rosta"نهادگرایی و توسعه‌ی روستایی" عنوان میزگرد گروه علمی- تخصصی جامعه‌شناسی روستایی انجمن جامعه‌شناسی ایران بود که در طی همایش مسایل علوم اجتماعی با مشارکت دکتر مصطفی ازکیا، دکتر حمید انصاری، دکتر منصور وثوقی، دکتر غلامرضا غفاری. دکتر مهرابی و دکتر علی شکوری و برخی دیگر از متخصصان این حوزه، برگزار شد.

در ابتدای این نشست، دکتر مصطفی ازکیا، عضو هیات علمی دانشگاه تهران و مدیر گروه جامعه‌شناسی روستایی انجمن، در مقدمه‌ای که در زمینه‌ی موضوع مورد بحث ارائه کرد، گفت: هدف کلی از بحث نهادگرایی در توسعه‏ی روستایی ایران این است که نشان داده شود اگر در پاردایم متداول در توسعه‌ی روستایی، عوامل و زمینه‏های نهادی اعم از مجموعه‌ی قواعد و قوانین مصوب و یا مجموعه‏ای از هنجارها و قواعد رفتاری درون جامعه وجود دارد، برنامه‌های موجود توسعه‌ی روستایی نمی‌توانند آن‌گونه که باید موفق عمل کنند.به بیان دیگر، ما اگر ارزش‏ها‏، هنجارها و قواعد موجود در جامعه‏ی روستایی را نشناسیم و بدون توجه به این نکته که گیرندگان پیام ما را چه کسانی تشکیل می‌دهند، بخواهیم برنامه‏ها‏ی توسعه را به مرحله‏ی اجرا در بیاوریم، آن وقت با یکسری از طرح‏ها‏یی مواجه خواهیم شد که از بالا به پایین به مرحله‏ی اجرا درآمده و قاعدتا نمی‌توانند آن‌طور که باید برای حل مسائل و معضلات جامعه‏ی روستایی موثر باشند. پس از این مقدمه درباره‌ی لزوم بررسی مبحث نهادگرایی در توسعه‌ی روستایی، دکتر حمید انصاری عضو دیگر هیات علمی دانشگاه تهران، بحثی را با عنوان " نقش و ضرورت سازمان‏ها و تشکل‏ها در جامعه‌ی روستایی" ارائه داد. وی در این زمینه با اشاره به نظریات سن سیمون، گیدنز، رولاند ولنسکی ونظریاتی که در کتاب‌های مدیریت و سازمان‌دهی به آنها استناد می‌شود، از سازمان‌ها و تشکل‌ها به عنوان ابزار و مرکب توسعه یاد کرد و تاکید کرد که این نهادها به عنوان یک نیاز از درون جامعه جوشیده‏ و بیرون آمده‏ و درجامعه‌ی مدرن به عنوان یک نهاد اجتماعی هدف‌مند و سیستماتیک در مرکز توسعه نقش ایفا خواهند کرد.

وی افزود: در تعریف دیگری، سازمان با عنوان یک ارگان تجمعی یا همان نهاد اجتماعی معرفی شده که درواقع جمع افراد و عناصر مختلفی است که در تعامل با یکدیگر برای پاسخگویی به یک مساله‌ی خاص گردهم آمده‌اند.اجتماعی بودن سازمان که به خصوص در تعریف پارسنز و برخی دیگر از دانشمندان بر آن تأکید شده، نشان دهنده‏ی این واقعیت است که سازمان‏ها و نهادها به نوعی در یک مقیاس کوچک، بازتاب دهنده‏ی واقعیت‏ها‏ی اجتماعی در جوامع هستند و درواقع، به عنوان یک نهاد و سیستم باز، با جامعه در تعامل هستند. درنتیجه باید تاکید کرد که مسایل و مشکلات سازمان‌ها درکشورهای جهان سوم و در تشکل‏ها‏یی که برای توسعه به وجود می‏آید،‏ ناشی از واقعیت‏ها‏ی جامعه است.

