(دکترای فلسفه، نویسنده و پژوهشگر)

هم­راستا با پنجمین همایش کنکاش‌های مفهومی و نظری دربارۀ جامعۀ ایران

1. مهم‌ترین ویژگی جامعه ایران در تاریخ معاصر چیست؟

همۀ جوامع بشری در طول تاریخ در معرض تغییر و دگرگونی بوده‌اند و هستند، اما سرعت، ژرفا، گستره و نیروی محرکۀ تغییرات و دگرگونی‌­ها همه جا و همه وقت یکسان نبوده است. فراتر رفتنِ چهار شاخص یادشده از حدود مُعینی می‌تواند تغییر را از یک امر طبیعی و پذیرفتنی به یک بُحران بدل کند. ظرفیّت­‌ها و میزان انعطاف جوامع برای پذیرش تغییرات همیشه و همه جا یکسان نیست و بنابرین گاه برخی دگرگونی­‌های رخ داده در جوامع واکنش­ها و پیامدهای سخت و خشن به دنبال داشته و دارند.

جامعۀ ایران در دوران معاصر دگرگونی­‌های سریع، عمیق و گسترده را تجربه کرده و البته نیروی محرّک آن هم فشارها و اقتضائات بیرونی بوده است. بیرونی بودنِ نیروی محرّک برای تغییرات اگر تنها عاملِ تبدیل امر «دگرگونی» به «بحران» نباشد، قطعاً یکی از مهم­ترین عوامل آن است. نیروی نوظهور قدرتمندی که «غرب» نامیده می‌شود، نه تنها در عرصه‌های نظامی، سیاسی و اقتصادی بلکه هم­چنین در عرصه‌های اجتماعی و فرهنگی، جامعۀ ایرانی را تحت تاثیر قرار داده و شاید بتوان گفت آن را تا حدودی زیر و زبر کرده است. سرعت و ژرفای این تغییرات موجب نوعی گسست با گذشته شده، گویی مدنیّت و هوّیت ایرانی از ریشه کنده شده، تن به «مهاجرت در زمان» داده و به زمانی دوردست پرتاب شده است.

این از جاکندگی، مثل هر نوع دیگر آن، هم دردناک بوده و هم اندوهی ژرف و پایدار را به دنبال داشته و علاوه بر آن هوّیت متمایزی ایجاد کرده است. ما نه به گذشته تعلق داریم و نه به حال و این در شرایطی است که هم به گذشته تعلّق خاطر داریم و هم به حال. همین وضعیت است که جامعۀ ایران معاصر را دچار بُحران کرده است: بحران در تعیین جایگاه و موقعیّت خود در تاریخ و جغرافیا. آیا ما زائده‌ای از مدنیتّ جدید غرب هستیم یا یکی از سنگرهای دفاع از مدنیّت کهن شرق؟

طیّ تقریباً دو سدۀ گذشته بارها و بارها صورت­بندی‌های متفاوت از این مسأله و نیز راه­‌حل­های متفاوت در برابر آن عرضه شده، اما مسأله هم­چنان حل ناشده باقی مانده است. بهترین گواه بر این حل ناشدگی افزایش تلاش­‌ها برای عرضۀ راه­‌حل­های تازه است. علاوه بر آن در غالب راه­‌حل­های قابل اعتنا و تاثیرگذار، نوعی از رجوع یا ارجاع به گذشته‌های دور و نزدیک مشاهده می‌شود.

بنابرین شاید بتوان گفت مهم‌ترین ویژگی جامعۀ ایران در تاریخ معاصر عبارت است از «دگرگونی سریع، ژرف و گسترده تحت فشار نیروهای بیرونی».

2. مهم‌ترین تغییرات اجتماعی ایران معاصر از دید شما کدام است؟

شاید بتوان گفت مهم­ترین تغییرات جامعۀ ایران معاصر در ساحَت فرهنگ و معرفت رخ داده است. نگاه ما نسبت به خود و جهان پیرامون دگرگون شده است. این تغییر نگرش اما پیامد تحوّلات تدریجی یا دفعی در نظام اندیشه و معرفت قدیم خودمان نیست، بلکه ناشی است از سیطرۀ ذهنی و عینی تمدّن غالب یعنی همان «غرب» است. در نظام‌­های نوین آموزش رسمی و نیز در حوزۀ عمومیِ تولید افکار (یعنی حوزۀ کتاب و مطبوعات و فضای مجازی) همۀ معارف، از علوم طبیعی تا تأمّلات فلسفی در باب هستی و انسان و خدا، بر محور نظام معرفتی و اندیشگی تمدّن جدید «غرب» می‌چرخد. این فقره، یعنی اخذ معارف از دیگران، فی نفسه نه تنها بد نیست، بلکه ضروری است. اما مُشکل آنجا رخ می‌نماید که در برابر سیطره و اُبهت علوم و افکار جدید، قوۀ فاهمه و تفکر جامعۀ ایران معاصر برای تولید معرفت و دانش از کار افتاده، یا آن­که دچار ضعف یا دچار حیرت و سرگشتگی شده است. بنابر این به رابطۀ یکسویۀ مصرف تولیدات وارداتی یا حداکثر تولید مونتاژ و به شدّت وابسته تن داده است.

