(دکترای جامعهشناسی، استاد دانشگاه ایالتی کالیفرنیا)
همراستا با پنجمین همایش کنکاشهای مفهومی و نظری دربارۀ جامعۀ ایران
1. مهمترین ویژگی جامعه ایران در تاریخ معاصر را چیست؟
دانشمندان حوزههای مختلف اقتصاد، فرهنگ، سیاست، اجتماع و ... میتوانند این ویژگی یا ویژگیها را از منظر حوزه علمی و مطالعاتی خود توصیف کنند. از منظر گسترده علوم انسانی، مهمترین ویژگی تاریخ یک قرن و بیش ایران کلیتی به نام مقابله سنت و نوگرایی (مدرنیته) بوده است. این مقابله به نحوی دیالکتیکی شامل همه تعارضات گوناگونی است که معیارهای سنت و نوگرایی از درون و بیرون به چالش گرفته است. البته، کمیت و کیفیت این تعارضات و تقابل در حوزههای گوناگون جامعه حضور و بروز متفاوتی داشته است. در حوزه سنت، تضاد و مقابله خود را بیشتر در دین و فرهنگ نمایان داشته است. دولت شبه مدرن پهلوی موفقیت نسبی بیشتری در ایجاد اشکال مدرن و شبه مدرن در سیاست، اقتصاد، آموزش و پرورش، و ساختارهای بوروکراتیک قوای مقننه و قضاییه و اجراییه داشت تا در حوزههای فرهنگی و اجتماعی. در حوزه دین، تقابل این دو در سطح جامعه، بویژه در بروز جلوههای نوگرایی، بسیار نمایان و تندتر از تضادهای گفتمانی بین این دو در میان سکّانداران دین بود. لرزههای درونی در میان سکّانداران دین با ورود مرحوم بازرگان و بعدها دکتر علی شریعتی اوج گرفت. شکاف عظیم بین سیاست شبه مدرن و اقتدارگرای پهلوی با نخبگان فرهنگ و سیاست نوین از یک سو و نخبگان دینی از سوی دیگر به نحوی انفجارگونه به سقوط دولت شبه مدرن انجامید. انقلاب حاصل از این انفجار انتظاری برای ایجاد نوعی موازنه مثبت بین سنت و نوگرایی را به وجود آورد. ولی با تاسیس حکومت دینی این انتظار تحقق نیافت و فرایند مقابله سنت و نوگرایی در ترکیبی جدید، جامعه ایران را با تضادهای جدیدی مواجه داشت. تلاش دکتر شریعتی برای ایجاد توازن بین سنت و نوگرایی دینی به ایدئولوژیک کردن دین انجامید. جدال خفیف و نسبتا آرامی که در دو دهه قبل از انقلاب بین این دو نیرو درگرفته بود با انقلاب به بروز تضادهای غیر قابل انتظاری، هم در سیاست و هم در دین انجامید. ظهور و گسترش پدیده جهانی شدن در نیم قرن اخیر تقابل این دو پدیده را، بهویژه در یک حکومت دینی، با پیچیدگیهای غیرقابل انتظاری مواجه داشته و به ظهور فرآیندهای جدیدی انجامیده است. ظهور یک حکومت ایدئولوژیک بعد از انقلاب خود یکی از جلوههای ناهمزمان این تقابل در تاریخ معاصر ایران است.
2. مهمترین تغییرات اجتماعی ایران معاصر از دید شما کدام است؟
برای من دشوار است که تحولات نیم قرن گذشته ایران را به یک تغییر کاهش دهم. بی شک اگر جرأت چنین تقلیل را داشته باشم باید به انقلاب سال 57 به عنوان مهمترین و ریشهایترین تحول تاریخی کشور در قرن اخیر اشاره کنم. ولی، ایران پس از انقلاب کشوری است با چهرهای بس متفاوت از گذشته خود. شاید شریانهای اجتماعی این جامعه هنوز هم انباشته از گلبولهای فرهنگی و اجتماعی و تاریخی خود باشد، که چنین هم هست. ولی انقلاب در همه حوزهها به فرآیندهای جدیدی دامن زده است که در گذشته یا وجود کمرنگتر داشتند یا اصلا وجود نداشتند. اینها تغییراتی هستند که نه تنها به تغییر در ساختارهای کهن این سرزمین انجامیدند، بلکه پتانسیل و جهت تحولات آینده را به مقدار زیادی تعیین کردهاند.
