ashtianiگروه جامعه‌شناسی تاریخی با هدف ترویج رویکرد جامعه‌شناسی تاریخی و تقویت فعالیت‌های علمی میان‌رشته‌ای با همکاری پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، انجمن ایرانی تاریخ و پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی روز شنبه 25خرداد1392 جلسه نقد وبررسی کتاب "جامعه‌شناسی تاریخی" تألیف دکتر منوچهر آشتیانی را با حضور نویسنده و جمعی از اساتید این حوزه برگزار نمود. 

درابتدای جلسه دکتر آشتیانی توضیحی اجمالی درباره جامعه‌شناسی تاریخی و مباحث مربوط به این حوزه ارائه نمود. به اعتقاد او جامعه‌شناسی تاریخی علمی تازه متولد است. به علت گسل‌های تاریخی موجود در ایران در این سه هزار سال و شکاف‌های ایجاد شده، دانشی به نام تاریخ مطلق وجود ندارد و آنچه که هست، عموما واقعه نگاری(کرونولوژی) است. تفاوت واقعه نگاری و جامعه‌شناسی تاریخی این است که واقعه نگاری قبل و بعد از یک واقعه اموری را مورد بررسی قرار می‌دهد تا مشخص کند که این واقعه ازچه چیز و از کجا نشأت گرفته و به کجا رسیده است. بنابراین واقعه نگاری خط زمانی دارد. اما جامعه‌شناسی تاریخی به دنبال علت وقایع است و فقط صرف بررسی توالی زمانی واقعه نیست.

نویسنده کتاب درخصوص علت تولد این اثر به کتاب "بینش و روش در جامعه‌شناسی تاریخی" تألیف تدا اسکاچپول ترجمه آقاجری، اشاره کرد و دراین رابطه گفت:"دوستان از من خواستند که متممی بر این کتاب بنویسم. محور کتاب بینش و روش بین سه موج اندیشه‌های مارکس، ماکس وبر و دورکهایم قرار دارد. درواقع کتاب جامعه‌شناسی تاریخی پاسخی به کتاب تدا اسکاچپول و تکمیل کننده آن است. بخشی از کتاب هم مربوط به جلسه پرسش و پاسخی است که در سال 1950 در دانشکده هایدلبرگ بین مورخین وجامعه شناسان برگزار شده و مباحثی که دراین دو حوزه قرار می گیرد".

دکتر آشتیانی ادامه داد: علم تاریخ از دل فلسفه تاریخ و فلسفه جامعه به وجود آمده است. این دو خود از الهیات تاریخ و الهیات جامعه نشأت گرفته است. در ایران فلسفه تاریخ و فلسفه جامعه وجود ندارد. علم جامعه‌شناسی وارد ایران شده ولی پدر این علم یعنی فلسفه جامعه‌شناسی وارد نشده است. برای مثال اندیشه‌های دورکیم آمده ولی اندیشه دکارت که پدر آن است نیامده یا اندیشه‌های ماکس وبر آمده ولی اندیشه کانت نیامده است. در ایران اغتشاش مکتبی وجود دارد. اگر بخواهیم در ایران جامعه‌شناسی تاریخی داشته باشیم باید ابتدا الهیات تاریخ و الهیات جامعه را بشناسیم و بعد به جامعه‌شناسی و تاریخ بپردازیم.

سخنران این نشست درباره محتوای این کتاب گفت:"دراین کتاب سه کار انجام شده است: 1-ازدو تئوری اصلی استفاده شده و در تمام طول کتاب ادامه یافته است. یکی تئوری زیرساخت و رو ساخت مارکس ودیگری تئوری قرابت معرفتی ماکس وبر. 2-کوشیده شده تاریخ باز نگهداشته شود. 3-بین کلیات و جزئیات پل زده شده وپیوند برقرار شده است".

در ادامه جلسه برخی از اساتید نظرات و انتقادات خود را درباره کتاب مطرح کردند. دکتر تکمیل همایون گفت: با این که این کتاب یک کتاب ساده جامعه‌شناسی نیست و از بسیاری لحاظ متفاوت است، اما در عین حال جامعه‌شناسی تاریخی ایران در آن دیده نمی‌شود.

دکتر نعمت الله فاضلی خاطر نشان کرد: در این کتاب لباس ماتریالیسم تاریخی بر تن جامعه‌شناسی تاریخی شده است. از طرفی عاملیت‌ها و نقش آگاهی در رویکرد جامعه‌شناسی تاریخی در نظر گرفته نشده است و نوعی فقدان عاملیت در آن دیده می‌شود.

دکتر آیت ا... میرزایی نیز ادامه داد: این کتاب را شاید بتوان مقدمه‌ای بر کتاب تدا اسکاچپول دانست نه متمم آن. از سویی دیگراین اثر به نظر بیشتر نوعی فلسفه جامعه‌شناسی تاریخی است تا جامعه‌شناسی تاریخی.

نویسنده کتاب نیز نقدهایی برکتاب وارد دانست و گفت: مهمترین نقد من به این کتاب، استفاده از داده‌های ناقص در تألیف است و موجب شده است که فرایند حرکت از فرضیه به تئوری به دلیل ناقص و ناکافی بودن داده‌ها با اشکالاتی مواجه شده است. وی دلیل ناکافی بودن داده‌ها را زمان کوتاه نگارش کتاب دانست. نقد دیگر او بر عدم رد شدن از تاریخ پیشین و رفتن به سمت تاریخ معاصر است.

درپایان جلسه دکتر آشتیانی با ارائه چند توصیه به جامعه‌شناسان ومحققان علوم اجتماعی گفت: "اگر خواستید جریان‌های تاریخی را به نفع جامعه‌شناسی و جامعه‌شناسی را به نفع تاریخ استفاده نمایید از نمونه‌های واقعی استفاده کنید. تمام متفکران اجتماعی دنیا بین این دو جریان قرار دارند. داده‌ها باید کامل باشند تا به تئوری برسید. درغیر این صورت تحقیقات ناقص و ناتمام است".