موضوع نشست بیست و پنجم تیرماه گروه علمی ـ تخصصی شهر انجمن جامعهشناسی ایران، بازار تهران، فضا و قدرت بسیج اجتماعی اعلام شده بود. در این نشست دکتر آرنگ کشاورزیان مدرس دانشگاه کنکوردیا کانادا به سخنرانی و ارائه مقاله پرداخت. او در ابتدا گفت که این مقاله بخشی از پایاننامه دکتری وی در رشته علوم سیاسی و متمرکز بر اقتصاد سیاسی بوده است که برای ارائه در گروه جامعهشناسی شهر، در آن بیشتر به مسائل فضا و شهر میپردازد. او در بحث خود با تأکید بر پایداری مکان و موقعیت فیزیکی بازار تهران، به تحلیل علل تضعیف سرمایه اجتماعی و قدرت بسیج جمعی در این مکان، در دوره زمانی پس از انقلاب پرداخت.
دکتر کشاورزیان سخنان خود را چنین آغاز کرد: سرنخ این بحث یک جمله و پاسخ به سؤالی بود که در تابستان 78 در حین مصاحبه با تاجر بازاری سن و سال داری شنیدم. از او پرسیدم تعریفش از بازار تهران چیست و او در جواب گفت بازار آن چیزی است که در سایه شمسالعماره مستقر است. دو نکته در این جمله به نظرم قابل بررسی است. یکی تأکید او و دیگران بر مکان بازار، نه افکار بازاریان و نه کارکرد بازار و قدرت اقتصادی آن و دیگری سایه شمسالعماره یعنی کاخ گلستان یا همان حکومت و دولت که اینجا باید بگویم روابط و تعامل و کنش و واکنش بازار و حکومت در این چهار دهه محور اصلی بحث من است.
وی ادامه داد: چندی پیش کتابی خواندم با عنوان فضا و سیاست (Place & Politics) نوشته جان اگنیف که در این کتاب مطرح شده بود فضا سه بعد دارد: یکی ”محله“، دیگری ”هویت براساس مکان“ و ”موقعیت“. محله همان فضای فیزیکی است که عمل و کنش و واکنش در آن انجام میشود. هر مکان در برابر یک مکان و فضا یا فرآیند دیگری قرار میگیرد و توانایی تولید و بازتولید یک هویت را دارد. مکان یا محله یک مفهوم ایستاست ولی، در علوم اجتماعی بیشتر به پویایی و تحولات میپردازیم که هویت براساس مکان و موقعیت به نظر من میتوانند مفاهیم پویایی باشند. ساز و کار پیوند روابط این سه بعد با یکدیگر نیز به نظر من در اینجا شبکه است که شبکه در بازار شامل تجار و واسطهها و روابط میان آنهایی است که در این سلسله مراتب قرار میگیرند.
کشاورزیان افزود: مکان میتواند فرصتی برای تأسیس و بازتولید را با محور روابط ایجاد کند. همانگونه که بازار تهران در دوران انقلاب عاملی برای تولید و بازتولید روابط فراشخصی بین افراد بازار شد ولی من فکر میکنم بعد از دو دهه اخیر فضای بازار چنین نقشی را نمیتواند بازی کند.
وی در توضیح نظریه خود گفت: از آنجا که شبکه پایه بازار است، وقتی در بافت آن تغییراتی رخ میدهد، عملکرد و موقعیت بازار نیز تغییر میکند. استدلال اصلی این بحث این است که محله و هویت براساس مکان در چهار دهه اخیر متحول شده و علت اصلی این دگرگونی، تغییرات و موقعیت بازار در ساختار سیاسی و تجاری دو حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی و سیاستگذاری شهری آنهاست و در نهایت با تضعیف سرمایه اجتماعی بازار، توانایی بسیج بازار هم در طول این چهار دهه تضعیف شده است.
