نشست ملی به مناسبت هفته معلم توسط گروه جامعه شناسی حقوق انجمن جامعه شناسی ایران در روز یکشنبه 16اردیبهشت ماه 1403به صورت آنلاین برگزارشد.سخنرانان دعوت شده در این نشستآقایان محمد مالجو، محمدرضانیک نژاد ، شهرام اقبال زاده ، علی اکبرگرجی، عباس نعیمی جورشری بودند و به موضوعات مختلفی در خصوص نظام آموزش ایران پرداختند.

موضوعات پرداخته شده در این نشست ملی عبارت بود از:

_کالایی زدایی از آموزش در ایران

_آموزش و پیامدهایش در گردابه بی عدالتی

_دیالکتیک قدرت نظام حقوقی و عدالت آموزشی

_ارزش ها و الزامات حکمرانی دانشگاهی

_منضبط سازی حقیقت در دستگاه آموزش

عباس نعیمی جورشری مدیرگروه جامعه شناسی حقوق انجمن جامعه شناسی ایران در آغاز این نشست پرسش های ذیل را مطرح نمود:

نظام آموزش دارای چه مشخصات و مختصاتی است؟

اساسا مواجه اندیشمندانه، محققانه و جامعه شناسانه از حوزه حقوق اقتصادی و حتی از حوزه روان شناختی نظام آموزش به ما چه می گوید و ما چه روش هایی را می‌توانیم عرضه داشته باشیم؟

محمد مالجو اقتصاددان و پژوهشگر سیاسی سخنرانی خود را در موضوع کالایی زدایی از آموزش در ایران اینگونه آغاز نمود:

کالایی زدایی در ایران مستلزم فاصله گیری از وضعیت کالابودگی آموزش در ایران است و درصورتی خدمت آموزش تماما کالایی است که در طرف عرضه خدمت آموزشی باشد. به همین قیاس شرط دیگر کالابودگی تمام عیارخدمت آموزشی این است که طرف تقاضاکننده خدمت آموزشی باشد که چنین وضعیتی فرضی است.

مالجو در ادامه بحث خود افزود: مرادمن به لحاظ انضمامی از کالایی زدایی ازآموزش در ایران بازگشت به اصل 30 قانون اساسی است. اصل 30 قانون اساسی مشخصا اشاره می کند: دولت موظف است وسایل آموزش وپرورش رایگان را برای همه ملت تاپایان دوره متوسطه فراهم سازد (که اشاره به آموزش عمومی دارد ) و وسایل تحصیلات عالی را تا سرحد خودکفایی کشور به طوررایگان گسترش دهد(که اشاره به آموزش عالی است). درهردوآموزش مختصات اصلی رایگان بودن است.

وی در قسمت دوم بحث خود ادامه داد: بودجه دولت باید رایگان عمل کند و هزینه ای از گیرندگان خدمت دریافت نکند. بودجه دولت در دواقع دو طرف هزینه و درآمد داردکه ازیک سو باید هزینه های دولت کاهش و درآمد افزایش پیداکند.

درطرف هزینه های دولت 3 وظیفه وجود دارد:

وظیفه اول هزینه هایی است که برای معطوف و انباشت سرمایه است. وظیفه دوم هزینه هایی است که معطوف به پاسخگویی به درجاتی از حقوق اجتماعی و اقتصادی شهروندان است. سومین نوع وظیفه هزینه های دولت، خواسته های اقلیت حکومت کنندگانی است که در زمینه های فرهنگی اجتماعی اقتصادی و سیاسی به اکثریت حکومت شدگان تحمیل شود.

دراقتصاد ایران سومین نوع از هزینه ها درمقایسه با دوهزینه دیگر وزن نامتناسب بسیاربزرگی دارد و هم چنین در طرف درآمدهای دولت این درآمدها باید بتواند بارسنگین آموزش عمومی و عالی را پوشش دهد.

این اقتصاددان و پژوهشگرسیاسی درقسمت سوم بحث خود، لوازم سیاسی کالایی زدایی آموزش درایران را مورد شرح قرارداد:

اولین شرط لازمه سیاسی برای کالایی زدایی واداشتن دولت به بازنگری در

1-سیاست خارجی رشد زدا

2-سیاست داخلی

3-سیاست فرهنگی سرکوب گرانه

و دومین عنصردرلازمه سیاسی ملی سازی سازمان های اقتصادی موازی با دولت و انحلال بخش غیرانتخابی درنظام سیاسی می‌باشد.

وی گفتگوی خود را با این ذکر این نکته به پایان رسانید: کالایی زدایی از آموزش در ایران، به همین قیاس کالایی زدایی از بهداشت ، درمان، سلامت ، یعنی آن عناصری که اگر یک شهروند مجزا از توان مالی، از آن برخوردارنباشد، به ترازی که شهروند محسوب گردد، ارتقا پیدا نمی کند که این یک بحث صرفا اقتصادی و فنی نیست بلکه پیوندهای عمیقی با جنبش اجتماعی سیاسی گسترده تر با اهداف به مراتب فراتر دارد.

