تقی آزاد ارمکی*

از سال ورودم به دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، در سال 1354، تا مدتی قبل از رحلت دکتر توسلی با او همدل و همراه بوده و هستم. بدین لحاظ زیست او برای من تازه وارد به علوم اجتماعی، گاه از سر کنجکاوی و بعضاً نقادی، و در بعضی از سال‌ها و دوره‌ها از سر رقابت، مهم بوده است. در بسیاری از کلاس‌های درس استاد به عنوان شاگرد نشسته‌ام،‌ در گروه و دانشکده با او همکار و همراه شده‌ا‌م، در زمانی که به زندان رفته و حکم بازنشستگی‌اش را دریافت کرده و نیز زمانی را که از حضور او در دانشکده و تدریس ممانعت شده، می‌شناسم و  از تمامی اینها خاطره‌ها و خبرها دارم. او که برای بقای جامعه‌شناسی ایران، به عنوان دانشی بنیادین و اساسی در فهم جامعه ایرانی، مرارت‌ها کشیده بود، در دوره بازنشستگی‌اش به واسطه بعضی از دانشجویان رادیکال و البته کم‌سوادش از تدریس یک درس دو واحدی در مقطع کارشناسی ممانعت به عمل آمد. وای که دنیا چه بد می‌نوازد حتی بزرگان خادم و اثرگذار را، و نمی‌دانم که این دنیا بر سر کوچک‌ها و بی‌اثرهای خائن چه خواهد آورد. دکتر توسلی که زمانی میاندار، کنشگر فعال، منتقد و معترض قدرت و گروه‌های فشار و جامعه‌شناس کانونی در ایران بود، اجازه تدریس درسی در مقطع کارشناسی را هم پیدا نکرد. شناخت روند و چگونگی ظهور جامعه‌شناسی چون دکتر توسلی و به حاشیه رفتنش که حتی اجازه تدریس دو واحد درس را هم نداشت، به بهانه یادی از فقدانش، برای ما در بردارنده درس‌های بسیاری است که ذکر بعضی از آنها در این شرایط ممکن است. در این یادداشت قصد دارم به بعضی از درس‌هایی که از زیست پرحادثه و چالشی دکتر توسلی عایدمان می‌شود، اشاره‌هایی هر چند کوتاه کنم.

مرحوم دکتر غلامعباس توسلی 27مهر99

1) دکتر توسلی به شهادت بسیاری از هم‌دوره‌ای‌ها و حتی منتقدانش، خوب درس خوانده بود و جامعه‌شناسی را بسیار نیک می‌شناخت. نزد استادان بزرگ و کانونی جامعه‌شناسی فرانسه شاگردی کرده بود و همراه با متفکران مهم و سرنوشت‌ساز ایران چون دکتر علی شریعتی کنشگری فرهنگی و دینی داشت. او در زمان مهم بودنش هم همچنان کتاب می‌خواند و با بزرگان این علم مرتبط بود و به عبارتی جستجوگری علمی می‌کرد.

2) خوب و دقیق درس خواندن دکتر توسلی که به فهم همه‌جانبه‌اش از جامعه‌شناسی انجامیده بود، او را متوجه فهم علمی جامعه و تحولات ایران کرد. به عبارت دیگر، فهم درست از جامعه‌شناسی او را به توجه به اهمیت ظهور و تحولات جامعه ایرانی کشانید و از او یک جامعه‌شناس ایرانی ساخت.

3) حضور همراه و همساز با انقلاب اسلامی، به او فرصت تأملات بسیاری را در مورد انقلاب، نظام جمهوری اسلامی، رژیم پیشین، و آینده ایران داد. هر چند که او به نهضت آزادی تعلق داشت، ولی از جامعه‌شناسی و تلاش برای فهم علمی از جامعه ایرانی دور نشد. بدین لحاظ او هم کنشگری سیاسی و روشنگرانه داشت و هم کنشگری دانشمندانه. دکتر توسلی با وجود اینکه پایی در سیاست و روشنفکری داشت، دست و دلی همه‌جانبه در علم و دانشگاه هم داشت،‌که البته این زیست دوگانه برای او در بیشتر مواقع دردسرساز هم شده بود.

