نشست «آب و رویکردهای نو در آستانه آغازکار دولت دوازدهم» با همکاری چهار نهاد انجمن جامعهشناسی ایران، انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات، اندیشکده تدبیر آب ایران و خانه اندیشمندان علوم انسانی در دو بخش سخنرانی و گفت و گوی جمعی در تاریخ 16 مردادماه سال 1396 در محل خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد. در بخش سخنرانی، افراد مدعو به بیان نظرات و عقاید خود پرداختند.
عباسقلی جهانی: بدون توجه به فرآیند تاریخی تکوین مدیریت آب در کشور، حل مسائل کلان در این حوزه سخت است. بنابراین به صورت کوتاه، نگاهی به فرآیند تاریخی و غفلتهای این حوزه خواهم داشت. مشکلی که در مدیریت منابع آب ایران همزمان با افزایش تقاضا رخ داد این بود که چند غفلت بزرگ تاریخی را در این دوره شاهد بودیم که نتیجه آن پیدایش وضعیت امروز است. با تغییر نظام مدیریت آب، دولت فعال مایشاء شد. در مدیریت آب تمام ساختارهای قبلی که متکی بر جوامع محلی بود کنار گذاشته شد. دولتها فکر کردند که با برنامهریزی تحکمی و متمرکز، با استفاده از پول و فناوری میتوانند جوابگوی این توازن باشند. غفلت مهم دیگر این بود که تشخیص داده نشد در چه زمانی باید بسترهای مناسب برای مدیریت تقاضا ایجاد شود. ما برای مدیریت تقاضا برنامه نداشتیم. برای ساماندهی وضعیت کنونی، نیازمند بازسازی حکمرانی آب و تجدیدنظر کامل در شیوههای گذشته مدیریت آب و همچنین اتخاذ رویکرد نو و متکی به استفاده از سرمایه اجتماعی هستیم. اگر قرار است ما غفلتهای گذشته را جبران کنیم، ناچاریم نقشه راهی مبتنی بر یک دورهگذار ترسیم کنیم. نام این دوره را ریاضت آبی میگذارم. باید تلاش کنیم در این دوره که حداقل ۱۰سال به طول میانجامد، با یک ملی و تجهیز نخبگان، تکنیسینها و سرمایههای اجتماعی، بتوانیم برای عبور از این دوره برنامهریزی کنیم و شرایط را به جایی برگردانیم که این اشتباه تاریخی از آن نقطه شروع شده است.
حجت میانآبادی:نخستین گام برای رفع مشکل آب ارائه تعریف مشترکی از آب است. هر سامانه آبی شامل ۴ زیرسیستم است؛ زیرسیستم طبیعی، اقتصادی و دفاعی، سیاسی و هیدروپولیتیکی و سازمانی و اداری که در ایران فقط زیرسیستم طبیعی دیده شده است. نگاه بخشی و جزئینگر به مسائل و زیرسیستم طبیعی نادرست است. باید بین ابعاد امنیتی آب و امنیتی کردن آب تفاوت قائل شویم، غفلت از مسائل و ابعاد امنیتی طرحهای آب پذیرفته نیست اما نباید موضوع آب را امنیتی کرد. دولت، دانشگاهها و مردم در این زمینه دخالت دارند و متاسفانه در هر ۳ گروه ضعف داریم. او تصریح کرد: میتوانم اینگونه نتیجهگیری کنم که کمبود آب در دنیا ثابت شده است اما به معنای بروز جنگ آبی نیست. آبهای مشترک هم باعث اختلاف و نیز باعث همکاری در کشورهای گوناگون شدهاند.
هادی خانیکی: مشکل آب را فقط مسئله دولت یا دستاندرکاران اجتماعی نباید بدانیم، درگیرکردن جامعه، تبدیل آن به مسئله اجتماعی و جلب مشارکت نخبگان بخشی از راهکار است. سیاست بر پایه آب یعنی سیاست زندگی و آب منشأ زندگی است و این امر در کانون فرهنگ، هنر، جامعه و زندگی وجود دارد. تفکر مهندسی قادر به حل مسئله آب نیست، برنامهریزی دولتی از بالا به پایین، تمرکزگرایانه و نادیده گرفتن نقش دیگران مهمترین معضلات در این زمینه است.باید از رسانهها به عنوان زمینهساز فضای گفتوگو استفاده شود. بحران آب، بحران امنیت ملی، توسعه ملی و منافع ملی است وقتی به این شدت بحران وسیع میشود ذینفعان هم برای حل مشکل بیشتر میشوند بنابراین، در این عرصه باید نقش رسانهها و نهادهای مدنی بیشتر دیده شود.از نگاه کارشناسان میتوان اینگونه نتیجهگیری کرد که مشکل آب محصول جامعهای است که حرف نمیزند یا لکنت زبان دارد و حکمرانانی که گوش شنوا ندارند. روشهای ضربتی مانند انتقال آب از خلیجفارس یا استحصال آب از منابع جوی و...راهحلهای نقطه به نقطه است که در سالهای گذشته بیشتر به آنها توجه شد. جامعه ما در مخاطره است و اگر راهی برای جلب مشارکت نیابد، به سمت نابودی پیش میرود. دولت باید به نظرهای خرد و کلان نهادهای مدنی، شبکههای اجتماعی و کمپینها هم توجه کنند.
محمد امین قانعیراد: جامعه شناسی در نظام مدیریتی ایران بویژه در بخش آب ایران جدی گرفته نمیشود و حاکم بودن تفکر صرفاً مهندسی در بخش آب را دلیل بحران امروز آب در کشور است. بدون اجتماعی کردن مسأله آب، نمیتوان راه حلی برای مشکل پیدا کرد. باید آثار اجتماعی، فرهنگی و زیست محیطی فعالیتهای عمرانی در کشور به دقت بررسی شود، حفظ منابع حیاتی را یکی از اولویتهای اصلی جامعه شناسان است. نقد ما به فعالیتهای مهندسی نادیده گرفتن منابع حیاتی است. بسیاری از فعالیتهای صنعتی و عمرانی کشور خاک و آب را آلوده کردند و همه عناصر چهارگانه که در گذشته مبنا و زیرساخت توسعه لحاظ میشد امروز تمام آنها در حال نابودی است. اینکه گفته میشود در شرایط نبودن اشتغال شعار محیط زیست نباید داد، بدترین شکل مسأله پردازی در کشور است و این شکل برخورد فقط نزاع بین جامعه مدنی، دولت و بازار را تشدید میکند. شرایط گفتوگو درباره آب با سیاسی شدن مسأله بسیار پیچیده شده است. ما برای حل مسأله آب نیازمند سرمایه اجتماعی چندگانه هستیم تا ذینفعان مختلف در مسأله آب را به یکدیگر پیوند بزند. امروز مخالفت جامعه شناسان با طرحهای توسعه، به مفهوم مخالفت با توسعه نیست بلکه مخالفت با ناپایداری طرحهای توسعه است. هر طرح عمرانی و صنعتی باید یک پیوست آب داشته باشد و به کارشناسان فرصت مطالعه و اعلام نظر درباره طرحهای عمرانی از طریق سایت وزارتخانههای مرتبط داده شود تا بتوانند نظرات شان را ظرف یک تا دو ماه اعلام کنند.
انوش نوری اسفندیاری: برای تداوم روند گذشته چهار مکانیسم محدودکننده داریم. مکانیسم اول قیمت تمام شده آب اضافی برای کشور است که بشدت رو به افزایش است. به لحاظ شرایط عرضه آب در کشور، برای تأمین هر متر مکعب آب اضافه هزینه زیادی از نظر اقتصاد و زیست محیطی باید پرداخت شود. هزینه تأمین هر متر مکعب آب برای سدهای نسل اول، ۵۰ ریال بود. این رقم در حال حاضر به پنج هزار ریال برای هر مترمکعب آب رسیده است. یعنی قیمت هر متر مکعب آب تنظیمی ۱۰۰ برابر شده است. این رقم در سال ۷۵، نسبت به هزینه تأمین آب سدهای نسل اول حدود ۱۷ برابر شده بود. دومین مکانیسم، رشد مهار نشده تقاضا برای آب است. سومین عامل، فشار فقر و نابرابری است که منجر به تعرض به محیط زیست شده است. بنابراین هیچ منطقی نمیپذیرد که سیاستهای گذشته بدون پذیرش غفلتها ادامه یابد و چهارمین عامل هم دشوار شدن ارائه راه حلهای جایگزین است. حضور مردم در نهاد تصمیمگیری باعث ایجاد تحولات میشود بنابراین باید در مذاکرات، تفکیک منافع ایجاد کرد و با طرح صورت مسأله به صورت شفاف، فضا را برای به نتیجه رسیدن گفتوگوها فراهم کنیم.
در بخش گفتوگوی جمعی با طرح پرسشهایی از شرکتکنندگان، بحث و تبادل اندیشهای بین سخنران و شرکتکنندگان صورت گرفت. سوالات بیشتر بر محور نحوه اجتماعی کردن آب، رویکردهای نو در آب و نحوه شکل دهی همکاریهای ملی بود.
در این قسمت مشروح مباحث و صحبتهای صورت گرفته در این نشست آورده میشود. طبق برنامه ریزی صورت گرفته ابتدا اعضای پانل نظرات خود را در مورد شرایط کنونی آب کشور ارائه نمودند و سپس گفت وگویی جمعی با مشارکت شرکتکنندگان در نشست صورت گرفت. در ادامه مشروح صحبتهای این نشست آورده شده است.