محمدرضانیک نژاد نویسنده و عضوفعال کانون صنفی معلمان درباب آموزش و پیامدهایش در گردابه بی عدالتی سخن می‌گوید وی اینگونه آغاز نمود که:

عدالت درحالت کلی و به ویژه درآموزش ایران شوربختانه وجود ندارد، عدالت شالوده پیوستگی و همبستگی یک جامعه به ویژه جامعه مدرن است و نبود عدالت نیز جامعه را آبستن یک سری بحران های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی می کند.

وی افزود: مهم ترین کارکرد آموزش دربسط و گسترش عدالت، تاکید و تایید نهادهای جهانی ، فراهم کردن امکان گذار طبقاتی برای دانش آموزان و شهروندان، کاهش شکاف نهادینه شده در جامعه و ازبین بردن استبداد شایستگی است. جامعه ایران در دهه های اخیر درحال دورشدن از عدالت آموزشی بوده است: فقیر نگه داشتن مدرسه های دولتی که نزدیک به 80درصد مدرسه های کشورهستند، تاسیس مدارس غیردولتی و بازماندگی از آموزش یک روی دیگر از بی عدالتی آموزشی است. شاخص دیگری که می‌توان برآن تاکید کرد کنکور است که درآن دهک های کم برخوردار تنها 2درصد و دهک های برخوردار 48درصد در دانشگاه ها به تحصیل پرداخته اند.

نکته دیگری که وی اشاره نمود عدالت درکیفیت بود. تمام دانش آموزان کشور تقریبا از یک آموزش کیفی محروم هستند. کیفیت آموزشی می‌تواند درآنجا تعریف شود که شهروندان را برای زندگی آینده با این جهان پیش رونده تربیت کند. برای داشتن آموزش کیفی و عادلانه، سرمایه گذاری مادی و غیرمادی درآموزش ضروری است. سرمایه‌گذاری مادی به تنهایی نمی‌تواند جوابگوی آموزش ما باشد و ما نیازمند معلم کیفی و آموزش های کیفی درمدارس و همچنین نیازمند فضای غیرفیزیکی کیفی هستیم.

نیک نژاد در انتهای سخنرانی خود به دو نکته اشاره کرد که عبارت بود از: نهادهای مدنی چه درعرصه آموزش و چه نهادهای صنفی، نیازمند همکاری برای به سازی آموزش ، کیفی و عادلانه کردن آن هستند و نکته دیگر همپا شدن با پیشرفت‌های جهانی می‌تواند در راه بهبودسازی آموزش موثر باشد.

شهرام اقبال زاده مترجم و منتقد ادبیات کودک و نوجوان سخنرانی خود را با پرداختن به موضوع دیالکتیک قدرت نظام حقوقی و عدالت آموزشی اینگونه آغاز نمود:

آن چیزی که درنظام ما اتفاق افتاده است کالایی شدن و پولی شدن است یعنی هدف از آموزش و پرورش سودزایی و درآمدزایی است.در دوره پهلوی دوم آموزش و پرورش رایگان بود و زمانی که مدارس غیرانتفاعی برپاشد یعنی انتفاعی ترین بخش آموزش و پرورش غیرانتفاعی بود.

اقبال زاده افزود: قانون اساسی درهرمقطعی برآیند تناسب قوا در یک شرایط است برایند اداره جمعی علاوه بردموکراسی و آزادی عدالت اجتماعی بود و ذیل آن عدالت آموزشی یعنی برابری خواهی. برابری خواهی منظور عدالت چوب کبریتی نیست.

درخلاصه بحث وی می توان به نکته ای اشاره کرد که: نیروهای فکری هرکدام نماینده یک جریان فکری اجتماعی فرهنگی هستند و نقض آشکارقوای بنیادی یعنی قانون اساسی قانون مادر است و ما یک مافوق قانون به نام شورای نگهبان داریم یعنی نهادی که مافوق اراده مردم و جامعه و قوای سه گانه است.

علی اکبرگرجی حقوق دان و عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی سخنرانی خود را درخصوص ارزش ها و الزامات حکم رانی دانشگاهی به صورت زیر شرح داد:

هرگاه از حکم رانی سخن می گوییم بدون تردید با مسئله قدرت مواجه هستیم یک نظام سیاسی که اساسا به توزیع قدرت بدبین باشد طبیعتا به واگذاری و نظام دانشگاهی نیز بدبین خواهدشد. از نظر مبنا حکمرانی دانشگاهی در ذیل مدرنیته سیاسی باید درمورد تامل وگفت وگو قرار بگیرد.

