دکتر فهیمه نظری*

نشست گروه علمی- تخصصی جامعه‌شناسی خانواده با عنوان «خانواده، توان گفتگو و موانع بازدارنده آن» روز شنبه 17شهریور ماه1397 با حضور دکتر معصومه ابتکار، دکتر باقر ساروخانی، دکتر امید علی احمدی، دکتر رحیم محمدی، دکتر محمدصادق ذاکری، پروین داعی پور و دکتر عالیه شکربیگی با همکاری انجمن جامعه شناسی ایران، معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری، مرکز مطالعات و تحقیقات زنان دانشگاه تهران و خانه اندیشمندان علوم انسانی در سالن حافظ خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.

گفتگو در خانواده1

در ابتدای این نشست دکتر عالیه شکربیگی (مدیر گروه علمی - تخصصی جامعه شناسی خانواده) با گرامیداشت یاد استاد فقید دکتر محمد امین قانعی راد گفت: اين نشست بعد از سفر جاودانه استاد، اولين نشست است و اگر چه ما جامعه شناسان در خود فرو رفته ايم اما بايد راه استاد را پر تلاش ادامه داد و به گفته دکتر سید علی موسوی گرمارودی:

نمرده است

که شور و دانش و معرفت و شعور نامیراست

شکسته نیست

که همواره کوه پا برجاست

نخفته است

که زندگيش پیام بیداری است به سربلندی و افتادگی که خود می گفت

چو آبشار و چو رود

همیشه در وطن و کوه و دشت آن جاری است

به روی سینۀ میهن نشان هشیاری است.

وی افزود: در ادامه سلسله نشست هاي گروه علمي-تخصصي خانواده، بر اساس شواهد پژوهشي ريشه بسياري از مسائل و آسيب هاي نهاد خانواده در ضعف يا فقدان مهارت هاي ارتباطي و گفتگويي است، اين كه از چه الگويي استفاده نماييم؟ قطعا گونه هاي مختلف خانواده، الگوهاي خاص خود را مي طلبد. در اين نشست تلاش نموده ايم دانشگاهيان و سياستگزاران و ديدگاه هاي مختلف را در اين نشست دور هم گرد آوريم تا بتوانيم از طريق مفاهمه به يك فهم مشترك از مسائل خانواده در حوزه های مذکور برسيم. دكتر قانعي راد در جلسات پيشين اين گروه در دوجلسه حضور داشت و در هر دو جلسه ما را به نشست مشترك سياستگذاران و دانشگاهيان تشويق نمود كه اين جلسه در راستاي تشويق هاي استاد برگزار شد. روحشان شاد و راهشان پررهرو.

او سپس از سخنرانان این جلسه خواست که مباحث خود پیرامون توان و فرهنگ گفتگو در نهاد خانواده را بیان کنند و به این پرسش كه آيا "رسيدن به تفاهم و فهم مشترك در خانواده نيازمند كسب مهارت هاي گفتگو است؟ " اگر بلي ؟ چگونه و از طريق چه راهكارها و مكانيزم هايي این امر میسر می شود؟ پاسخ دهند.

دکتر امید علی احمدی (استاد جامعه شناسی) اولین سخنران نشست گفت: گفتگو در تعریف یعنی؛ مبادله ایده ها یا عقاید در یک زمینه ویژه با این منظر که رسیدن به توافق و همراهی ممکن است. در تعریف دیگر؛ صحبت بین دو یا چند نفر و یا مردمانی که واقعا گوش می دهند به کسانی که واقعا صحبت می کنند. یا به اشتراک گذاشتن داستان هایی که فهم بیشتری را خلق می کند. تا آدمها را به یکدیگر در اجتماع نزدیک تر کند و زنجیره ای برای ترکیب یک قلب با سایر قلب ها پدید آورد. اما پرسش مهم این است که چرا گفتگو می کنیم؟ باید گفت گفتگو کنیم به منظور:

  • - فراهم ساختن دانش و ارتقاء دادن جریان گردش دانش.
  • - نمایش یا ارائه دیدگاه های جایگزین.
  • - کاهش پیشداوری ها با آخرین شباهت ها و تجارب بنابر آنچه انجام شده است.
  • - شکستن تنش های بوجودآمده از تفاوت ها.

اما ما از گفتگو هدف داریم : 1) پیدا کردن مشابهت های خود با دیگران و آنچه می تواند برای خود فرد مفید باشد.2) دیدن این که چه خیری قابل ادغام یا همسان پذیری است.3) زمان دادن و فرصت دادن به خود برای تغییر.

دکتر علی احمدی ادامه داد: بین گفتگو و مباحثه تفاوت های بسیاری است از جمله:

1)گفتگو بیشتر همکارانه است برای نشان دادن اشتراکات و مباحثه بیشتر تضاد آلود و برای نشان دادن اشتباهات دیگران است.2) در گفتگو حرکت مشارکت گونه است به سوی هدف ولی در مباحثه تلاش برای پیروزی مد نظر است.3) در گفتگو یک نفر به نفر دیگر گوش می دهد تا بفهمد و معنا را دریابد و به توافق برسد ولی در مباحثه بیشتر هر طرف گوش می دهد تا رخنه یا عملی پیدا کند و ایده های معارض را پیدا کند 4) منظور در گفتگوبیدار کردن هوش جمعي است و مفروضات را برای متحول شدن آشکار می کند. در گفتگو ممکن است به تغییر دیدگاه مشارکت کنندگان بیانجامد. اما در مباحثه عامل انتقاد از سایر موقعیت هاست. 5) گفتگو راه را برای امکان رسیدن به راه حل ها باز می کند و مباحثه از یک راه حل در برابر سایر راه حل ها دفاع می کند.

