ارائه : اقای دکتر قلبی

زمان :سه شنبه چهارم اردیبهشت ماه 1403

ساعت 17تا 20

چکیده

در این جلسه به بررسی شیوه های تولید ادبیات توسعه گرا پرداخته شد. نتیجه این نشست نشان می دهد که تبیین سطح گفتمان در تحقق ادبیات توسعه گرا مهم است . مقصود از سطح گفتمان ، یعنی ایجاد ابزار تحلیلی که بتواند نظر و عمل را به هم پیوند دهد و در مسیر تحولات یک کشور مورد بهره برداری قرار گیرد.همچنین در این جلسه تاکید شد: ادبیات توسعه با ادبیات توسعه گرا متفاوت است و هدف کارگروه تبیین ادبیات توسعه گرا است . همچنین در این جلسه بر اهمیت نهادی کردن ادبیات توسعه گرا تاکید شد.

واژگان کلیدی : سطح گفتمان ، ادبیات توسعه گرا ، نهادسازی

جلسه با معرفی جناب اقای بالکانی رئیس کارگروه هنر و توسعه ،از موسسین اندیشگاه طرح هزاره ی سوم آغاز شد .

در ابتدا جناب اقای بالکانی ضمن خوش آمد گویی به مهمانان توضیحاتی را در خصوص چگونگی شکل گیری و هدف و عملکرد و همچنین بروندادهای موسسه ی اندیشگاه طرح هزاره سوممطرح کردند .

وی در ادامه می گوید : این موسسه ابتدا با تعداد اندکی از علاقه مندان به جهت رفع ابهامات و پاسخ به سوالهایی نظیر اینکه چرا توسعه نیافته هستیم؟ شکل گرفت و به مرورجمع گسترده تروکارگروه های مطالعاتی بیشتری ایجاد شد . و در کنار این کارگروه ها یک کارگاه توسعه شکل گرفت تا بتوان مبانی نظری را آزمایش و به طور عملیاتی اجرا کند.. نتیجه به صورت ،چند پروژه پیگیری شد :مانند توسعه ی اجتماعی فرهنگی استان کرمان ،که نتیجه ی آن کسب تجربیات خوبی بود . بعد از آشنایی با جامعه ی هنری توانستیم از پتانسیل هنر نیز در زمینه ی توسعه بهره ببریم و با توجه به ضرورت ایجاد یک پارا دایم در هنر، کار گروه هنر و توسعه ایجاد شد .

بعد از آشنایی اعضا گروه جامعه شناسی ادبیات با موسسه ی اندیشگاه طرح هزاره سوم جناب آقای قلبی بخش دوم ارایه خود را با موضوع شیوه های برساخت ادبیات توسعه گرا بیان کردند .ایشان با اشاره به کتاب حاجی بابا نوشته ی جیمز موریه بیان داشتند که پیشینه ی فرهنگی جامعه ی ایرانی را می شود از این کتاب با نگاه توسعه گرا استخراج کرد ، وی در ادامه می گوید:

توسعه فرهنگی و توسعه اجتماعی دو رکن مهم و متقابل توسعه هستند که بر یکد یگر تأثیر می گذارند. توسعه فرهنگی شامل پیشرفت و رشد در زمینه هایی مانند هنر، آموزش، اخلاق، ارزشها، و سنت ها و در اینجا بویژه "سطح گفتمان" مطرح می شود. این نوع توسعه می تواند زمینه ساز تغییرات و پیشرفتهای اجتماعی باشد . از سوی د یگر، توسعه اجتماعی به بهبود شرایط زندگی، کاهش فقر، عدالت جنسیتی ، دسترسی به خدمات بهداشتی و آموزشی، و تقویت همبستگی اجتماعی اشاره دارد. توسعه اجتماعی می تواند بر توسعه فرهنگی تأثیر گذار باشد، زیرا با افزا یش سطح آگاهی و تحصیلات، مردم بیشتر به فرهنگ و هنر علاقمند می شوند و برا ی حفظ و ارتقای فرهنگی خود تلاش می کنند .

بنابراین، توسعه فرهنگی و توسعه اجتماعی هر دو مهم هستند و بر یکدیگر تأثیر متقابل دارند . اما در بسیاری از موارد، توسعه فرهنگی می تواند به عنوان پا یه و اساس برا ی توسعه اجتماعی عمل کند، چرا که فرهنگ زمینه ساز تغییر و پیشرفت در جامعه است. بعد از تعریفی دم دستی از ادبیات توسعه گرا و شرحی مختصر پیرامون ادبیات و توسعه که در بخش پیشین گذشت به سراغ روش های بهره مندی از ادبیات برای نیل به توسعه در حد امکان در حیطه توسل به ادبیات می پردازیم.