مسئله آب در ایران بسیار مسئله جدی است. رئیسجمهور در آیین تحلیف به مسئله بحران آب اشاره کرد. باید ببینیم برنامهها برای خروج از بحران چیست و آیا نخبگان جامعه میتوانند به این مسئله کمک کنند. بدون توجه به فرآیند تاریخی تکوین مدیریت آب در کشور، رویکرد برای حل مسائل کلان در این حوزه سخت است. بنابراین به صورت کوتاه، نگاهی به فرآیند تاریخی و غفلتهای این حوزه خواهم داشت. میتوان ۳ دوره مجزا برای مدیریت منابع آب کشور درنظر گرفت. دوره نخست فراوانی نسبی آب، دوره دوم مدیریت عرضه و دوره آخر، مدیریت تقاضا خواهد بود. مدتهاست که از دوره فراوانی نسبی آب عبور کردهایم. اگر مدیریت آب را در موضوع ایجاد تعادل و توازن در عرضه و تقاضا درنظر بگیریم، زمانی تقاضا بسیار کمتر از عرضه و توان شرایط طبیعی منابع آب بوده است. اوایل قرن جاری جمعیت کشور حدود ۱۵ میلیون نفر بود. در آن روزها، سرانه منابع آب تجدید پذیرحدود ۸ تا ۹ هزار متر مکعب برای هر نفر در سال بود. با عبور از این دوره و افزایش تقاضا برای آب، بحث مدیریت عرضه بیشتر آب منطبق بر توزیع زمانی نیازها مطرح شد. در این دوره سامانههای قدیمی پاسخگوی تقاضای افزوده شده برای آب نبود. به همین دلیل تحولی در مدیریت آب رخ داد و دولتها وارد ماجرا شدند.دولتها در این دوره برای تامین آب نیازمند سرمایهگذاری و فناوری پیچیده بودندو پاسخگویی به نیازها به شکل گذشته امکان پذیر نبود.
همزمان با افزایش تقاضا برای آب چند غفلت بزرگ تاریخی را در این دوره شاهد بودیم که نتیجه آن پیدایش وضعیت امروز است. با تغییر نظام مدیریت آب، دولت فعال مایشاء شد. در مدیریت آب تمام ساختارهای قبلی که متکی بر اثرگذاری جوامع محلی بود کنار گذاشته شد. دولتها فکر کردند که با برنامهریزی تحکمی و متمرکز، با استفاده از پول و فناوری میتوانند جوابگوی این توازن باشند. بنابراین این غفلت موجب شد بدون توجه به شرایط و به هم خوردن توازن و اشتراک مردم و بهرهبرداران، شکل جدیدی از مدیریت آب در کشور ایجاد شود که در پول، فناوری، برنامهریزی متمرکز و تحکمی از بالا به پایین خلاصه میشد. دولتها باتکای پول و منابع مالی با رویکرد مدیریت هزینه، به طور سرسامآوری کارهای سازهای را بدون توجه به مرز و سقف منابع آبی قابل مهار در دستور کار خود قرار دادند. در واقع ما برای مدیریت تقاضای هوشمند برنامه ای نداشتیم.
ما در حالی که می دانستیم امکانات عرضه آب از طریق مدیریت عرضه، با توجه به ظرفیت منابع آبی کشور محدود است متاسفانه برای گذر از مدیریت عرضه به مدیریت تقاضا برنامه مدونی نداشتیم. برای ورود به دوره مدیریت تقاضا این طور نیست که امروز تصمیم بگیریم و از فردا به مدیریت تقاضا و کنترل مصرف برسیم. باید دانست که در دورهی مدیریت عرضه پول و تکنولوژی حاکم بود اما در مدیریت تقاضا مردم و مشارکت مردم و استفاده از سرمایهی اجتماعی حرف اول و آخر را میزند. اگر ما برای این دوره گذر اقدامات لازم را انجام داده بودیم، میتوانستیم آمادگیهای لازم برای این گذر تاریخی فراهم نماییم. ولی واقعیت اینگونه نیست. ما سوار قطار شدیم و قطار از ایستگاه رد شده و هنوز متوجه نیستیم که اکنون برگشتن به ایستگاه قبلی یا بسیار دشوار است و یا با هزینههای بسیار زیادی امکانپذیر میباشد.
درواقع ما در بخش مدیریت آب کشور هیچگونه بستر مناسبی برای این گذر تاریخی که اصل اساسی آن استفاده از سرمایههای اجتماعی برای کنترل تقاضا است نداریم و هیچگونه اقدام ملموسی برای آن انجام ندادهایم. اگر شما به بخشهای مختلف برنامه های وضع موجود و بودجه های سالانه توجه کنید خواهید دید که ۹۷ درصد فعالیتها و اقدامات در عرصههای مدیریت عرضهی آب انجام میشود. طبیعی است که با این شرایط، ما بخش بزرگی از زمان و این فرصتهای تاریخی گذر را از دست دادهایم. بازگشت به دورهای که به دنبال آن هستیم نیازمند بازسازی حکمرانی آب، تجدید نظر کامل در شیوههای گذشتهی مدیریت آب، اتخاذ رویکردهای نو متکی بر مشارکتها و استفاده از سرمایههای اجتماعی است.
برای تحقق این امر ما قادر به جلو رفتن با شیوههای گذشته نیستیم. ما باید غفلتهای گذشته را جبران کنیم و در این مسیر ناچار به طراحی نقشهی راه مبتنیبر یک دورهی گذار هستیم که برخی نام آن را «دورهی ریاضت آبی» گذاشتهاند. باید تلاش کنیم در این دورهی تقریبا ۱۰ ساله که در اینجا با عنوان «یک دهه همکاری ملی» نامیده شده، با تجهیز عزم سیاسی، جوامع مدنی، استفاده از سرمایههای اجتماعی، نخبگان، تکنسینها و... این دورهی گذار را طی کنیم. باید توجه داشت که بعد از این ۱۰ سال تازه به شرایطی میرسیم که این نقطه و اشتباه تاریخی از آنجا شروع شده بود. در ادامهی بحثها اگر فرصتی فراهم شد درمورد ویژگیهای این دورهی گذار و چارچوبهای آن مطالب لازم ارائه خواهد شد.
من سالهای سال هست که تمام تلاش خود را روی این گزاردهام که با همفکری دانشگاهیان و اساتید بزرگوار دانشگاه و به خصوص سیاستگزاران و سیاستمداران آب ابتدا بر این مسأله تمرکز نماییم تا ابتدا بدانیم که آب چیست؟ و پس از آن بتوانیم در مورد رویکردهای مدیریت آب صحبت و سخن بگوییم. آب ترکیبی از یک سیستم درهمتنیدهی طبیعی و انسانی است. متأسفانه در دهههای اخیر در کشور ما غفلت بسیار عجیب و معنادار علوم انسانی برای توجه جدی و ورود به مسائل منابع آب شکل گرفته و لذا برگزاری این نشست در خانهی اندیشمندان علوم انسانی واقعا جای بسی تقدیر دارد. امید که این شروع، نقطهی عطفی باشد برای ورود بسیار جدیتر علوم انسانی به مسائل و مشکلات منابع آب.
سالیان سال است که در تلاش هستم که اساتید مختلف علوم انسانی را توجیه کنم تا به مسائل منابع آب ورود پیدا کنند. یکی از اتفاقات بسیار مهمی که در دهههای اخیر برای منابع آب کشور ما رخ داده، توجه ناقص و جزئینگری به مسائل کلان منابع آب و غفلت از بعد بسیار مهم و اثرگذار علوم انسانی در مسائل آب و توجه افراطی و نگاه کاریکاتور وار به این مسئله و نگاه صرفاً مهندسی است. با نگاه صرفا مهندسی به منابع آب رویکرد ما از بین رویکردهای متعدد منابع آب، صرفاً بر مدیریت عرضه متمرکز خواهد شد. لذا برای اصلاح رویکرد خود نسبت به مسائل آب در کشور، ابتداییترین و اولین قدم «تعریف مشترک و واحد» از آب است. بسیاری از تعاریف آب در دانشگاههای ما و طرحهای کلان سیاستگزاری و برنامهریزی کشور ناقص و یا غلط هستند. بنابراین سوال کلیدی، ساده و بنیادین ما این است که آب چیست؟ اگر بتوانیم این سوال را بهدرستی پاسخ دهیم بسیاری از اختلافات و مسائل و مشکلات منابع آبی کشور قابل حل خواهند بود.
بطور کلی یک سیستم آبی متشکل از چهار زیرسیستم است:
برای مطالعهی یک سیستم منابع آب لازم است این چهار زیرسیستم بهطور همزمان مدنظر قرار گیرد. اگر شرایط آبی کشور را در چهار دههی اخیر بررسی کنیم، تقریبا بهخوبی ملاحظه میکنیم که وضعیت منابع آب در کشور ما بهتر نشده است. اما چرا؟ چرا ما سالیانه بیش از هزاران میلیارد تومان بودجه صرف مدیریت و برنامهریزی منابع آب در کشور میکنیم اما وضعیت ما اگر نگوییم بدتر نشده است بلکه در بسیاری از موارد بهتر نیز نشده است؟ یکی از مهمترین دلایل، نگاه بخشی و جزئینگر به مسائل و توجه جزیی به زیرسیستم طبیعی است. ما فراموش میکنیم که آب متشکل از چهار زیرسیستم است و تنها با مطالعه و تأکید بر زیرسیستم مهندسی، ادعای مدیریت و برنامهریزی آب را داریم.
