گزارش یک نشست در گروه مطالعات انسانشناسی فرهنگی
بررسی موقعیت اجتماعی زنان بیسرپرست
نشست روز بیست و یکم اردیبهشت ماه ۸۹ گروه علمی- تخصصی مطالعات انسانشناسی فرهنگی انجمن جامعهشناسی ایران، به بررسی موقعیت اجتماعی زنان بیسرپرست در جامعه اختصاص داشت. در این جلسه، پس از پخش دو فیلم مستند "خانه مادریام مرداب" و "مریم جزیره هنگام" ساخته مهرداد اسکویی، دکتر ناصر فکوهی، دانشیار گروه انسانشناسی دانشگاه تهران، به تحلیل و بررسی زوایایی از موضوع هر دو فیلم که به مشاغل زنان و وضعیت زنان سرپرست خانوار در جامعه مربوط میشدند، پرداخت.
این دو فیلم، داستان دو زن را در دو نقطه دور از هم، یکی در جزیره هنگام و دیگری در شهر بندر انزلی، روایت میکنند که هر دو سرپرست خانواده خود هستند و به سختی تلاش میکنند زندگی خود را اداره کنند.
فکوهی در این جلسه، ضمن تأکید بر اهمیت موضوع این فیلمها و موقعیت زنان در جامعه به عنوان مسألهای که جامعه ایران سالهاست با آن روبرو است، گفت: موقعیت عمومی زنان از یک طرف و موقعیت شغلی آنها که روی مجموع روابط اجتماعی تأثیر میگذارد، از طرف دیگر، در بستر اجتماعی ما در آینده نیز بسیار نقشآفرین است.
وی سپس با اشاره به ترکیب جنسیتی دانشگاهها به ویژه در رشتههای علوم انسانی، گفت: این ترکیب به این معنی است که در یک سیستم دانشگاهی، اکثریت مطلق با زنان است. در این باره، من معتقدم اینکه تصور کنیم این وضعیت ویژه ایران است، چندان درست نیست. در سیستمهای آمریکایی و اروپایی در دانشگاهها تعداد زنان زیاد است و در رشتههای علوم اجتماعی هم بهخصوص اکثریت مطلق زنان دیده میشود، مخصوصاً در انسانشناسی. بنابراین میتوان گفت که یعنی وضعیت ایران بازتابی است از وضعیت جهانی. در وضعیت جهانی در حال حاضر بیشتر از ۶۰% جمعیت دانشگاهها زنانهاند و در دانشگاههای علوم اجتماعی ۷۰% و انسانشناسی حدود ۸۰% زنان حضور دارند. اما تفاوت عمدهای که وجود دارد، به حوزه کاری مربوط میشود. در حوزه کاری در کشورهای توسعه یافته، بخش عمدهای از زنان به همین ترتیبی که تحصیل میکنند، وارد چرخه کاری میشوند. البته به طور کلی میانگین کار زنان نصف مردان است؛ چون زنان شاغل حتی مجبورند به کارهای خانگی برسند و مسئولیت فرزنددار شدن و تربیت آنها را نیز برعهده دارند. از سوی دیگر، بخش عمدهای از روابط عمومی در خانواده نیز به عهده زنان است. بدین ترتیب، زنان معمولاً ۲۰ تا ۲۵ سال کار میکنند ولی مردان حدود ۴۰ سال. زنان به انواع مرخصیها نیاز دارند و میزان کمتری کار میکنند و از طرف دیگر، در بیشتر مشاغل نیز چندان شرایط برابری با مردان ندارند، حتی در کشورهای توسعه یافته. به این ترتیب که هر چقدر که در ردههای شغلی بالاتر میرویم، میزان حضور زنان کمتر میشود. در برخی مشاغل هم اساساً ساختار به گونهای است که زنان حضور زیادی ندارند، مثلاً خلبانی یا افسری یا جراحی که به همین دلیل گفته میشود حضور زنان در حوزه خشونت و کنترل و تنبیه کمرنگتر است. در مدیریتهای خیلی بالا نیز حضور زنان کم است چون ایجاب میکند که حوزههای دیگر زندگی، از جمله حوزه خصوصی فرد فدای آن شود.
