فهیمه نظری*
نشست گروه علمی– تخصصی جامعهشناسی خانواده با عنوان «رویکردی تفسیری بر هم باشی (ازدواج سفید) در بستر پژوهش» در روز دوشنبه 20 آذرماه 1396 با حضور دکتر عالیه شکربیگی و دکتر فرزانه فرامرزی برگزار شد.
دکتر عالیه شکربیگی، مدیر گروه علمی – تخصصی خانواده با اشاره به این که در حال حاضر گونه های مختلفی از همزیستی در دنیا وجود دارد و در ارتباط با پدیده «هم باشی» مهمترین نکته ای که باید در این نوع زندگی مورد توجه قرار داد این است که ببینیم جامعه چنین راهکاری را به جوانها داده یا آنها این راهکار را به جامعه تحمیل می کنند؟ به عبارت دیگر؛ باید دید همباشی انتخاب افراد است یا نوعی اجبار؟ باید دید سختیهای ازدواج رسمی چقدر زیاد است که افراد با علم به تمام سختیها، میپذیرند در چنین رابطهای قرار بگیرند. این موضوعی است که مسئولان باید به آن توجه کنند و با حل کردن مشکلات اقتصادی و حتی قوانینی که درباره ازدواج و طلاق وجود دارد، دغدغه جوانان برای ازدواج رسمی را کم کنند.
عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی گفت: منظور از مشکل فقط اقتصادی نیست و باید کار فرهنگی نیز انجام شود. در تحقیقی که در امریکا انجام شد که چرا به جای ازدواج، همبالینی انتخاب میشود، این پاسخ داده شد که منظور از مشکل صرفا و تنها مساله اقتصادی نیست بلکه آنها گفتند که ازدواج، آزادی و استقلال افراد را سلب میکند و همبالینی تعهد کمتری برای آنها به وجود میآورد. بنابراین به نظر می رسد ما بایست افراد مسئولیتپذیرتری را تحویل جامعه دهیم و این نیازمند فعالیت مناسب آموزش و پرورش است.
دکتر شکربیگی با اشاره به این که یکی از مهمترین پرسش هایی که مطرح است این که تکلیف فرزندآوری در زندگی همبالینی چه میشود؟ گفت: نتایج تحقیقات میگوید بیشترین آسیب را در این نوع زندگی، زنان متحمل میشوند و همچنین فرزندانی که از این نوع زندگی ممکن است به دنیا بیایند. در جوامع دیگر، همبالینی پذیرفته شده و قوانین حمایتی برای این نوزادان وجود دارد بنابراین شاید در کشوری مانند سوئد، رشد همبالینی پذیرفته باشد که بیشترین آمار این نوع زندگی را دارد و فرزندان این نوع زندگی تحت حمایت قرار میگیرند، اما در کشوری مانند ایران که قانون و عرف چنین پدیده جدیدی را به رسمیت نمیشناسند، این سبک زندگی به شدت شکننده و آسیبرسان است.
در ادامه جلسه دکتر فرامرزی در مقدمه بحث خود گفت: بحث از موضوع هم باشی از حساسیت زیادی برخوردار است و من به این موضوع در رساله خود پرداخته ام. در حال حاضر و در دنیای امروز ازدواج در جوامع مختلف معنا و مفهوم یکسانی ندارد. اما در برخی از جوامع غربی این مفهوم تا حد زیادی مخدوش شده است و اشکال جدیدی از ازدواج پا به عرصه وجود گذاشته است. زندگی هم باشی در این جوامع به معنای آغاز یک زندگی مشترک است اما در آن جای خاصی برای ازدواج وجود ندارد و در بسیاری موارد فاقد دو ویژگی ( قانونی و مشروع بودن) است. در بسیاری از کشورهای صنعتی مشروعیتِ رو به افزایش موضوع هم باشی، تقریبا آن را به مرحله ای قابل پیش بینی در روند ازدواج تبدیل نموده است. در میان جوانان، هم باشی به شکل جایگزینی برای ازدواج درآمده و می بینیم به طور فزاینده ای رو به رشد است.
