مصاحبه با کورش دیباج
سیامک زند رضوی، عضو هیأت مدیره انجمن جامعهشناسی ایران و مدیر طرح گفتگوی ملی خانواده در کشور، با بیان اینکه اولین نکتهای که درباره ضرورت طرح ملی گفتگو خانواده در ایران باید بررسی شود، تغییراتی است که از دهه 1340 شمسی اتفاق افتاده است، اظهار کرد: نظام خانواده در ایران در اساس ساختاری سنتی داشته است، سنتی بدین معنی که دربخش بزرگی از جمعیت کشور، خانواده هم واحد تجدید نسل و هم واحد تولید اقتصادی- اجتماعی بوده است. بخش بزرگی از جمعیت کشوربیش از 60 درصد در درهه چهل، روستانشین بوده و بخشی کوچنده بودهاند.علاوه بر جمعیت روستایی و ایلات و عشایر شاهد جمعیت پیشهورها در مناطق شهری بودهایم. در آن دهه اکثر خانوادههای ایرانی در درون خانواده علاوه بر تربیت نسلهای تازه به تولید اقتصادی-اجتماعی همچون دامپروری، کشاورزی، صنایع و پیشهوری میپرداختند. بنابراین اکثریت خانوادهها تا دهه چهل دو کارکرد هم زمان داشته و فضای تجدید نسل با فضای تولید منطبق و مدیریت با پدر به عنوان رئیس خانه بوده است.
وی ادامه داد: در خانواده سنتی پدر حرف اول و حرف آخر را میزند، یعنی در حقیقت ارزشها، ارزش های پدرسالارانه بوده و هنجارها، باید و نبایدهای مردسالارانه بوده است یعنی مردان بهویژه پدر و برادران برای سایر اعضای خانواده تصمیم میگرفتند .اگر بخواهیم امروز تصوری از نظام پدرسالارانه پیدا کنیم فیلم «خانه پدری» به کارگردانی کیانوش عیاری به خوبی دوران پدر سالارانه ایرانی را به ما نشان داده میدهد.
مدیر طرح گفتگوی ملی خانواده در کشور تصریح کرد: در نظام پدرسالارانه، مالکیت عمدتاً متعلق به پدر بوده و قواعد و نظام حقوقی هم استمرار پدر سالاری را تضمین میکرده است که هنوز آثار آن را به خوبی در جامعه و قوانین شاهد هستیم به عنوان مثال در قوانین حقوقی کشورما ارثی که به زن میرسد نصف مرد است در نتیجه خانواده سنتی، پدر سالار در واقع متکی بر ارزشهای مرد سالارانه به عنوان واحد تجدید نسل و تولید اقتصادی-اجتماعی کارکرد داشته است.
عضو هیات مدیره انجمن جامعه شناسی ایران اظهار کرد: از دهه 1340 شمسی به بعد یک مجموعه دگرگونیهای ساختاری از بالا و توسط حکومت در کشور آغاز شد.که بر ساختار نظام خانواده در کشور اثر گذار بوده است. اولین اقدام حکومت در کشور، اصلاحات ارضی است که باعث ضربه کاری به خانواده سنتی میشود بدین معنی که برای جمعیت بزرگ روستانشین کشور مهاجرت به شهرها گریز ناپذیر بود، در روستاها فقط رعایای صاحب حق نسق صاحب زمین و برای یک نسل در روستا ماندگار شدند. آنهایی که صاحب زمین نمیشدند فرصت شغلیشان، از دست رفته و همین امر باعث میشود به شهرها مهاجرت کنند، زمانی که این جمعیت عظیم وارد شهرهای مختلف میشود عملاً ساختار سنتی واحد تولیدشان از بین میرود، یعنی مهاجر تازه به شهر آمده نمیتوانسته هم زمان واحد تولید باشد و اعضاء خانوار به تولید بپردازند در نتیجه این ساختار دگرگون میشود و مجبور میشوند برای امرار معاش در شهرها به کارهای دیگری بپردازند.