فکوهی در ادامه با توجه این مثالها، موقعیت زنان را شکننده دانست و دلیل این امر را مردسالارانه بودن سیستمهای جهانی معرفی کرد اما در پی ارائه این تصویر کلی جهانی، در مورد وضعیت زنان در ایران گفت: ایران کشوری در حال توسعه است که در آن بهطور سنتی زنان جایگاه بالایی در حوزههای عمومی نداشتهاند، کما اینکه این وضعیت در برخی روستاهای ایران هنوز هم دیده میشود. این کشور در پی درآمدهای نفتی در فاصله سالهای ۱۳3۰ تا ۱۳5۰ شروع میکند به ساخت زیرساختهای بسیار گستردهای که به زنان امکان میدهد وارد حوزه اجتماع شوند. بدین ترتیب، از بعد از سال ۱۳۴۰، دانشگاهها و نهادها زنان را وارد عرصه اجتماعی میکنند و بعد از انقلاب نیز این روند ادامه مییابد و سرعت زیادی به خود میگیرد. ولی در این دوره با موقعیت متناقضی روبرو میشویم. در مقایسه موقعیت زنان در ایران با کشورهای در حال توسعه دیگر مثل مالزی و تایلند، میتوان گفت که یکی از مولفههای تفاوت، درآمد نفتی است. در واقع از آنجا که کشورهایی مانند مالزی و تایلند درآمد نفتی نداشتهاند که براساس آن بتوانند زیرساختهای گستردهای را برای حضور زنان در سطح اجتماع ایجاد کنند، باید از زنان نیز در کنار مردان به عنوان منبع تولید استفاده میکردند. به تعبیری نتیجه این شده که درست در همان سالهایی که ایران درآمد بالای نفتی پیدا میکند و به واسطه آن نیاز به کار زیاد در جامعه کاهش مییابد، آسیب بزرگی وارد میشود؛ در حالیکه در دیگر کشورها، نبود این درآمد باعث اجتماعی شدن زنان از طریق کار و نه از راه تحصیل میشود. بدین ترتیب، در سالهای ۱۹۷۰ و در دورهای که کشورهای توسعه یافته، به دلیل سود کم صنعت در مقابل خدمات، مسأله آلودگیهای صنعتی و بالا بودن هزینهها شروع به صنعتزدایی کردند و کارخانجات را از خود بیرون کردند، برخی کشورهای در حال توسعه، به دلیل برخورداری از امکان بهرهگیری از کارگر با قیمت کم، هزینههای تأمین اجتماعی بسیار پایین و سیستمهای اغلب غیر دموکراتیکی که اجازه اعتراض و تظاهرات و غیره را نمیداد، شروع به تأسیس کارخانه کردند و پذیرای شرکتهای چند ملیتی شدند. آنها در این شرایط، عموماً ضعیفترین اقشار جامعه، یعنی زنان و کودکان را استخدام میکردند. این همان اتفاقی بود که در قرن نوزدهم هم در دوره صنعتی شدن اروپا افتاد. به این ترتیب، در هر دو موقعیت، زنانی که وارد بازار کار میشوند، به تدریج با افزایش مطالبات اقتصادیشان، سیاسیتر میشوند و مطالبات مدنی هم پیدا میکنند.