پرداختن به ادبیات دو دستاورد خواهد داشت یکی احیای آثار پیشینیان و تقویت بنیان های غنی فرهنگی یک تمدن که به انسجام و همدلی یک ملت دامن می زند و دیگر بهره مندی از تجربیات گذشته ملتی که روزگاران پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشته و البته با تحلیل و نقد و افکندن پرتو نور بر تاریکخانه تاریخ آن . بنابر این تلاش برای اعتلای نام ادبا و حکما و فضلای متقدم و معرفی و درخشش آثار آنها بخش مهمی از این راه است .

لذا انتخاب چهره های فرهنگی و علمی و الگو سازی از آنان می تواند بخشی از تلاش های کنشگران حوزه ادبیات توسعه گرا باشد. اما وجه دوم این دستاورد ، ارتقا سطح گفتمان است که در حد اقتضا شرح خواهم داد . ذکر این نکته ضروری است گفتمان و سطح گفتگو قدرت محتوی سازی ، استدلال بر اساس منطق و تجهیز زبان گفتگو بر پایه علم و دانش است . این گفتمان است که خریدار دارد و مخاطبان آنرا استقبال می کنند. برای مثال هنگامی که یک استاد علوم انسانی دانشگاه با پیشینه سالها تدریس و مشارکت در تدوین پایان نامه های دانشجویی با یک روحانی سنتی در یک مسافرت هم سفر و هم کلام می شوند شاهد خواهیم بود تفاوت آشکاری در سطح گفتگوی این دو نفر مشاهده می شود ، انتظار می رود کلام استاد از یک بار منطقی و البته مستند به ماخذها ی معتبر و متکی بر استددلال باشد . از طرفی بدیهی است که انتظار داشته باشیم شخص نه چندان تحصیل کرده مذهبی مقابل در گفتگویش پیوسته به آیاتی از کتاب آسمانی و روایت های غالبا مجعول و غیر معتبر و نقل خواب های دیگران و استناد به اسطوره ها و افسانه های تاریخی و روایاتی که مبتنی بر تبذیر و تبشیر است بدنبال متقاعد سازی طرف مقابلش باشد.

حال اگر تعدادی دانشجو شاهد این گفتگو باشند می توانیم پیش بینی کنیم که دانش جویان به کدام طرف رغبت بیشتری نشان خواهند داد . یک نکته قابل اعتنا این است جامعه ای که بسوی جهانی شدن پیش می رود در حال دامن زدن به اشتراک نظربه یک سطح گفتگو با خصلت علم و استدلال است . برای مثال اگر از تریبون مجمع عمومی سازمان ملل با مخاطب جهانی با زبان علم و استدلال با تواضع و فروتنی ، حکیمانه سخن از گفتگوی تمدن ها کنید با استقبال جامعه جهانی روبرو خواهید شد و چنانچه از همین تریبون از آرمانهای دینی و مذهبی با روایات مذهبی از الهه ها وعده ظهور مسیح یا مهدی وعده پشتیبانی و نصرت الهی سخن رانده شود با بی اعتنایی مخاطبان روبرو خواهید شد.

برای ا ینکه با فهم مشترک به این گفتگو ادامه دهیم منظور خودم را از " سطح گفتمان" توضیح می دهم . در هر دوره تاریخی مردم و علما و فلاسفه از یک سطحی از دانش برخوردار هستند ، مثال در هزار سال پیش مجموع داده های علمی و سطح دانش ریاضیات و هندسه و نجوم وعلم منطق یک حد مشخصی بود و وقتی مردم و یا اند یشمندان با هم گفتگو می کردند به آن حد از دانش اعم از معلومات دینی یا باورهای خرافی و اعتقادی و یا دانش انباشته در آن سطح متکی بودند ، اما امروز تمام دستاوردهای دانش بشری اعم از دانش تجربی و علوم انسانی و علوم پا یه سطح گفتگو را تعیین می کند . این را "سطح گفتمان" تعریف می کنم ، می بینیم که سطح گفتمان در دوران عشایری یا کشاورزی با شهرنشینی با دوران پیشا صنعتی و دوران صنعتی و دوران فراصنعتی بسیار متفاوت است .آقای قلبی در ادامه می افزاید :

معادل های سطح گفتمان به عنوان یک مولفه در شکل گیری جامعه و توسعه آن عمل میکند و درک صحیح و دقیق از ا ین مفهوم می تواند به شناسا یی فرصتها و چالشهای پیش روی توسعه در هر جامعه ای کمک کند. اصطلاح "سطح گفتمان" به صورتی که توصیف شد، ممکن است در علوم انسانی و فلسفه با این عنوان دقیق وجود نداشته باشد. اما به طور خاص، مفاهیم مرتبط ممکن است شامل موارد زیر باشند:

.1: پارادایم )Paradigm ): توماس کوهن در کتاب "ساختار انقلابهای علمی" از این واژه استفاده میکند تا به مجموعهای از باورها، ارزش ها و تکنیکهایی اشاره کند که یک جامعه علمی خاص را شکل می دهند.

