(دکترای تاریخ و استاد دانشگاه امام خمینی)

هم‌راستا با پنجمین همایش کنکاش‌های مفهومی و نظری دربارۀ جامعۀ ایران

1. مهم‌ترین ویژگی جامعۀ ایران در تاریخ معاصر چیست؟

به نظر من مهم‌ترین ویژگی جامعه ایران در تاریخ معاصر گسست‌های متوالی در عرصه‌های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و مذهبی است. به عبارت بهتر، برخلاف بسیاری از دیگر جوامع دنیا، ارزش‌های جامعه به شکلی شگفت‌انگیز در حال تحوّل بوده و هستند. در اغلب جوامع اروپایی و حتی آسیایی، فرایند تحّولات جامعه پلکانی است، و هر دورة جدید استمرار و ادامۀ دوره قدیم است. به طوری که، امر جدید به طور کلی امر قدیم را نسخ و نفی نمی‌کند؛ به عبارت دقیق‌تر، قدیم (Antiqua(مبنای شکل‌گیری جدید (Moderna) بوده و هست. امّا در ایران وضع به گونه‌ای دیگر است. از دورۀ مشروطه به بعد به جای این که بنای جدید بر ستون‌های قدیم استوار گردد، امر جدید همیشه امر قدیم را نسخ و نفی نموده و تلاش کرده تا گویا همه چیز را از نو بسازد؛ این تجربه‌ای شکست خورده است، زیرا مبتنی بر عقلانیّت نیست.

2. مهم‌ترین تغییر اجتماعی ایران معاصر از دید شما کدام است؟

به نظر من مهم‌ترین تغییر یا تحوّل درباره مقولۀ حقوق و حضور زنان در عرصه‌های گوناگون اجتماعی رخ داده است. در این ارتباط، شکاف یا دقیق‌تر تناقضی عظیم در مقام نظر و عمل قابل مشاهده است. تا قبل از مشروطه زنان ایرانی از کم‌ترین حقوق مدنی بهره‌مند بودند. از دورۀ مشروطه به بعد اگرچه عملاً تحوّل چندانی روی نداد، لیکن نظراً برخی مردان هم در تفسیر مقولاتی مثل تدبیر منزل نگاهی جدید ارائه دادند. در یونان قدیم در بحث از حکمت عملی گفته می‌شد این حکمت بر سه بخش است: تدبیر منزل، سیاست مدن و اخلاق. به عبارتی تدبیر منزل یا مدیریت خانه، مقدمه‌ای بر سیاست مدن شناخته می‌شد؛ یعنی، خانواده نخستین عرصه بروز و ظهور عقلانیّت تلقی می‌شد، زیرا کسی که رئیس خانه است، باید بداند چگونه به شکلی مشروع برای امرار معاش خانواده درآمد به دست آورد، فرزندان را به مثابۀ سرمایه‌های سیاسی و اجتماعی فردا تربیت کند و مناسبات اعضای خانواده را تنظیم نماید. در ایران تا قبل از مشروطه این از وظایف مردان شمرده می‌شد. لیکن از مشروطه به بعد، زن رییس خانه محسوب ‌گردید. زیرا این زن بود که اقتصاد خانواده را مدیریت می‌کرد، فرزندان را تربیت می‌نمود و به آن‌ها آداب معاشرت اجتماعی و فردی می‌آموخت. پس گفته می‌شد این زن است که چون حضوری همیشگی در خانه دارد، بر همه چیز اشراف هم دارد. بنابراین نگاه به زن تحوّل بنیادین یافت. اما عملاً ساختار صلب و سخت گذشته باقی بود؛ یعنی، تحوّل در مفهوم تدبیر منزل یا مدیریت خانه، به اقتضای حضور ملموس اجتماعی زن در جامعه ظهور پیدا نکرد. این امر باعث شد تا در همان زمان و حتی زمان سلطنت رضا شاه، قانون مدوّن مدنی جدید عملاً مانعی بزرگ برای حضور زنان در جامعه و حتی اعمال مدیریت بر خانه باشد. این همان امری است که می‌توان آن را تناقض در نظر و عمل دانست. دربارۀ جایگاه زنان نظریه‌پردازی می‌شد بدون اینکه مبنای ملموس اجتماعی داشته باشد. وقتی هم مبنای ملموس شکل گرفت، عرصۀ نظریه‌پردازی غایب بود.