فکوهی ادامه داد: در کشورهای نفتی، در زمینه اجتماعی شدن زنان شاهد دو مدل هستیم؛ یکی مدل کشورهای عربی، یعنی شمال آفریقا و کشورهای خاورمیانه که میتوان گفت اجتماعی شدن اصولاً در آنها صورت نگرفته و یا خیلی ناقص و ضعیف است. در این کشورها، جامعه از طریق درآمدهای توریستی و ... کمبود کار زن را جبران میکند و جلوی اجتماعی شدن او را میگیرد. اما در این میان، مورد ایران خاص است، چون درآمد نفتی ما در ایران، امکان عملی اجتماعی شدن زنان را فراهم میکند و بدین شکل زنان وارد دانشگاهها و نهادهای دیگر میشوند. این نوع اجتماعی شدن را میتوان اجتماعی شدن غیر اقتصادی مبتنی بر درآمد غیر متعارف که درآمد نفتی دانست. بدین ترتیب، میبینیم که در همه حوزههایی که رابطه چندانی با اقتصاد ندارد، حضور زنان بسیار پررنگ است؛ مثل دانشگاه که رابطهای با بازار کار ندارد. یعنی لزوماً کسی درس نمیخواند که کار کند و از این وضعیت هم میتوان تعبیر مثبت داشت و هم تعبیر منفی. در شرایط فعلی، زنان در ایران در دانشگاهها، در حوزه ادبیات، در حوزه هنر و جامعه مدنی و فعالیت NGOها حضور بسیار پررنگی دارند. در این میان، ترکیه تنها کشوری است که تا حدی میتوان آن را با ایران مقایسه کرد که در این کشور هم همچنان سطح اجتماعی شدن زنان از ایران پایینتر است. نشانههای این مسأله برای یک فرد اروپایی به راحتی قابل تشخیص است.
مدیر گروه انسانشناسی فرهنگی انجمن در ادامه بحث خود توضیح داد که در ابتدای دوره گسترش درآمدهای نفتی در ایران، در حوزه اقتصادی و مشاغل، یعنی سالهای ۱۳۳۰، نرخ اشتغال زنان کمتر از ۵% بوده است. در چند سال آخر رژیم گذشته، یعنی حدوداً از سال ۱۳۵2 تا ۱۳۵7، درآمد نفتی ایران تقریباً ۴ برابر میشود و این امر روی سیستم شغلی تأثیر میگذارد. در این دوره، نرخ اشتغال زنان از ۹% به ۱۳% در ابتدای انقلاب میرسد. بعد از انقلاب این میزان بار دیگر سقوط میکند و ایران نیز وارد جنگ تحمیلی ۸ ساله با عراق میشود. معمولاً در کشورهایی که وارد جنگ میشوند، میزان اجتماعی شدن زنان از طریق کار افزایش مییابد. چون در جنگ مردان به جبهه میروند و خلاء ایجاد شده در حوزه تولید، باید توسط زنان پر شود. اما در ایران این اتفاق نمیافتد، چون ایران میتواند با پمپاژ درآمد نفتی به سیستم اجتماعی، همزمان یک جنگ را پیش ببرد بدون اینکه محتاج کار زنان باشد. در در دهه ۶۰، نرخ اشتغال زنان چندان افزایش پیدا نمیکند و این افزایش از دهه ۷۰ آغاز میشود، یعنی با تمام شدن جنگ و ورود سرمایههای جدید به کشور. در این زمان، نرخ اشتغال زنان به حدود ۱۱ تا ۱2 درصد میرسد. این بدان معنی است که بیش از ۸۰% زنان کار نمیکنند و ما زنانی داریم با تحصیلات بیشتر، ماهر، توانا و دارای قابلیتهای کاری که جامعه همان قدر امکانات در اختیارشان میگذارد که ۴۰ سال قبل میگذاشت و این امر وضعیتی تأسفبار را به بار میآورد.