.2 زمینه های فکری )Fields Intellectual): ا ین اصطلاح می تواند به مجموعهای از دانش و ایده هایی اشاره کند که در یک دوره تاریخی خاص حاکم است و بر گفتمان ها و تفکرات جامعه تأثیر میگذارد.

3 ساختارهای فرهنگی )Structures Cultural): این مفهوم به مجموعه ای از اعتقادات و باورهای فرهنگی اشاره می کند که بر نحوه تفکر و برخورد مردم با مسائل مختلف تأثیر می گذارد. قطعا اگرچه این تعریف از "سطح گفتمان" ممکن است به طور مستقیم در منابع علمی یافت نشود، اما مفهومی مرتبط و مفید در فهم تحولات فکری و فرهنگی در جوامع مختلف است. ا ین مفهوم می تواند به عنوان یک ابزار تحلیلی برای درک چگونگی تاثیر پیشرفت های علمی و فرهنگی بر نحوه تعامل و گفتگو در جوامع مختلف مورد استفاده قرار گیرد. به نظر میرسد که این مفهوم ترکیبی از چندین نظریه مختلف در علوم انسانی و اجتماعی است که برای توصیف تغییرات گفتمانی در طول تاریخ به کار رفته است . این رویکرد می تواند برای تحلیل های بین رشته ای و فهم بهتر تحولات فرهنگی و اجتماعی مفید باشد .

ادبیات و گفتمان اگر چه سخت در هم تنیده هستند اما دو مفهوم جداگانه می باشند. ادبیات به عبارتی کمی است و گفتمان کیفی . ادبیات یک ابزار است و تکنیک های بکار گرفته شده برا ی انتقال معنا می باشد و قدرت انتقال و خلق احساس را دارد اما گفتمان سطحی از تبادل است. گفتمان شامل نطریه ها ، اعتقادات، ارزش ها و حتی ایدئولوژی هایی است که در اند یشه عمومی مستتر است و راوی ضمیر ناخود آگاه جمعی است. این گفتمان است که نشان میدهد مردم یک جامعه برای تبادل نظر و اطلاعات تا چه حد بر علم و دانش و استدلال متکی هستند. گاهی ممکن است در تبادل با یکد یگر از کتاب آسمانی و احادیث و روایات و داستان های مذهبی و اسطوره ها بهره بگیرند و الهیات مبنای بدیهیات آنان باشد . و ممکن است در تعامل با یکدیگر از از گزاره های علمی بعنوان بدیهیات استفاده کنند و فیش های خود را از علوم تجربی و پوزیتیویستی بیاورند . و با منطق و استدلال و ریاضیات به مواجهه با یکد یگر بپردازند . بنابر این در ادبیات توسعه گرا ضروری است که از ادبیات پر قدرت برای گفتمان سازی استفاده شود.

کارکرد "سطح گفتمان" در ادبیات توسعه گرا "سطح گفتمان" یک مفهوم جامع و کاربردی است که میتواند به عنوان یک ابزار تحلیلی مهم در جامعه شناسی، فرهنگ شناسی و سایر علوم انسانی به کار رود. این مفهوم به ما امکان می دهد تا پیچیدگی های ارتباطی و فرهنگی موجود در یک جامعه را بهتر درک کنیم و به شناسایی د ینامیکهای مؤثر بر توسعه و تحول جامعه بپردازیم. عبارت "Discourse "( به معنای "گفتگو یا بحثی است که یک دوره جدید را آغاز می کند" است. این عبارت از دو کلمه "Epochal "و "Discourse "تشکیل شده است. کلمه "Epochal "به معنای "برانگیزاننده یا تعیین کننده یک دوره جدید" است. کلمه »گفتگو« به معنای »تبادل نظر یا بحث« است. بنابراین، »Discourse Epochal »به گفتگو یا بحثی اشاره دارد که تأثیری در یک دوره زمانی دارد و باعث تغییر در نحوه فکر کردن یا عمل مردم می شود. این گفتگو یا بحث می تواند در مورد هر موضوعی باشد، از مسائل سیاسی و اجتماعی تا مسائل علمی و فرهنگی. برای مثال، می توان گفت که گفتگوی بین مارتین لوترکینگ و مالکوم ایکس در مورد حقوق مدنی در آمریکا یک گفتگوی "Epochal "بود. این گفتگو باعث شد که مردم آمریکا به طور جدی به مسائل حقوق مدنی فکر کنند و باعث تغییر در برخورد با این مسائل شود. یا می توان گفت که گفتگوی بین کوپرنیک و کلیسای کاتولیک در مورد گردش زمین به دور خورشید یک گفتگوی "Epochal "بود. این گفتگو باعث شد که نظریه زمین مرکزی که برای قرن ها پذیرفته شده بود، به چالش کشیده شود و باعث تغییر در درک مردم از جهان شود. آقای قلبی در ادامه به نمونه های دیگر اشاره می کند و می گوید :