سخن بر سر دستاوردهای تازه و روش­های نوین در عرصه‌های علوم و فنون نیست، بلکه سخن بر سر تعریف ما از «خود»، «جهان پیرامون»، و «جایگاه­‌مان در این جهان پیرامون» است. حتی در این ساحت نیز ما خود و جهان اطراف‌مان را از چشم دیگران می‌نگریم. نتیجه آن­که ما از «خود» برون افتاده‌ایم اما «دیگری» هم نیستیم. دچار گُسست معرفتی با گذشتۀ خود شده‌ایم. به اندیشه‌ها و معارف پیشینیان خود صرفاً به مثابه «تاریخ گذشته» می‌نگریم: تاریخ گذشته‌ای که از آن ماست ولی اندیشه و دانش امروزمان از بطن آن «تاریخ گذشته» بیرون نیامده، بلکه از جغرافیای دیگری وارد شده است. بنابر این به جای آنکه جهان پیرامون را از منظر خود ببینیم، خود را از منظر دیگران می‌نگریم.

3. ­چه مفهومی مهم‌ترین خصوصیت تغییرات اجتماعی ایران را وصف می‌کند؟

گُسست از تاریخ گذشتۀ خود، کنده شدن از دیروز و جاگیر نشدن در امروز؛ خوابگردی در فضایی میان خواب و بیداری. در جهان واقعیّت‌­ها گام بر می‌داریم اما در ذهن رؤیا می‌پرورانیم: رؤیاهای دیروز خودمان که از دست رفته، و رؤیاهای فردایی که از آن ما نیست.

4. برای شخص شما کدام خصوصیت این تغییرات، امید‌آفرین وکدام بیم‌آفرین‌ است؟

تغییر و دگرگونی فی نفسه نه خوب است و نه بد. جوامع انسانی هم­چون جهان طبیعی گاه به سوی انحطاط و اضمحلال پیش می‌روند و گاه به سوی ارتقاء و استکمال. ویژگی ممتاز جوامع انسانی و به‌­طور کلی رفتارهای انسانی – چه فردی و چه جمعی - امکان مدیرّیت تغییرات بر اساس سه ویژگی انسانی «آگاهی، آزادی و خلاقیّت» است. آگاهی نسبت به دو وضعیّت موجود و مطلوب و نیز آگاهی نسبت به روش­های عبور از وضعیّت موجود به وضعیّت مطلوب و پرهیز از مخاطرات این گذار؛ نخستین شرطِ مثبت بودن برای تغییرات است. ارادۀ جدی برای کنشگری و تاثیرگذاری، و بهره‌مندی از خلاقیّت در مدیریّتِ گام به گامِ تحوّلات، دیگر شروط ضروری برای حرکت به سوی بهبود و استکمال هستند.

بی­‌توجهی به فرایند دگرگونی‌ها و غفلت از ضرورت مدیریّت این فرایند و در نتیجه تن سپردن به تقدیر در مسیر تغییرات می‌تواند به فاجعه منتهی شود. متأسفانه جامعۀ ایرانی به‌­طور مشخص در سال­‌های اخیر نه تنها گرفتار فقر در اندیشه‌­ورزی و تولید خلّاقانۀ فکر شده، بلکه در زمینۀ دانش (و لو دانش مصرفی و وارداتی) نیز دچار فقر فزاینده است. پایین بودن سرانۀ مطالعه، اعتیاد به مصرفِ شِبهِ معلوماتِ دست به دست شده در فضای مجازی، مدرک­‌گرایی بدون پشتوانۀ علمی به سبب سقوط شاخص‌­های دانش‌وری به‌­رغم گسترش کمّی و بی‌­رویّۀ نهادهای آموزش عالی، جامعۀ ایرانی را به سوی بی­‌سوادی پنهان سوق داده است. اما بدتر از آن، فقدان خلاقیّت علمی و فکری، مصرف‌­گرایی محض در دانش و اندیشه، پرهیز از نقّادی و بالاخره تمایل شدید به تقلید و نقل قول بدون تحقیق است که بیم‌­ها و نگرانی­‌ها را در مورد آیندۀ دگرگونی‌­ها افزایش می‌دهد.

در یک کلام اُمیدواری نسبت به آینده تنها از طریق اصلاح و تقویت نظام آموزشی در همۀ سطوح، توسعۀ کتابخانه‌ها و ترویج کتاب­خوانی، و در کنار این دو، گسترش گفتگوهای نقّادانه تضمین خواهد شد. در غیر این صورت مسیر تغییر را جبر و تقدیر مشخص خواهد کرد نه اراده و تدبیر.

 


مصاحبه‌کننده: آقای حسین نوری‌نیا
مدیر بخش اقتراح: آقای حسین نوری‌نیا