مهمان گروه جامعهشناسی شهر انجمن جامعهشناسی ایران، تداوم فیزیکی بازار تهران با مشخص بودن مرزهای آن در کنار کارکردهای چندگانه بازار را از نکات جالب توجه این منطقه از شهر تهران دانست و گفت: از قرن 18، بازار یکی از بخشهای عمده شهر تهران بوده است. و چیزی که جالب است در دهه 1930 با سیستم خیابانبندی شطرنجی که رضاشاه پیاده میکند برای بازار تهران مرزی مشخص میشود و این گام به سوی مدرنیزاسیون شهر، کمک میکند که علیرغم جابجایی برخی اصناف، محله بازار همچنان تا امروز باقی بماند که این نکته مهمی است. نکته دوم چند کارکردی فضای بازار است. از نظر فیزیکی بازار یک قلمروی اقتصادی ـ تجاری است اما در عین حال ـ مکانهای اجتماعی، مذهبی، تفریحی و خانوادگی هم در بین آن دیده میشود. یعنی بین حجرههای بازار، حمامهای عمومی، قهوهخانهها، زورخانهها، مساجد و ... نیز به چشم میخورد و تا دهه 40 حتی محله سکونت هم بوده است. کارکرد چندگانه بازار از آن جهت اهمیت مییابد که به واسطه روابط چندجانبه و چند وجهی گستردهای که درون بازار در محل فضایی مانند قهوهخانه و زورخانه و مسجد ایجاد میشود از تفرقههای قومی، مذهبی و ... در محل بازار و گسترش آن به نقاط دیگر جلوگیری شده و نوعی روابط چند وجهی و گسترده در میان بازاریان به وجود میآید. یعنی طرفین مبادلات اقتصادی، روابط اجتماعی روزانه و مدونی پیدا کرده، آن را بازتولید میکنند و این به معنای حک شدن شبکه اجتماعی در روابط اقتصادی است. در چنین مکانی، یک هویت بازاری امکان تولید و بازتولید دارد و چون مرزهای بازار مشخصند، عامل اصلی برای یک هویت بازاری فراهم میشود.
دکتر کشاورزیان افزود: در بازار، یک ما و یک آنها وجود دارد و این نشانه وجود یک حس جمعی است از دید بازاریان، حتی خاک و گرد و غبار بازار نیز عامل هویت بازاری میشود. از سوی دیگر، تفکیک بازار و خیابان هم بسیار جالب است در خیابانهای تهران به خصوص دهه 40 و 50 خرده فروش، عمده فروش و ... داشتیم اما کسانی که در خیابان مستقر بودند، دسترسی به شبکههای بازاری و پشتوانه وابسته به آن نداشتند. حتی امروز اگر به آن طرف پانزده خرداد برویم مثلاً صاحبان مغازههای اول خیابان ناصر خسرو خود را بازاری نمیدانند.
آرنگ کشاورزیان در ادامه گفت: وقتی به دو دهه اخیر نگاه میکنیم، در سطح اولیه میبینیم محله بازار تغییری نکرده و هنوز میان خیابانهای پانزده خرداد و مولوی باقی مانده است اما من میخواهم ثابت کنم با وجود آنکه این محله از نظر فیزیکی ثابت و ایستا بوده، اما از لحاظ کاربردی و شبکهای تغییرات عمدهای را در خود داشته است. اولاً برخی اصناف که انحصاری بازار بودند الان اینگونه نیستند. به عنوان مثال پیش از انقلاب صنف بلوار و چینی به تیمچه حاجبالدوله وابسته بود یعنی حتی اگر فروشگاههای دیگری نیز آن را عرضه میکردند اما از نظر زنجیری به این مکان وابسته بودند. اما امروز میدان شوش بورس اصلی عمده فروشی بلور و چینی شده است. صنف فرش هم هنوز در بازار تهران مستقر است اما صاحبان اصلی این صنف دفاتر اصلی خود را در آنجا بستند یا در حد ضعیفی نگه داشته و کارهای عمده خود را در انبارهای حاشیهای تهران انجام میدهند.
همچنین دولتی شدن تجارت به ویژه در دهه 60 عامل دیگری برای تضعیف محله بازار در تجارت بوده است. تجار نیاز داشتند که رابطه خاصی با وزارتخانهها، بنیادها یا افرادی که در آنجا مستقر بودند ایجاد کنند. به عبارتی قدرت بازاریان براساس رابطه خاصی که با دولت ایجاد میکردند، سنجیده میشدند و حتی امروز شاید بسیاری از بازاریان تنها هفتهای سه روز به بازار روند و بقیه وقت خود را بیرون بازار و گاه در اماکن اداری بگذرانند. علاوه بر این موارد نقش دبی و مناطق آزاد هم در دهه 70 بسیار مهم شد. الان بسیاری از کالاها از این اماکن تهیه میشود و بسیاری از بازاریان مکانی برای خود در یکی از شهرها تأسیس میکردند و زمان زیادی را در آنجا میگذراندند.
از سوی دیگر کارکردهای چندگانه مکان بازار هم به دلیل گستردگی تهران و پراکندگی زندگی کمرنگتر شده است. به قول بازاریان الان بسیاری از تجار و خرده فروشان در هیأتهای مذهبی محله خود فعال هستند و کمتر به هیأتهای مذهبی اصناف میآیند. ویژگی خاص دیگر بازار تهران عمومی بودن آن بود مثلاً در سال 81ـ80 من فقط در بازار فرش میدیدم که برخی از حجرهها درهای شیشهای دارند اما در این هفته که به بازار رفتم، دیدم که حتی پارچه فروشان در بازار بزرگ هم درهای شیشهای گذاشتند و به این وسیله تلاش میکنند فضای خصوصیتری در فضای عمومی بازار برای خود ایجاد کنند و مشاهده میشود که محله بازار بیشتر و بیشتر در حال تفکیک شدن است.
