gorgiبررسی نظری جایگاه سرمایه اجتماعی در مطالعات سلامت" عنوان سخنرانی عباس گرگی، کارشناس ارشد جامعه‌شناسی و عضو گروه علمی- تخصصی جامعه‌شناسی پزشکی و سلامت انجمن جامعه‌شناسی ایران بود که در خرداد ماه سال جاری در دفتر دانش‌آموختگان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران ارائه شد.
گرگی سخنرانی خود در این جلسه را با تعریف مفهوم سلامت آغاز کرد و گفت: تعریف "سلامت"، به عنوان فقدان نشانه‌های فیزیکی بیماری، برای سال‌های متمادی الگوی مسلط مطالعات سلامت بود اما هم‌زمان با تغییر رویکرد بیماری‌انگار و پیدایش دیدگا‌ه‌های سلامت¬نگر، معنای در نظر گرفته شده برای این مفهوم نیز وسعت بیشتری پیدا کرد و طیف گسترده‌ای از رفاه کامل جسمی روانی و اجتماعی را در برگرفت.
وی یکی از عناصر عمده در تعریف جدید را "ارتقاء سلامت" معرفی کرد که عمدتاً از طریق افزایش توانمندسازی افراد و گروه‌های اجتماعی و در جهت کنترل و نظارت بر عوامل و تعیین‌کننده‌های مؤثر بر سلامت، ایجاد می‌شود. او توضیح داد: براساس این رویکرد، سلامت صرفاً هدف نیست بلکه آن را باید به عنوان منبعی در زندگی روزمره و در جهت دستیابی به سایر اهدافی دانست که در نهایت به افزایش احساس مثبت نسبت به زندگی و توانایی خویشتن‌یابی در افراد منجر می‌شوند.
این عضو گروه جامعه‌شناسی پزشکی و سلامت انجمن سپس به ارائه تاریخچه‌ای از مفهوم سرمایه اجتماعی پرداخت و در این باره گفت: به لحاظ تاریخی، ریشه مفهوم سرمایه اجتماعی را می‌توان در آثار صاحب‌نظران جامعه‌شناسی کلاسیک نظیر مارکس و دورکیم مشاهده کرد. با این حال، سرمایه¬ اجتماعی تنها در سال‌های اخیر به طور جدی مورد بررسی قرار گرفته است که در این مورد می‌توان به دو رویکرد عمده اشاره کرد. در رویکرد نخست، سرمایه اجتماعی به عنوان یک ویژگی و منبع فردی تلقی می‌شود که فرد با بهره‌گیری از آن می‌تواند به دیگر منابع نیز دست یابد. در قالب این رویکرد، بوردیو سرمایه اجتماعی را انباشت منابع بالفعل و بالقوه‌ای می‌داند که عمدتاً از طریق ارتباط و عضویت فرد در انجمن‌ها و شبکه‌های اجتماعی و همچنین بر اساس میزان سرمایه‌های اقتصادی، فرهنگی و نمادین هریک از عاملان اجتماعی به دست می‌آید. در این رابطه، علاوه بر بوردیو، کلمن نیز، به رغم تلقی سرمایه اجتماعی به عنوان بخشی از ساختار اجتماعی، در نهایت آن را منبعی می‌داند که توسط افراد و در جهت تسهیل روند دستیابی به دیگر منابع اجتماعی مورد استفاده قرار می‌گیرد. این در حالی است که در مقابل این رویکرد، دیدگاه‌هایی وجود دارند که سرمایه اجتماعی را به عنوان یک ویژگی اجتماعی و محیطی فراتر از سطح فردی مورد بررسی قرار می‌دهند. در چهارچوب این رویکرد، پاتنام سرمایه اجتماعی را بر اساس ویژگی سازمان اجتماعی نظیر شبکه‌ها و هنجارها تعریف می‌کند که می‌تواند به تسهیل همکاری و هماهنگی جهت دستیابی به منافع متقابل بیانجامد.