4)به دلیل باور به جامعه‌شناسی، مولف و مترجم آثار مهمی در این علم شد. به دلیل باور به روشنگری، بر نقش روشنفکری دینی در سامان دادن حیات فکری و اجتماعی ایرانی و اسلامی تاکید داشت و در این زمینه تالیفات و آثار بسیاری دارد. دکتر توسلی اولین معلم و شارح ایده اجتماعی متفکران مسلمان در ایران است. او یکی از ابن خلدون شناسان ایران و جهان بود و تلاش می‌کرد تا تصویری روشن از ابن خلدونیسم برای فهم تحولات تاریخی و اجتماعی شرق و ایران ارائه دهد. بدین لحاظ با محوریت دادن به فهم تطبیقی اندیشه، جریان اندیشه اجتماعی متفکران مسلمان با محوریت اندیشه ابن خلدون را صورت‌بندی کرد و حاصل کارش، طرح درس متفکران مسلمان در دوره‌های آموزشی علوم اجتماعی و تربیت دانشجویان آشنای با این حوزه است.

5)دکتر توسلی، یکی از کانونی‌ترین جامعه‌شناسان نسل دوم در ایران، در بحرانی‌ترین شرایط تاریخ علم در ایران، یعنی شرایط انقلاب فرهنگی است که بعد از آن، دفاع از جامعه‌شناسی را رسالت خود ساخت و در این زمینه از همه امکانات موجود در بازگرداندن جامعه‌شناسی و دیگر رشته‌های علوم اجتماعی به دانشگاه و نظام آموزشی کشور بهره برد. او در این بازنگری استادانه، برنامه‌ای جامع به ستاد انقلاب فرهنگی ارائه داد و با دفاع از بنیان‌ها و ابعاد و عناصر این حوزه، بازگشایی رشته‌های علوم اجتماعی بعد از انقلاب فرهنگی را ممکن ساخت. شروع مجدد علوم اجتماعی همراه با چالش‌های سیاسی و اجرایی بود که حل هریک عمر مصلح مخلصی را طلب می‌کرد. هجوم دانشجو به دانشگاه همراه با کمبود استاد و کتاب و کلاس و ... زمینه‌ساز ظهور چالش‌های مهم بعد از بازگشایی در حوزه علوم اجتماعی شد. دکتر توسلی در این میانه قرار گرفته بود و ضمن اینکه می‌بایست مراقب بقای برنامه‌های علوم اجتماعی باشد، به فکر تربیت دانشجویان علاقه‌مندی هم بود که در زمانی کم باید همکار او می‌شدند و در همان حال باید به فکر تالیف کتاب‌هایی هم می‌بود که باید به واسطه دانشجویان خوانده می‌شد. این وضعیت، از دکتر توسلی، مدیر، استاد، مولف، مترجم، محقق، منتقد، و در نهایت دوگانه سیاستمدار - برنامه‌ریز / دانشمند ساخت.

6) مشارکت فعال در میدان جامعه‌شناسی در شرایط بحرانی ایران، برای دکتر توسلی زمینه‌ساز ظهور مجموعه‌ای از چالش‌ها، مشکلات، امکان‌ها و دوگانه‌هایی شد که بررسی آنها وظیفه‌ای مستقل است. مهم‌ترین این چالش‌های دوگانه عبارتند از: چالش همراه‌سازی مسلمانی و دانشمندی، چالش باور به انقلاب اسلامی و نقد قدرت در ایران، چالش اهمیت تخصص و حرفه‌گرایی و همراهی نیروهای جدید اجتماعی دانشگاهی، چالش تعلق به روشنفکری و روشنگری و باور به بنیادین بودن سنت جامعه‌شناختی دورکیمی، چالش وطن‌گرایی و اهمیت مقتضیات مدرن و جهانی شدن و ... 

7) دکتر توسلی به دلیل حضور و اصرار در حضور در شرایط بعد از انقلاب اسلامی، نقش مؤسس رشته و گروه و انجمن و درس و کتاب و حوزه فکری و... را نیز پیدا کرده است. قطع می‌دانم اگر او نبود، انجمن جامعه‌شناسی در ایران یا تأسیس نمی‌شد یا تأسیس آن به زمانی خیلی دیر موکول می‌شد. با همین نگاه است که محوریت جامعه‌شناسی نظری در ایران بدون دکتر توسلی غیر قابل تصور است. هم تدریس و تالیف و هم تربیت دانشجویان مبرز و علاقه‌مند به این حوزه از نتایج اثرگذاری ایشان است. بسیاری از بهترین و مطرح‌ترین اساتید حوزۀ جامعه‌شناسی نظری از شاگردان دکتر توسلی هستند.