برای روشن شدن موضوع، تعریف مختصری از زیرسیستم هیدروپلتیک و علم هیدروپلتیک ارائه میکنم. هیدروپلتیک بهمانند حقوق آب قدمتی ۳۰۰۰ تا ۵۰۰۰ ساله و تعاریف متعددی دارد. تاکنون تعاریف مختلفی برای علم هیدروپلیتیک ارائه شده است. برای مثال برخی هیدروپلیتیک را ”مطالعه سیستماتیک طبیعت و هدایت تنش ها و همکاری ها بین کشورها در زمینه منابع آب مرزی“ تعریف کردهاند. برخی دیگر نیز هیدروپلیتیک را علم مطالعه اثر تصمیمگیریهای انجام شده در زمینه استفاده از منابع آبی، در شکلگیریهای سیاسی در روابط بین کشورها و یا روابط بین دولت ها و مردم مي دانند. و به طور کلی هیدروپلیتیک را علم بررسی و مطالعه نقش آب در مناسبات جوامع و دولت ها و ملت ها، در داخل کشورها و یا در مقیاس بین المللی معرفی کردهاند. اما این تعاریف ناقص هستند و اشکال عمده آنها آن است که به صورت یک جانبه و یا محدود به بحث آب و اثرات آن بر سیاست میپردازند. بنا بر تعریف پیشنهادی ما، میتوان هیدروپلیتیک را علم بررسی و مطالعه نقش و اثرات منابع آب بر مناسبات سیاسی جوامع و دولت ها (در سه سطح محلی، ملی و بین المللی) و همچنین اثرات مناسبات سیاسیِ جوامع و دولت ها در سطوح مختلف بر منابع آب و محیط زیست دانست. بدون شک، این رابطه هم غیرخطی و هم دینامیک (پویا) است.
نمونهی بارز موضوع هیدروپلتیک، اختلافات کشور ما با افغانستان بر سر آب است. به این معنا که آب باعث اختلافات سیاسی میان ما و افغانستان شده است. از طرف دیگر، اقدامات سیاسی و بلندپروازیهای سیاسی ترکیه نیز بر مسائل آب و محیط زیست ایران و منطقه اثرگذار بوده و هست. ابعاد سیاسی و هیدروپلتیکی طرحهای انتقال آب، مثال دیگریست. مجموع این موارد هیدروپلتیک نامیده میشود که تعریف آن ابعاد داخلی وبینالمللی دارد. با این تعریف اجمالی از هیدروپلتیک، در ادامهی نشست به سوالات مربوط به چالشهای هیدروپلتیکی ایران و دیپلماسی آب ایران پاسخ خواهم داد.
لذا وقتی ما درمورد تهدیدات هیدروپلتیکی ایران و چالشهای آن صحبت میکنیم باید دقت کنیم که مسائل هیدروپلتیکی ایران به دو دستهی مسائل داخلی و خارجی تقسیم میشود. من در دو نشستی که مرکز بررسیهای استراتژی ریاست جمهوری برگزار شد به طور کامل تهدیدات هیدروپلتیک و دیپلماسی آب ایران و فضای منطقهای ایران را شرح دادم و در نشست دیگری درمورد ابعاد سیاسی و امنیتی رویکردهای غلط سیاستگزاری آب در ایران، ابعاد داخلی را واکاوی کردم.
نگرانی کنونی ما این است که ما (منظور مسوولان و سیاستگذاران هستند) باید بین ابعاد امنیتی آب و امنیتی کردن آب تفاوت قائل شویم. مطمئنا مسائل آبی چه در بعد داخلی و چه در بعد بینالمللی دارای ابعاد امنیتی هستند. لذا غفلت از مسائل و ابعاد امنیتی طرحها و سیاستها و رویکردهای منابع آب پذیرفته شده نیست. اما این مسئله به معنای امنیتی کردن آب نیست. شما اخبار گوناگونی در رابطه با امنیتی شدن مسئلهی آب میشنوید. نگاه بسیار خطرناکی که ما را بهسمت واکاوی تفاوت بین ابعاد امنیتی و امنیتی کردن مسئله آب سوق میدهد.
نکته مهم ومغفول مانده دیگر آنست که وقتی از دیپلماسی آب صحبت میکنیم اشتباه است که دیپلماسی آب را بهمعنای مذاکره و گفتگوی آب محدود میکنیم. مذاکرات آبی و گفتگوهای آبی یکی از ابزارهای دیپلماسی آب است و امما لزوما بهمعنای کامل دیپلماسی آب نیست. لذا وقتی که ما به دیپلماسی آب علمی و جامع نگاه میکنیم ملاحظه میکنیم که ابزارها و رویکردهای متعددی برای دیپلماسی آب تعریف شده و پیاده میشوند. اما در این خصوص لازم است در دیپلماسی آب ابتدا رویکرد خود را با توجه به شرایط مختلف در کشورهای همسایه، در عرصهی بینالملل و داخل تعریف کنیم. متأسفانه ما مجددا در مسائل دیپلماسی آب دچار بخشینگری شدید هستیم که به این تعریف خدشه وارد میکند.
یکی از سوالاتی که در این نشست مطرح شده است این است که چرا مسائل و مشکلات هیدروپلتیکی ما با کشورهای همسایه شفاف بیان نمیشود؟ چون بین امنیتی کردن آب و ابعاد امنیتی آب باید تفاوت قائل نیستیم. سوال بعدی این است که روند این مسائل چگونه است؟ پاسخ سریع و خلاصه آنست که آینده به طور کامل بستگی به رویکردی دارد که سه گروه دولت و دانشگاه و جوامع مدنی در آینده انتخاب خواهند کرد. ما اکنون به غلط از جنگ آب نام میبریم. ما فعلا چیزی به نام جنگ آب به معنای واقعی نداریم. در دنیا تنش نظامی بر سر آب رخ داده است ولی مطالعات نشان داده که تا کنون جنگ مستقیمی بر سر آب رخ نداده است. اینکه ما به غلط روابط خود را با افغانستان یا ترکیه به جنگ آب تعبیر کنیم، خطاهای استراتژیک ماست که تبعات منفی به بار خواهد آورد. لذا وضعیت ما کاملا به خود ما و این سه گروه بستگی دارد.
سوال بعدی مطرح شده آنست که چرا با کمبود آب، تهدیدات هیدروپلتیکی و اختلافات قومی تشدید میشود؟ من این سوال را مفصل در همایش بینالمللی بحران بیآبی که اخیراً در تهران برگزار شد پاسخ دادم. باید دقت کرد کمبود آب هرگز به معنی جنگ آب نیست. جنگ آب یک گزارهی غلط علمی رایجشده است. من عرض میکنم که مطالعات مکرر ثابت شده است که در برخی مناطق، کمبود آب نه تنها باعث جنگ آب نشده بلکه در مورادی مشارکت آبی نیز به بار آورده است که ان شالله در فرصت دوم جواب این پرسشها را مفصلتر بیان خواهم کرد.
ما نشستهای آب، فرهنگ، جامعه را با همکاری انجمن جامعه شناسی ایران در دوره ریاست دکتر قانعی راد، انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات که من مسئولیت آن را دارم و اندیشکده تدبیر آب ایران برگزار کردیم. در این نشستها که حدود چهار سال پیش آغاز شد تصمیم داشتیم بدانیم مشکلات مسئله آب کجاست؟ چه کسانی در آن مقصرند و چطور میتوان آن را بهبود داد؟
اما چرا امروز با این فوریت و ضرورت اینجا حاضر شدیم؟ به این دلیل که دولت دوازدهم در آستانهی تشکیل است و فکر کردیم بهتر است آنچه را طی مدتی دریافتیم در ابتدای کار به دوستان دولت منتقل کنیم و ببینیم آیا این امکان فراهم است که دانستههایمان را به گوش حکمرانان و سیاستگذاران و مسئولان امر برسانیم و با هم راهحلی بیابیم؟ اگرچه تابستان است و دانشگاهها و انجمنهای علمی بهعنوان بهترین میدان سخن بسته هستند، اما این زمان را انتخاب کردیم و از خانهی اندیشمندان علوم انسانی سپاسگزاریم که به جمع ما پیوسته تا این سخن از طریق رسانهها به گوش همگان برسد.
در پاسخ به سوالاتی که در این نشست برای من در نظر گرفته شده باید اعلام کنم من راهحل مسئله آب را درگیر کردن جامعه، تبدیل آن به یک مسئلهی اجتماعی و جلب مشارکت عموم شهروندان و نخبگان میدانم. بهگونهای که مسئلهی آب دیگر تنها مسئلهی دولت، مهندسان و دستاندرکاران علوم اجتماعی نباشد. تجربهی من در ایران حاکی از آن است که نباید خیلی به سیاستها و راهبردهای کلان فکر کنیم. پرداختن به سیاستها و راهبردهای مسئلهمحور و تمرکز بر مسئله برای ما بهتر است. آنچه مورد نیاز ماست، سیاست مبتنیبر آب و برپایهی آب است که بهمعنای سیاست زندگی است. من برای پاسخ خود از نگاه معرفتشناسانه و تاریخی بهره میبرم.