نمونه های دیگر از گفتگوها "Epochal ":•گفتگوی بین گالیله و کلیسای کاتولیک در مورد جاذبه زمین گفتگوی علمی و اجتماعی در مورد مصرف دارو و نوع آن گفتگوی بین مالکوم ایکس و مارتین لوترکینگ در مورد خشونت و غیرخشونت گفتگوی بین نلسون ماندالا و پیتر ویلسون در مورد پایان آپارتاید در آفریقای جنوبی گفتگوهای "Epochal "میتواند تاثیری بر جهان داشته باشد و باعث تغییر مصلحانه در نحوه زندگی مردم شود. با این رویکرد جستجوی در اثر ادبی با نگاه لوکاچ ، گلدمن ، باختین، ادورنو ، دوسوسور، گرامیشی و دیگران با هدف دریافت واقعیت اجتماعی از متن اثر را انتخاب خودم در تقسیم کار برنامه های گروه ارزشمند ادبیات توسعه گرا عنوان می کنم . جامعه شناسی ادبیات که به زعم لوکاچ اثر ادبی را بازتاب واقعیت اجتماعی می داند همان مشعلی است که در تاریکخانه تاریخ به کمک ما می آید تا راه های ارتقا سطح گفتمان را باز یابیم . بعد از این تقسیم بندی دوگانه در باب اثر ادبی و گفتمان، در تقسیم وظایفی که دوستان برگزیدند من جامعه َشناسی ادبیات را محملی برای توسعه ادبیات توسعه گرا می دانم که ثمره آن شناخت سطح گفتمان دوران تاریخی و تقویت قدرت گفتمان سازی می دانم و ترجیح من بررسی اثر ادبی بمنظور کشف واقعیت اجتماعی از اثر خواهد بود.

در این بین مجدد به کتاب حاجی بابا وچند مثال از جلد اول این کتاب که در ارتباط با سطح گفتمان بودو عبارت بود از زوایای مختلف اندیشه ی حاجی بابا وشکل بینش افراد در آن زمان که دنیای پیرامونشان را برای خود قابل تحمل میکردند و یا استفاده از طلسم و ....را بیان کردند و اضافه کردند :

تأکید بر پیوند این واژه با جامعه شناسی و شرا یط مختلف عصری و دوره های زندگی اجتماعی انسان ها، یک نگاه جامع و بینش افزا به مطالعه تحولات اجتماعی و فرهنگی ارائه می دهد. این مفهوم بر تأ ثیر متقابل بین شرایط علمی، فرهنگی ، اقتصادی، سیا سی و اجتماعی جامعه و نحوه گفتمان و اندیشه های افراد آن جامعه تاکید دارد. به طور خاص، این مفهوم میتواند به درک بهتر موارد زیر کمک کند:

.1 تاثیر پیشرفتهای علمی و فناوری : چگونگی تأثیر پیشرفتهای علمی و فناوری بر دانش، نگرشها و باورهای مردم.

.2 تحولات فرهنگی و اجتماعی : نحوه تأثیر تحولات فرهنگی و اجتماعی بر ارزشها، هنجارها و ایدئولوژی های جامعه.

.3 تغییرات در نظام های سیاسی و اقتصادی : تأثیر تغییرات در نظام های سیاسی و اقتصادی بر روشهای برخورد و گفتگو در جامعه .

.4 رابطه بین دانش و قدرت : چگونگی تعامل بین دانش و قدرت در جوامع مختلف و نقش آن در شکل دهی گفتمان های حاکم

. .5 پیوند میان علم و فرهنگ : بررسی رابطه بین پیشرفتهای علمی و تغییرات فرهنگی و اجتماعی. سطح گفتمان و جامعه شناسی استفاده از این مفهوم می تواند به عنوان ابزاری برای تحلیلهای جامعه شناسی و بررسی روابط میان عناصر مختلف فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جامعه مورد استفاده قرار گیرد. همچنین، این مفهوم میتواند به شناسا یی نحوه تأثیرگذاری ا ین عناصر بر یکد یگر و توسعه گفتمانهای موجود در جامعه کمک کند، که این امر برای درک چگونگی شکل گیری و تحول گفتمانهای اجتماعی و فرهنگی بسیار حیاتی است. توجه به "سطح گفتمان" در یک جامعه به ما امکان می دهد:

.1 پویایی های اجتماعی را بهتر درک کنیم : با تحلیل سطح گفتمان می توانیم درک بهتری از پویایی های درونی یک جامعه و نحوه تعامل افراد با محیط اجتماعی و فرهنگی خود پیدا کنیم.

.2 تأ ثیر رویدادهای تاریخی و فرهنگی را تحلیل کنیم : درک سطح گفتمان به ما کمک می کند تا ببینیم چگونه رویدادها ی تاریخی و تحولات فرهنگی بر اندیشه ها، باورها و رفتارهای مردم تأثیر میگذارند.