دکتر علی احمدی در ادامه مهمترین موانع را بر سر راه گفتگو را به این ترتیب دانست:

  • نابرابری در پایگاه ها و وجود منابع قدرت نابرابر در دست برخی از اعضاء
  • نقص در منابع اجتماعی کردن خانواده (با مناسبات نابرابر)- آموزش و پرورش (معلم سالاری و مناسبات و روابط نابرابر) – رسانه (تک رسانه ای و نپذیرفتن انتقاد) – مناسبات دوستانه در گروه های همالان.

این استاد دانشگاه گفت: در ارتباط با گفتگو و بحث انگیز شدن موقعیت ها تا زمانی که موقعیت ها پایدارند و صاحبان پایگاه های رفیع تر حاضر به گفتگو با گروه های زیر دست نیستند یا شرایط به نسبت پایداری تغییر رخ نمی کند اما وقتی شرایط تغییر می کند که موقعیت بحث انگیز می شود و اقتدار به قدرت تبدیل شود و مشروعیت خود را از دست می دهد و کم کم شرایط در جامعه برای دوپاره شدن فراهم می شود. در این شرایط صاحبان قدرت برای از دست ندادن قدرت به گفتگو متمایل می شوند اما آیا مردم باور می کنند؟ فرهنگ ما به موجب امثال سعدی بر اساس فرهنگ مروت و مدارا است که باید تبدیل به فرهنگ مدنی و گفتگویی شود.

آسایش دو گیتی مرهون این دو حرف هست   با دوستان مروت با دشمنان مدارا

این فرهنگ که از گذشته بما رسیده است مناسب نیست (فرهنگ مدارا و مروت) که آدمها را به دوست و دشمن تقسیم می کند و توان گفتگو ندارد.

پرفسور باقر ساروخانی (استاد دانشگاه و جامعه شناس) دومین سخنران نشست بود. او گفت: در آغاز بحث خود چند سوال مطرح می کنم؛ انسان چیست؟ ذات انسان چیست؟ در پاسخ می گویم ذات انسان ارتباط است. انسان ارتباط گر یا انسان ارتباط جو. وقتی انسان از ارتباط با دیگر افراد محروم می ماند یعنی از گفتگو دور مانده است. گفتگو حیات بخش و نجات بخش است. یکی از موارد مهم درباره گفتگو بحث از سوسیوتراپی یا جامعه درمانی است. این مفهوم اشاره به انسان تنها است؛ تنهایی همان بیماری است. وقتی انسان تنها را در جمع و یا گروه آوردیم حال او بهتر و آرامش پیدا می کند. به نظر می رسد حکم اعدام بدترین چیز باشد ولی افرادی که تنها (و مجرد) هستند و در تنهایی شب را به صبح و صبح را به شب می رسانند، وضع شان از اعدام بدتر است. شاید انسان در تنهایی اعدام نشود ولی وقتی او از گفتگو با دیگران محروم شود وضعیت بدتری نسبت به اعدام دارد. در سطح کلان نیز نمونه این امر را می توان در دستور گاندی به مردم سرزمینش پیگیری نمود. زمانی گاندی رهبر هند از مردم کشورش خواست تا با انگلیسی ها گفتگو نکنند. او با این کار موجب شد تا انگلیسی ها محروم از ارتباط و گفتگو بمانند.

دکتر ساروخانی افزود: اما گفتگو چه نقشی دارد؟ گفتگو چیست؟ به طور کلی گفتگو دارای ویژگی هایی است از جمله: 1-گفتگو همیشه اسیر جغرافیا نیست 2- گفتگو نیاز به همزبانی نیاز ندارد اتفاقا ضعیف ترین نوع گفتگو از نوع همزبانی است و بهترین و قوی ترین گفتگوها از نوع همدلی است 3- گفتگو تعاطی نمادهاست ( همراه با نماد محبت و یا نماد عشق) 4- گفتگو می تواند با خود صورت گیرد و در سکوت نمایش داده شود. 5- گفتگو بایست با کیفیت همراه باشد.

این استاد دانشگاه خاطر نشان کرد: گفتگو را می توان گونه شناسی کرد. گاهی گفتگو می تواند در خانواده های اضطراری (دورزی) مطرح باشد. یکی از بحث های مهم در گفتگو شرایط آن است که هابرماس اشاره به «کنش ارتباطی» اشاره می نماید. منظور از کنش ارتباطی همان شرایط آزادی در گفتگو است. به عبارت دیگر آزادی از عقاید قالبی و خود مداری، آزادی از خویشتن خویش، دیگری را بر خود ترجیح دادن، رهابودن از قید و بندهای اجتماعی، مواردی که تنها می توان در پاتوق ها جست. در واقع تنها در پاتوق هاست که خود سانسوری در انسانها وجود ندارد، انسانها آزادانه اندیشه و عقاید خود را مطرح می نمایند و دچار اعوجاج تفکر نیستند، در پاتوق؛ اندیشه سیال و راحت است.

وی ادامه داد: در گفتگو سلسله شرایطی باید مطرح باشد از جمله :

  • - گفتگو مستلزم گشودگی است و گشودگی باید از نوع افتراقی باشد.
  • - گفتگو مستلزم نقد پذیری است.
  • - گفتگو مستلزم بلوغ انسانی است (منظور انسانی فرا غریزی است).
  • - گفتگو باید مستلزم نتیجه گیری باشد.
  • - گفتگو مستلزم مهارت های ارتباطی است.
  • - گفتگو مستلزم کلیت گرایی است.

او در پایان بحث خود گفت: گفتگو با ازدواج در یک خانواده شکل می گیرد. همزمان ریسک پذیری آن هم می تواند با افزایش همراه باشد. در حال حاضر تکنولوژی های نوین چون موبایل و دنیای مجازی به راحتی گفتگو را در خانواده بر هم زده است.