ما مسلمانان معتقدیم آب منشأ زندگی است. در لوگو سازمان آب زمان پهلوی نیز آیهی «و من الماء کل شیء حی» وجود داشت. در دولت مرحوم مصدق این مسئله بر تارک وظایف سازمان آب گنجانده شده بود. بنابراین پیگیری سیاست آب به معنای سیاست زندگی است و سیاست زندگی عموم را به مداخله و مشارکت و دوری از خشونت و یک جانبهگرایی و تکوارگی دعوت میکند. به این شیوه مسئلهی آب به مسئلهای که در متن همهی عرصههای زندگی وجود دارد تبدیل خواهد شد و در کانون سیاست، فرهنگ، اقتصاد و هنر وجود خواهد داشت. به تجربه میگویم که قرار داشتن در کانون بهمعنای ترساندن و ایجاد وحشت و خطر درمورد آب نیست. گاه گمان میرود با ترساندن جامعه از اینکه در معرض نابودی هستیم، مشارکت ایجاد خواهد شد. اما تجربههای اجتماعی و ارتباطی نشان میدهد که گاهی این ایجاد ترس منجر به عدم مشارکت شده است.
حاصل فعالیتهای ما در نشستهای آب، فرهنگ، جامعه این بود که حداقل در انجمنهای علمی و نهادهای مدنی که چیزی جز اندیشه و عشق ندارند، دانشجویان علاقهمندی در مقاطع ارشد و دکتری و حتی بهصورت میانرشتهای رسالهها و پایاننامههایی را بر اساس این نشستها انتخاب کردند. یکی از دانشجویان که مطالعه موردی خود را در کرمان انجام میدهد به این نتیجه رسیده که اتفاقا طرح شعارها و مباحث نگران کننده منجر به عدم مشارکت شده است. انداختن گناه بیتوجهی به آب بر دوش گروهی خاص مثل دولت، جامعه، شهر، روستا، متخصصان، عامه و... نیز سیاست درستی برای جلب مشارکت نبوده است. متقابلا اگر بهدنبال رویکردهای نو هستیم، لازم است این رویکردها مبتنی بر توزیع مسئولیت باشند. البته حتما بار سنگین این مسئولیت به عهدهی دولت خواهد بود ولی این موضوع از بار رسانهها و نهادهای مدنی نمیکاهد.
راهبرد جدید بهلحاظ نظری گفتگومحور است؛بهمعنای مبتنی بودن بر آگاهیرسانی و حساس کردن جامعه بهگونهای که سهم و نقش خود را پیدا کند. پس اگر گفته میشود رویکردهای دولتی و تفکر مهندسی قادر به حل مسئلهی آب نیستند، به معنی نادیده گرفتن نقش دولت یا مهندسان نیست. مهمترین نقص برنامهریزی دولتی این است که برنامهریزی عمودی، از بالا به پایین و تمرکزگرایانه است که در این صورت نقش دیگران نادیده گرفته میشود.
اگر ما به عنوان شاهد همهی جلسات گذشته دولت را نقد کنیم خواهیم گفت که دولت ما را جدی نگرفت و حرفهای ما را نشنید. در عوض به برنامههای جذاب و پر هیمنه مثل آوردن آب از دریای عمان و خلیج فارس، انتقال آب به روشهای ضربتی و شتابزده، کشف آبهای ژرف و امثال اینها پرداخت که راهحلهایی کوتاهمدت و نقطهای بودند و به قاعدهی گفتگو و جلب مشارکت توجهی نداشتند.
دغدغهی کاهش آب مانند بسیاری از دغدغههای دیگر نشان میدهد که ما در جامعهای در مخاطره و ریسک هستیم. چنین جامعهای از طرفی میتواند برای رهایی خود با جلب مشارکت دیگران راهی بیابد و از طرف دیگر ممکن است به سمت نابودی و خطرات بیشتر حرکت کند. اما اگر به گونهای باشد که همه با هم ببینیم، دولت خود را بالاتر از جامعه نپندارد، به راهحلهای فوری و نمایشی از بالا به پایین توجه نکند و به حرفهای خرد و کوچکی که توسط نهادهای مدنی و نخبگان و شبکههای اجتماعی زده میشود بها دهد میتوان این خطر را به یک فرصت تبدیل کرد. در ادبیات سیاسی یک جملهی تجربه شدهی معروف داریم: ضربهای که ما را نابود نکند، باعث رشد ما خواهد شد. اگر گفتگو، مشارکت، نهادهای مدنی و شبکههای اجتماعی دیده شوند و عزم ملی با مشارکت همگان برای مسئلهی آب شکل بگیرد، این تجربه برای ما نیز صادق خواهد بود.
هنگامی که میگوییم باید بدانیم آب چیست، یعنی آنچه زندگی ما را تعیین میکند هنوز برای ما ناشناخته است. چرا مسئلهی آب در کشور درست تعریف نمیشود؟ ما بهعنوان انجمن جامعهشناسی ایران به این کار ورود کردیم، انجمن مطالعات فرهنگی با ما همراه شد و با کمک اندیشکده تدبیر آب ایران خود را وسط این بازی انداختیم درحالیکه کسی ما را به بازی دعوت نکرده بود. تنها حمایت جامعه مدنی و دغدغههای فردی و شخصی و نهادی به ما کمک کردند. برای پیشبرد کار نیز همانطور که اشاره شد، ۱۵ نشست آب، فرهنگ، جامعه و یک همایش بزرگ ملی با موضوع منابع طبیعی، آب، محیط زیست و جامعه برگزار کردیم اولین و بزرگترین همایش ملی بود که با دید جامعه محور به مسئلهی آب میپرداخت. نهادهای مسئول آب کشور نیز یک ریال برای برگزاری این همایش به انجمن جامعه شناسی کمک نکردند. جز اینکه در جلسات ما شرکت داشتند و در نهایت ما را نخودی میانگاشتند.
جامعه شناسی در این کشور دیرزمانی است که نخودی محسوب میشود و وقتی گفته میشود تفکر مهندسی قادر به حل مسئلهی آب نیست، به همین دلیل است که بدون توجه به آب بهعنوان یک مسئلهی اجتماعی و بدون اجتماعی کردن مسئلهی آب قصد حل آن را دارند. لازم است ما مسئلهی آب را بهصورت جامعه شناختی ببینیم.
جا دارد که در اینجا گله کنیم از دولت یازدهم زیرا آنطور که انتظار میرفت به جامعه مدنی و انجمنهای علمی در این عرصه توجه نکردند، ظرفیتهای آنها را نادیده گرفتند و به بسیج کردن آنها فکر نکردند. ما خودمان بدون تقاضا شروع به سخن گفتن کردیم و باعث ناراحتی آقایان شد. اکنون باید دانست که بسیاری از افراد نخبه و دانشگاهی بدون تقاضای ملی صحبت نمیکنند و فرصتها در حال از دست رفتن است. تقاضای ملی در دولت یازدهم کم بود و اکنون ما نگران این هستیم که در بر همان پاشنهی پیشین بچرخد. یعنی وضعیت قبل تداوم یابد و انجمنهای علمی و جامعه مدنی بهعنوان نهادهای کمتوقع و کمانتظار اما صاحب ایده و اندیشه در این عرصه نادیده گرفته شوند. انتظار جامعه مدنی و انجمنهای علمی این است که در جلسات کارشناسی دعوت شوند، با آنها تعامل شده و نظرات آنها جدی گرفته شود.
این روزها دائم صحبت از این است که میلیارد میلیارد بودجه هزینهی پروژههای عمرانی میشود و به مهندسین میرسد. پس به ما حق بدهید که از بعد حرفهای با مهندسین زاویه داشته باشیم. نظر ما این است که حداقل ده درصد از بودجهها صرف مسائل جامعهشناسی شود و حالا ۹۰ درصد باقی مانده به پروژههای عمرانی و مهندسین برسد. ولی این اتفاق نمیافتد. متأسفانه در دورهای هستیم که منابع مادی بر منابع حیاتی اولویت دارد و نگاه مهندسی این شرایط را ایجاد کرده است. البته من باور دارم که مهندسی یکی از عرصههای گشایش روح انسانی است. اما مهندسین ما نیز به جای مهندس، مدیر هستند. بنابراین نگاه اولویت منابع مادی بر منابع حیاتی غالب شده است. به همین سیاست زندگی بر پایهی آب دقت کنیم. یعنی ما قصد زندگی داریم و منشأ حیات هم در آب قرار داده شده است. نه تنها ما، بلکه درختان و حیوانات نیز قصد زندگی دارند. ولی وقتی همهی فعالیتهای اقتصادی و صنعتی به سمتی پیش میرود که خاک و آب و هوا را آلوده میکند و عناصر اربعهی منشأ زندگانی را نابود میسازد، امکان زندگی برای ما وجود نخواهد داشت.