.3 نقش عوامل خارجی را شناسایی کنیم : این رویکرد به ما اجازه می دهد تا نقش عوامل خارجی مانند تکنولوژی، سیاست های جهانی و تغییرات اقتصادی و تاثیر رسانه تحت دسیسه های سرمایه داری را در شکل گیری گفتمانهای داخلی یک جامعه شناسایی کنیم.

.4 چالش ها و فرصتهای توسعه را تعیین کنیم : با تحلیل سطح گفتمان، می توانیم چالش ها و فرصتهای پیش روی یک جامعه در مسیر توسعه را بهتر درک کنیم و استراتژی های مؤثرتری برای رویارویی با آنها تدوین کنیم.

.5 تأثیرات فرهنگی و اجتماعی را بر تصمیم گیریها درک کنیم : درک سطح گفتمان می تواند به ما کمک کند تا بفهمیم چگونه تصمیم گیریهای سیاسی و اقتصادی تحت تأثیر عوامل فرهنگی و اجتماعی قرار میگیرند.

.6 برنامه ریزی آموزشی و فرهنگی را بهبود بخشیم : با شناخت سطح گفتمان یک جامعه، می توان برنامه های آموزشی و فرهنگی را طراحی کرد که به طور مؤثرتری با نیازها و انتظارات افراد آن جامعه همخوانی داشته باشند.

"سطح گفتمان" و تاثیر آن بر جامعه این تعریف به درک ما از تحولات تاریخی در دانش، فرهنگ، و ارتباطات انسانی کمک می کند. در ادامه، چند نکته کلیدی در مورد سطح گفتمان و تاثیر آن بر جامعه را بررسی می کنیم را بررسی می کنیم:

.1 " تکامل دانش و تغییر در گفتمان " - هر دوره تاریخی با سطح معینی از دانش و فهم ، مشخص میشود که بر چه پایه از دانش علمی ، فلسفی، دینی و حتی خرافات آن زمان بنا شده است . - با گذشت زمان و پیشرفت دانش، سطح گفتمان نیز تغییر می کند. این امر به نوبه خود بر نحوه تفکر، بحث و تعامل میان مردم تأثیر می گذارد. .2 " گفتمان و دوره های تاریخی " - دوره های مختلف تاریخی مانند عصر عشایری، کشاورزی، شهرنشینی، پیشاصنعتی، صنعتی و فراصنعتی هر یک دارای سطح گفتمانی متفاوتی هستند که تحت تأثیر پیشرفتها و تغییرات درعلم، فناوری وساختار اجتماعی شکل گرفته انددر هر یک از این دوره ها، ارزشها، باورها، وایدئولوژیهای حاکم بر جامعه می توانند به شدت متفاوت باشند . این تفاوتها در نحوه برخورد و بحث در مورد مسائل مختلف اجتماعی، سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی نمود پیدا می کنند. .3 " تأثیر گفتمان بر توسعه اجتماعی " - سطح گفتمان در یک دوره تاریخی خاص می تواند روی توسعه اجتماعی و فرهنگی آن جامعه تأثیر گذار باشد. به عنوان مثال، در دوره هایی که دانش علمی و فلسفی پیشرفت می کند، شاهد تغییرات عمده در نظام های اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی هستیم - گفتمانهای حاکم می توانند به ترویج فکر و ا یدئولوژ یهای جد ید کمک کنند که ا ین امر منجر به تحولات اجتماعی و فرهنگی می شود." 4..نقش گفتمان در دوران فراصنعتی " - در دوران فراصنعتی و با گسترش فناوری های اطلاعاتی و ارتباطی، سطح گفتمان به شکل چشمگیری تحت تأثیر قرار گرفته است. ا ین امر منجر به ایجاد فرصت های جدید برای تبادل اطلاعات و دیدگاه ها در سطح جهانی شده است. - دسترسی گسترده به اطلاعات و دانش به مردم ا ین امکان را می دهد که به سطوح بالاتری از شناخت و فهم برسند و در نتیجه ، گفتمان های پیچیده تر و عمیقتری را در جامعه ایجاد کنند. .5 " چالش ها و فرصتها " - این تغییر در سطح گفتمان هم فرصتها و هم چالش هایی را به همراه دارد. فرصتها شامل دسترسی به دانش گسترده تر، امکان برقراری ارتباطات متنوع تر و افزایش آگاهی عمومی است . - چالش ها شامل خطر اشباع اطلاعات مشکلات مربوط به تشخیص دقیق و صحیح اطلاعات و گاهی اوقات، افزایش شکاف بین گروه های مختلف بر اساس میزان دسترسی به دانش و فناوری است. .6 " توسعه پایدار و گفتمان " - در نهایت، سطح گفتمان می تواند نقش مهمی در توسعه پایدار ایفا کند. با افزایش آگاهی و دانش، جوامع می توانند به راه حلهایی برای چالش های پیش روی خود دست یابند که هم از نظر اقتصادی و هم از نظر زیست محیطی پایدار باشند. - این امر به ویژه برای زمینه هایی مانند تغییرات آب وهوایی، توسعه فناوری های پاک، حفظ محیط زیست، حقوق بشر و دموکراسی اهمیت دارد. .7 " گلوبالیزیشن یا جهانی شدن " تاثیر پذیرفتن از علوم پایه ، علوم انسانی و علوم تجربی مبانی مشترکی را برای اندیشه و گفتگو در جامعه جهانی دامن می زند . وقتی فرهنگ و دانش رانندگی در سراسر زمین و یا کاربرد تجهیزات الکترونیکی مثل استفاده از کامپیوتر و تلفن همراه یک اشتراک جهانی پیدا کرده اند ، زندگی در روی زمین با ویژگی های مشترک بی نظیری همراه شده است که هیچ سابقه ای در درازای تاریخ برایش نمی توان پیدا کرد .

