(دکترای جامعه‌شناسی و پژوهشگر اجتماعی)

هم‌راستای پنجمین همایش کنکاش‌های مفهومی و نظری دربارۀ جامعۀ ایران

دکتر محمد فاضلی فروردین99من در آخرین کتابم عنوان «ایران بر لبۀ تیغ» را برگزیده‌ام. تلخ و بدبینانه است اما ترکیب و هم‌آیندی مسأله‌هایی عظیم از محیط‌ زیست گرفته تا سیاست خارجی، نابرابری تا عقب‌ماندگیِ نسبیِ فن­آوری، زوال سرمایۀ اجتماعی تا اندک بودن ظرفیّت حکومت، متقاعدم می‌کند که ایران را بر لبة تیغ ببینم. رفتن بر لبۀ تیغ محصول و شاید مهم‌ترین ویژگی جامعۀ ایران معاصر است: عدم توازن بین قدرت حکومت (نه ظرفیّت حکومت) و قدرت جامعه. حکومت در یک قرن گذشته قادر بوده است بدون در نظر گرفتن خواست مردم، ارادۀ خود را تحمیل کند. این قدرت هم از جنس قدرت زیرساختیِ مدّ نظرِ مایکل مان یا ظرفیّت حکومت برای عمل سازنده و منتهی به توسعۀ پایدار نبوده و بیش‌تر خصیصۀ قدرت سرکوب داشته است. حکومت در این یک قرن منویّات خود را – خواه ساخت پروژه‌های عمرانی، تخریب محیط ‌زیست، محدود کردن رسانه، آرزوها در سیاست خارجی یا تحدید گروه‌های اجتماعی – پیش برده و عقلانیّت ناشی از توازن بین قدرت حکومت، علائق جامعۀ مدنی و ملاحظات بازار ظهور نکرده است.

مهم‌ترین تغییرات مثبتِ بروز کرده ناشی از کارکرد قصدنشده، توسعۀ آموزشی، رسانه‌ها و اینترنت، تحوّلات در کمیّت و کیفیت نیروی انسانی و بالاخص زنان، و هزینه شدن منابع نفتی برای شکل‌گیری طبقۀ متوسّط بوده است. تغییرات منفی هم به همان اندازه شدید بوده‌اند؛ از جمله تخریب گستردۀ محیط ‌زیست، پیدایش جامعه‌ای کم‌اعتماد و دارای سرمایة اجتماعی نازل، و قرار گرفتن در تله‌ای از تحریم‌ها و جایگاه جهانی ناسازگار و مانع برای توسعه، تغییراتی هستند که به‌­تدریج رخ داده‌اند.

معضل این است که حکومت با همان رویۀ یک قرن گذشته به دنبال محدود کردن تغییرات اجتماعی مثبت است و عوامل بین‌المللی نظیر تشدید تحریم‌ها هم با تأثیر منفی بر طبقۀ متوسط یا محیط ‌زیست، هم‌گرایی خطرناکی به سمت آینده‌های ناخرسندکننده خلق کرده‌اند. درهم‌تنیدگی اقتصاد و جامعه در شرایطی که در یک‌ونیم دهۀ پایانی قرن، زوال اقتصادی ناشی از تشدید تحریم‌ها و ناکارآمدی داخلی باعث تشدید فرار سرمایه، منفی شدن نرخ تشکیل سرمایۀ ثابت و قریب یک دهه رشد اقتصادی منفی شده‌اند، تضعیف همبستگی اجتماعی بر اثر زوال اقتصادی را شدّت بخشیده است. بیشتر شدن آسیب‌های اجتماعی، فزونی گرفتن حاشیه‌نشینی، سقوط از طبقۀ متوسط به طبقات پایین‌تر و افزایش نرخ فقر همگی تهدیدکننده‌های جدّی همبستگی اجتماعی هستند.

اینها همه در شرایطی رخ می‌دهند که افزایش جمعیّت و قرار گرفتن در معرض دنیای جدید به شیوه‌های گوناگون، تکثّر جامعۀ ایرانی را افزایش داده است. جامعه‌ای که متکثّر می‌شود، به چسب همبستگی اجتماعی فراگیرتر و ارگانیک‌تری نیاز دارد. متأسفانه روندهای موجود، و در صدر آنها ظرفیّت حکومت، ناکافی برای برآوردن نیازهای این جامعۀ متکثر، به زیان تقویت همبستگی اجتماعی عمل می‌کنند.

نیروی امیدآفرین در چنین جامعه‌ای، افزایش آگاهی عمومی، تشدید فشار مطالبه‌گری مردم و بالاخص گروه‌های آگاه برای تغییر سیاست‌ها، تلاش نخبگانی برای صورت‌بندی نظری این وضعیت به منظور شناسایی راه‌های برون‌رفت، بروز نخبگان اصلاح‌گرِ واقعاً متحول‌شده و سرخورده از روندهای گذشته در درون حاکمیّت به علاوه رخدادهای تاریخی نامقَدَّر و پیش‌بینی‌نشده است که بتوانند توازن جامعه، بازار و سیاست را به نفع عقلانیّت بلندمدت‌نگر تقویت کنند.

 


مصاحبه‌کننده همکار: خانم الناز شیری
مدیر بخش اقتراح: آقای حسین نوری‌نیا