من هشدار میدهم که ممکن است بیعنایتی نسبت به محیط زیست تحت عنوان بحران آب صورت گیرد کما اینکه نشانههایی از این قضیه را هم میبینیم. گفته میشود ۹۵ درصد آبها را بخش کشاورزی مصرف کرده که فاقد ظرفیتهای تولید و اشتغال است. به عنوان مثال همین اتفاقی که برای افتتاح یک پروژهی پتروشیمی در جنوب کشور افتاد، گفته شد برای تولید یک کیلوگرم خرما ۲۳۰۰ لیتر آب لازم است و قیمت آن ۳۰۰۰ تومان تمام میشود. پس چرا به جای چنین فعالیتهای کشاورزی کمبازدهای که یک اقتصاد فقیرانه برای کشور ایجاد کردهاند و پاسخگوی تولید و اشتغال هم نیستند از پروژههای صنعتی استفاده نکنیم تا به سمت ایجاد ظرفیت تولید و اشتغال برویم؟
در انتخابات اخیر مسئلهی پتروشیمی و بحث اشتغالزایی ۲۰۰ هزارنفری و ۴۰۰ هزارنفری از طریق آن مطرح شد. این موضوع در آن زمان برای من شعاری انتخاباتی و حرکتی پوپولیستی بود. اما امروز اسم آن را پتروشیمیایی کردن اقتصاد کشور مینامم که نمود و نشانهی آن را در حادثهی چهارم مرداد در بخش آب پخش شهرستان دشتستان استان بوشهر شاهد بودیم که وزیر محترم برای افتتاح مجتمع پتروشیمیای در آنجا حضور یافتند که فاقد مجوز زیست محیطی بود. حال این سوال مطرح است که چگونه وزیر یک کشور به خود اجازه میدهد بدون دریافت مجوز زیست محیطی، یک طرح پتروشیمی را با عوارض محیط زیستی بسیار وسیع افتتاح کند؟ آیا جز این است که ایشان خود را در زیر شعار تولید و اشتغال پنهان کرده و این روش پوپولیستی را پیش گرفته است؟ آیا لازم است مردم عادی به آقای وزیر گوشزد کنند که چنین پروژهای نیاز به مجوز زیست محیطی دارد؟ منابع آب این پروژه از کجا میشود؟ پسابهای این مجتمع در کجا تخلیه میشود و به کجا رانده میشود؟
ما امروز اخبار وحشتناکی داریم از اینکه هیچیک از صنایع پتروشیمی عسلویه دارای تأسیسات تصفیه پساب مستقل نمیباشند. تنها مجتمعی به نام مبین دارای این تأسیسات است و بقیهی مجتمعها پسابهای خود را برای تصفیه به آنجا میفرستند. به دلیل تقاضای زیاد و تأسیسات کم در مجتمع مبین، پساب با کیفیت بسیار پایینی تصفیه میشود و با قابلیت سرطانزایی بسیار زیاد، در محیط زیست رها شود. حتی اگر قبول داشته باشیم که بخش کشاورزی نسبت به بخش صنعت مصرف آب بیشتری دارد، اما باید بدانیم که بخش صنعت قدرت بسیار بالایی در ویرانسازی منابع آبی دارد. در بخش کشاورزی در صورتی که از سمپاشی و کودهای شیمیایی استفاده نشود، آب آبیاری محصولات در زمین فرو مینشیند و امکان ورود مجدد به سفرههای زیرزمینی را مییابد. اما صنایع پتروشیمی حتی اگر آب و خاک هم رقیق شوند، شدیدا دارای خاصیت آلودهکنندگی هستند. با این اوصاف ما شاهد حرکت از یک نوع اقتصاد کشاورزی به اقتصاد پتروشیمیایی خواهیم بود.
اولویت ما براساس اسناد بالادستی اولویت بخش کشاورزی است که به تدریج به اولویت بخش پتروشیمی تبدیل میشود. به این دلیل که مثلا در سند پتروشیمی آمده ایران باید تولیدکنندهی اول محصولات پتروشیمی در منطقه باشد. بر این اساس سادهترین راهحلها توسط مسئولین انتخاب شده است. در حادثهی بوشهر که پیشتر ذکر شد، صاحبان صنایع مطرح کردند که محصولات پتروشیمی در مقایسه با کشاورزی دارای مصرف آب کمتری هستند. اینطور توضیح داده شد که اگر یک تن آبزیان را شکار کنید ۹۰۰ کیلو اتلاف دارد و فقط ۱۰۰ کیلوی آن مورد استفاده قرار میگیرد و زندگی آبزیان نیز از بین خواهد رفت. در خصوص کشاورزی هم استدلال صاحبان صنایع این بود که کشاورزی قابلیت اشتغال و تولید ندارد. باید توجه داشته باشیم که این استدلالهای ساده ما را به سمت خداحافظی با اقتصاد نخلستان و کشاورزی و صیادی و جایگزینی صنعت با آنها نبرد. ما میتوانیم همهی اینها را داشته باشیم ولی بدانیم که با مقوله محیط زیست مواجه هستیم.
صاحبان صنایع بر ایجاد ۲۰۰ هزار شغل به ازای تولید میلیون تن محصولات پتروشیمی تأکید میکنند. اما من گزارشات کارشناسان را مطالعه کردهام و میدانم اگر پتروشیمی قادر به تولید یک میلیون تن محصولات پاییندستی باشد، تنها ۲۰۰ هزار شغل ایجاد خواهد شد. آن هم در صورتی خواهد بود که این مقدار تولید مربوط به مواد اولیهی پلیمری باشد و به در بازار رقابت قابلیت صادر شدن به کشورهای دیگر را داشته باشد.
سال 1388 مصوبهای برای مبادلهی محصولات پتروشیمی در بورس تصویب شد. سال 1394 زمزمههای این مبادله در بازار آزاد شنیده شد. بر اساس گزارشات کارشناسی این موضوع سالیانه ۷۰۰ میلیارد تومان رانت ایجاد میکند و گروههایی که حوالههای این مبادله را را به بهانهی اشتغالزایی دریافت میکنند از این سود بهرهمند میشوند. در این زمینه دعواهای بسیاری مابین اقتصاد سنتی و مدرن ایجاد شده است. در اقتصاد مدرن این سود شامل کسانی میشود که پتروشیمی را کالایی تجاری و قابل مبادله میبینند که در آن دلالی صورت میگیرد. اما در اقتصاد سنتی افراد معتقدند لازم است از پتروشیمی تولید صورت گیرد. منازعات جامعه مدنی با دولت در اینجا شکل میگیرد که نمونهی آن قضیهی ۴ امرداد در بوشهر بود. یکی از مسئولین منطقهای این استان اعلام کرد کسانیکه تا دیروز دنبال فساد بودند اکنون از محیط زیست حمایت میکنند و این نگاه بسیار منفی و بد بود. متأسفانه چنین قضاوتهایی این طور القا میکند که دغدغهی محیط زیست ژستهای شیکی ست که عدهای به آن دچارند. اما چرا باید اینگونه بیندیشیم وقتی زندگی روزمرهی ما با محیط زیست گره خورده است؟ با این افکار، بحران روز به روز بغرنجتر میشود.
در این شرایط نوعی گفتگوی اجتماعی در حال شکلگیری است. این چیزی است که ما بهعنوان جامعه شناس دنبال آن هستیم و فکر میکنیم تنها راه حل است. اما میدانیم که در این میان شرایط گفتگو بسیار پیچیده شده. با پیوند مسئلهی آب با الگوی توسعه (اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی) چارچوب پیچیدهای ایجاد شده و گروههای مختلف اجتماعی درگیر موضوع هستند. شهروندان ساده، تولیدکنندگان، تجار، مسئولین دولتی، رسانهایها، جامعه مدنی، انجمنهای علمی و... که هر یک به نحوی در این کشمکش جدی هستند. این اتفاق فرخندهای است اما راهحل سادهای ندارد. پیشتر معتقد بودیم برای حل مسئله نیاز به سرمایه اجتماعی داریم. اما امروز میدانیم که برای مرتفع شدن موضوع، به سرمایه اجتماعی چندگانه نیازمندیم. آنچه دولت را به جامعه مدنی و بازرگان و صنعتگر و کشاورز و اقتصاد مدرن و ... پیوند بزند. لازم است دولت در جهت ایجاد این پیوندها پیش برود و آگاه باشد که در شرایط کنونی، جامعه مدنی ایران از درجهی بالایی از آگاهی اجتماعی برخوردار است و اقدامات دولت را مانیتور میکند.
جمعی که اینجاست عمدتا از هواداران یا مسئولین جامعه مدنی هستند. برای این نشست از کارشناسان و مدیران خوش فکر، دولت و وزارت نیرو و وزارت جهاد کشاورزی و اتاق بازرگانی ایران نیز دعوت شده بود. اما ظاهرا به علت محدودیت زمانی این دوستان را در جمع نمیبینم. صحبت امروز من درمورد سرمایه اجتماعی چندگانهای است که دکتر قانعی راد به آن اشاره کرد. لازم است چیزی فراتر از سرمایه اجتماعی اتفاق بیفتد که سه رکن جامعه یعنی بخش خصوصی و دولت و جامعه مدنی را به هم مرتبط کند و رابطهی متقابلی میان آنها برقرار سازد تا این فرایند از بالا به پایین از بین برود. اما اصل ماجرا غفلتهاست.
سوال اینجاست چه جنبههایی از آب مورد غفلت قرار گرفته؟ در اینجا شاهد بودیم که هر یک از اعضای پنل بهنوعی غفلتها را مورد توجه قرار دادند. سخنران اول به غفلت تاریخی اشاره کردند. زمانیکه قطار از ایستگاه مدیریت عرضه میگذشت و لازم بود به فکر کنترل تقاضاها و جهتگیریهای توسعه کلان کشور میبودیم تا تقاضاهای شتابان برای آب در مناطق خشک و نیمه خشک بیشتر نشود. بهمعنی یک غفلت تاریخی درمورد تغییر جهتگیری مدیریت آب. آقای دکتر میان آبادی غفلت از زیرسیستمهای مرتبط با سوال آب چیست را مطرح کردند (اقتصادی ـ اجتماعی، اداری، حقوقی و سیاسی). دکتر خانیکی غفلت از این موضوع که حضور گستردهی مردم جزء ذاتی مسائل آب هست و زندگی بر پایهی آب را مطرح کردند. دکتر قانعی راد غفلت از جامعه مدنی و انجمنهای علمی را در بحث خود برجسته داشتند. ما اگر بخواهیم این غفلتها را جبران کنیم لازم است ضعف نظام تصمیمگیریرا به نحوی تغییر دهیم.