این تغییرات را باید به عام و خاص تقسیم کرد. تغییرات عام از کلیتی فراگیر در حوزههای مختلف برخوردارند. تغییرات خاص ظهور و عملکردشان در سپهری خاص معنا پیدا میکند. نیز باید یادآور شد که همه این تغییرات درونزا نبوده و بعضاً سرچشمه ظهور آنها در غرب و به دوران معاصر تعلق دارند. در ذیل، چندی از این تغییرات را که از فراگیری و اهمیت زیادی برای تمامیت ساختاری کشور و شهروندان آن برخوردارند یاد میکنم.
مهمترین تغییر درونی فراگیر بعد از انقلاب تاسیس یک ساختار سیاسی دینسالار بود که سریعاً اقتدار خود را برهمه نهادها و فراگردهای غیرسیاسی جامعه ایران گسترد. تفوق این فراگرد خود محصول تفوق دو پدیده جدید در بستر انقلاب بود: انقلابیگری و سیاستزدگی. این دو پدیده همچنان در چهار دهه گذشته به تقابلهای سهمگین و پرهزینهای برای جامعه ایرانی انجامیده است.
از مهمترین تغییرات برونزا، باید از انقلابهای ارتباطی و حمل نقل یاد کرد که کشورها را در همه قارهها به هم نزدیکتر کرده و باعث تعامل لحظه به لحظه بین آنها شده است. برخورداری ایران از این تحولات و فرآورده تکنولوژیک جدید، بویژه کامپیوتر و اینترنت و وسایل حمل و نقل، ارتباط و تعامل شهروندان، طبقات اجتماعی، و شهرها و روستاهای کشور را بیشتر و عمیقتر کرده است. شهروندان بعضی از روستاهای ایرانی امروزه کالاهای محلی خود را در بازار جهانی در اختیار مشتریان خود قرار میدهند. ما امروز شاهد دست به دست شدن کلیپهایی از هنرنمایی این شهروندان در سراسر جهان هستیم. تاثیر این تحولات فقط در ابعاد تکنولوژیک و نمادهای زندگی فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، و اقتصادی نیست. این تغییرات نگاه شهروندان ایرانی را به خود، روابط انسانی، و کلیت جامعه و جهان دگرگون کرده است.
یکی دیگر از تغییرات تاثیرگذار که آینده این کشور را بیشتر از آنچه تا امروز تحت تاثیر قرار داده است کاهش شکاف تحصیلی بین زنان و مردان و حضور گسترده زنان در سپهر عمومی است. این تحول نه تنها به رشد موقعیت و منزلت زنان در جامعه میانجامید، بلکه ساختار خانواده و روابط عاطفی جامعه را دگرگون کرده و تاثیر بسزایی در دگرگونیهای آتی روابط جنسیتی خواهد داشت.
3. چه مفهومی مهمترین خصوصیت تغییرات اجتماعی ایران را توصیف میکند؟
در دهه اول انقلاب مفاهیم تغییر، تحول، و انقلاب نقشی بارزی در تحلیلهای جامعهشناختی ایران و ایرانشناسی داشت. از نیمههای دهه اول تا انتهای دهه دوم انقلاب، مفاهیم و ابزارهای جامعهشناسی دینی برای شناخت ماهیت انقلاب و تحولات آن جلوه زیادی یافت و مفهوم دگراندیشی و اصلاح دین توجه بسیاری از روشنفکران موافق و مخالف جمهوری اسلامی را جلب کرد. پس از جنگ ایران و عراق مفاهیم توسعه، پیشرفت و عقب ماندگی جلوه بارزی در تحلیلها داشت و در دوران آقای خاتمی دو مفهوم سیاسی اصلاحات و جامعه مدنی سیطره اندیشمانی کشور را پوشش میداد. در سه دهه گذشته، مفاهیم مرتبط با جنبشهای اجتماعی و سیاسی ملکه گفتمانهای سیاسی در درون و برون کشور بوده است.