گرجی اضافه کرد: درمسئله حکمرانی دانشگاهی در واقع ما با باور و خرد دانشگاهیان مواجه هستیم و آن را معتبر می شناسیم. حکمرانی دانشگاهی با حکمرانی دستوری میانه ای ندارد و وقتی از منظر استقلال دانشگاهی سخن می گوییم یعنی دولت یک دولت مردم سالار و دموکراتیک است در حوزه دانشگاهی نیز خود دانشگاه هدایت کننده اصلی امر دانشگاهی است.

این حقوق دان درپایان سخنرانی خود بیان کرد: امرعمومی در دانشگاه های ما غایب است و امر دموکراتیک در دانشگاه های ایران با ابتکار آرای دانشگاهیان اداره نمی شود و دانشگاه ها به یک معنا فرمان محور به اصطلاح اداره می شوند.

عباس نعیمی جورشری جامعه شناس و مدیرگروه جامعه شناسی حقوق به عنوان آخرین سخنران بحث خود را در زمینه منضبط سازی حقیقت در دستگاه آموزش آغاز نمود:

حقیقت محور اصلی بحث من است و نهاد آموزش در پی قرابت حقیقت است از دالان دانایی. اما موانعی بر سر راه قرار دارد که به تعبیر من می خواهد حقیفت را تحت انضباط در آورد. منضبط سازی حقیقت عملا تحریف در ماهیت و ابعاد آن است. در این راستا حداقل با دو سطح منضبط سازی مواجه هستیم که من آنها را ذیل اپیستمه و ایدیولوژی تدوین می نمایم. به تاسی از فوکو ، دیرینه شناسی شیوه تحلیل نظام های فکری یا گفتار است و از سوی دیگر تبارشناسی قواعد و گفتار را مورد بحث قرار می‌دهد. در بحث انضباط انقلاب های علمی در مقابل علم عادی مطرح می شود. آنچنان که تامس کوهن اشاره دارد. هر کدام از مراحل علم عادی بیانگر نوعی خاص از اپیستمه است که با دیرینه شناسی و تبارشناسی متمایزی قابل ردیابی است. بسیاری از مشکلات و مسائلی که انسان ها در روزمره با آن مواجه هستند از جمله نهاد آموزش است در شرایط یک بستر معرفتی فراهم می شود که در آن می شودکه حقیقت اعلام شود و دو مکانیزم فرم دهی و از فرم انداختن حقیقت به کارافتاده است و این درغالب نهادی مانند نهاد مدرسه یا دانشگاه است.آموزش در دوردست به دنبال حقیقت است.نعیمی جورشری افزود: اِپیستمه نوعی شناخت صورت بندی شده از دانایی است دراین جا اولین سطح منضبط سازی حقیقت رخ می دهد. هنگامی که وارد سطح دومی از منضبط سازی توسط ایدئولوژی ها می شویم انضباط اِپیستمه درغالب انضباط ایدئولوژی خود را نشان می دهد. نظام های ایدیولوژیک علاوه بر مانع اپیستمولوژیک مانع سلطه پذیری مضاعف بر سر راه حقیقت دارند. آنها این سلطه را حداقل از سه مکانیزم اجرا می نمایند:

1-طبقه بندی انسان ازحیث جنسیت

2-هویت گرایی

3-متورم سازی زبانی

وی ادامه داد: درمکانیزم نخست مثال تفکیک مدارس برحسب جنسیت است که درخصوص برخی از دروس هم انجام می شود و برای فهماندن منضبط سازی حقیقت انسان را براساس جنسیت به ما عرضه می کنند. ابزار دوم که در دستگاه آموزش ایران هم شاهد آن هستیم به جای حقیقت به معنای عنصرعریان یک سوژه به نام هویت به ما نشان می دهند. نظام آموزش به عنوان ابزار هویت گرایی عمل می کند.‌ دستگاه می شود. و نهایتا مکانیزم سوم منضبط سازی حقیقت و متورم سازی زبانی است. کوشش می کند ناکارآمدی عملی را با تورم واژگانی جبران سازد. دستگاه آموزش بیش از اینکه بتواند امر اجتماعی را پیش ببرد و بالغ کند در ناکارآمدی خود از زبان استفاده می کند.

نعیمی جورشری در جمع بندی سخنانش اشاره داشت: دستگاه آموزش نهایتاً نمی تواند نسل جدید مجهز به تکنولوژی های نو را فرموله نماید لذا بین این دو اصطکاک و در سطحی بالاتر تضاد رخ می دهد. آنچنان که در سالهای اخیر مشاهده می شود. نسل کنونی دانش آموز - دانشجو انضباط دستگاه رسمی را نپذیرفته اما در عین حال در نسبت خود با حقیقت آزاد نیز دچار سردرگمی است. موقعیتی معلق بین قرائت رسمی جبرزا و قرائت آزاد از دستگاه. تمایز دستگاه آموزش از نهاد آموزش در اینجا محل تاکید من است.

دقایق پایانی نشست به طرح نظرات و پرسش های حاضران اختصاص داشت.