را میزد و بعد هم کتاب شازده کوچولو هم همین فریاد را میزد. شازده کوچولو به جایی میرود و میبیند که مردی در حال محاسبۀ داراییهایش است. سلام میکند و جوابی نمیگیرد. در اینجاست که فریاد نویسنده به آسمان میرود و میگوید که دوست ندارد این چنین اسیر ساختههای خودش شود. دوست دارد هنگامی که گرسنه میشود غذا را آرام آرام صرف کند. هنگام تشنگی آرام آرام به سوی چشمه برود و از آب چشمه استفاده کند. برگردد به طبیعت، طبیعتی که در حال از بین رفتن است.
۵. برای شخص شما کدام خصوصیّتِ این تغییرات، اُمیدآفرین و کدام، بیمآفریناند؟
تکنولوژی فی نفسه نه خوب است و نه بد. این انسان است که آن را میسازد و باید با تدبیر انسانها همراه باشد. یعنی سازندۀ تکنولوژی باید تصمیم بگیرد و تکنولوژی را در خدمت انسانها قرار دهد. تکنولوژی در عالم پزشکی کارهای عظیمی انجام داده است. میتوان دندانهای فرسوده را از دهان خارج کرد و جای آن دندانهای دیگری گذاشت. این پیشرفت بسیار خوبی است. میتوان چشمهای بیمار را درمان کرد و انسان کور را بینا کرد. اما آیا باید تا جایی پیش برویم که همۀ انسانها را از حالت طبیعی خارج کنیم؟ یعنی تا جایی که دیگر انسان ارگانیک وجود نداشته باشد؟ آیا باید به میزانی این مسیر را ادامه داد تا انسانها هر روز مجبور شوند تا کارشان را تغییر دهند و به سراغ مشاغل دیگر بروند؟ آیا این جامعه، جامعۀ سالمی خواهد بود؟ آیا نوستالژی دو راهی گذشته را با خودمان حمل نخواهیم کرد؟ بنابراین معتقدم همۀ تغییرات را نباید پذیرفت. باید تغییرات را مدیریت کرد. انسان جدید مطیع و منقاد تکنولوژی نیست. تکنولوژی برای انسان و در خدمت انسان است و باید مدیریت انسانی بر آن حاکم باشد.
مصاحبهکننده همکار: خانم اختر (الناز) شیری
مدیر بخش اقتراح: آقای حسین نورینیا