4. روندهای اصلی تغییرات کنونی ایران کدامند؟
فراگرد تغییر ارتباط نزدیکی با اراده و اهداف عاملان آن دارد. معیارهای تعیین شده برای ایجاد تغییر و مدیریت آن نقش حیاتی در روند تغییر و بروز آن دارد. متاسفانه در ایران بعد از انقلاب، معیارها و ابزارهای تغییر متاثر از عواملی خارج از ذات پدیده مورد تغییر بوده است. ارجحیت بخشی به معیارهای غیر مرتبط به تغییرات جز تحریف و تخریب آنها حاصلی نخواهد داشت. برای مثال، تغییرات در سه حوزه اقتصاد، سیاست، و آموزش و پرورش را در نظر بگیرید. تحمیل معیارهای نامرتبط با ذات تخصصی و حرفه در هر یک از حوزه، اهداف و ابزار آنها را به انحراف کشیده است. چیرگی معیار وفاداری سیاسی-ایدئولوژیک به نظام و ارجحیت دادن به موقعیت جناحی در هر یک این نهادها باعث ناکارآمدی ساختاری عمیق و فلج کنندهای شده است که کشور را با بحرانهای ساختاری مواجه داشته است. مهمترین ویژگی فرایندهای اجرایی این ساختارها عبارتند از عدم آمادگی، ضعف برنامهریزی دقیق علمی، و بیتوجهی به زمینهپردازی برای برخورد با تغییرات. فراتر از آن محدودیتهای ایدئولوژیک و سیاسی هستند که اغلب به مسخ یا نفی اهداف و انتظارات این برنامهها میانجامد. این ویژگیها هم اهداف و جهتگیری انقلاب را منحرف داشت و هم تغییرات ناشی از ضرورتهای انقلابی را. آتش انقلابیگری و اصولگرایی دینی هر نوع تحول اصلاحی و توسعهگرایانه را در اغلب زمینهها زمینگیر کرده است.
5. برای شما، کدام خصوصیت این تغییرات امیدآفرین و کدام بیمآفرین است؟
شاید سیاستزدگی بیش از حد خصلت خوبی برای یک جامعه نباشد، ولی اگر تناسبی مثبت با آگاهی سیاسی داشته باشد، میتوان امیدوار بود که آن جامعه زنده و پویا است و اگر توانمندیهای لازم را برای رشد داشته باشد، آیندهای موفق خواهد داشت. ایران برای من دقیقاً در چنین موقعیتی است. ایران امکانات زیادی برای رشد و ترقی بهویژه در جغرافیای خاورمیانه دارد. متاسفانه، انقلابی که با امید به ایجاد یک جامعه دموکراتیک شکل گرفت از همان ابتدا گرفتار جنگ و ساختارهای سفت و سخت ایدئولوژیک و دینسالارانه شد و بیشترین انرژی خود را در درون و بیرون در جهات سلبی به کار گرفت. به جای تعامل متوازن با درون و بیرون خود، شهروندان و بیگانگان، وارد تعاملی نامتوازن و ناهمزمان با همه آنها شد. پس از چهار دهه، ساختارهای برآمده از انقلاب شکافهای عمیقی به وجود آورده است که امروز کشور را با بحرانهای فزاینده و کمرشکن روبهرو کرده است. این روزها، کلید واژه گفتمان درباره کشور واژه فروپاشی سیاسی، اخلاقی، فرهنگی، اقتصادی، زیست محیطی و غیره است. شاید این ناامیدی ریشه در سخت جانی ساختارهای موجود باشد. چه چنین باشد و چه نه، ایران به یک بازسازی نوین، همرنگ و همگون با خواستهای عام شهروندان خود نیاز دارد. ساختاری که در درون مرزهای خود با وفاق ملی و در بیرون از آنها با اقتدار ملی روابطی متوازن و صلحآمیز برقرار کند.
مصاحبهکننده همکار: آقای حسن پورنیک
مدیر بخش اقتراح: آقای حسین نورینیا