انصاری مشاع‌های روستایی که بعد از انقلاب برای یکپارچه سازی تولید به وجود آمده‏اند، را به عنوان یکی از انواع سازمان‌هایی معرفی کرد که بدون توجه به واقعیت‏های جامعه و صرفا با ایده‏آل‏ها به وجود آمده، عملاً به بیراهه رفته و درست در نقطه‏ی مقابل هدف آن، یکپارچه سازی اراضی، به کارگرفته شده است.

در ادامه‌ی این میزگرد، دکتر منصور وثوقی عضو هیات علمی دانشگاه تهران، به بحث درباره‌ی نهادگرایی در ایران پرداخت. وی ابتدا تاکید کرد که عبور از مرحله‏ی سنتی به مرحله‏ی مدرن، با محتوای تاریخچه‏ی پیشین جوامع و درواقع روابط خاص درون گروه‏های طایفه‏ای، قبیله‏ای و روستایی و راه حل‌هایی که برای حل مشکلات توسط نهادهای غیر رسمی آنها به‌کار گرفته می‌شده،مرتبط است و افزود: در این جوامع، مساله از زمانی آغاز می‏ شود که تحولی درکشور رخ می‏دهد، مثلاً برنامه‏ی اصلاحات ارضی سازمان‏ها‏ی جدیدی را وارد روستا می‏کند و از آن‌جا که این سازمان‏ها به سادگی نمی‏توانند اعتماد مردم را به خود جلب کنند، تناقض به‌وجود می‌آید. علاوه بر این، حکومت‌ها در کشورهای توتالیتر اغلب سعی می‌کنند نیات خود را در قالب این نهادهای جدید به مردم القا کنند و به عبارت دیگر، غالباً برنامه‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تحت الشعاع این اهداف سیاسی قرار می‏گیرند. کما اینکه این مساله را در اتباط با اصلاحات ارضی ایران، با ورود نهادهایی مانند سپاه دانش، تجربه کردیم و این امر مصداقی از اصطلاح "اتاتیزم" یا همان دولتی کردن است که توسط پل وئی، جامعه شناس فرانسوی به کار گرفته شده و به نظر می‏‏رسد در همه‌ی کشورهای جهان سوم سرآغاز مشکلات و تناقضات است.

وثوقی در ادامه، با طرح این پرسش که "در چنین شرایطی، ما به عنوان جامعه‌شناسان یا مصلحان توسعه،چه باید کنیم؟"، گفت: واقع این است که اگر نهادهای اجتماعی ما، به عنوان نهادهای اجتماعی مدرن متناسب با نیازهای فعلی جامعه،‌ به صورت کاملا مستقل در روستاها یا شهرها پا بگیرند، به عنوان گروه‏های میانجی بین دولت و قاطبه‏ی مردم قرار خواهند گرفت و در جهت حل و فصل بسیاری از مشکلات و مسائل گام خواهند برداشت. ضمن اینکه گروه‏های میانجی در فرآیند ارتباطی که بین مردم به وجود می‏آورند، موجب تعالی افکار و در نهایت دموکراسی یا همان مردم‏سالاری خواهند شد اما نگرانی من در سازمان‏های جدیدی که این گروه‏های میانجی به‏وجود می‏آورند، این است که این‏ها هم دوباره با پی‏گیری همان خط و ربط سازمان‏های قدیمی، تحت کنترل سازمان‏های دولتی درآیند و یا به شکلی با سازمان‏های دولتی مرتبط ‏شوند.در این زمینه، من فکر می‏کنم که جامعه شناسان یا مثلاً‌ همین انجمن جامعه شناسی، باید برنامه‏ها‏یی را ارائه دهند که طی آنها فرآیند توانمند سازی مردم از طریق آموزش جامعه‏ی روستایی پی‏گیری شود. در این مسیر، به نظر من، رسانه‏های جمعی محلی که البته الان وجود ندارند، می‏توانند بسیار موثر عمل کنند.

وی با تاکید بر این‏که توسعه‏ی روستایی با سیاق سابق به بن بست خواهد انجامید، گفت: من فکر می‏کنم باید برنامه‏ها را تا این جا قطع کنیم و برنامه‏های جدیدی در راستای گسترش وسایل ارتباط جمعی محلی و جلوگیری از‏ دخالت مستقیم دولت در ایجاد نهادها و سازمان‏های محلی، ارائه کنیم.