پروین داعی پور (مدرس و عضو هیأت مدیره کانون گفتگوی موسسه امام موسی صدر) سخنران سوم این نشست بود. او گفت: معادل معنایی و ترجمه گفتگو برابر با دیالوگ دانسته شده است. گاهی نیز در این باره اشتباه می شود و مردم فکر می کنند منظور از گفتگو تنها یک ارتباط کلامی است در حالی که دیالوگ و یا گفتگو معنایی فراتر از یک رفتار، بینش و یک نگرش دارد و باید در جان فرد بشیند تا بتواند خود را نشان و بروز دهد. به نظر من دیالوگ از ابتدا بوده همانطور که در بحث های فلاسفه هم مطرح شده است. در شکل جدید هم در نظریه های «بوهم» دیده می شود. گفتگو طی 40 تا 50 سال اخیر موضوعی نو و تازه و در حال رشد است. گفتگو یک بحث میان رشته ای است و از تمام دستاوردهای علوم انسانی استفاده می کند و امروزه به عنوان یک موضوع کاربردی مطرح است. دیالوگ یا گفتگو در حوزه های اقتصاد، اجتماع، محیط زیست، آموزش و پرورش و مدرسه ورود کرده و عملی شده است. در حال حاضر بزرگانی در جهان و در ایران در این باره کار و تحقیق می نمایند.

داعی پور افزود: در بحث از مهمترین ضرورت های گفتگو در جامعه، اجتماع، خانواده می توان گفت اگر گفتگو قطع شود دو چیز جانشین آن می شود: 1- فریب 2- خشونت. انسانهایی هستند که فریب می دهند و انسان هایی هستند که فریب می خورند. فریب خوردن هم در عرصه خانواده و هم در عرصه سیاست مصادیق فراوانی دارد. فریب می تواند به شکل حرف خود را به کرسی نشاندن باشد. در صورتی که چهار عنصر (علم – تجربه – قدرت تفکر – تعمق) در افراد پرورش یابد فریب از بین می رود. اگر فریب دادن جایی برای حضور نداشته باشد جانشین دوم برای گفتگو هویدا می شود یعنی خشونت. منظور از خشونت؛ شکل فیزیکی و یا جسمی نیست بلکه انواع دیگری نظیر خشونت روانی (یا خشونت منفعلانه) هم وجود دارد. این نوع از خشونت در خانواده فراوان است واعمال آن بسیار ظریف است.

مدرس و تسهیل گر گفتگو درادامه بحث خود گفت: گفتگو نیاز به 1- پیش فرض ها و 2- مهارتها دارد. منظور از پیش فرض ها :

1-انسانها باید قبول کنند که همیشه حقیقت تنها نزد آنها نیست. یعنی من بیشتر می فهمم و یا حق با من است، در این صورت گفتگو از بین می رود.

2- در گفتگو نباید احساس ترجیح و یا برتری دیده شود در این صورت گفتگو قطع می شود. مثلاَ من به عنوان پدر و یا مادر نباید در برابر فرزند خود احساس قدرت بیشتری داشته باشم و یا این که فکر کنم من بیشتر می فهمم.

از آنجا که به نقل از یکی از بزرگان: «... از مشکل ترین فضاهای گفتگو؛ فضای خانواده است چون در آنجا عاطفه و دوست داشتن وجود دارد . لذا در گفتگو نیاز به مهارت هایی وجود دارد از جمله:

1-گوش دادن فعال از نوع بالنده

2- کنار گذاردن قدرت قضاوت

3- کنار گذاردن باورهای رایج

ملاحظه می نماییم که گفتگو دارای ساختار پیچیده ای از نظر سنت ها، باورها، عادات است. لذا یکی از کارهای ما در کانون گفتگوی صدر برگزاری کارگاه های عملی و فضا سازی دیالوگ است. معتقدیم برای ایجاد یک گفتگوی مؤثر و مفید باید نگرش ها تغییر کند، ساختار ذهنی و مدل ذهنی متناسب شود و کسی به شکل واقعی وارد فضای گفتگو شود که جان دیگری را به رسمیت بشناسد. چون تنها از این طریق است که دیگر مهم نیست طرف گفتگو مسیحی است یا یهودی، پیر است یا جوان.

دکتر رحیم محمدی (جامعه شناس و استاد دانشگاه) سخنران چهارم نشست بود که بحث خانواده و معاصرت را مطرح نمود. معاصرت (دوران معاصر) دو نسبت با خانواده دارد: نخست) مفهوم سوژه گی (سوژه شدن انسان) است. این مفهوم از هگل است که به انسان مدرن داده شد و اشاره به برهه ای از تاریخ دارد که قبل از آن انسان منقاد و تحت انقیاد اجتماع و سیاست بوده است و از یک زمان به بعد تاریخ انسان نو مطرح شده است. بعدها هایدگر مفهوم design را مطرح کرد و برخی دیگر به مفهوم اگزیستانسیل اشاره نمودند. جامعه شناسان نیز مفاهیم دیگری بکار بردند. به عنوان مثال دورکیم به فرد تمایز یافته، وبر به کنشگر فعال، گیدنز به کارگزار اشاره می نماید. لذا این بحث اشاره به قسمتی از تاریخ است که انسان جدید سامان یافت که با انسان قدیم در 3 پارامتر تفاوت عمده ای داشت: 1) انسان مدرن تجدید آگاهی یا همان تجدید جهان بینی نمود. خدایی که انسان قبیله ای می شناخت با خدای انسان امروز متفاوت است.2) انسان مدرن؛ تجدید اراده و تصمیم کرد. انسان قدیم فاقد تصمیم و اراده بود حتی در امر ازدواج که تحت تأثیر سنن و مذاهب قدیمی بود و چه مرد و چه زن فاقد تصمیم گیری برای خود بود. 3) انسان مدرن؛ تجدید کنش کرد (دایره عمل او متفاوت و دگرگون شد).