نکتهی مهم، تنگ شدن عرصهی عمل است. اگر دولت سیاستهای دولتمحور گذشته را ادامه دهد، حداقل با چهار مکانیزم محدودکننده مواجه خواهد شد: گران تمام شدن تأمین آب اضافی. با شرایط عرضهای کنونی ما شدیدا برای تأمین هر متر مکعب آب اضافی محدودیت داریم و منابع مالی، اقتصادی و زیست محیطی بسیاری صرف آن خواهد شد. هر متر مکعب آب برای سدهای نسل اول پنجاه ریال تمام میشد و این عدد اکنون پانصد تومان یا پنج هزار ریال تمام میشود. یعنی هر مترمکعب آب اضافی صد برابر قیمت پیدا کرده. این رقم برای سال ۱۳۷۵ که من مطالعه میکردم نسبت به طرحهای تأمین آب نسل اول ۱۷ برابر بود. طبیعتا این محدودیت بسیار بزرگی برای تأمین آب اضافی است. این روند در استفاده از شیوههای معمول ذخیرهسازی منابع آب سطحی است و اگر مواردی چونبهای ژرف یا انتقال آب از دور دست و... مطرح شود، افزایشها به مراتب بیشتر است.
دومین مکانیزم رشد مهارنشدهی تقاضا برای آب است. در حال حاضر به هر گوشه ای از کشور نگاه شود، تقاضا ها و نیازهای جدید و انباشتهای برای تامین آب اضافی وجود دارد. مشخص نیست که این شکاف میان عرضه و تقاضای آب چگونه باید تخفیف پیدا کند.
سومین موضوع فشار فقر و نابرابری است که محیط زیست را مورد تعرض قرار میدهد و هیچ منطقی را نمیپذیرد.
چهارمین مورد هم دشوارشدن اجرای راهحلها بطور کلی و لجاجت بر ادامهی سیاستهای گذشته و عدم پذیرش غفلتهای شمرده شده بطور اخص است.
با چنین شرایطی هر چه میگذرد میدان عمل محدود تری ایجاد میشود و فرصتی برای پذیرش راه حل جایگزین فراهم نخواهد شد.
پرسش های شفاهی
آنچه لاینحل و عجیب به نظر میرسد زیادهروی ما در زمینهی سدسازی و برنامهریزی براساس ۷۶ میلیارد متر مکعب است درحالیکه همچنان لجاجت خاصی بر ادامهی سیاستهای قبلی وجود دارد. آیا در پشت این لجاجتها منابع نامشهودی پنهان نیست که با توجه به وجود بالغ بر ۳۰۰ شرکت سدسازی، مضافا طرحهای سدسازی در حال تصویب و اجرااست؟ تا کنون سدهای زیادی ساخته شده که بسیاری از آنها حتی ابتداییترین مسائل فنی را نیز رعایت نکردهاند تا امروز ماتریس ۱۸ سد در ایران منفی اعلام شده است. سد گتوند در کنار معدن نمک گچساران و سد هراز در کنار معدن زباله نمونههایی از این موضوع هستند. اما سوال اینجاست که چرا کسی نمیتواند حریف این سیستم باشد؟ در محیط زیست ما مبحث butterfly effect به معنی اثر پروانهای مواجهایم. بر اساس این اصطلاح کوچکترین دخالتی در محیطزیست نیاز به دیده شدن تمام جوانب آن عمل را دارد. اما علت چیست که درمورد سدسازیهای ایران هرگز اینگونه نگاه نمیشود؟
وقتی من به اینجا آمدم واژهی آب در رویکردهای نو را شنیدم. به نظر من، امروزه رویکرد نو به آب رویکرد آب، انرژی و غذا است. درحالیکه امروز تنها درمورد آب گفتگو شد. نمیتوان به آب نگاه کرد و دربارهی آن صحبت کرد بدون اینکه به انرژی و غذا توجه داشت. این سه موضوع به شدت به هم وابسته هستند. رویکرد مستقیم به آب یعنی شما فراموش کردهاید در کشوری که ۶۵ درصد آب از منابع آب زیرزمینی به دست میآید و انرژی به شدت در مصرف آب مؤثر است و حدودا ۹۰ درصد آب در بخش کشاورزی و تولید غذاست. بدون توجه دو عامل دیگر، تمرکز بر مسئلهی آب و غفلتی که درمورد آن شده نادرست است. همین که سیاست خود را فقط روی آب متمرکز کنیم و نه آب، غذا، انرژی، این مهمترین غفلتی است که در زمینهی آب شده است.
موارد مورد نقد در صحبتها، سیاستهای افزایش جمعیتی ما در این ۴۰ سال، بیتوجهی به کشاورزی و سیاستهای غلط ایدئولوژیک امنیت غذایی و درک غلط از مفهوم استقلال که بهمعنی خودکفایی حداکثری ما در کشور بود. نمونهی بارز این تفکر شوروی بود که با همین نگاه ایدئولوژیک و انحصارطلبانه و درهای بسته دچار بحران داخلی شد. اینها مجموعهای از عواملی هستند که میتوانند در موضوع آب دخالت داشته باشند. همچنین تاریخی بودن آنها نیز شامل زیرساختها میشود که در ۴۰ سال گذشته آنطور که نیازها افزایش پیدا کرده، مورد توجه قرار نگرفتهاند. مورد بعدی نیز سیاستبازی با آب است. عدهای برای کسب رأی وعدهی ارائهی مجوز حفر چاه به مردم دادند و این کاسبکاری سیاسی به نفع آنها و به ضرر آب بود. آنچه در مورد آب اهمیت دارد، همین سیاستهایی است که زنجیروار به هم متصل شده و شرایط امروز را ایجاد کرده است. سطح اراضی ما بر اثر بیتوجهی نسبت به قبل از انقلاب ۱۰ یا ۲۰ هزار برابر شده درصورتیکه فکری برای تأمین آب آنها نشده است. بر اساس مطالعات تاریخی اینجانب، هژبر یزدانی فردی بود که قبل از انقلاب برنامهای جدی برای کاشت گندم داشت. نزد شاه رفت و موضوع را با او در میان گذاشت. مشکلات را طرح کرد و ادعا کرد قادر به حل مشکل تأمین آب در این برنامه است و ایران را به اولین صادر کنندهی گندم منطقه تبدیل میکند. شاه از او سوال میکند این مقدار آب چگونه قابل تأمین است؟ یزدانی میگوید بهوسیلهی آبهای زیرزمینی. شاه میپرسد اگر آب زیرزمینی را برداشت کنیم، چگونه در پنجاه سال آینده آب آشامیدنی را تأمین کنیم؟ یزدانی هیچ جوابی نمیدهد و پرونده همانجا بسته میشود. بر این اساس باید بدانیم نتیجهنگری سیاستگزاریهای ما بسیار مهم است.
سوال من درمورد بحث اجتماعی کردن آب است که در اینجا بهعنوان راهحل و ابزاری برای وضعیت کنونی آب کشور مطرح شد. دوستان به درستی فرمودند که یکی از ابزارهای غلط، ترساندن مردم از بحرانی بودن این وضعیت است. درحالیکه به خیال مجریان این بحران میتواند مردم را مستعد کند و جبههای دربرابر مسئله بسازد. اگر ترساندن مردم در برابر این بحران غلط است، چه رویکرد جایگزینی برای اجتماعی کردن مسئلهی آب وجود دارد؟
در رابطه با بحث مدیریت منابع آب آیا کشوری مشابه کشور ما وجود دارد که بتوان از آن الگوبرداری کرد؟ مثلا زمزمههایی که از مدیریت آب اسرائیل یا کشورهای دیگر شنیده میشود آیا در کشور ما قابل اتکا هستند؟ در این نشست صحبت از رویکردهای نو میشود. اما هنوز هیچ رویکرد نویی ارائه نشده است و همچنان دولت به روش خود سدسازی خواهد کرد و مدیریت منابع آب به همان شکل قبلی در حال ادامه خواهد بود. این رویکردهای نو چه هستند؟
درخصوص تبدیل نقش مافیای سدسازی به مافیای سازههای آبی و ارتباط این مافیا با سرمایهداری سوال من این است که تا چه اندازه نقش این مافیا را از نظر جامعهشناسی مهم میدانید و چگونه آن را در ارتباط با مشکلات آبی کشور تحلیل میکنید؟ سوال دوم نیز درمورد نقش منازعات سیاسی در جنبشهای اجتماعی است. وقتی شما نقش جوامع مدنی و مردم، دانشگاه و دولت در نظر میگیرید، چه مقدار نقش مردم از پایین و فشار مردم بر روی دولت را برای حل موضوع مؤثر میدانید؟ علاوه بر نوشتن و اعتراض چه نقشی را برای جوامع مدنی میتوان توصیه کرد و چه چیزهایی میتواند بهعنوان الگویی بر روی این تغییر و یا ایجاد فشار بر سیاستها مؤثر باشد؟
ما در اینجا دائم صحبت از بحران آب، تنش آب، استرس آب و این مسائل میکنیم. شرایط بحرانی شرایطی است که همه درگیر آن باشند. من خواهشم این است که این را قبول کنیم که ما ورشکستگی آبی داریم و هر چقدر این حقیقت را بپذیریم، باید بهای سنگینتری برای آن بپردازیم. وقتی تصویب میکنیم که دولت مجوز برداشت آبهای ژرف را میدهد و اکنون زلزله بخاطر برداشت غیرمجاز آب کشور را تهدید میکند و نمونهی آن فرونشستهای دشت ورامین و همدان است. من فکر میکنم اسم این بحران نیست بلکه ورشکستگی آبی است.