در ادامه‏ی این بحث، دکتر نجفی سخنان خود را با عنوان "دولت و نهادگرایی" ارائه داد. او بحث خود را این‏گونه آغاز کرد: یکی از مشکلات عمومی در کشور ما، وضع یا بیان سیاست‏ها و برنامه‏ها به صورت آرمان گرایانه است که البته در ادامه‏ی آن مکانیزم‏ها تا دست‏یابی نهایی به هدف ترسیم نمی‏شوند. چنان‏چه در همین مورد اصلاحات ارضی، اصلاحات در کشور به اصلاحات کشاورزی، اصلاحات کشاورزی به اصلاحات ارضی و اصلاحات ارضی تنها به تقسیم ارضی تبدیل شد. از سوی دیگر باید گفت که مثلا در همین مورد، ما قدرت ارباب‏ها را از بین بردیم ولی تا به امروز هنوز نتوانسته‏ایم نظام مدیریتی کارآمدی را جایگزین کنیم.

وی در ادامه به مسایل تشکل‏ها و NGOها پرداخت و در این زمینه از وابسته شدن این نهادها به سازمان‏ها یا وزارتخانه‏های دولتی به عنوان یک مشکل اساسی یاد کرد.

نجفی همچنین از توجه وزارتخانه‏ها به توسعه‏ی فیزیکی و عدم هم‏دلی آنها با دانشگاه‏ها و نهادهای مدنی، به عنوان یکی دیگر از مشکلات نام برد و گفت: زمانی وزارت جهاد سازندگی به ساختارهای فیزیکی مانند آب، جاده، برق و امثال آن توجه کرد اما این فعالیت‏ها به جای آن‏که جاذبه‏های بیشتری برای ماندگاری مردم در روستاها ایجاد کند، باعث شد جوان‏ها‏، افراد با میزان تحصیلات پایین، کسانی که قدرت ریسک پذیری دارند و افرادی که کمی‏ مهارت دارند همه روستا را تخلیه کنند و وقتی این چهار گروه از محیطی بروند، دیگر توسعه‏ی درون‏زا در آنجا مفهومی نخواهد داشت. وزارت کشاورزی هم با توجه صرف به نمود فیزیکی، همین اشتباه را تکرار کرد. ما در این وزارتخانه نیز فقط به این مساله توجه کردیم که چند تراکتور، چقدر کود و چقدر سم داریم و در این میان، "انسان بهره بردار" را فراموش کردیم و صرفا به آموزش تولید محور اکتفا کردیم. درنتیجه توجه کردیم که کشاورز آموزش ببیند که چقدر و چگونه به مزارع خود کود دهد اما هرگز به او آموزش ندادیم که مثلاً در خشکسالی‏، چه ترکیبی از نوع گیاه و کود را به کار ببرد. در عین حال ما به روستاییان اطلاعات فنی دادیم اما اطلاعات اجتماعی، اقتصادی و مدیریتی در این میان مورد غفلت شدید قرار گرفتند. در عین حال ما با این تفکر که روستایی و کشاورز بی‏سواد است، از توانایی‏های آنها غافل شدیم و فراموش کردیم که اگر ما واحدهای کشاورزی در روستا داریم، در واقع همین روستاییان مدیران آنها هستند.

وی در نتیجه‏گیری از بحث خود تاکید کرد: کشاورزی اصولاً یک سیستم تلفیقی بوده و نیازمند مدیریت و برنامه‏ریزی تلفیقی است. علاوه بر این، تولید در بخش کشاورزی خانوادگی است اما نظام‏های عرفی در روستا آخرین نفس‏های خودشان را می‏کشند. ما مسوولیم که در مورد اصطلاحات و کاربرد آن‏ها همدلی و همزبانی پیدا کنیم و در این زمینه دانشگاهیان و مسؤولین وظیفه دارند که ما را به راه درست بکشانند.