پس ما با 2 تیپ و یا اصالت خانواده روبرو می شویم: 1- خانواده ای که محصول اجتماع انسان های قدیمی است (انسانها متفاوتند، آگاهی قدیمی دارند، اراده قدیمی معطوف به کنش دارند).2- خانواده ای که محصول اجتماع سوژه هاست (امروزه در کلانشهر انسان دگر شده است). دوم) مفهوم کلانشهر است. مفهومی که در جامعه شناسی شناخته شده است. کلانشهر ساحت دیگری است حتی از مفهوم شهر به لحاظ سیستم های آگاهی – ارزشی – هنجاری – کنشی – فرایندها و شکل تغییرات نیز متفاوت است. در واقع در این بحث خانواده با این مفهوم نسبتی دارد. از مجموع صحبت های اساتید این طور استنباط شد که گفتگو در خانواده اساساَ چیز خوبی است ولی گویی نه، گفتگو چیز خوبی نیست. گفتگوی تاجران، گفتگوی مهندسان سخن و صحبتی از جنس عاقلانه، محاسبه گرانه بر حسب سود و زیان است گفتگویی عاقلانه نه عاشقانه. خانواده کلانشهری خانواده ای گفتگویی است که جنس آن از نوع عاقلانه است نه عاشقانه. خانواده در قدیم گفتگویی عاشقانه داشت و سوژه در کلانشهر نمی تواند از همان جنس سخن بگوید. جنس سخن در خانواده کلانشهری شبیه سخن تاجران است.

دکتر محمدی ادامه داد: گفتگو اساساَ سوژه محور است. بنابراین در کلانشهر نیز خانواده ای ظهور پیدار کرد که سر چیزهایی که به سرنوشت مربوط است، امورات مهم، اموال و دارایی، خانه گفتگو می‌کند و تفاوت آن با خانواده های قدیم این است که خانواده در قدیم بر سر چیزهای کوچک بحث می کرد. اساساَ گفتگو یک امر تاریخی است و باید به آن تاریخی نگاه کنیم. گفتگوی عاشقانه مال دنیای قدیم است و بحث از کلانشهری چون تهران مستقل است. چرا که در مورد کلانشهر باید مستقلاَ اندیشید و به معایب و حسن ها و یا مزایای آن اشاره داشت. بنابراین گفتگو یا سخن گفتن و یا صحبت کردن در معاصرت و تجدد ما صورتی از گفتگوی تاجران و مهندسان شده است که در این نوع از گفتگو محاسبه، عقلانیت، سود و زیان ملاک است. این توجه تاریخی به گفتگو موجب می شود تا ما با رویکردی دیگر به گفتگو به عنوان یک مسأله و پروبلماتیک اجتماعی توجه نشان دهیم.

این استاد دانشگاه در ادامه سخنرانی خود گفت: از نظر من خانواده کلانشهری امروز خانواده گفتگویی است به چند دلیل: 1- مرد سالاری به زوال افتاده است 2- قدرت در خانواده تنزل یافته است.3-سوژه گی زنان؛ این که زنان امروز خود را برابر مردان می دانند، زنی که عاقل، محاسبه گر، دارای شغل و صاحب اراده و تصمیم است.4- اگر پدر در گذشته نماد شفقت، قدرت، توانمندی بود در حال حاضر؛ دیگر دارای پایگاه مهم در خانواده محسوب نمی شود و امروزه درک از ماهیت پدر به مانند گذشته نیست.5-در گذشته گفتگو ساختار مردانه داشت و جای زنان و مردان مشخص بود.6- امروزه با تنوع خانواده روبروییم از خانواده هم باشت تا خانواده هسته ای که در این طیف قریب به 14 تا 15 نوع خانواده داریم. اگر در خانواده قدیم تنوع مردود بود در خانواده امروز این تنوع جایز است. نقش ها عوض شده است و نقش زنان نیز تغییر یافته است به طوری که تصمیمات مهم و سرنوشت ساز به دست زنان افتاده است. در حال حاضر با دگرگونی عمیقی که رخ داده است مواجهیم. در واقع این تاریخیت خانواده را دگرگون نموده است.

دکتر محمدصادق ذاکری (پژوهشگر حوزه سلامت و تربیت) نیز به طرح نظرات خود پرداخت و گفت: از میان نظام های اجتماعی هیچ یک از نظر پایداری، عمق و اثربخشی در زندگی انسان به پای خانواده نمی رسد. در خانواده پای به عرصه وجود می گذاریم، در خانواده شخصیت ما شکل می گیرد، هر جا می رویم به هوای بازگشت به آن دل خوشیم و بالاخره آخرین روزهای زندگی را در آنجا می گذرانیم. خانواده یک نظام اجتماعی است که بر مبنای یک نیاز اجتماعی یعنی نهاد ازدواج بنا شده است. حیات اجتماعی انسان دارای چهار قلمرو است که از نرم به سخت عبارتند از؛ قلمرو های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی. فرهنگ انسانی گنجینه درخشانی است که از سویی بسا چیزها به ما می آموزد و از سوی دیگر اندیشه ما را به سوی پرسش های اساسی می برد. می توان گفت: قلمرو فرهنگ قلمرو محافظه کاری است. از این رو به تنفس گاه جدیدی نیاز داریم و آن «هنر» است. از دو نظرگاه می توان به فرهیزش (فرهیختگی) در خانواده نگریست. دیدگاه نخست در صدد بوده دانسته ها و مهارت هایی را در اختیارمان قرار دهد تا بدانیم، بخواهیم تا بتوانیم توفیقاتی داشته است و تا حدودی طرز فکر علمی را نهادینه کرده است. اما آیا این توفیقات به ما یاد داد که با اساسی ترین و سخت ترین مسأله زندگی خود چگونه برخورد کنیم؟ آیا دانایی ها، نگرش ها و مهارت ها را می توان هدف های اصیل شمرد؟