8) دکتر توسلی را می‌توان از شاخص‌ترین جامعه‌شناسان با بینش جامعه‌شناسانه قلمداد کرد. او به صراحت مدعی بینش جامعه‌شناسی دورکیمی بود. برخلاف اصلی‌ترین جامعه‌شناسان نسل اول که واضع و شارح جامعه‌شناسی به طور کلی و حتی در حد دایره‌المعارفی بودند، دکتر توسلی ضمن اینکه در شرح و بسط و نقد سنت‌های متعدد جامعه‌شناسی کوشا بود، ابعاد گوناگون سنت دورکیمی را مورد بازشناسی قرار داد. تأکید بر موسسان و شارحان سنت دورکیمی از طرف دکتر توسلی، منشأ صورت‌بندی بخش عمده‌ای از بینش جامعه‌شناسی در ایران شده است. اولین عنصر در این صورت‌بندی، محوریت دادن به اندیشه‌های دورکیم تا کنت، و دومین آن محوریت دادن به مطالعات تاریخی - تطبیقی تا تجربی و آزمایشگاهی، سومین آن، تاکید بر تبیین اجتماعی تا تبیین روانشناختی و ارزشی، چهارمین آن، قائل شدن به محوریت امر اجتماعی متعامل با امر سیاسی و اقتصادی و معارض با امر روان‌شناختی، پنجمین آن، کانونی بودن جریان‌های اجتماعی به جای نقش‌آفرینی صرف شخصیت‌ها و حوادث، و ششمین آن، کانونی شدن شهر و عناصر ساختاری آن که سامان‌دهنده حیات اجتماعی ایران معاصر است، بود. بدین لحاظ او در کنار توسعۀ جامعه‌شناسی نظری، هم مولف و هم مدرس حوزه جامعه‌شناسی کار و شغل و جامعه‌شناسی شهری نیز بوده است. مجموعه این عناصر، شکل‌دهنده بینش دکتر توسلی مرتبط با سنت جامعه‌شناختی دورکیمی است که کمتر در مورد آن در ایران گفتگو شده است.

9) دکتر توسلی با همه کم‌لطفی‌هایی که نسبت به کارهایش در میان همکاران دانشگاهی‌اش صورت گرفته، از میدان اثرگذاری جامعه‌شناسی خارج نشد و ماندگاری طولانی‌اش در این میدان، برایش هویت‌آفرین شد. هویت دکتر توسلی، دارای هویتی جامعه‌شناسانه است تا هویتی سیاسی، کارمندی و حزبی؛ هویتی که برای ارتقای جامعه‌شناسی به آن نیازمندیم.

10) مورد ستم قرار گرفتن و نقد شدن شخصیتی و هویتی دکتر توسلی هم داستانی بلند است که گزارش و روایت‌های آن نیازمند وقتی دیگر است. تلاش‌های بسیاری در تخریب شخصیت فکری، سیاسی و علمی دکتر توسلی در دستور کار عده‌ای قرار داشت. برای روشن شدن این وجه از حیات دکتر توسلی، بهتر است به یکی دو خاطره که از او دارم خوانندگان متن را ارجاع دهم. آذرماه سال 1379 همراه با دکتر غلامعباس توسلی در سمیناری در شهر دوشنبه شرکت کرده بودیم. حدود یک هفته خدمت استاد بودم. البته همراهی با ایشان در نشست‌های علمی تخصصی دیگر در خارج کشور در مقاطع دیگر هم برایم فراهم شده بود. به طور خاص در نشست سالیانه انجمن جامعه‌شناسی بین‌المللی در افریقای جنوبی، و شهر کیپ تاون. برای من تعجب‌آور بود که استاد از زمان شروع نشست انجمن تا سخنرانی پایانی کنگره، در اکثر گفتگوهایی که مورد علاقه‌شان بود حاضر می‌شدند و بحث و گفتگو هم می‌کردند. در همین سمینار همکاران جوان نیز همراه ما بودند که بیشتر برای دیدار شهر و خرید و تفریح برنامه‌ریزی می‌کردند. در حالی که دکتر توسلی خرید یا دیدار از شهر را به روزهای بعد از پایان سمینار انجمن واگذاشته بودند. این میزان و نحوه مشارکت در انجمن درس بزرگی برای من بود و بارها هم برای عبرت گرفتن خود و همراهانم آن را نقل کرده‌ام. این خاطره را برای نقد و نفی گزاره‌ای که دکتر توسلی را به لحاظ دانش و ارتباط، کم‌ارتباط با آکادمی جهانی معرفی می‌کرد، نقل کردم.