بعد از اتمام ارایه ی جناب قلبی، اقای صاحب دادوقایع ایران و بریتانیا را مورد مقایسه قرار داده و می گوید : بی ثباتی دوره های مختلف از نظر سیاسی و اجتماعی در ایران مانند دوره صفویه، و وجود ثبات در بریتانیا به دلیل یک دوره ی پادشاهی عامل ایجاد سطح گفتمان فعلی در بریتانیا است که باعث ایجاد ثبات در وضع اجتماعی و سیاسی و اقتصادی ودر نتیجه ثبات دربعد فرهنگی این کشور شده است در حالیکه ما در طول تاریخ به دلیل بی ثباتی یک پیوستار منسجم نداشتیم که سطح گفتمان از دل آن ایجاد شود.

در ادامه خانم بهار بیات با اشاره به داستان حاج بابا ، سطح گفتمان را یک ابزار جامع و کاربردی دانسته و می گوید : فرهنگ هر جامعه مربوط به چند سال اخیر نیست مثلا انچه در سال 1204 ا ادمها خرافات را قبول داشتند هنوز هم ادامه دارد و در جامعه دیده میشود .به نظر می رسد اروپاییان بیشتر به دنبال سازندگی و ما به دنبال تقدیر بوده ایم .

اقای قلبی از منظر نقد به این موضوع پرداخته و می گوید : مشکل ما از اینجاست که تریبون سطح گفتمان در اختیار نخبگان و اندیشمندان نیست که اگر این چنین بود اندیشمندان سطح گفتمان را تعیین میکردند و با وارد شدن در بدنه ی جامعه تغییراتی را ایجاد میکردند . شاخصهای گفتمان منطق و استناد به اخرین دستاوردها است و هرچه گفتمان از این دو ویژگی برخوردار باشد قدرت طرح بیشتری دارد وشاخص دیگر تقواست ،تقوا به معنی دین پذیری در مقابل سرمایه داری .

اقای نوری فرد با انتقاد از انتخاب کتاب حاجی بابا به عنوان یک منبع و ذخیره ی ادبی می گوید : کتاب اساسا نگاهی است که قبل از سال 57باعث از خود بیگانگی ما شده است و ما از درک زمانی که گذشته ایم ناتوانیم و این باعث کج فهمی ما می شود لذا ارجاع به این کتاب برای موضوع ادبیات توسعه گرا مناسب نیست . وی در ادامه در مورد سطح گفتمان می گوید : ، سطح گفتمان را یک زمان در سطح توصیف و زمانی در سطح تببین یک پدیده طبقه بندی کردند .

اقای نوری فرد در مورد ادبیات توسعه گرا نظر خود را چنین بیان می کند و می گوید : :ادبیات توسعه گرا شاخصهایی دارد از جمله خلاقیت ،ساختار شکنی و پویایی که باید به آنها توجه شود .

آقای نادری در خصوص ادبیات توسعه گرا به نکته ی مهمی اشاره می کند و می گوید : فاصله گرفتن از تلاطم ها و چالشها و تنشها و تمرکز روی زیباییها نکته مهم در تبیین ادبیات توسعه گرا است. .

اقای سمیعی نیز در این خصوص می گوید: ادبیات باید در ارتباط با جامعه باشد و بسترهایش در لایه های پایین جامعه فراهم شود .

اقای برهمند در بیانات خود به کلی بودن مباحث اشاره می کند و می گوید اگر ادبیات درست کار کند در همه ی زمانها ذاتا توسعه گراست و ما برای رسیدن به توسعه ابتدا باید تاریخ را بشناسیم ،ادبیات این زمان را بشناسیم ،خودمان ،منطقه و جهان را نیز بشناسیم و فرزند زمان باشیم .