او افزود: اینها وسیله هایی هستند که اگر بد بکار برده شوند، زیان آورند و تباه کننده زندگانی با تمام شکوه و عظمتش که شاهدیم و اگر خوب به کار روند، برترین مقصدی که می توانند به آن دست یافت، رفاه و آسایش است که اگر چه خوب است و لازم؛ ولی نمی تواند مقصد و مقصود زندگانی شمرده شوند و عجیب تر از عجیب این که هر چه انسان نو از پیشرفت های بزرگ برخوردار شد، اما این روند نه تنها به رشد آنان منجر نشد بلکه چه بسا به تنزل شان انجامید. از برخی افراد آدم هایی ساخت روی گردانده از ارزش ها و رو کرده به کامجویی و حتی زمانی که از آنان نیروی کارآمد ساخت، این نیروی کارآمد چون ابزار به کار گرفته شد. آیا نادیدن ارزش ها و به کار نبستن آن ها نشانه نبودن آنهاست؟ یا نشانه تنزل افراد و جامعه ها است؟ چرا؟ یکی از دلایل آن حضور شما در این مکان است که گرد هم آمده ایم تا در خصوص ارزش ها هم اندیشی کنیم. فرهنگ انسانی نه تنها تنزل نمی یابد چه بسا در راه رشد است. به شرطی که انسان را همواره هدف در نظر گیریم و نه وسیله که بزرگترین عیب نظام آموزشی این است که به قول یاسپرس انسان و ارج او را فراموش می کند. وایتهد نیز تأکید می کند فقط یک موضوع در تربیت اهمیت دارد و آن زندگی است با تمام ابعاد آن. چرا که همواره می خواهد مخاطبانی را رشد دهد که کمترین شناخت را از آنان دارد. یادمان باشد «شناخت» همواره بر «رشد» مقدم است. اشاره ای به «وسیله دیدن انسان» در برخی دوره ها داشته باشیم. نمونه باستانی آن اسپارت است. اسپارت به سربازان نیرومند نیاز داشت. از این رو تربیت اسپارتی جنبه های گوناگون هستی آدمی را نادیده گرفت و در هر کودک فقط سربازی کارآمد و فرمانبردار دید. در دوران معاصر هم روش تربیتی فاشیستی با گوشمان آشناست که در آن انسان مقام خود را چون انسان از دست داد و مهره ای شد در ماشینی عظیم که برای کشورگشایی قصد کرده بود.

دکتر ذاکری ادامه داد: کار اصلی ما مردم در خانواده این است که موقعیت های پداگوژیکی ایجاد کنیم تا «فردیت ها» رشد کند. اوج فردیت ها که هدفی گرانمایه است با علم education که نوعی ارتباط است، حاصل می شود. سزاوار است تا:

نخست) با خود ارتباط برقرار کنیم که همان «صلح درون» است. در واقع اولین اصل از اصول اساسی سلامت روان احترام به خود و دوست داشتن خود است. لازم است تفکیک قایل شویم بین این که انسان خودش را دوست داشته باشد (که ممدوح است) و این که زیادی خودش را قبول داشته باشد (که مذموم است).

پس از آن ارتباط با دیگران مطرح می شود که به زعم برخی اندیشمندان «درک دیگری» بزرگترین چالش انسان معاصر است. درک دیگران و احترام به دیگران نیز از اصول اساسی سلامت روان است. اینکه بپذیریم خود و دیگران محدودیت هایی داریم نیز از اصول اساسی سلامت روان است.

سومین ارتباط؛ ارتباط با محیط زیست (این ماده مقوم زندگی و یا به تعبیر دیگر این تنها قایق قابل زیست در حال حاضر) و خالق آن است. در واقع اگر در خصوص محیط زیست و آفریننده آن احساس مسئولیت کنیم نشانه انسان بودن ماست و می توان این احساس مسئولیت کردن را نیز یکی از اصول اساسی سلامت روان تلقی کرد و به بیان ساده تر گفت: هر چه بیشتر احساس مسئولیت کنیم، آدم تر هستیم. باید به این نکته هم توجه داشت که ارتباط از ریاکاری، حیله گری و تهدید، تهی است و بر خلاف دست آموزگری (manipulation) و رام کردن که در صدد تسطیح هویت هاست، در ارتباط گاه ساختارها و گروه ها و نهاد ها به تعارض با هم می پردازند و این به خودی خود نه نامطلوب است و نه گریز پذیر. مهم این است که این تعارض ها به حذف و هدم یکدیگر کمر نبندند. حال پرسش مهم این است که چگونه باید چاره گری کرد تا رابطه تعارضی و منفی به رابطه ای تبادلی و مثبت بدل شود؟

گفتگو در خانواده2

دکتر شکربیگی (استاد دانشگاه و جامعه شناس و مدیر گروه جامعه شناسی خانواده) نیز در ادامه این نشست بحث خود را مطرح کرد و گفت: نهاد خانواده به عنوان نهادي به جاي مانده از نياكان ما براي مان ارزشمند است و هر كدام از ما در هر سطحي كه هستيم همواره نقشي در اين نهاد ايفا نموده ايم، گاهي در نقش دختر، زماني پسر، وقتي ديگر مادر و پدر و... تلاش نموده ايم در اقتدار و حمايت اين نهاد پايدار بكوشيم. در پژوهش هاي ملي هر زمان از ايرانيان پرسيده اند مهم ترين نهاد از ديد شما چه نهادي است؟ بدون لحظه اي ترديد پاسخ داده اند خانواده و اين نهاد همواره براي ورشكستگان سياسي و اقتصادي حمايتگري جدي بوده است و براي اعضاي خود زايشگر سرمايه اجتماعي در سطوح كلان، ميانه و خرد. اما امروزه بر اساس نتايج تحقيقات ملي و بين المللي نهاد خانواده دچار چرخش مفهومي شده و به نظر مي رسد هنجارها و ارزش هاي خانواده در برابر چالش ها و تغييرات عميق قرار گرفته است. مسائلی مانند طلاق عاطفی، خشونت خانوادگی، فردیت تعمیم یافته، شکل گیری ارتباطات فرا زناشویی و ... خانواده را دچار آسیب نموده است. بر اساس نتایج تحقیقات، اعضای خانواده به طور طبیعی روزی ۲۰ دقیقه با هم صحبت می کنند که این آمار گویای آن است که شاید بشود با گفتگو و مفاهمه بسیاری از مشکلات خانواده را قبل از آسیب زایی ساماندهی کرد، بنظر من مهم ترین عواملی که به نوعی از موانع بازدارنده گفتگو و توانش در نهاد خانواده هستند عبارتند از:

  • طلاق عاطفی: به نظر می رسد فقدان هر گونه ارتباط عاطفی، جنسی و ... زیر یک سقف خود بتواند عاملی مهم در زایش مشکلات نهاد خانواده در ایران باشد.
  • خشونت خانوادگی: که در بسیاری موارد در میان زوجین تبدیل به تنفر از یکدیگر شده است و این تنفر مانع همدلی و صحبت میان زوجین است.
  • شکل گیری ارتباطات فرا زناشویی و دوست یابی‌های اجتماعی در شبکه های اجتماعی: خود باعت نوعی فردیت یافتگی در نهاد خانواده شده که باعث انسداد گفتگو در نهاد خانواده است.
  • شکاف بین نسلی در خانواده ایرانی: که بیگانگی نسل ها را در بسیاری از موارد به وجود آورده است.
  • پیدایش تغییر نگرش در تشکیل نهاد خانواده و در شیوه های همسر گزینی میان جوانان
  • تک والدی در نهاد خانواده
  • افزایش زنان سرپرست خانوار

و دهها عامل دیگر باعث ضعف و کاهش توان گفتگو در خانواده ایرانی شده است و در بسیاری از موارد بن بست بین نسلی را به وجود آورده است.

بین بحث و گفتگو تفاوت های بسیاری است که مهمترین تفاوتها عبارتند از:

در بحث: (جريان اثبات خود و برد است).( تنها به معلومات و دانستني هاي خود اكتفا كردن).(از يك موضع دفاع كردن).(جواب دادن، سوال كردن).( برد- باخت).(جستجو براي يافتن اشتباه ديگري).(اعمال قدرت).(عكس العمل يا واكنش).(جستجو براي راه حل هاي سريع).(تصميم گيري بر اساس ذهنيات).(انرژي ها را تنها در دفاع از خود مصرف كردن).

در گفتگو:(خرد جمعي).(كشف كردن).(جويا شدن).(سوال كردن).(برد- برد).(افكار خود را هنگام ارتباط با ديگري بررسي كردن).(احترام و توجه كردن).(بازبيني يا كنش).(تأمل كردن و ژرف انديشيدن).(شناخت مدل ها و ساختارهاي ذهني).(هوش جمعي را بيدار كردن).

وی ادامه داد: در راستای توازن و زایش اعتماد و مشارکت و همدلی در نهاد خانواده و کاهش آسیب های خانوادگی لازم است گفتگو بین اعضای خانواده ها در گونه های مختلف شکل گیرد (مهم ترین راهبرد)، گفتگویی که به گفته هابرماس، مبتنی بر صداقت، درستی و كلام عقلاني باشد و به عبارتی سرمایه اجتماعی «اعتماد، مشارکت و همدلی و انسجام» بستر ساز شکل گیری تعاملات بین اعضای خانواده های ایرانی باشد. همين طور با گشودن باب گفتگوي عقلاني در سيطره عمومي مردم را ياري دهد تا توانايي آن را بيابند كه با وقوف به مسائل خود و كسب آگاهي تاريخي در مورد مشكلات به شيوه اي عقلاني بينديشند. در تعريف گفتگو تعاريف گوناگوني از اين مفهوم به دست داده اند، اما بر مبناي تعريف ديويد بوهم، اين تعريف براي گفتگو را پيشنهاد مي كنم: گفتگو(dialogue) از كلمه اي يوناني به نام dialogos مي آيد. Logos به معني «كلمه» و dia به معني از طريق، نه به معناي عدد دو است. گفتگو مي تواند ميان تعدادي مردم، و يا فقط دو نفر وجود داشته باشد. حتي يك شخص هم اگر روحيه گفتگو حاضر باشد، مي تواند احساس گفتگو را در خود داشته باشد. وضع يا تصويري كه اين ريشه يابي پيش مي كشد، جريان معنا، بين ما، در ميانه ما و از طريق ماست. پس بر مبناي تعريف فوق، گفتگو ارتباط گفتاري يا «عمل ارتباطي» دو فرد، فرد با گروه و يا چندين فرد با يكديگر، به وسيله بيان يا نوشته است. اين ارتباط از طريق جريان و انتقال ايده و معنا در درون يا بين افراد و در ميان جمع در مورد موضوع مشترك به منظور مفاهمه و روشنگری درباره اين موضوع در فضاي مشترك رابطه انجام مي شود. (به اتكاي همين تعريف مي توان از گفتگوي دروني با خود نيز سخن گفت). اگر، نوع نگاه، حالات و حركات بدن، لحن صدا و... در گفتگو شركت مي كند، حتي بايد گفت سكوت نيز عنصري در گفتگو است وقتي كه حامل تلاش براي مفاهمه و روشنگري باشد. دكتر حسن قاضي مرادي در كتاب «شوق گفتگو و گسترش فرهنگ تك گويي در ميان ايرانيان» مي گويد: ويليام آيزاكس در كتاب «گفتگو و هنر» با هم انديشي چهار اصل نظري و چهار مؤلفه عملي متناظر با آن اصول را معرفي مي كند. البته نبايد مؤلفه هاي ضد گفتگو را هم ناديده گرفت. مؤلفه ها عبارتند از:

1-مشاركت و گوش دادن گفتگويانه در برابر چند پارگي و شنيدن ضد گفتگويانه

مشاركت- گوش دادن- چند پارگي مانند سياره زمين- شنيدن

2- آگاهي و تعليق گفتگويانه در برابر نا آگاهي و ايقان ضد گفتگويانه

تعليق - ناآگاهي- ايقان يا تعصب نسبت به باورهاي خود

3-انسجام و احترام گفتگويانه در برابر تنافر و خشونت ضد گفتگويانه

انسجام- احترام- تنافر - خشونت

4- بازگشايي و خود آوايي در برابر فرو پوشيدگي و بت پرستي ضد گفتگويانه

بازگشايي- خود آوايي- فرو پوشيدگي- بت پرستي

5- كمال پذيري واميدواري گفتگويانه در برابر خود- بسندگي و بي تفاوتي ضد گفتگويانه

كمال پذيري- هدف نهايي رسيدن به مفاهمه- كمال گرايي- كمال پذيري در گفتگو- اميدواري كه در ارتباط با كمال گرايي است.- خود بسندگي كه به مفاهمه نمي انجامد- بي تفاوتي

دکتر شکربیگی خاطر نشان کرد: پنج اصل نظري و مؤلفه عملي گفتگويانه و ضد گفتگويانه وجود دارد که عبارتند از:

1- اصول نظري و مؤلفه هاي عملي ارتباط گفتاري گفتگويانه شامل: (مشاركت - گوش دادن)، (آگاهي – تعليق)، (انسجام-احترام)،( بازگشايي- خودآوايي)،( كمال پذيري- اميدواري).

2- اصول نظري و مؤلفه هاي عملي ارتباط گفتاري ضد گفتگويانه شامل:( چند پارگي- شنيدن)، (نا آگاهي –ايقان یا تعصب)، (تنافر- خشونت)، (فرو پوشيدگي - بت پرستي)،( خودبسندگي - بي تفاوتي).

این استاد دانشگاه گفت: پيشنهاد عملي براي يك گفتگوي سازنده را از هابرماس عنوان می كنم. هابرماس معتقد است هر كس كه بخواهد در فرآيند رسيدن به تفاهم شركت كند نمي تواند مدعي ساختن چهار اعتبار نباشد. 1- فهميدني بودن 2- صداقت 3- درستي 4- صدق. اين چهار دعوي اعتبار در پس هر نوع ارتباطي نهفته است و هر كس كه در اين ارتباط شركت جويد، لاجرم مدعي اين اعتبارهاست، زيرا كه مي توان از او پرسيد: 1- چه مي گويي؟ 2- آيا واقعا منظورت اين است؟ 3- آيا محقي كه اين را بگويي؟4- آيا آنچه مي گويي صادق است؟ بنابراين پس زمينه رسيدن به هر نوع وفاقي، گردن گذاشتن به اعتبار مورد دعوي است. هابرماس ضمن برشمردن كاركرد كلي هر سخن، دعوي خاص آن به اعتبار، و بينش اساسي يا وجوه ارتباطي مربوط به آن، و قلمرو مربوط به آن را در واقعيت مشخص نموده است. هابرماس معتقد است كه تمامي گفتارها متوجه مفهوم حقيقت اند (حتي كساني كه دروغ مي گويند متوجه اين امر هستند) و اين نكته را مي توان در هر توافقي كه بر اثر گفتماني عام و بري از سلطه صورت گرفته باشد، تحليل كرد. در ادامه می توان به چند راهکار نیز اشاره نمود: 1- بي شك جامعه شناسان مي توانند راه حل هاي علمي و واقع بينانه خود را به مردم ارائه دهند، اما اين كار علمي بايد با دو سويه ديگر يعني دخالت خود مردم در سنجش اين راه حل ها و علايق رهايي بخش آنان تركيب شود. وظيفه جامعه شناسان ارائه راه حل هاي پوريتيويستي فني و يوتوپيايي نيست، دو راه حلي كه از بالاي سر مردم و به نمايندگي از طرف آنها ارائه مي شود.2- گفتگوي همگاني و عمومي لازم است، بايد فضاي رسانه را در اختيار گفتگو قرار دهيم. 3- نظام آموزشي تك گويي است، به همين دليل افرادي پرسشگر تربيت نمي كنيم.4- نظام خانواده داراي پرورش و جامعه پذيري منش استبدادي و حضورسالار است كه خانواده باید از اين امر اپوخه شود.5 - واحد هابرماس ديگر فلسفه مونولوگ نيست بلكه فلسفه ديالوگ و گفتگوست. واحد بنياني اين فلسفه گوينده و شنونده اي است كه درصدد رسيدن به تفاهم اند و در صورت خدشه دار شدن گفتگو مي توانند مدعي اعتبار گفته شوند.

دکتر شکربیگی در پایان بحث خود اضافه کرد: گروه علمی – تخصصی جامعه شناسی خانواده از خانم دکتر ابتکار بابت پذیرفتن دعوت گروه و حضور در این جلسه سپاسگزار است و افتخار می کند که به توصیه مرحوم استاد قانعی راد جامه عمل پوشید. ایشان همواره بر تعامل سیاستگذاران و دانشگاهیان تأکید می کرد تا بتوانند مسائل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و جامعه را مطرح و هم اندیشی کنند تا راهکار کاربردی در جامعه پیدا شود. از این جهت موضوع گفتگو در خانواده از جایگاه مهمی برخوردار است. مطالعات نشان می دهد که در حال حاضر در خانواده ها مباحثه بیشتر از گفتگو صورت می گیرد و جنس مباحثه با جنس گفتگو متفاوت است.

دکتر معصومه ابتکار (معاون زنان و خانواده نهاد رياست جمهوري) به عنوان سخنران آخر نشست بحث خود را مطرح کرد و ضمن تشکر از انجمن جامعه شناسی ایران و اساتیدی که در جریان سازی اجتماعی و برنامه گفتگوی ملی خانواده همراهی نمودند، گفت: فکر می کنم صحبت های اساتید در ارتباط با ریشه ها، علل و راهکارها بود چون از این طریق می توانیم از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب حرکت کنیم. ما نیز به عنوان دستگاه سیاستگذار در معاونت سعی می کنیم تا از نتایج این بحث ها بهره ببریم.