زند رضوی گفت: اتفاق مهمی که در دهه 40 برای نظام و ساختار خانواده به وقوع میپیوندد، امکان تحصیل عمومی برای همه افراد در شهر و روستا است. علاوه بر آن هم زمان در دهه 50 شاهد افزایش بهای فروش نفت در جهان هستیم که باعث شد در آن زمان دولت وقت به لحاظ مالی قدرتمندتر شود. این دولت نیازمند کارکنان و کارمندان است که مجبور میشود برای اینکه از لحاظ نیروی کار با کمبود مواجه نشود از زنان و دختران تحصیلکرده که در این دهه بیش از گذشته در جامعه افزایش پیدا کردهاند استفاده کند و همین امر باعث اشتغال زنان و دختران بیشتری در خارج از خانه میشود.
این جامعهشناس مردممدار ادامه داد: اشتغال خارج از خانه برای بخشی از زنان، امکان ازدواج را خارج از مناسبات خویشاوندی را برایشان فراهم میکند، همزمان پیشرفتهای بهداشتی و پزشکی امکان فاصلهگذاری سنی را میان فرزندان برای زنان شاغل و غیر شاغل فراهم آورد که این فاصلهگذاری باعث بهبودی کنترل زنان بر زندگیشان شد تا بتوانند اشتغال خارج از خانهشان را متناسب با تحصیلاتشان، اوقات فراغت و خانه داریشان را همزمان مدیریت کنند.
مدیر طرح گفتگوی ملی خانواده در کشور تصریح کرد: در همین دوره است که ایدههای جهانی برابری حقوقی زنان و مردان به کشورمان میرسد و این وضعیت تا در آستانه انقلاب 57 شتاب بیشتری میگیرد. در دهههای بعدی، دسترسی ما به جهان بیشتر میشود، پوشش شبکههای تلویزیون داخلی وماهوارهای، اینترنت گسترش پیدا میکند و برای کاربران خود، زمینه آَشنایی با سبکهای زندگی مختلف را فراهم میآورد و ایده برابر حقوقی زنان با مردان عمومیتر میشود، یعنی به عمق جامعه رسوخ پیدا میکند. در چنین بستری ساختار سنتی پدرسالارانه، مردسالارانه خانواده زیر فشار قرار میگیرد، از یک طرف زنان تقاضای روشنی برای برابر حقوقی، تحصیلات اشتغال خارج ازخانه، استقلال اقتصادی و مدیریت زاد و ولد در خانواده را دارند و از یک طرف مردان هنوز به خوبی با این وضعیت منطبق نشدهاند و بسیاری هنوز خود را جنس برتر میدانند امری که قوانین ورسانههای حکومتی برآن صحه میگذارند، و زن را ناچار به تمکین به هر قیمت از مرد، مسئول همه کارها در خانه و نگهداری از فرزندان قلمداد می کنند که بستر برای مقاومت و اعتراض زنان فراهم می شود و خود را در بگومگوهای ساده تا اشکال شدیدتر در درون خانواده نشان میدهد.
عضو هیات مدیره انجمن جامعهشناسی ایران گفت: نکتهای که در این فرایند مهم و قابل تامل است، این است که در طول این پنج- شش دهه خانواده گسترده که با نیازهای خانواده پدرسالارانه و محیطی برای تجدید نسل و تولید اقتصادی- اجتماعی سازگار بود، رفته رفته با روند شهرنشینی دگرگون شد. به شکل هستهای شامل پدر، مادر و فرزندان در میآید و عموماً این وضعیت سبب میشود آن سازو کار خانوادههای پدر سالار اساساً موضوعیت خودش را از دست بدهد. به عنوان مثال : مشورت گرفتنهای درون خانواده گسترده، از ریش سفیدان، گیس سفیدان و بزرگان خانواده جایگاه و موضوعیت خود را از دست میدهد و آنچه باقی میماند از یک طرف باقی ماندههای ذهنیتهای پدرسالارانه در پسران است که به نسلهای جدید هم منتقل شده و از یک طرف زنانی که مطلقاً مایل به استمرار ساختار پدرسالارانه و پذیرش ایدههای نابرابر بودن حقوق زن از مرد نیستند. در چنین بستری ما شاهد دعواهای خانوادگی، خشونت خانگی، طلاق و حتی خشونت علیه کودکان هستیم. چنانکه اشاره شد، به نوعی نمودهای مقاومت از سرناچاری در مقابل پدرسالاری رنگ باخته از طرف زنان و کودکان در خانه در مقابل مردان (پدر-برادر) است. در شرایطی که هنوز قوانین موجود ساختار گذشته را تایید میکنند و در نتیجه ساختارهای حمایتی از زنان و کودکان در معرض خشونت هم به خوبی شکل نگرفته و قدرتمند نیستند.