فرامرزی در خصوص مهمترین مساله پژوهش خود افزود: خانواده در سراسر جهان در جهات مشخصی در حال تغییر است بدین صورت که کلان ها و دیگر گروه های خویشاوندی به هم پیوسته نفوذ خود را ازدست می دهند و روندی کلی در جهت انتخاب آزادانه همسر ایجاد میشود. به علت نفوذ اندیشه های غربی که به فردگرایی و عشق رمانتیک تاکید می ورزند و به دلیل عوامل دیگر که نظام های خانواده گسترده را تضعیف می کنند، ازدواج تنظیم شده محدود می شود. حقوق زنان هم از نظر حق انتخاب در ازدواج و هم تصمیم گیری در خانواده بیش از پیش به رسمیت شناخته می شود. بیشتر ازدواج ها در فرهنگ های سنتی، ازدواج های خویشاوندی بوده است که روز به روز کمتر می شود وروندی کلی در جهت پذیرش حقوق کودکان شکل می گیرد. به طور موردی و بر اساس پژوهش حاضر؛ در استان تهران علاوه بر کاهش میزان ازدواج از سال 90 به 94 (از 101829 به 86883) با افزایش میزان طلاق نیز مواجه بوده ایم، به طوری که نسبت ازدواج به طلاق از سال 90 تا 94 (از 3/2 به 2/8) رسیده است؛ به عبارت دیگر در سال 94 به ازای هر 2/8 ازدواج یک طلاق صورت گرفته است. «مرتضی طلایی» رییس وقت کمیسیون فرهنگی اجتماعی شورای تهران از شکل گیری خانه هایی در شمال شهر تهران از سال 1391 خبر داد که در آنها دختران و پسران بدون ازدواج رسمی با یکدیگر زندگی می کنند و شاید بتوان گفت که این سبک زندگی احتمال دارد از قبل وجود داشته، اما کسی از آن اطلاعی نداشته است. در اواسط سال 1393 این پدیده در رسانهها سر و صدای زیادی به راه انداخت. بی تردید فرایند تجددگرایی در جوامع بشری، ارزش ها و هنجارهای جدیدی را از طریق ابزارها و عواملی چون: شهرنشینی، رسانه ها، سواد و ... بر جوامع بشری تحمیل می کند. ورود جریان تجددگرایی به ساختار اجتماعی جامعه ایرانی و بالطبع ساختار اجتماعی خانواده ایرانی تغییراتی را در هنجارها و ارزش ها به وجود آورده و تاثیراتی بسیار شگرف بر چگونگی ازدواج برجای گذاشته است. آیا باید این پدیده را به عنوان تهدید جدید نهاد خانواده و یا کابوس هولناک خانواده نامید؟ یا اینکه جامعه در حال گذار ایران راهی جز عبور از این مرحله را ندارد؟
سخنران جلسه مهمترین هدف خود را از ارائه پژوهش شناخت شرایط، تعاملات و پیامدهای هم باشی جهت طرح این پدیده به عنوان یک پدیده اجتماعی دانست که باید دیده شود و ادامه داد: برای رسیدن به این هدف بایست شناخت پدیده نوظهور هم بالینی، در جامعه امروز، علل پیدایش، گسترش و پیامدهای احتمالی شکل گیری این نوع از زندگی مشترک در شهر تهران از نگاه کسانی که این تجربه زیسته را دارند صورت پذیرد. لذا به مدت دو سال روی 15 زوج همبالین تهرانی در سنین بین 25 تا 35 سال مطالعه انجام داده ام. منظور از هم باشی اشاره به «افرادی که تصمیم گرفتند بدون ثبت رسمی و شرعی ازدواجشان، با همدیگر زیر یک سقف زندگی کنند» و البته همانطور که از اسم این موضوع پیداست، با همدیگر همبالین باشند. درواقع داشتن رابطه جنسی، یکی از فاکتورهای اصلی در چنین روابطی است.
دکتر فرامرزی به چهار خصلت اساسی ازدواج اشاره کرد که عبارتند از: 1- رابطه جسمانی، 2- تفاوت جنسیت، 3- پایایی4- قرارداد اجتماعی است و گفت: امر ازدواج در اندیشه های اندیشمند چون ویلیام گاردنر بدین نحو است که بدون وجود ازدواج و خانواده جهت تنظیم میل جنسی دچار آشفته بازاری از روابط جنسی خواهیم شد؛ که در آنها انسان ها به حیواناتی جفت جو تبدیل می شوند که تحریکات جنسی برایشان همه چیز و تعهد و مسئولیت هیچ است. کاستلز در کتاب «عصر اطلاعات» به ضعیف شدن الگویی از خانواده اشاره می کند که گسستن خانوارهای متشکل از زوج های ازدواج کرده به واسطه طلاق یا جدایی، اولین شاخص نارضایتی از الگوی خانواده ای است که بر تعهد بلندمدت اعضای خانواده در قبال یکدیگر مبتنی است، مطمئناً پدرسالاری متوالی می تواند وجود داشته باشد(و این به واقع یک قاعده است): یعنی بازتولید مدل واحدی با زوج های متفاوت.