اقای گل محمدی با نقد از جمله ی جناب برهمند در خصوص ادبیات توسعه گرا بیان می دارد : ادبیات میتواند توسعه یافته باشد ولی همیشه نمیتواند توسعه گر باشد و همچنین در تعریف توسعه این چنین بیان می کند که توسعه یک فرایند همه جانبه است که جامعه را به سمت رشد می برد . و درتوصیف ادبیات تاکید دارد : ادبیات فراتر از یک سخن عادی است که در احساسات و عواطف و روح انسان اثر می گذارد . ادبیات ممکن است در روح و جان اثر کند ولی لزوما توسعه گرا نیست .

اقای بالکانی دیدبانی مسیر گذشته را حائز اهمیت دانسته و می افزاید : خصلتهای ما سازه های ذهنی ماست که اگر تغییر کند می تواند راهگشا باشد .اگر مدل ذهنی ما تغییر کند ارتباط بین فردیمان نوآورانه و خلاق تر و کارساز تر می شود وی می گوید : نوع ارزشهای ذهنی جوامع با توجه به تجربیات زیستی انهاست .نوع زیستی ما و تربیت ما نسبت به رسوم و آموزش ما قیدهایی میزند که خیلی از پتانسیلهای مغزی ما تعطیل می شود .

وی درتعریف ادبیات می گوید :ادبیات بسیار مهم است و نوعی هنر است که می تواند با برانگیختن عواطف و احساسات افراد و ارتباط متقابل آن ها باشد . ادبیات توسعه گرا تولید محتوای ادبی است که پیشران توسعه ی همه جانبه ،متوازن و پایدار باشد .

ایشان در تعریف توسعه می گوید : توسعه چند ساحتی است و باید همه ی ابعاد در هم تنیده ی توسعه اعم از توسعه ی انسانی ،اجتماعی ،فرهنگی ،اقتصادی ،سیاسی و زیست محیطی را مورد توجه قرار داد .

اقا ی ناظری در مورد سطح گفتمان از نظر جامعه شناسی تفسیری می گوید :  ، سطح گفتمان یک مفهوم حساس است و ما می توانیم سطح گفتمانی ایجاد کنیم که با کمک آن به مقوله توسعه گرایی دست یابیم .

وی در مورد ادبیات می گوید :  ادبیات فقط محتوای نگارشی نیست بلکه منبع وسیعی از معرفت و تفکر و اندیشه و ادراک یک جامعه است که در جای جای آن جامعه دیده میشود . مانند بناهای تاریخی .

اگر ادبیات را با تاریخ ترکیب کنیم دارای دو وجه است یکی وجه مداحی مانند شعرا که برای امرار معاش نظام های پادشاهی را مدح میکردند و دیگری وجه نقادانه که منقد حاکمیت است مثل سیاوش کسرایی و فرخی یزدی و ... و وجه سومی که امروزه وجود دارد ادبیات توسعه گراست .

از نگاه دیگراگر بررسی کنیم ادبیات یا سرگرم کننده است که باعث لذت است و یا در خدمت ایدئولوژی سازی است یا خرافاتی است و ادبیاتی که نه سرگرم کننده است نه در راستای خرافات ،ادبیات توسعه گراست .

آقای ناظری در خصوص توسعه می گوید : توسعه مبتنی بر منابع است که این منابع میتواند زیر زمینی و یا منابع انسانی باشد و یا مبتنی بر منابع ارزشی اجتماعی ،که ما میتوانیم در کنار اینها به منابع زیر ساختی و فرهنگی هم توجه کنیم . همانطور که امارتیاسن میگوید توسعه با اقتصاد جلو نمیرود و با فرهنگ جلو میرود .ادبیات توسعه گرا زیر شاخه ی    توسعه ی فرهنگی است .

همچنین کار آفرینی ادبیات نیز زیر شاخه ی کارآفرینی فرهنگی است ونظریه اش را از ادبیات توسعه گرا می گیرد .

سطح گفتمان در ادبیات توسعه گرا از منظر ایشان یک پله بالاتر از ادبیات سرگرم کننده و ادبیات مداحی و همچنین ادبیات خرافه و نقادی است و در سطحی است که مطلوبیت ایجاد میکند و پیشرانی به سمت توسعه است .

مفهوم توسعه از منظرآقای ناظری هم کنشی و تخیل یک جامعه برای ایجاد مطلوبیت است .

مفهوم توسعه از منظر اقای دکتر بالکانی عبارتند از هنر توسعه گرا ،آفرینش گری نو آورانه و الهام بخش ،محرک ،پیشینه ای اثر گذار ،آمیختگی و برساختی از فرایندی جامع در جهت تغییرات پیشرونده ، ادامه دار و برگرفته از مجموعه ی ایده آل ،نظریه ها و تجربه های گذشته بشری و پیشرو با قابلیت نفوذ پذیری و پویایی با رویکرد توسعه ی همه جانبه ، متوازن و پایدار با ذیل این ابعاد :انسانی ، اجتماعی ،فرهنگی ،اقتصلدی ، سیاسی ، زیست محیطی ، در سطح محلی ، ملی و جهانی ، جهت دستیابی به چگونگی رسیدن به مطلوبیت پایدار شامل رفاه و رضایت و تعامل معنا برای انسان فعلی و انسان اینده و طبیعت و سایر عناصر هستی .