او افزود: ما به دنبال آن هستیم که با نگاه علمی و مبتنی بر مطالعات و پژوهش ها بتوانیم سیاست هایی را برای دستگاه های اجرایی که در این حوزه ها مسئولیت دارند تعریف کنیم تا آنها بر مبنای مطالعات پاسخگو باشند و بتوانند راهکار و روش و شرایط مطلوبی را ارائه دهند. در حال حاضر در جامعه ما خانواده با مشکلات زیاد و متنوع، مباحث و مسائل تحولات سریعی روبروست. در این دوران که معروف به «در حال گذار» است انقلاب دیجیتال رخ داده است. شکل گیری تفکر نسل جدید رخ داده است واین امر موجب شکاف بین نسلی شده است. نسل جدید بیشتر با تکنولوژی جدید بزرگ می شوند تا با والدین خود. اگر بچه ها در گذشته سوالات خود را از والدین خود می پرسیدند در حال حاضر سوالات خود را از گوگل می پرسند و گوگل هم به آنها جواب دقیقی می دهد. این که ما در بین همه مسائل و مشکلات روی موضوعی چون گفتگو متمرکز شده ایم نشان دهنده آن است که موضوع گفتگو یک مساله جدید برای خانواده هاست. ما به عنوان معاونت در دولت نمی توانیم همه مشکلات و معضلات را حل کنیم ولی می توانیم سراغ یک موضوع روشن و دقیق برویم و آن هم بحث از اختلال ارتباطی است. معاون زنان و ریاست جمهوری در دولت قبلی، دکتر مولاوردی بر روی موضوع «اختلال ارتباطی» کار کرده بود و در سطح ملی دوره آموزش تسهیل گران یا ToT در مدارس برگزار شده بود. ما در این دولت نیز در ادامه همان بحث و مطالعات موضوع را با عنوان «گفتگوی خانواده» به عنوان موضوع توان افزایی مطرح نمودیم.

معاون زنان و خانواده در ریاست جمهوری ادامه داد: طرح موضوع گفتگوی خانواده در 18 استان ایران مطرح شد و من در سفر به این استانها سعی داشتم تا با نخبگان، تشکل ها، احزاب، دانشگاهیان و مقامات همان استان هم اندیشی کرده و از آنها خواستیم تا مسائل خاص استان های خودشان را با در نظر گرفتن شرایط و اولویت های خودشان مطرح نمایند تا پیرو آن برنامه ریزی شود. در نیمه راه گروه خانواده انجمن جامعه شناسی ایران با ما همراهی نمود. می دانیم که باید پیرامون گفتگو در خانواده بحث های نظری را تقویت کنیم ولی معتقدیم که مهارت های گفتگو هم مهم است. ما طرحی دیگر را در معاونت دنبال می کنیم با عنوان «ارتقاء تاب آوری اجتماعی» این موضوع نظری با موضوع خانواده نزدیک است و ما در پی آن هستیم که موضوع تاب آوری را در خانواده نیز مورد سنجش قرار دهیم. تا از این طریق هم گفتگو در خانواده و هم ارتقاء مهارت های گفتگو را در خانواده بویژه در استانهایی که درجه آسیب پذیری بسیار بالایی دارند و مناطق حاشیه نشین و یا سکونت های غیر رسمی، داشته باشیم.

دکتر ابتکار اضافه کرد: ما در استان ها طرح موضوع کردیم و انجمن جامعه شناسی پیگیری می کند و روش کار را در مهارت ارتقاء مهارت گفتگو روش «کانون صدر» قرار دادیم. از سوی دیگر با وزارت آموزش و پرورش نیز تعامل داریم. در مورد گفتگو و مهارت های آن و به دنبال راهی هستیم تا با انجمن اولیا و مربیان به عنوان مرجع قابل اعتماد مردم در ارتباط باشیم. همینطور موافقت نامه ای با وزارت علوم امضا کردیم وطی این موافقت نامه با 200 تشکل دانشجویی برای ارتقاء مهارت گفتگو بین نسلی و ملی خانواده در حال برنامه ریزی هستیم. ما به عنوان دستگاه سیاستگذار نقشه راه ارائه می دهیم و از طریق این تشکل ها و گروه های تخصصی مثل کانون دانشجویان یا سفیران را دعوت به همکاری می کنیم.

معصومه ابتکار افزود: بعد از تب وتاب های فراوانی که با رسانه ملی داشتیم توافق نمودیم تا رسانه ملی در یکی از برنامه های خانواده برای گفتگوی ملی خانواده برنامه ریزی داشته باشد. کار با رسانه از این جهت دارای اهمیت است که رسانه دارای مخاطبان فراوان است و اثر بخشی آن بسیار زیاد است. بنابراین ما به عنوان دستگاهی برنامه ریز و سیاستگذار در تمام این برنامه ها سعی کردیم تا با بهره بردن از مطالعات، پژوهش ها و زحمات اساتید دانشگاه؛ سیاست را تبدیل به برنامه نماییم. ما در معاونت؛ شورای راهبردی گفتگوی خانواده را تشکیل دادیم که بازیگران این شورا سیاست ها را به برنامه های کاربردی و اجرایی تبدیل نمایند. در حال حاضر تمامی استانها از این برنامه ها استقبال کردند و به نظر می رسد که ما روی موضوعی واقعی و مشترک دست گذاشتیم. هدف ما هم افزایی و همکاری با بخش های دولتی و غیر دولتی است .

دکتر ابتکار در پایان اظهار امیدواری کرد که در فازهای بعدی از دیدگاه های اساتید و پژوهشگران و نیز نتایج پژوهش ها استفاده لازم را ببریم بویژه آن دسته از پژوهش هایی که کاربردی هستند و راهکارهایی که قابل پیاده سازی، مفید و اثر گذار باشند را به کار ببندیم.