11) دکتر توسلی راوی بخش مهمی از جامعه‌شناسی در ایران هم هست. بسیاری از عناصر این روایت‌ها را می‌توان در خاطرات تک تک دانشجویان و اساتید جامعه‌شناسی ایران از دکتر توسلی یافت. به طور خاص، همراهی با ایشان در شهر دوشنبه برایم فرصت خاص دیگری در گپ و گفت در مورد تاریخچه دانشکده و جامعه‌شناسی ایران فراهم ساخت. یکی از موضوعاتی که در این گپ و گفت برایم خیلی مهم بود را مناسب می‌بینم تا در این فرصت بازگو کنم. ایشان در گفتگو درباره نیروهای اجتماعی و سیاسی متعددی که در حوزه علوم اجتماعی وجود داشته و در شرایط جدید تغییر زبان و موقعیت داده‌اند، به خاطره عجبیی اشاره کردند و گفتند در سال 1354 یا 1355، به خاطر نمی‌آورم که استاد کدام سال را بیان کردند، در فضای متاثر از کتاب حج دکتر شریعتی بود که به مکه رفته بودم. در آن زمان رفتن اساتید دانشگاه به حج مطلوبیت نداشت، خصوصاً اگر به حج رفته در فضای روشنفکری و سیاسی همراه با غلبه کمونیست‌ها زیست می‌کرد. استاد گفتند وقتی از مکه برگشتم، همکاران کمونیست دانشکده برای اذیت و آزار من، و برای تحقیر و کوچک شمردنم، جلوی در ورودی دانشکده که در بهارستان بود و الان به موزه دانشگاه تبدیل شده، گوسفندی را سر بریدند، از من توسلی مسلمان که در جامعه‌شناسی ادعایی داشتم، «حاج آقا» ساختند و بعد از آنهم بسیاری برای اذیتم در جمع به طور اشکار و پنهان «حاج اقا» صدایم می‌کردند. «حاج آقا» ضمن اینکه معنای عرفی و عامیانه آن را به خاطره‌ها می‌آورد، تعبیر و تفسیری را که ادیبان و منتقدانی چون صادق هدایت هم راوی آن بودند، به ذهن متبادر می‌ساخت. این نام‌گذاری و اشاعه آن در میان دانشجویان و همکاران به واسطه اساتید کمونیست تازه‌ واردشده به دانشکده به روشی برای حذفم در دستور کارشان قرار گرفت. «حاج اقا شدن» دکتر توسلی نه از سر احترام به حج و زیارت بود، بلکه برای متحجر نشان دادن ایشان و دیگر افراد مذهبی بود. دکتر توسلی این خاطره را برای نشان دادن سطح و میزان دشمنی و کینه‌توزی کمونیست‌های علوم اجتماعی نسبت به او که مذهبی بود و از روشنفکری دینی دفاع می‌کرد، بازگو و بر آن تأکید شد. زیرا او می‌دانست علم در ایران با ایدئولوژی‌گرایی و راست و چپ شدن پیش نمی‌رود. بدین لحاظ دکتر توسلی به نقد دقیق نقش مخرب گروه راست‌گرایان و چپ‌گرایان رادیکال مذهبی و کمونیست در علوم اجتماعی می‌پرداخت.

12) میانه‌روی، عمل‌گرایی و سازگاری دکتر توسلی که به شکل کنایه آمیز توسط گروه مخالفش تحت عنوان «سازشکاری و منفعت طلبی» یاد می‌شد، یکی دیگر از صفات و مشخصات او است. ایشان برخلاف مخالفان هم‌دورۀ نسل دومی‌اش، که بیشتر رادیکال باقی مانده بودند و به طور خاص از فهم تحولات اجتماعی ایران دور بودند، به فکر حذف گروه و جریان موثر و موفقی نبود، بلکه تلاش عمده‌اش بر اساس روحیه سازگارانه و عمل‌گرایانه‌اش، ارتقابخشی به دانش و بینش جامعه‌شناسی برای فهم جامعه ایرانی بود. بدین لحاظ است که دکتر توسلی، رادیکالیسم و بنیادگرایی دینی، سیاسی و حزبی را موانع عمده در شکل‌گیری دانش و بیشن جامعه‌شناسانه در ایران می‌دانست. در ادامه کار حرفه‌ای‌اش، دکتر توسلی به عنوان معلم، مدرس و بنیان‌گذار بسیاری از عرصه‌های جامعه‌شناسی در ایران، در میان معرکه منازعه‌های دانشگاهی و روشنفکری باقی ماند تا زمانی که به واسطه بعضی از شاگردان رادیکالش خانه‌نشین شد. یادم می‌آید زمانی را که یکی از شاگردان کم‌دانش تازه به قدرت رسیده‌اش برای قبولی در یکی از مقاطع تحصیلی با ارفاق بیست و پنج صدم از درس استاد صاحب کرسی شد، ولی قدرت بدست آمده در موقعیت جدید به این شاگرد کم‌لطف، این‌گونه اموزش داد که برای بقایش می‌بایست استادش، دکتر توسلی، از دانشگاه حذف شود. در نتیجه، فرد رفوزه‌ای که با ارفاق به موقعیتی جدید رسیده بود، حضور استاد توسلی را مانع بقایش می‌دانست و در نهایت زمینه صدور حکم بازنشستگی و خروجش از میدان علم و جامعه‌شناسی و خانه‌نشین شدنش را فراهم ساخت. پایان سخت و ناکام دکتر توسلی در جامعه‌شناسی نیز بعد دیگری از حیات او است. درست است که سمینار بزرگداشت دکتر توسلی به واسطه انجمن‌های علوم اجتماعی برگزار شد، اما نحوه خروجش از درس و کلاس و بحث نابخشودنی است