این پژوهشگر جامعه شناس گفت: برای معنا و مفهوم واقعیcohabitation که در فرهنگ آلن بيرو به هم باليني ترجمه و بدين صورت تعریف شده است: «زندگي مشترك بين يك زن و يك مرد بدون آنكه با يكديگر قرارداد زوجيت بسته باشند. رابطه جنسي در زندگي مشترك مفروض است». و گيدنز هم باليني را این گونه معنا مي كند: «مواردي كه زوجي بدون آنكه ازدواج كرده باشند با هم زندگي مي كنند و رابطه جنسي دارند».از نظر مکلین الگوهای هم بالینی پنج نوع است و عبارتند از؛ 1- رابطه موقت، گاه به گاه و سرسری2- آشنایی و همراهی عاطفی3- ازدواج آزمایشی 4- جانشین موقت ازدواج 5- جانشین دائمی ازدواج. امروزه در غرب معمولاً از دو نوع هم بالینی دیده می شود: هم بالینی پیش از ازدواج premarital cohabitation) ) هم بالینی بدون ازدواج ( non-marital cohabitation) است. تاریخچه ریشه هم بالینی در انقلاب جنسی به اواخر دهۀ 60 میلادی در کشورهای آمریکایی و اروپایی بر می گردد. انقلابی که به تدریج به تغییر گفتمان جنسی و تغییر اساسی در نگرشها، اخلاق و رفتار جنسی در بسیاری از کشورهای غربی منجر شد و گسترش روابط جنسی پیش از ازدواج زمینه را برای تغیییرات تعیین کننده بعدی مهیا کرد و در این میان نه تنها به تدریج سن ازدواج را افزایش داد که زمینه های اجتماعی لازم را برای پیدایش الگوهایی چون هم باشی فراهم آورد. در واقع یکی از علل گسترش هم بالینی، تضعیف بنیان های فلسفی ازدواج در غرب بوده است.
فرامرزی در ادامه به آمارهای هم باشی در کشورهای مختلف اشاره نمود و گفت: در آمریکا در دهه 70 نزدیک 400 هزار زوج، دهه 80 یک میلیون و پانصد هزار زوج، 1995 تا 2002 رشد 10 درصدی زنان هم بالین، سال 2010، 7 میلیون زوج بوده است. در بریتانیا در سال 1997، تنها 3% زنان به صورت هم بالین و در سال 1998، 26% زنان. همچنین در کوبا و کلمبیا در سال 2012 60% جوانان هم بالین بوده اند. آمارها در کانادا در سال 2000 ، یک میلیون و چهارصد هزار نفر در سال 2001، میزان 16% از تمامی زوجها؛ در برزیل در سال 1970، 7% جوانان و در سال 2000، نزدیک به 40% جوانان؛ در ژاپن در سال 1987، 3 درصد در سال 2005، 8% و در سال 2006، 20%؛ همچنین در فیلیپین در سال 2007، 2/5 میلیون زوج هم بالین را نشان میدهند.