این جامعهشناس مردممدار ادامه داد: در این بستر سبکهای زندگی مختلف شکل میگیرند، سبک زنانی که دارای اشتغال هستند، مردانی که شغل خود را از دست داده و باید در خانه بمانند و از طرفی مردانی پذیرای این میشوند که زنان بیرون از خانه کار کنند اما از طرفی مایل هستند سلطه خودشان را حتی در حوزۀ درآمد همسرشان که ناشی از استقلال شغلی همسرشان است، کسب کنند. اینجاست که بستر تنشها پدید میآید و منجر به اعتراض زنان به خشونت خانگی و در وضعیتهایی درخواستهای طلاقی که از طرف زنان مطرح میشود در چنین بستری است که ضرورت گفتگوی اعضای خانواده بیش از گذشته حس میشود.
زندرضوی اظهار کرد: افراد در درون خانواده درگذشته گفتگو به معنی دیالوگ نداشته اند و تک گویی در نظام خانواده حکم بوده و عملاً همه اعضای خانواده تابع تصیم یک نفر عموماً پدر بودهاند. گفتگو در نظام خانواده از زمانی آغاز میشود که هرسه طرف (پدر-مادر-فرزندان) بپذیرند که هر سه از حقوق برابر در گفتگو برخوردار هستند، هر سه حق دارند صحبت کنند و انتظار دارند صحبتهایشان شنیده بشود و از درون این شنیدهها برنامههایی برای اجرا در خانواده پدید بیاید. پس نظام خانواده از لحاظ تاریخی مطلقاً گفتگوی به معنی دیالوگ در خانواده ها نداشتیم و این پدیده جدید و بسیار ضروری است زیرا اگر این گفتگوها به معنی دقیق کلمه شکل بگیرد. ما در حقیقت از لحاظ مقاومتی که مادران و فرزندان در مقابل پدرها میکنند و بعضاً از طرف پدرها با خشونت در انواع کلامی، عاطفی، بی توجهی و جسمی-فیزیکی ، پاسخ داده میشود به فضایی خواهیم رسید که همه به عنوان اعضاء خانواده و صاحبان حق کنار یکدیگر جمع شده و گفتگو و درک متقابل را آغاز میکنند.
مدیر طرح گفتگوی ملی خانواده در کشور تاکید کرد: بستر گفتگو در عقب نشینی نظام پدرسالارانه در فرایندی تقریباً 60 ساله به جامعه ایرانی تحمیل شده است و از طرفی ما در نهاد آموزش پسرها را را با ارزش ها و هنجارهای آن ، یعنی برابری همه جانبه با دخترها با ایجاد فضای ارتباطی میان آنها آشنا نمیکند و عموماً پسر حتی بعضاً از لحظه آشنایی با دختر و در گفتگوهای واقعی، دشواری و فاصله در انتظارات را احساس میکنند. اما از آن مهمتر، شکنندگی خانوادههای امروز است که خود را در افزایش اختلافات خانوادگی و افزایش تقاضای طلاق و بهویژه طلاقهای توافقی نمود مییابد. برای اینکه این حلقه معیوب شکسته شود انجمن جامعهشناسی ایران از دوسال پیش با همکاری کانون گفتگوی امام موسی صدر و حمایت معاونت زنان و خانواده ریاست جمهوری در قالب یک تفاهمنامه، اقدام به اجرای طرح ملی گفتگوی خانواده در 58 شهر کرده است تا با تربیت تسهیلگران اجتماعی و انجام مسالهیابی مشارکتی در چند سطح، بستر گفتگوی موثر را فراهم آورد و فرایند آن را در مقیاس محدودی عملاً نشان دهد. علاوه برآن و بهطور منظم اسناد آن را در سایت انجمن برای بررسی انتقادی در اختیار همگان قرار دهد.