در ادامه‏ی این نشست، دکتر غلامرضا غفاری عضو هیات علمی دانشگاه تهران، بحث خود را حول محور "سرمایه‏ی اجتماعی" ارائه داد. او در آغاز در پاسخ به این پرسش که "آیا گرایش و جهت گیری در دوره‏ی جدید، به سمت سرمایه‏ی اجتماعی به عنوان حلقه‏ی مفقوده‏ی توسعه، گرایش مناسبی است یا نه؟"، گفت: بحث درباره‏ی این موضوع در هر دوره به ادبیات آن زمان برمی‏گردد. در نگاه کلاسیک‏ها، نخستین چیزی که در فرآیند و چرخه‏ی توسعه مطرح می‏کنند، بحث سرمایه است اما این سرمایه در طی تاریخی که گذرانده، اشکال مختلفی را به خود گرفته است. در نگاه کلاسیک‏ها وقتی که صحبت از سرمایه می‏شد، تاکید بر موهبت‏های طبیعی بود که در اختیار جامعه‏ بشری قرار داشت اما به تدریج در بحث توسعه‏ محور، توجه بر سرمایه‏ی ‏ فیزیکی متمرکز شد. در دوره‏های دیگر نیز صحبت از سرمایه‏ی اجتماعی به میان آمد.

وی افزود: سرمایه‏ی اجتماعی از نظر روش‏شناسی، یک سازه و یا یک مفهوم است اما وقتی که از دیدگاه توسعه نگاه می‏کنیم، جوهره‏ی آن در "رابطه" خلاصه می‏شود. رابطه درواقع یعنی خود انسان‏ها، سرمایه‏ی انسانی و یا به بیان دیگر، انسان‏های قابلی که بتوانند با ارتباط مناسب، زمینه را برای مشارکت و تشکل فراهم ‏کنند. به همین دلیل، سرمایه‏ی اجتماعی با مفاهیمی‏ مثل شبکه‏ها‏، هنجارها، اعتماد اجتماعی، آگاهی اجتماعی و مفاهیمی از این قبیل تعریف می‏شوند اما مساله این‏جاست که اگر فقط رابطه را بپذیریم، باید اذعان کنیم که در همه جا سرمایه‏ی اجتماعی وجود دارد. در پاسخ به این بحث، سرمایه‏ی اجتماعی به نوعی تفکیک شده و آن نوع سرمایه مدنظر قرار می‏گیرد که هم به عنوان محصول و هم به عنوان عنصر سازنده و مولد بتواند سازوکاری مؤثر برای توسعه باشد. به نظر می‏رسد حلقه‏ی مفقوده هم از این جا، آن نوع سرمایه‏ی اجتماعی شناخته می‏شود که خصلت درون گروهی دارد و این همان چیزی است که نه تنها در جامعه‏ی روستایی کم نیست بلکه بسیار هم قوت دارد اما این نوع سرمایه اصلاً‌ نمی‏تواند در هیات انجمنی و در یک مقیاس وسیع و در یک شعاع گسترده امکان تحول را فراهم کند و درعوض سرمایه‏ی اجتماعی با خصلت بین گروهی در بحث توسعه کارآیی دارد و این در جامعه‏ی روستایی ما وجود ندارد.

دکتر غفاری با اشاره به صحبت‏های دکتر نجفی، فقدان ارتباط دانشگاه با جامعه و عدم وجود خصلت ارگانیک در جامعه‏ی روستایی را از جمله عواملی دانست که تشکل‏ها را در چنین فضایی به دلیل عدم وجود جوهره‏ی رابطه‏ای مورد نظر سرمایه‏ی اجتماعی، با خصلت انزوا و جزیره‏ای روبرو کرده و مانع از دوام آنها می‏شود.