دکتر فرزانه فرامرزی با تاکید بر این که رویکرد نظری در تحقیق وی تفسیرگرایی است، توضیح داد: در این رویکرد مطالعه پدیده های اجتماعی مستلزم فهم دنیای اجتماعی است که افراد شکل داده اند و آن را از طریق فعالیت های مستمرشان بازتولید می کنند. بدین ترتیب، افراد به طور مداوم درگیر تفسیر و بازتفسیر دنیای شان، موقعیت های اجتماعی، کنشهای افراد دیگر، کنش های خودشان و اشیاء طبیعی یا ساخته دست بشر هستند. یکی از مشخصه های روش شناختی مهم این رویکرد، پارادایم طبیعت گرایی و تلاش برای برای دست یافتن به نظریه زمینهای است، یعنی کشف و استخراج نظریه از داده هایی که به طور منظم در فرآیند تحقیق اجتماعی به دست آمده اند. بدین منظور «نمونه گیری نظری، فرآیند گردآوری اطلاعات برای تولید نظریه است که به آن وسیله تحلیل گر به طور هم زمان اطلاعات خود را گردآوری، کدگذاری و تحلیل کرده و در مورد داده هایی که بعداً گردآوری میشوند و نیز محل یافتن آنها تصمیم میگیرد، تا نظریۀ خود را آن طور که خودش ظهور مییابد، توسعه دهد. فرایندی که وی در پژوهش خود به شش مقوله اصلی دست یافته است.1- سنت گریزی 2- خوانشی نو از مفهوم ازدواج 3- فردگرایی 4- تعهد گریزی 5- امنیت اقتصادی و 6- اصالت نیازها (عاطفی، جنسی) است. هریک از مقوله های فوق مطابق با پارادایم تفسیر گرایی به مولفه هایی چون 1- شرایط (یعنی تغییر نوع نگاه افراد به ازدواج، شکاف نسلی،سبک نوین زندگی،عدم اعتقاد به اوامر دینی، توجه به کیفیت زندگی،اهمیت عشق و احساس، شکاف بین بلوغ جنسی و بلوغ اقتصادی،دم غنیمت شمردن و رشد فردگرایی).2- شرایط مداخله گر (یعنی ناکامی در ازدواج، منفی نگری به ازدواج و بی اعتمادی).3- راهبردهای کنش ( یعنی جایگزینی برای ازدواج، خوانشی نو از ازدواج، پنهان کاری رابطه، گسست از خانواده، عدم تمایل به فرزندآوری) 4-پیامدها (هنجارشکنی، تعارض با قانون و تعارض با عرف اجتماعی) اشاره دارد.
سخنران جلسه با اشاره به این که هدف در رویکرد تفسیر گرایی دست یافتن به نظریه زمینه ای است گفت: هرچند در عصر ماقبل مدرنیته، ازدواج و تشکیل خانواده یک امر گروهی محسوب می شد و فرد به تنهایی از خود اراده ای نداشت اما با پیدایش عصر مدرن و تغییرات صنعتی و رشد فردگرایی تغییرات زیادی در حوزه سنت و اجتماع و بالطبع نهاد ازدواج و خانواده بوجود آمد. به عبارت دیگر ازدواج یک امر مقدّس و جمعی بود که در طی زمان تبدیل به یک امر فردی شد و ارزش های جدیدی مانند تحصیلات و اشتغال زنان جایگزین ارزش های قدیمی شدند که به نوبه خود دارای پیامدهایی مانند؛ افزایش سن ازدواج و استقلال زنان بودند.فاصله میان بلوغ جنسی و ازدواج افراد مسأله رفع نیاز جنسی را در میان افراد طرح کرد. در واقع ازدواج از حالت اسطوره ای و مقدس بودن خارج و روابط آسان و راحت از اقبال عمومی بیشتری در بین افراد برخوردار شد.اما در ادامه در جامعه مدرن نیز شاهد مصرف گرایی و تجمّل گرایی افراد هستیم و با افزایش میزان طلاق در جامعه شاهد آن هستیم که میزان اعتماد در بین افراد جامعه به شدت کاهش یافته است. بر اساس مصاحبه هایی که با افرادی که تجربه هم بالینی انجام شده است، می توان گفت تمام مؤلّفه های ذکر شده، در شکل گیری پدیده «خوانشی نو از مفهوم ازدواج» نقش داشته است. در پی گسترش هم بالینی در جامعه شاهد پیامدهایی خواهیم بود که این پیامدها با توجه به هنجارها و ارزش های جامعه می تواند مطلوب یا نامطلوب باشد. شکستن ساختارهای سنتی خانواده، عدم تمایل به ازدواج، عدم تمایل به فرزندآوری، هنجارشکنی، " بالا رفتن سن ازدواج، تعارض با قانون، امنیت اقتصادی، برآورده شدن نیازهای جنسی و عاطفی از پیامدهای آن محسوب می شود. نکته مهم آن است که هم بالینی را نمی توان نه در جایگاه خانواده قرار داد و نه در جایگاه فحشا. هم بالینی سبکی جدید است که کنشگر در آن دست به انتخاب زده است. این انتخاب بر حسب نیاز کنشگر و پاسخگویی به وی برای رفع نیازها است. عصر حاضر انسان را در برابر تنوعی از انتخاب ها قرار می دهد و کنشگر بر حسب موقعیت و شرایط خود دست به انتخاب می زند. در پایان حاضرین جلسه پرسش ها و نظرات خود را پیرامون موضوع هم باشی مطرح نمودند.
قرار بود دکتر ابوالحسن تنهایی و دکتر احمد بخارایی نیز در این نشست به بیان نظرات خود بپردازند اما در این جلسه حضور نیافتند.