عضو هیات مدیره انجمن جامعه شناسی ایران با اشاره به تاثیران بحران کرونا بر نظام خانواده گفت: چنانکه اشاره کردم گفتگو تنها راهحل کم هزینه شناخت و حل مشکلات در خانواده است. اما این تمرین را نداریم و فضای تمرینش را هم محیا نمیکنیم. دلیل این امر این است که در ساختار ایران امروز نظام آموزش و پرورش که به عنوان مهمترین بستر گفتگوی شناخته میشود، ساختاری کاملاً یک طرفه دارد و همه میدانیم در کشورمان آموزش و پرورش نظامی معلم محور است که به آن آموزش بانکی گفته میشود که آموزش گفتگویی در آن جایگاهی ندارد. در حقیقت معلم یک سری ایدهها و اطلاعاتی را به ذهن دانش آموزان در هر مقطع تحصیلی میسپارد و در امتحان پس میگیرد. بنابراین این سپردن و پس گرفتن تنها یک مونولوگ ایجاد میکند و بهطور خیلی جدی در نظام آموزشی ما که نماد آن کنکور است، کاملاً ضد گفتگو است. در واقع نظام آموزشی ما نظام مونولوگ است.
این جامعهشناس مردممدار ادامه داد: در بستر نظام مونولوگ، آموختن فرایند گفتگوی موثر را نداریم که بچهها آنرا درون خانواده آورده و با والدین تمرین کنند. در نتیجه نمیتوان گفت بحران کرونا باعث شده در زمانی که اعضای خانواده را به درون خانواده رانده شدهاند، گفتگوی موثر را در میان آنها شکل دهد و البته تاثیر بحران کرونا در نبود گفتگو بین اعضای خانواده جای مطالعه دارد. با این حال میتوان گفت تمرین گفتگو متکی به پذیرش تام حرمت دیگران است. این پذیرش تام حرمت دیگران در نظام آموزش پرورش و از دوره کودکستان تمرین نمیشود. در واقع درحالیکه نهاد آموزش، تکلیف محور و تنبیه محور است، در نظام گفتگویی اشتباه کردن یک حق انسانی است و تنبیه در آن جایی ندارد.
زند رضوی تاکید کرد: در یک نظام گفتگویی اصل بر پذیرش تام حرمت دیگران است که در نهاد خانواده این دیگران، شامل پدر، مادر، فرزندان است. نکته بعدی جویایی و کنجکاوی است یعنی اعضای خانواده بالاخص پدرها بایستی نسبت به درک نظرات سایر اعضای خانواده کنجکاو باشند. پدر باید کنجکاو باشد که فرزندان و همسرش چه ایدههایی دارند که از آن اطلاع ندارد. زمانی که پدر در یک مونولوگ فکر میکند که نسبت به همه مسائل آگاه و واقف است جویایی و کنجکاوی شکل نمیگیرد هر چند ممکن است در 60 سال پیش این امر به دلیل اینکه پدر در فضای بیرون خانواده زندگی میکرد اطلاعاتش و تجربههای او از سایر اعضای خانواده بیشتر باشد ولی امروزه این فرصت ارتباطات برای فرزندان و مادران هم تقریباً یکسان فراهم است پس انتظار جویایی و کنجکاوی در همه اعضاء خانواده بسیار مهم است.
مدیر طرح گفتگوی ملی خانواده در کشور گفت: اصول گفتگو متکی به حق برابر همه اعضا خانواده در فرایند گفتگو است ما این بستر را بهویژه در این 40 سال اخیر فراهم نکرده و برعکس، به دقت تلاش شده که نظام مونولوگ و تک گویی از رأس هرم سیاسی تا عمق خانواده تثبیت شود نظام آموزش و پرورش ما در برابر این گفتگویی کردن آموزش مقاومت کرده و همان نظام تک گویی، مونولوگ را عملاً تثبت و ادامه میدهد.