گرگی در ادامه، با تقسیم‌بندی دو وجهی سرمایه اجتماعی به دو عنصر شناختی و ساختاری، به تشریح هر یک از این عناصر پرداخت. او گفت: جنبه ساختاری سرمایه اجتماعی که به ابعاد کمی و قابل مشاهده سازمان و شبکه‌های اجتماعی رسمی و غیررسمی، مانند تراکم، اندازه و دامنه نفوذ شبکه‌ها اطلاق می‌شود، عامل مهمی در تقویت کارایی شبکه‌های اجتماعی، در جهت تأثیرگذاری بر سیاستگذاری کلان اجتماعی است. در مقابل، سرمایه اجتماعی شناختی ناظر بر ابعاد کیفی این مفهوم بوده و متغیرهایی نظیر ارزش‌ها، هنجارهای متقابل و اعتماد را در برمی‌گیرد که می‌تواند با ایجاد هنجارهای رفتاری معطوف به سلامت، کنترل رفتارهای پرخطر، انواع حمایت‌های اجتماعی و ایجاد ابزارهای غیررسمی مبادله اطلاعات، بر مقوله کلی سلامت تأثیر گذارد. در واقع، در حالی که ابعاد شناختی سرمایه اجتماعی عامل اصلی در سوق دادن افراد به کنش جمعی در زمینه سلامت تلقی می‌شود، ابعاد ساختاری نیز در تسهیل این امر موثرند.
وی همچنین با اشاره به نظریه پاتنام در مورد سرمایه اجتماعی، به ارائه تقسیم‌بندی دیگری درباره این سرمایه پرداخت. او در این زمینه توضیح داد که در این نظریه، مفهوم کلی سرمایه اجتماعی بر اساس نوع و ماهیت ارتباطات و پیوندهای اجتماعی، به "سرمایه اجتماعی محدود" و "سرمایه اجتماعی اتصالی" تقسیم شده است. وی تأکید کرد: این موارد، اشکال سرمایه اجتماعی افقی هستند؛ چرا که به لحاظ مفهومی، سرمایه اجتماعی محدود عمدتاً در بین گروه‌هایی با ویژگی‌های جمعیت‌شناختی مشابه، نظیر گروه‌های همگن و متجانس (سنی، جنسی و قومیتی) دیده می‌شود. این نوع سرمایه اجتماعی، در برخی موارد، همانند نقش گروه همسالان در ترغیب اعضا به رفتارهای پرخطر، می‌تواند نتایج و پیامدهایی منفی در ارتباط با مقوله سلامت ایجاد کند. در مقابل، سرمایه اجتماعی اتصالی به روابط و پیوندهایی اطلاق می‌شود که افراد دارای زمینه‌های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مختلف را به یکدیگر پیوند داده و منبعی مؤثر در ایجاد همیاری‌های تعمیم یافته و رشد و گسترش جامعه مدنی، توسعه اعتماد و همچنین تقویت مشارکت¬های مدنی در بین شهروندان به شمار می‌آید. در ارتباط با حوزه سلامت عمومی نیز این نوع سرمایه به عنوان ابزار مناسبی جهت ایجاد کنش جمعی به منظور دستیابی گروه‌های مختلف به منابع و امکانات شناخته شده است.
عباس گرگی، شکل دیگر سرمایه اجتماعی که در سال‌های اخیر مطرح شده را سرمایه اجتماعی عمودی عنوان کرد و توضیح داد: این نوع سرمایه اجتماعی که در نقد رویکرد اجتماع‌محور و در پی تأکید صرف پاتنام بر انجمن‌ها و ارتباطات داوطلبانه مطرح شده، بر روابط و پیوندهای نابرابر و سلسله مراتبی ناظر بر ارتباط بین دولت و جامعه مدنی مبتنی است. او خاطرنشان کرد: در حوزه مطالعات سلامت، این نوع سرمایه می‌تواند با نشان دادن نحوه تعامل دولت با جامعه مدنی، چگونگی تأثیر نظام‌های سیاسی را بر وضعیت سلامت نشان دهد.