در اخر جناب اقای صارمی به موضوع حائز اهمیت نهادی بودن اشاره کرده و می گوید باید نگاه نهادی داشته باشیم چرا که نگاه نهادی باعث گردش مسائل است ادبیات پیشرو باید ما را به سمت تشکیل نهادهای اجتماعی سوق دهد .بدون تشکیل این نهادها کار فردی و رو بنایی است و در نهاداست که کار استمرار پیدا میکند .

نتیجه گیری

1-     پرداختن به ادبیات دو دستاورد خواهد داشت یکی احیای آثار پیشینیان و تقویت بنیان های غنی فرهنگی یک تمدن که به انسجام و همدلی یک ملت دامن می زند و دیگر بهره مندی از تجربیات گذشته ملتی که روزگاران پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشته و البته با تحلیل و نقد و افکندن پرتو نور بر تاریکخانه تاریخ آن.

2-     ادبیات فراتر از یک سخن عادی است که در احساسات و عواطف و روح انسان اثر می گذارد . ادبیات ممکن است در روح و جان اثر کند ولی لزوما توسعه گرا نیست.

3-     ادبیات توسعه گرا شاخصهایی دارد از جمله خلاقیت ،ساختار شکنی و پویایی که باید به آنها توجه شود .

4-     فاصله گرفتن از تلاطم ها و چالشها و تنشها و تمرکز روی زیباییها نکته مهم در تبیین ادبیات توسعه گرا است.

5-     ادبیات فقط محتوای نگارشی نیست بلکه منبع وسیعی از معرفت و تفکر و اندیشه و ادراک یک جامعه است که در جای جای آن جامعه دیده میشود . مانند بناهای تاریخی .

6-     اگر ادبیات را با تاریخ ترکیب کنیم دارای دو وجه است یکی وجه مداحی مانند شعرا که برای امرار معاش نظام های پادشاهی را مدح میکردند و دیگری وجه نقادانه که منقد حاکمیت است مثل سیاوش کسرایی و فرخی یزدی و ... و وجه سومی که امروزه وجود دارد ادبیات توسعه گراست .

7-     از نگاه دیگراگر بررسی کنیم ادبیات یا سرگرم کننده است که باعث لذت است و یا در خدمت ایدئولوژی سازی است یا خرافاتی است و ادبیاتی که نه سرگرم کننده است نه در راستای خرافات ،ادبیات توسعه گراست.

8-     باید نگاه نهادی داشته باشیم چرا که نگاه نهادی باعث گردش مسائل است ادبیات پیشرو باید ما را به سمت تشکیل نهادهای اجتماعی سوق دهد .بدون تشکیل این نهادها کار فردی و رو بنایی است و در نهاداست که کار استمرار پیدا میکند .

9-     ، سطح گفتمان می تواند نقش مهمی در توسعه پایدار ایفا کند. با افزایش آگاهی و دانش، جوامع می توانند به راه حلهایی برای چالش های پیش روی خود دست یابند که هم از نظر اقتصادی و هم از نظر زیست محیطی پایدار باشند. - این امر به ویژه برای زمینه هایی مانند تغییرات آب وهوایی، توسعه فناوری های پاک، حفظ محیط زیست، حقوق بشر و دموکراسی اهمیت دارد.

10-جامعه شناسی ادبیات که به زعم لوکاچ اثر ادبی را بازتاب واقعیت اجتماعی می داند همان مشعلی است که در تاریکخانه تاریخ به کمک ما می آید تا راه های ارتقا سطح گفتمان را باز یابیم .

11-هنر توسعه گرا ،آفرینش گری نو آورانه و الهام بخش ،محرک ،پیشینه ای اثر گذار ،آمیختگی و برساختی از فرایندی جامع در جهت تغییرات پیشرونده ، ادامه دار و برگرفته از مجموعه ی ایده آل ،نظریه ها و تجربه های گذشته بشری و پیشرو با قابلیت نفوذ پذیری و پویایی با رویکرد توسعه ی همه جانبه ، متوازن و پایدار با ذیل این ابعاد :انسانی ، اجتماعی ،فرهنگی ،اقتصلدی ، سیاسی ، زیست محیطی ، در سطح محلی ، ملی و جهانی ، جهت دستیابی به چگونگی رسیدن به مطلوبیت پایدار شامل رفاه و رضایت و تعامل معنا برای انسان فعلی و انسان اینده و طبیعت و سایر عناصر هستی .

 

ادبیات توسعه گرا2

ادبیات توسعه گرا1