عضو هیات مدیره انجمن جامعهشناسی ایران ادامه داد: به عنوان نمونه همین عمومی کردن مفهوم «فاصلهگذاری اجتماعی» علیرغم اصلاح اشتباه خود در سازمان بهداشت جهانی است، در کشور ما برآن مفهوم اشتباه تاکید میشود. چرا؟ فاصله اجتماعی یکی از پدیدههای مانع گفتگو است. عنوان میشود که کرونا ضرورت ایجاد کرده که افراد از یکدیگر فاصله داشته باشند اما این فاصله «فاصله فیزیکی» است. در حالی که وقتی فاصله اجتماعی مطرح میشود یعنی من توانایی «پذیرش تام حرمتهای دیگران» را ندارم که این دیگران ممکن است فرزندانم، همسایهام، یا یک گروه قومی دیگر و یا یک مخالف عقیدهام باشد. در حالیکه این روزها همه نیاز داریم با یکدیگر گفتگو داشته باشیم و فقط فاصله یک متر ونیم را حفظ میکنیم.
وی با بیان اینکه ماندن اعضای خانواده در خانه باعث نمیشود که گفتگوی موثر بین آنها شکل بگیرد، گفت: گفتگو بینشی تازه است که دراین بینش پذیرش تام حرمت دیگران، جویایی و کنجکاوری را باید در دورنش داشته باشد باید بتواند فرضیات را به تعلیق دربیاورد. یعنی از قبل تصورات برچسبزننده به یکدیگر نداشته باشند. باید در گفتگو شتاب کنار گذاشته شود. داشتن ذهن باز و آماده پذیرش، گوش فرادادن به هنگام شنیدن، گرایش به یادگیری، جانبداری سازنده و به خویشتن و خویش ناظر بودن این ده اصل سازنده بینش گفتگویی است، اما این بینش به تنهایی کافی نیست بلکه مهارت گفتگو بر اساس این ده اصل با تمرین دایمی در کنار مربی توانا فراهم می شود.
این جامعهشناس مردممدار تاکید کرد: کرونا کمک چندانی به شکلگیری نظام گفتگویی در درون خانواده نکرده و نمیکند و برای این که این گفتگو حاصل شود باید در مقیاس اجتماعی و در کل نظام آموزش و پرورش کشور بینش گفتگویی پذیرفته شود. از طرفی نظام تکگویی و نظام عامرانه، پدرسالارانه، مرد سالارانه بایستی بپذیرد آن نگاه به جهان، نگاهی است که امروز پایههای عملی آن از بین رفته است. خانواده از واحد تولید اجتماعی و تجدید نسل تبدیل به خانوادههای با افرادی که در خانواده هسته زندگی میکنند و زنان به اندازه مردان حقوق برابر دارند و درخواستشان رسیدن به این حقوق برابر است. تاثیر سوء بحران کرونا بر نظام خانواده دارای یک روزنه مثبت است و اینکه تقاضای برای گفتگو موثر متکی بر اصول گفتگویی ده گانه را بیشتر میکند.
مدیر طرح گفتگوی ملی خانواده در کشور گفت: دلیل اینکه در برخی از خانوادهها در دوران قرنطینه شاهد افزایش خشونت خانگی هستیم، بدین خاطر است که در ساختار این خانوادهها آن نگاه سنتی پدرسالارانه که برابری حقوقی زنان با مردان را بر نمیتابد حاکم است و در برابر شنیدن صدای همسر و فرزندان تنها واکنشی که میتواند نشان دهد همان واکنش باستانی مردسالارانه که از آن به عنوان یکی از انواع خشونت یاد کردیم. با همه آنچه گفته شده، پیشنهادم این است که از این فرصت در کنارهم بودن در دوره «در خانه بمانیم» بیشترین بهره را در خانواده ببریم، پدر وپسرهای خانواده را تشویق کنیم که به تناوب نقشهایی را که به طور تاریخی برعهده مادر و خواهر بوده است را مسئولانه برعهده بگیرد: آشپزی کنند، به منظم کردن وسایل آشپزخانه بپردازند، ظرف بشویند، به کوچکترها در درسهایشان کمک کنند، قصه بخوانند و یاد بگیرند نوزادان را حمام کنند. این فعالیتها اگر توسط پدرها و پسرها، همانند یک بازی-فعالیت با علاقه و جدیت تمرین شود، کمک میکند که پسرها در خانه بیاموزند که تقسیم کارهای خانه به مردانه و زنانه یک کلیشه است و میتواند تغییر کند و جاودانه نیست. به نظرم این اولین قدم در ورود عملی همه اعضاء خانواده برای ورود به دیالوگ در درون خانه و خانواده است.
منبع: وقایع استان