وی در ادامه، با تأکید بر کاربرد هر سه شکل سرمایه اجتماعی در سلامت پایدار در جامعه، مفهوم سرمایه اجتماعی را در چهار سطح کلان، میانه، خرد و سطح فردی قابل بررسی دانست. او سپس با اشاره به تاریخچه بررسی شبکه‌های اجتماعی در حوزه مطالعات سلامت، گفت: در طول دهه‌های 1970 و 1980، مطالعات گسترده‌ای در این زمینه صورت گرفته که نتایج حاصل از آنها نشان دادند که افراد منزوی دو تا سه برابر بیشتر از کسانی که ارتباطات اجتماعی دارند، در خطر انواع علل مرگ و میر قرار می‌گیرند. در این زمینه، حمایت اجتماعی به عنوان یکی از مؤلفه¬های سرمایه اجتماعی شناختی، یکی از مهم‌ترین عوامل تأثیرگذار بر سلامت شناخته شده است. البته این حمایت زمانی منجر به ارتقاء سلامت می‌شود که علاوه بر افزایش احساس تعلق و همبستگی در افراد، مواردی چون افزایش کارایی، عزت نفس و تسلط به نفس را نیز موجب شود.
این کارشناس ارشد حوزه جامعه‌شناسی پزشکی و سلامت، تأثیر شبکه‌های اجتماعی بر مسیرهای رفتاری (از طریق ایجاد هنجارهای معطوف به سلامت و کنترل و نظارت بر رفتارهای پرخطر) و همچنین تأثیر بر مسیر فیزیولوژیک (از طریق کاهش استرس‌های مزمن و پیامدهای منفی آن) را به عنوان دیگر سازوکارهای ایفای نقش سرمایه اجتماعی در سلامت افراد جامعه معرفی کرد.
گرگی در بخش دیگری از سخنانش، ارتباط میان طبقه اجتماعی و سلامت افراد جامعه را مورد بررسی قرار داد و در این زمینه، گفت: یکی از مباحث نسبتاً جدیدی که در دهه‌های اخیر در حوزه مطالعات سلامت عمومی مطرح شده است، ارتباط بین نابرابری‌های درآمد و سلامت عمومی در رویکرد بوم‌شناسی اجتماعی است. این رویکرد که مبتنی بر تبیین‌های اجتماعی- روانی است، بر خلاف دیدگاه‌های پیشین که نابرابری سلامت را در بین افراد و گروه‌های اجتماعی در یک جامعه منفرد مورد بررسی قرار می‌دادند، به بررسی ارتباط بین نابرابری درآمد و سلامت در جوامع و نواحی مختلف، در دو سطح خرد و کلان، می‌پردازد. در سطح خرد، تبیین¬های روانی- اجتماعی، عامل اصلی ارتباط نابرابری¬های درآمد با سلامت را در فرآیندهای روان‌شناختی ناشی از مقایسه‌های اجتماعی افراد و گروه‌ها با یکدیگر دانسته و تأکید دارد که این مقایسه‌ها می‌توانند به ایجاد احساس محرومیت نسبی و ناکامی منجر شوند. به عبارت دیگر، وضعیت و جایگاه افراد در سلسله مراتب اجتماعی، از طریق ایجاد عواطف منفی، ضمن اثرگذاری بر وضعیت هورمونی روانی، زمینه‌ساز رفتارهای پرخطر می‌شود. این در حالی است که در سطح کلان، تبیین‌های روانی- اجتماعی همه¬گیرشناسی تطبیقی نشان می‌دهد که بسیاری از کشورها، به رغم شاخص‌های بالای رشد اقتصادی، به لحاظ شاخص‌های مرتبط با سلامت در مرتبه‌ای پایین‌تر از سایر ملل قراردارند. به عنوان مثال، آمریکا با بیش از یک دهه رشد پایدار، در برخی شاخص‌ها نظیر امید به زندگی پس از کشورهای یونان و کاستاریکا قرار دارد. با توجه به این امر، از اواسط دهه 1970، برخی از پژوهشگران ایده‌ی نقش تعیین‌کننده درآمد ملی در وضعیت سلامت افراد جامعه را مورد تردید قرار دادند. از سوی دیگر، از آنجا که همبستگی اجتماعی و نابرابری دو اصل متعارض یک سازمان اجتماعی به شمار می‌روند، افزایش نابرابری‌های درآمدی در یک جامعه، عامل مهمی در فرسایش سرمایه اجتماعی و کاهش همبستگی‌ها به شمار می‌رود؛ چرا که این امر می‌تواند به کاهش مشارکت مؤثر مردم در کنترل و نظارت بر عوامل تعیین‌کننده اجتماعی و سیاسی مرتبط با سلامت بیانجامد.