دکتر غلامرضا مهرابی عضو هیات علمی دانشکده‌ی منابع طبیعی، یکی دیگر از افرادی بود که در میزگرد گروه جامعه‏شناسی روستا از نهادگرایی صحبت کرد. وی در آغاز سخنان خود، با مروری بر روند تاریخی این فرآیند و با ذکر چند مثال‏، تاکید کرد که جامعه‏ی روستایی و کشاورزی ایران تا انقلاب مشروطه جامعه‏ای بسیار متشکل، قانونمند و منسجم بوده است. او با اشاره به اصلاحات ارضی در دوره‏ی بعد از انقلاب مشروطه، گفت: هدف از این اصلاحات به عنوان بخشی از یک طرح خاورمیانه‏ی بزرگ، به هیچ‏وجه سر و سامان دادن به کشاورزی یا روستاهای ایران نبود؛ اما در عمل با ورود آن به روستاها، نظام ارباب رعیتی هدف حمله قرار گرفت. این درحالی است که اکنون بعد از گذشت صد سال، هنوز عناصر زیادی مشاهده می‏شوند که نشان می‏دهند جامعه‏ی روستایی تغییر چندانی نکرده است و مسوولان و کارشناسان امروز به صرافت آن افتاده‏اند که فکری بکنند.

مهرابی هدف‏های سیاسی موجود در طرح اصلاحات ارضی، ورود تکنولوژی و نگاه فیزیکی و ابزاری به توسعه‏ی کشاورزی و همچنین توسعه و سلطه‏ی بازار را به عنوان سه عامل مهمی معرفی کرد که تشکل‏ها را در جامعه‏ی روستایی تحت تأثیر قرار دادند.

وی در ادامه با تاکید بر این‏که امروز تشکل‏های روستایی که زمانی وجود داشتند، کم‏رنگ شده و انسجام میان روستاییان تا حدی از بین رفته است، گفت: این امر باعث شده که با انفرادی و خانوادگی شدن تولید، دیگر چیزی به نام بنه‏های کشاورزی و مواردی مانند آن، وجود نداشته باشد. البته باید گفت که عرف کلی حاکم بر این تشکل‏ها و انسجام‏های اجتماعی گذشته، به کلی از بین نرفته‏ کما این‏که در برخی روستاها شاهد وجود آنها به شکل عینی هستیم و این نشان می‏دهد که اگر با مردم وارد میدان شویم، می‏توانیم تا حدود زیادی موفق عمل کنیم.

دکتر علی شکوری آخرین سخنران این میزگرد بود که در سخنان خود، به موانع ساختاری نهادگرایی در روستاهای ایران پرداخت. او در این زمینه گفت: بحث‏های ساختاری یا مسائل مربوط به ساختار، عمدتاً بر مناسبات نسبتاً پایدار تاکید دارد. بر اساس مباحثی که تا این‏جا مطرح شدند، نیز بحث از سازمان‏های جدید روستایی که موضوع اصلی این میزگرد است، با این فرض صورت می‏گیرد که سازمان‏های سنتی در قالب خودشان کارآمد بوده‏اند. با این وجود، شاید خیلی منصفانه نباشد که دستاوردهای بسیاری از سازمان‏های جدید را که درواقع به دلیل ضعف کارکردی برخی نهادهای سنتی به وجود آمده و در پاسخ به برخی نیازها تحولاتی را در جامعه‏ی روستایی ایجاد کرده‏اند، نادیده بگیریم. به عنوان نمونه باید به یاد داشت که امروز جامعه‏ی روستایی ما با سوادتر است و با دسترسی به خیلی از امکانات ارتباطی و بهداشتی، به مراتب وضعی بهتر از 50 سال پیش دارد.