13) دکتر توسلی یک جامعه‌شناس میاندار بود. ذکر خاطره نحوه «حاج آقا شدن» به جای «استاد نامیده شدن» دکتر توسلی، تا بازنشستگی و خروج او از درس و کلاس و دانشکده‌، همگی نمودهایی از ستیز او با بنیادگرایان و رادیکال‌های اشغالگر علوم اجتماعی بود، که هزینه مبارز‌ه‌اش را هم داد. اگر دکتر توسلی در این معرکه میانداری نمی‌کرد، اثری از علوم اجتماعی و جامعه‌شناسی موجود باقی نمی‌ماند و همه جامعه‌شناسی و چه بسا علوم اجتماعی در ایران به تاریخ ایده و اندیشه و فلسفه اجتماعی و داستان‌سرایی و قصه‌گویی در مورد افراد و حوادث و ایده‌ها تبدیل می‌شد. بدین لحاظ میانداری او در زمانی که همۀ هم‌نسلی‌هایش برای «پاک جلوه کردن»، غرب را پناهگاه‌شان قرار دادند و از راه دور در چندین سال اول بعد از انقلاب پای اعلامیه‌های فروپاشی را امضا می‌کردند و بعد از مدتی کوتاه به مشاور اجتماعی شبکه‌ها و رسانه‌های خارج‌نشین تبدیل شدند، در میان حوادث و منازعه‌ها باقی ماند.

14) در اخرین بیان، در ادامه به اصلی‌ترین میراث ماندگار دکتر توسلی در میدان علم و دانش و زیست ایرانی اشاره می‌شود:

  • دکتر توسلی از جامعه‌شناسی برای فهم جامعه ایرانی دفاع کرد.
  • هویت‌بخشی به نسل جدید جامعه‌شناسان ایرانی یکی دیگر از میراث‌های گرانبهای دکتر توسلی است. نقش‌آفرینی موثر او در تولید و حضور نسلی از جامعه‌شناسان ایرانی است که با خودش مجموعه‌ای ازمناقشه‌ها و فهم‌ها را در مورد ایران به طور کلی و جامعه و فرهنگ به طور خاص طرح و بسط و مفهوم‌پردازی کرد.
  • دفاع از جامعه‌شناسی در ایران به دلیل مشروعیت این دانش برای فهم و ارتقای زیست اجتماعی، از میراث گرانقدر استاد توسلی است.
  • همراه‌سازی جامعه‌شناسی امریکایی و اروپایی با جامعه‌شناسی آسیایی و جامعه‌شناسی انتقادی و اندیشه اجتماعی متفکران مسلمان از دیگر میراث‌های گرانبهای استاد است.
  • همگرا ساختن نسل دوم و سوم و چهارم جامعه‌شناسی در ایران نیز از تلاش‌های عمده استاد در سامان‌دهی انجمن و گروه و کنش مدنی در ایران است. به همین دلیل است که او را در بسیاری از موقعیت‌ها، پدر جامعه‌شناسی هم خوانده‌اند. زیرا او نقش پدری برای بسیاری از جامعه‌شناسان سه نسل اشاره داشته است.
  • تبدیل چالش‌های مهم (مانند چالش دین و توسعه، شهر، دموکراسی و عدالت، و ... ) به موضوعات تأمل و تحقیق و بررسی در حوزۀ جامعه‌شناسی در ایران نیز یکی از میراث‌های فکری و سازمانی دکتر توسلی است.

یاد استاد مسلم و میاندار و نماد جامعه‌شناسی ایرانی گرامی باد.

 


*استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران و نایب رئیس انجمن جامعه شناسی ایران