در اینجا لازم است گفتگویی بر روی صورت مسئلهی آب صورت گیرد و روی آن تفاهم شود. یکی از سوالات کلیدی این بود که چرا مسئلهی آب در جامعه درست مطرح نمیشود؟ با طرح مسئله در جامعه، صرفا راهحلهای کاهش مصرف و یا بهینه کردن مصرف مطرح میشود. اما در بحث رویکردهای نو ما به این پرداختیم که چگونه مردم از نظارهگر تبدیل به کنشگر شوند و فعالیتهای اجتماعی جمعی شکل بدهند تا در این شرایط خطیر و بسیار حساس که دائما عرصهی عمل تنگتر میشود تحولاتی ایجاد شود. بنابراین اگر ما بخواهیم هر نوع مذاکره را براساس تشخیص منافع و تبدیل منافع در سطح ملی انجام دهیم، ابتدا باید صورت مسئله را تعریف کنیم. این صورت مسئله نیاز به ایجاد درک مشترکی دارد تا گفتگوها به سرانجام برسد. متأسفانه این درک مشترک وجود ندارد. در سوالات به موضوع آب، انرژی و غذا اشاره شد. این مفاهیم نیازمند درک مشترک ما از امنیت آبی و امنیت غذایی است تا باب گفتگو باز شود.
به پیچیدگی و گسترش کار اشاره شد. اگر ما چرخهی آب را در نظر بگیریم و پیوند آن با فعالیتها و کنشهای مختلف اجتماعی را بدانیم، خواهیم دانست که آب زندگانی همهی ماست و همه باید درگیر این کنش شویم. اما نمیتوان از این قاعده عبور کرد که سقف اجرایی تمام مفاهیم و تصمیمات ما درک مسلطی است که وجود دارد. اگر این درک مسلط اشتباه باشد، طبیعتا نمیتوان امیدوار بود که بتوانیم در کنش جمعی راهحل درستی از یک درک مسلط اشتباه پیش ببریم. بنابراین ایجاد تحول در این درک مسلط، مسئلهی بسیار مهمی است.
مستقیما سراغ قاعدهگذاری رفتن بدون حل و فصل مسائل ابتدایی و بدون شناخت و تعریف درستی از منافع و اقتصاد سیاسی آب کشور، شیوهای اشتباه است. ما باید بدانیم که این منافع خیلی متمرکز نیست و نمیتوانیم تنها «مافیای آب» را مؤثر بدانیم. بلکه بخش مهمی از این منافع حتی خود کشاورزان را نیز شامل میشود. در حال حاضر ما (بدون توجه به راه حل های جایگزین در توسعه روستایی)، فقط الزامات را برای همین کشاورزان میگذاریم، سپس آنها منافع خود را محدود میبینند و به دلیل اینکه با معیشت آنها سروکار دارد با آن مقابله میکنند. از سوی دیگر عموم مردم با انتخاب آگاهانهی خود نوعی اطلاعرسانی به سیاستگزاران و تصمیمگیرندگان دارند که منجر به تصحیح رفتار آنها خواهد شد. وقتی راهحلهای بسیار محدود و پیشپا افتاده و نقطهای مطرح با استقبال روبرو نشود، طبیعتا خود تصمیمگیرندگان نیز به سمت اصلاح روشها سوق پیدا میکنند.
بنابراین غفلتهای نام برده شده مربوط به نظام حکمرانی بود. وقتی که مردم وارد عرصه و عمل شوند، میزان دخالتها و دستورها و روشهای از بالا به پایین نیز محدودتر میشود. نمیتوان اینگونه نگاه کرد که جامعه فعال شود، کنشهای جمعی شکل بگیرد و نظام دستوری برنامهای نیز اجرا شود. طبیعتا نیاز به ایجاد موازنه است. در عین حال نمی توان تمام مسائل را از پیش تعیین کرد بلکه باید نقش تعیینکنندهی سازوکارهای فعال شده و رو به رشد اجتماعی و اقتصادی از پایین به بالا را نیز پذیرفت.
در مورد سدسازی ما در کشور با شرایط دوگانهای مواجهایم. از طرفی معتقدیم سقف توسعهی منابع آبی تجدیدشوندهی ما باید حدود ۶۰ درصد باشد ( مقیاس جهانی ۴۰ درصد) است. از طرف دیگر در حال حاضر بیش از ۹۵ میلیارد متر مکعب آب مصرف میکنیم. تفاوت عمیق میان این دو رقم به ما نشان میدهد که امروزه دیگر باید اعتراف کنیم دوران عرضهی آب تمام شده و باید به این مسئله بپردازیم که چگونه این ۹۵ میلیارد را از طریق شیوه های مختلف مدیریت تقاضا به ۶۰ برسانیم درحالیکه بدون توجه به این واقعیت مسلم هنوز هم شاهد وجود تعداد بیشماری طرحهای انتقال بینحوضهای، سدسازی و بطور کلی سازه های عرضه آب هستیم.
پیشنهاد ما برای حل این موضوع همان است که در بیانیهای که تعدادی از نخبگان آب کشور برای آقای رئیس جمهور ارسال کردند و در آن درج شده: «تعیین تکلیف طرحهای نیمه تمام توسعهی منابع آب در انطباق واقعی آنها با اصول و مبانی توسعه پایدار و مهندسی دوباره» ما پیشنهاد داریم که یک گروه مستقل متشکل از نخبگان و افراد مورد وثوق تشکیل شود و این طرحهای نیمه تمام را از بعد اصول توسعه پایدار و با توجه به اصول مهندسی مجددا بازبینی کند. امیدواریم این پیشنهاد مورد توجه دولت قرار گیرد.
سوال دیگری مطرح شده که منظور از دههی همکاری ملی چیست؟ ما در آن بیانیه به آقای رئیس جمهور پیشنهاد کردیم که برای برونرفت از شرایط موجود دولت بهصورت قانونی لایحهای به مجلس ارائه دهد که بر اساس آن،دههی ۱۳۹۶ تا ۱۴۰۶ بهعنوان دههی ملی آب در نظر گرفته شود. به این معنا که در این دهه ما بتوانیم دوره گذار را با فراهم کردن رویکردهای نوینی که گوشههایی از آن در این جلسه بیان شد و آماده کردن پلتفرمهای لازم بگذرانیم تا بتوانیم شرایط را به شرایط مناسبی که قابل کنترل باشد برسانیم. اگر قرار است ما مصرف آب را ۳۵ میلیارد متر مکعب کاهش دهیم، برای این کار نیاز به برنامه، زیرساختها، قوانین، ساختارها، نیروی انسانی، ظرفیتسازی و... داریم. به این شکل خواهیم توانست در طی دو برنامهی پنجساله که آن را ریاضت آبی نامیدم دورهی گذار را با هزینههای کمتری طی کنیم.
مطرح کردند که وقتی از اجتماعی کردن مسئلهی آب صحبت کردیم، گفتیم ترساندن از بحران مسئلهای غلط است. سوال شده که پس چه چیزی درست است؟ من این را بر اساس نتایج مطالعات موردی اعلام کردم. یکی از دانشجویان من که رسالهی دکتری خود را با موضوع آب در کرمان انجام میدهد و از بحثهای انتزاعی و فلسفی دور است، در بخشی از رسالهی خود که هنوز به پایان نرسیده نوشته بود تجربهی جلسات گفتگویی که برای پروژهی مديريت مشاركتي منابع آب زيرزميني و تسهيلگري انجمن آب در کرمان برگزار شده و ذینفعان نیز درگیر آن بودند نشان میدهد کشاورزانی که در گفتگوها شرکت داشتند قبول کردند و درک میکنند که کمیت و کیفیت آب کاهش یافته اما معتقدند هشدارهایی مانند اینکه کرمان تا دو سال دیگر جایی برای زندگی نیست یا تا ده سال دیگر تبدیل به کویر میشود مانع همکاری آنها برای حل مشکل آب است. این کشاورزان معتقدند وقتی امید از بین میرود، رقابت برای تمام کردن باقیماندهی آب بیشتر میشود و با منبع نادری مواجه میشوند که به چگونگی استفادهی بیشتر از آن میاندیشند.
تیترهای رسانهای نیز معمولا در پی عجیب بودن هستند. هرچه خبر به جنبههای منفی بیشتری ناظر باشد، تیتری فراگیرتر خواهد بود. این اخبار در حوزهی آب فراوان است و منجر به رقابتی مبتنی بر ترس، ناامیدی و عدم همکاری و عدم احساس تعهد بر سر آب شده است. ما دربرابر این وضعیت به فهم مشترک اشاره کردیم. اما نه به این معنی که با فهم مشترک اوضاع به سامان و مشکلات حل میشود. بلکه با فهم مشترک همگان مسئله را مسئلهی خودشان میدانند.