به نظر من این تناقض کمابیش تا حدود یک دهه قبل پابرجای ماند و اکنون شدیدتر شده است. تحوّلات شتابناک اجتماعی به موازات حضور مؤثّر زنان در عرصه‌های اقتصادی و سیاسی، زمینه را برای تغییرات نوین فراهم کرده است. اما جایگاه نظریه‌پردازی خالی است. با این وصف تغییرات ملموس، منجر به دگرگونی عظیمی در تغییر ارزش‌ها، هنجارها و نحوۀ معاشرت اجتماعی زنان شده است. چنین تغییری بسیار حیرت‌انگیز است. تا یک دهه قبل حتی تصوّر این تغییرات هم غیرممکن بود تا چه رسد به دورۀ مشروطه و سال‌های قبل از انقلاب. این تغییرات بسیار مهم و دوران‌ساز و تأثیرگذار هستند و به من نظر ضرورت دارد تا با نگاه آینده‌پژوهی دربارۀ آن تأمّلات بیش‌تری صورت گیرد.

3. چه مفهومی مهم‌ترین خصوصیّت تغییرات اجتماعی ایران را وصف می‌کند؟

به نظر می‌رسد مفاهیمی مثل «گسست نسل‌ها» و «بحران ارزش‌ها» بتواند این وضعیت را به خوبی تشریح کند. از دورۀ مشروطه به این سوی، فاصله‌ای پرناشدنی بین «پدران» و «پسران» وجود داشته است. اما در حدّاقل یک دهۀ اخیر این فاصله به فاصلۀ بین «مادران» و «دختران» هم کشیده شده است.

4. برای شخص شما کدام خصوصیّتِ این تغییرات، اُمیدآفرین و کدام، بیم‌آفرین‌اند؟

به نظر من نه تنها شکافی پرناشدنی، نسل کنونی را از نسل قبلی متمایز می‌کند، بلکه حتی بین متولدین مثلاً دهۀ نود یا هشتاد یا هفتاد، با متولّدین دهۀ شصت تفاوت و تمایزی بنیادین وجود دارد. این پدیده‌ای لزوماً مثبت نیست. زیرا متولّدین دهه‌های گوناگون به دلیل گسست‌های متوالی و ظهور بُحران در ارزش‌های مقبول، به دلیل همان تعارض بین نظر و عمل در عرصه عمومی، نمی‌توانند با یکدیگر تعامل سازنده برقرار نمایند و به عبارتی یکدیگر را درک نمی‌کنند. در سطح کلان و ملّی، این امر می‌تواند بّحران‌های فراوانی تولید کند؛ هرچند در کوتاه مدت به دلیل ایجاد توانایی لازم در شکل‌گیری گفتمانی نوین، قابل تأمل است. در شرایطی که سنّت سترون و صلب و سخت تاکنون موجود، توانایی خود را برای پاسخ‌گویی به معضلات جدید به کلی از دست داده است، جامعه به قول آنتونیو گرامشی نیازمند «روشنفکران ارگانیکی» است که هر طبقۀ اجتماعی بر اساس فرایند رشد و تحول تدریجی خود پرورش می‌دهد. به عبارت بهتر ما شاهد «اجتماع جدیدی» هستیم که در نوع خود بی سابقه است. این اجتماع نیازمند روشنفکران خاص خود است که با تأمل در درونمایۀ جامعه، به پرسش‌های او پاسخ گویند. اگر چنین فرایندی محقّق نشود، فرایند فروپاشی اجتماعی با سرعت بیش‌تری پیش خواهد رفت.

 


مصاحبه‌کننده همکار: خانم الناز شیری
مدیر بخش اقتراح: آقای حسین نوری‌نیا