وی درعین حال با اشاره به مطالبی که درباره‏ی مشکلات این نهادها در دستیابی به اهداف تعیین شده، در این نشست طرح شد، گفت: به نظر می‏رسد جامعه‏ی مدرن ضرورت‏هایی را می‏طلبد که تاحدی می‏توانند به ویژه در جامعه‏ی روستایی مشکل‏زا باشند. این درحالی است که کوشش‏های زیادی برای تحول بخش روستایی صورت گرفته و کارها و اقدامات زیادی از سوی وزارتخانه‏ها و سازمان‏های دیگر انجام شده است اما در پاسخ به این پرسش که چرا آنها موفق نبودند و درنهایت اقدامات مشارکتی شکل نگرفته است، باید گفت که به طور کلی برخی موضوعاتی که در مورد کشورهای جهان سوم موضوعاتی مطرح می‏شوند و به طور اخص در مورد ایران هم صادق است، ناشی از ضرورت‏های مدرنیزاسیون است که دولت فراگیر تلاش کرد که در یک فرآیند وحدت بخشی به آنها پاسخ گوید. در این نظم جدید، فرض بر این بود که سازمان‏های جدید درجامعه‏ی جدید به مراتب کارآمدتر ازسازمان‏ها و نهادهای سنتی عمل خواهند کرد اما یکی از مواردی که مانع تحقق اهداف شد، اتخاذ روش‏ها و مدل‏های بوروکراتیک بود که به نظر من، خواه‏ناخواه باید رخ می‏داد. به تبع آن سیطره‏ی تکنوبروکرات‏ها را می‏بینیم که باز باید گفت غیر از این راهی نبود. بعد هم ساختار اداری و سیاسی متمرکز مطرح شد. بوروکراسی در ساختار جدید ناکارآمد شد ولی موضوع این است که اگر قرار باشد این ساختار بروکراتیک را برداریم، خیلی‏ها بیکار می‏شوند. طبق بررسی‏های انجام شده واقعیت این است که ساختار بوروکراتیک بخش روستایی، بخش عمده‏ای از هزینه‏ها و بودجه‏هایی را که به آن اختصاص داده می‏شود را ‏بلعیده و دست آخر مقدار ناچیزی به بخش روستایی می‏رسد اما این امر هم جزء ضروریات است. مسائل ساختاری را نمی‏شود به این راحتی درهم شکست. واقعیت این است که تشکل‏های محلی گرچه اهمیت دارند، ولی نمی‏توانند در چنین ساختار بوروکراتیک و متورمی عمل کنند. در این شرایط، دولت‏ها هم مایل نیستند از قدرت خودشان دست بکشند و مساله این‏جاست که جامعه‏ی روستایی باید خودش تولید کننده باشد ولی نیست و به ناچار، علم ودانش از مراکزشهری می‏آیند و مشکل در عملیاتی کردن این مفاهیم خیلی به‏وجود می‏آید. بخش دیگر از مسائل ساختاری هم به ناقص بودن، یا کامل نبودن کمیّت نهادهای روستایی مربوط می‏شود.

دکتر ازکیا مدیر این میزگرد، در پایان و در جمع‏بندی از مباحث ارائه شده، گفت: من فکر می‏کنم صحبت‏هایی که مطرح شد، به طور کلی تحت تأثیر دو رویکرد کاملاً متفاوت ازیکدیگر بود؛ نخست رویکردی که به توسعه‏ی روستایی و نوسازی که به آن‏جا برده می‏شود،اعتقاد دارد و بر این باور است که بوروکراسی لازمه‏ی آن است، باید باشد و درعین حال فوایدی را هم در بردارد. رویکرد دیگر، بیشتر حول وحوش توسعه‏ی پایدار روستایی است. موافقان این رویکرد معتقدند درست است که نقش دولت و تشکل‏ها و نهادها مهم هستند اما ارتباط باید دو سویه باشد. در این پارادایم، برای مردم روستایی همان ارزشی را قائل هستند که برای علما قائلند و معتقدند که برای این منظور، باید درجهت توانمند سازی همه‏ی اقشار روستایی گام برداشت.

وی افزود:امروز می‏گویند که توسعه‏ی روستایی یعنی توجه به اقشار آسیب پذیر و این به آن دلیل است که پارادایم حاکم بر تفکر مسوولین و مصلحان توسعه وافی به مقصود نبوده و نتوانسته راه‏حل را برای فقر مسائل روستایی پیدا کند. پس مدرنیزاسیونی که دکتر شکوری به آن اشاره می‏کند، نتوانسته آن طور که باید، به همان دلایلی که خودشان اشاره کردند، مسائل جامعه‏ی روستایی را حل وفصل کند و درنهایت، به قول چمبرز، اینک اگر ما بخواهیم یک برنامه‏ی توسعه‏ی روستایی داشته باشیم باید هم آکادمیسین‏ها، هم مجریان و هم مردم را در کنار هم داشته باشیم.