نقش دولت و نظام‌های سیاسی در سلامت، بخش پایانی سخنان گرگی را تشکیل می‌داد. او در این زمینه، تأثیرگذاری نظام‌های سیاسی بر سلامت را از دو طریق امکان‌پذیر دانست؛ نخست از طریق سیاست‌گذاری‌ها و قوانین ارائه شده از سوی دولت در رابطه با نحوه توزیع منابع و خدمات مرتبط با سلامت که عمدتاً در رویکرد اقتصاد سیاسی سلامت مطرح می‌شود و دیگری، به واسطه میزان گستردگی و نفوذ هنجارها و ارزش‌های دمکراتیک در حوزه عمومی و نقش جامعه مدنی در نظارت بر آن دسته از تصمیم‌های اتخاذ شده از سوی دولت که به نحوی با وضعیت سلامت ارتباط دارند.
وی افزود: در این زمینه، پاتنام معتقد است که وجود اشکال متفاوت اعتماد، به ویژه اعتماد نهادی در زمینه‌های اقتصادی اجتماعی و سیاسی، فرصت‌های مهمی را در جهت مشارکت سیاسی و اجتماعی شهروندان در تأمین امنیت و سلامت ایجاد خواهد کرد.
سخنران این نشست گروه جامعه‌شناسی پزشکی و سلامت، در نتیجه‌گیری از بحث خود، تصریح کرد: متأسفانه در مطالعات سلامت، کمتر به اهمیت تأثیرات نظام‌های اجتماعی بر سلامت توجه شده است. در نتیجه این امر، با وجود هزینه‌های هنگفتی که سالانه صرف برنامه‌های جلوگیری از بیماری و ارتقاء سلامت می‌شود، هنوز اهمیت بسیاری از عوامل تعیین کننده اصلی در این حوزه، همچون روابط اجتماعی، اعتماد متقابل بین شهروندان و سرمایه اجتماعی مورد غفلت قرار گرفته است. این در حالی است که می‌توان گفت حتی ارائه یک صورت‌بندی واقعی از وضعیت سلامت و بیماری در یک جامعه، بدون توجه به عوامل تعیین کننده اجتماعی- اقتصادی، غیر ممکن خواهد بود.
عباس گرگی توجه بیشتر به نقش عوامل تعیین‌کننده فردی و جمعی مرتبط با سلامت را در دهه‌های اخیر مثبت ارزیابی کرده و خاطرنشان کرد: یکی از مباحث مهم در این زمینه، نحوه تعامل و پیوند سطوح خرد و کلان است که در این رابطه، مفهوم نوین سرمایه اجتماعی در سال‌های اخیر توانسته برخی از خلاء‌های مفهومی مرتبط با سطوح خرد و کلان را پوشش دهد و با ایجاد ارتباط بین عوامل تعیین‌کننده فردی و جمعی سلامت، پویایی‌های موجود بین عاملیت و ساختار را در حوزه نظریه اجتماعی و سلامت عمومی بازسازی کند. با این حال، به رغم اهمیت این موضوع در مطالعات سلامت همچنان تعریف و سطوح سنجش این مفهوم، به ویژه با توجه به ابعاد مختلف آن، با دشواری‌هایی مواجه است