فکوهی خاطرنشان کرد: نمونه این شرایط را در آمریکا در سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۶۰ هم دیدهایم که زنان بعد از جنگ بهطور گستردهای وارد دانشگاه شدند، البته آمریکا در ۱۹۴۱ وارد جنگ جهانی دوم میشود و بخش بزرگی از مردان آن به جبهه میروند و زنان وارد حوزه اجتماعی و تحصیلی میشوند. در فاصله سالهای ۱۹4۵ تا ۱۹5۵ زنان به شکل گستردهای وارد دانشگاههای آمریکا میشوند و بعد طبعاً انتظار دارند سر کار بروند ولی در آمریکا به چند دلیل کار برای آنها نیست؛ یکی اینکه مردانی که به جبهه رفتهاند بر میگردند و مشاغل باید در اختیار آنها باشد و دوم اینکه ایدئولوژی آمریکایی میگوید مرد فعال، زن خانهدار، زندگی بسیار مرفه و زن شاغل در آمریکا به عنوان مدل مرجع مطرح نیست. در همان دوره است که جنبش فمینیستی در آمریکا شروع شده و به تدریج زنان آمریکایی خواسته خود را برای دارا بودن موقعیت اجتماعی اعلام میکنند. بتی فریدان در کتابی به نام "راز زنانه" بر اساس تحقیقی که انجام داده، برای اولین بار به این مسأله اشاره کرده است. در پی انتشار این کتاب و با افزایش فعالیتهای فمینیستی، تبعیض مثبتاتفاق میافتد.
وی در همین زمینه با اشاره به مقالهای که در مجله پژوهش و مطالعات زنان منتشر کرده، گفت: من در این مقاله توضیح دادهام که چرا باید این مکانیسم تبعیض مثبت در ایران هم پیاده شود. در واقع، ما با همان وضعیتی روبرو هستیم که بتی فریدان میگوید ولی تفاوت در این است که در اینجا چنان ظرفیتی برای فعالیت یک تیپ از جنبش مدنی مانند جنبش فمینیستی وجود ندارد. در این شرایط، ما امروز بر دوش جنبش زنان رسالت کل یک جامعه را میگذاریم و هرکس که مشکلی دارد، در هر زمینهای، از این جنبش انتظار دارد که آن را حل کند. این امر تا حدی تداعی کننده آن است که گویی در جامعه ما، مردان کنار نشسته و از زنان انتظار میرود مشکلات خود را حل کنند و به نظر میرسد این شرایط عجیب پایان خوشی نخواهد داشت.
دکتر ناصر فکوهی در پایان این نشست و در نتیجهگیری از سخنان خود گفت: به عقیده من، به دلیل سیستم اجتماعی ایران، در حال حاضر مسأله زنان برابری جنسیتی با مردان نیست بلکه مسأله این است که جامعه بتواند اجتماعی شدن غیر اقتصادی را به اقتصادی تبدیل کند. در همین بحث، موارد متعددی مثل بحث حضانت نیز مطرح میشود که به عنوان مثال اگر از نظر قانون هم حضانت به عهده زنان گذاشته شود، تأمین مالی فرزند در بسیاری از موارد برای مادر مشکلزا خواهد بود. در واقع، گویا زنان میخواهند به چیزی برسند که سیستم تأمین اجتماعی آن وجود ندارد.
بدین ترتیب وی مهمترین مسأله فعلی زنان جامعه ایران را موقعیت اقتصادی آنها در جامعه دانست و تأکید کرد که این معضل باید از طریق مکانیسم تبعیض مثبت حل شود. او در این باره توضیح داد: در مکانیسم تبعیض مثبت، باید در تمام سازمانهای ایجاد کننده شغل، سهمیه ویژهای برای زنان در نظر گرفته شود. جامعه ما باید برای زنانی که خودش تربیت کرده، شغل ایجاد کند و باید آگاه بود که این شغل بهصورت طبیعی ایجاد نمیتواند شود. زنان ایران اکنون وضعیتی دارند که زنان آمریکا در دهه ۱۹۶۰ داشتند. آنجا هم مکانیسمهای تبعیض مثبت گذاشته شد. بدین ترتیب، در طول سی سال آینده، نرخ اشتغال زنان باید از ۱۲% به ۳۰ یا ۴۰% برسد و برای دستیابی به این هدف، باید برنامهریزی کرد.
- توضیحات
-
زیر مجموعه: گزارش نشست ها
-
دسته: گزارش نشست گروه جامعهشناسی فرهنگ (فرهنگ و جامعه)
-
آخرین به روز رسانی در 23 بهمن 1394