وی خاطر نشان کرد: وقتی راجع به هویت براساس مکان و احساس بازاری بودن فکر میکنیم، متوجه میشویم که چقدر صحبت و گفتمان بازاریها به این برمیگردد که بازار مرده است و تجارت دیگر وابسته به این مکان نیست. عدهای نسبت به اقتصاد بسته و دولتی دهه 60 انتقاد دارند و معتقدند بقایای آن هنوز باقی است و برخی دیگر به نقشی که دبی، اقتصاد غیررسمی و دلالی وابسته به آن ایجاد کرده معترضند.
نتیجه امر آن شده که زنجیرههای ارزشی که قبلاً در بازار مستقر بودند، دیگر آنجا دیده نمیشوند. بازار تهران دیگر تنها نقش عمده فروش را بازی میکند و پاساژهایی که هر روز ساخته میشوند نقش بیشتر خرده فروشی را به عهده میگیرند. مدرس دانشگاه کنکوردیا در ادامه بحث خود به مقایسه موقعیت بازار در سیاستگذاری رژیم پهلوی و جمهوری اسلامی پرداخت. او یادآور شد: در دوره پهلوی اولاً از لحاظ برنامه توسعه اقتصادی، با وجود استراتژی جایگزینی واردات که در ایران پیاده شد، اقتصاد دولتی بسیار کمرنگتر بود و این آزادی نسبی تجاری سبب استقلال بازار شده بود. ثانیاً دید مدرنیته پهلوی معتقد بود که با تأسیس سیستم اقتصادی ـ تجاری مدرن، سیستم سنتی به تدریج از میان میرود و در نتیجه با وجود آنکه به نظر میرسد شاه شخصاً با بازار مخالف بود، اما هیچیک از طرحهای تخریب بازار سنتی عملی نشد. و نتیجه آن شد که بازار مستقل ماند و شبکههای توزیع کالا نیز درون آن استقلال خود را حفظ کردند.
وی افزود: علاوه بر آن خشم شاه نسبت به بازار، باعث شده بود تفکیکی نسبت به بازار و دولت ایجاد شود اما درباره موقعیت بازار تهران در دوره جمهوری اسلامی باید گفت که فرآیند تدریجی مدرنیته مربوط به شهرنشینی و پیشرفت تکنولوژی و حمل و نقل نقش اساسی در موقعیت بازار داشته است. این فرآیند از دهه 1920 به این سو در مرور زمان دنبال شده است ولی تأکید من در این بحث بر پیامدهای ناخواسته و غیرمنتظره سیاستگذاری جمهوری اسلامی است. مثلاً همانطور که خانم خاتم در مقاله خود در شماره 41 مجله گفتگو اشاره کردند، طرح ترافیک از سال 59ـ1358 مشکلاتی را برای عمده فروشی در بازار تهران ایجاد و به همین دلیل بسیاری از اصناف در واکنش مجبور شدند بیرون از محدوده طرح، محل فعالیت خود را تعریف کنند و به همین دلیل مثلاً در دهه 60 میدان شوش محل عرضه عمده بلوار و چینی قرار گرفت. البته شهرداری هم نقش مهمی داشت و با پاساژ سبب پراکندگی بیشتر مراکز خرید شد در عین حال در دهه 60 محدودیت برای ساخت و ساز در محدوده بازار و صدور مجوزهای فراوانی برای ساخت و ساز و پاساژسازی در دیگر محدودهها عامل مهمی برای این قضیه بود. نتیجه آن شد که در دوران جنگ و دهه 60، تجارت بیشتر و بیشتر در دست دولت قرار گرفت و وزارتخانهها و بنیادها و افراد خاص نقش مهمی در تجارت ایفا میکردند و در نتیجه بازار به جای نقش پیشرو، نقش وابسته را بازی میکرد. علاوه بر آن، در دهه 70 نیز با رونق گرفتن مناطق آزادی تجاری، توزیع کالا در سطح ملی دگرگون شد که این عوامل در کنار هم سبب تغییرات عمده کارکردهای بازار تهران شد.
دکتر کشاورزیان در پایان گفت که با نگاهی پویا به فضاها و مکانهای سنتی مثل بازار یا حتی مساجد و سایر نهادهای سنتی و با دیدی تجربی میتوان دید که در این چند دهه چگونه فضاها و شبکههای ارتباطی آنها خواسته یا ناخواسته متحول شدهاند.