تجربهی دیگر مربوط به دانشجوی رشتهی جغرافیای گردشگری درمورد حل یک مسئلهی زیست محیطی در جزیرهی قشم است. او با خطر انقراض یک گونه لاک پشت در جزیرهی قشم مواجه شد و برای جلوگیری از این اتفاق تصمیم گرفت کاری کند که مردم جزیره این مسئله را از آن خود بدانند. این دانشجو به زنان این جزیره کارهای دستی مثل گلدوزی طرح این لاک پشت روی پارچه را آموزش داد. این کار منجر شد لاکپشت در حال انقراض به صنعتدستی و درآمدزایی پیوند بخورد. به مرور وضع مالی این زنان با کمک طرح این لاک پشت بهتر شد و مسئله برای زنان مهم تلقی گردید. این لاک پشت به نمادی در زندگی این زنان تبدیل شد و چون موفقیت به همراه داشت، برای بقای نسل آن کوشیدند.
باید بدانیم اطلاعاتی که از مسئلهی آب در حال انتشار است، عدم اجماع میآفریند. در این عدم اجماع وزارت نیرو، وزارت کشاورزی و سازمان محیط زیست تقصیر را گردن یکدیگر میاندازند. ما ابتدا فکر میکردیم تنها با نهاد دولت مواجهیم. اما بعد از ورود به مسئله دیدیم قسمتهای مختلفی در نهاد دولت وجود دارد که حرف مشترک نمیزنند. این موضوع عینا در میان نخبگان هم وجود دارد. به همین دلایل، درک مشترک و حس مشترک بدون تأکید صرف بر وحشت و ایجاد ترس مدنظر است.
نکته اینجاست که نمیتوان با استفاده از تبلیغات گفتمان ساخت. گفتمان میتواند در کانون امر اجتماعی سودمند باشد. در سوالات گفته شده که به نظر میرسد گفتگوهای زیادی برای اجتماعی کردن مسئلهی آب درگرفته اما اغلب حرفهایی تکراری و موضعگیرانه است و امکان ایجاد اجماع ندارد. پرسیده شده که من چه مکانیزمی پیشنهاد میکنم؟
باید دانست گفتگو زمانی شکل میگیرد که به نفع طرفین باشد. نمیتوان برای اثبات حقی گفتگو کرد و رقیب را ساکت نمود. ما در رشتهی ارتباطات مقولهای با عنوان «ارتباطات مشارکتی» داریم که جان سرواس آن را در امریکا مطرح کرده و در مالزی و سنگاپور پیش برده است. ارتباطات مشارکتی تبدیل «ارتباطات از بالا به پایین» به «ارتباطات برابر» را مدنظر دارد. یعنی ارتباطات و گفتوگو از بالا به پایین نباشد و کسانی که میدانند در برابر کسانی که نمیدانند قرار نگیرند. کشاورزان در بسیاری از مواقع نسبت به مروجان کشاورزی تجربهی بیشتری دارند اما مهندسان و مروجان قصد نگاه از بالا به آنها را دارند. نمونهی ارتباطات مشارکتی، مدرسه در مزرعه است. تجربهی موفق مرحوم بهمنبیگی در مدارس عشایری نمونهای اصیل و فرهنگی از آن است.
در سوال دیگری یکی از نهادهایی که تجربهی کار توسعه محلی دارند تجربهی خود را از توجه به سیاستهای خرد درمقابل سیاستهای کلان گفتهاند. به این شکل که وقتی برای احیاء قنات یا مرمت قناتهای منطقه اقدام میکنند و با مردم محلی کار میکنند، ناگهان سروکلهی بخش خصوصی برای خرید و فروش پیدا میشود که قصد هتلسازی با آب قنات دارند و مواردی از این قبیل. در نهایت به این اشاره کردهاند که اگر سیاستگذاریهای کلان غلط باشد، توجه به سیاستهای خرد بینتیجه خواهد بود. من به سیاست خرد در برابر سیاست کلان به این منظور اشاره کردم که در سطح خرد به درک مشترکی برسیم وگرنه مرتبا به فرافکنی میافتیم.
من فکر میکنم اگر میخواهیم از گفتگو بر سر مسئلهی آب، اجتماعی شدن آن، نقش نهادهای مدنی و شبکههای اجتماعی در آن حرف بزنیم، بهعنوان نقطهی شروع باید گفتگو را آغاز کنیم و بپذیریم کسی نیست که اشتباه نکرده باشد. قبول کنیم سیاستگذاران، جامعهشناسان و دانشگاهیان همه و همه اشتباه کردهاند اما از نقطهای که قبول کنند اشتباه کردهاند، میتوان سیاست موفقتری را پیش برد.
به درستی از دانشگاه در کنار سهگانهی دولت و جامعه مدنی و بخش خصوصی نام برده شده. نقد دانشگاه نیز کمتر از نقد دولت یا جامعه مدنی نیست. باید بتوانیم دانشگاه را به حرف بیاوریم و بر سر منفعت ملی زبانآور کنیم. مشکل آب مثل هر مشکل دیگری محصول جامعهای است که به زبان نیامده یا لکنت زبان دارد یا گوش شنوا ندارد. کار ما در جامعهی مدنی این است که دانشگاهیان، کارشناسان، رسانهها، نهادهای مدنی و... را به زبان بیاوریم و البته انتظار داریم در طرف دیگر گوش شنوایی هم وجود داشته باشد.
نقد ما به نهاد دولت یا نهاد حاکمیت این است که چقدر گوشها را برای شنیدن این حرفها باز کرده؟ جوانان ما به دلیل آگاهیهای بیشتری که دارند امکان آموزش و یادگیری بیشتری در فضای مجازی برای آنها فراهم است. بالتبع حرفهای زیادی دارند که شنیده نمیشود. برای رسیدن به مسئلهی مشترک نیاز به گفتن و شنیدن توأمان داریم.
مرتبا این سوال مطرح شده که درک ما از رویکردهای نو چیست؟ تمرکز ما بر رویکردهای نو و مشارکت جامعه در امر مدیریت آب است و اینکه مسئلهی آب در ایران و جهان چندوجهی و عمیق و استراتژیک است و برای حل آن نگاهی فراتر از دولت مورد نیاز است. گفتیم که بحران آب راه حل کوتاهمدت ندارد و مجبوریم از گفتگوی اجتماعی استفاده کنیم.
مسئلهی گفتمان آب و سیاست اجتماعی آب مدنظر من است که فارغ از نهادهای مدنی و بخش خصوصی فعال و انجمنهای علمی و شبکهها ایجاد نخواهد شد. گفتمان اجتماعی آب زمانی به برنامۀ عملیاتی میرسد که نهادهای مدنی میداندار این عرصه شوند و جامعه را به کنش مؤثر ترغیب کنند. حکمرانی آب بدون برخورداری از زمینههای شهروندی راه به جایی نمیبرد و لازم است همهی سطوح محلی و ملی در این زمینه فعال شوند. سطوح محلی در این فرایند نقش مهمی دارند. اگر جامعه از مسئلهی واقعی و کلان آب آگاه نباشد، خطرآفرینی یا تهدیدانگاری تبدیل به پتانسیل رجوع جامعه به موضوعات مناقشه برانگیز میشود. مثال این موضوع دو دانشگاه در دو منطقهی هویتی چهارمحال و اصفهان است که بسیار بر سر آب مناقشه دارند و حاضر به برگزاری نشست مشترک بر سر مسئله آب نبودند.
ما نیاز داریم از رسانهها بهعنوان زمینهساز فضای گفتگو استفاده کنیم. رسانهها فضای تبلیغات رسمی دستگاهها و دولت برای تزریق تصمیمات ابلاغشده به جامعه نیستند. رسانه عامل ایجاد فضای گفتگوست. در کنار آن نیاز داریم که عرصهی عمومی گسترش یابد، صداهای ناشنیده به گوش برسد و مشارکت همگانی میسر شود. لازم است نظارهگری حوزهی رسانه به ایجاد کنندهی مشارکت تبدیل شود.
در عالم ارتباطات زمینهی جدیدی با عنوان روزنامهنگاری اجتماعی و روزنامهنگاری کنشگر داریم. در این روزنامهنگاری، افراد، شبکههای اجتماعی و نهادها سعی میکنند جامعه را به جامعهی فعال تبدیل کنند. رسانههای محلی اهمیت ویژهای در این زمینه دارند. نشریههای محلی نقش مهمی در جلب مشارکت دارند و نقش انسانها در این مشارکت، آگاهیبخشی و تسهیلگری است. بسیاری از سیاستمداران بحران آب را در حال ورود به مسئلهی زیست اجتماعی کشور میدانند که در شمار ابربحرانهای پیش رو قرار میگیرد. در چنین چشماندازی قطعا گسترش بحران آب و زمین و جمعیت و منازعات و جنگهای محلی و منطقهای در پیش است که در این شرایط در کنار ماندن روشنفکران و سیاستمداران و هنرمندان و احزاب و گروهها ناممکن است.
اگر بحران آب با فهم نادرست «اجتماعی» شود و با مدیریت غلط «اجرایی» شود، با مشارکت اندک اجتماعی، مسئله به صورت مضاعفی پیچیدهتر خواهد شد. بحران آب بحران در همه چیز است و از این رو بحث سیاست آب مطرح میشود. بحران آب بحران امنیت ملی، منافع ملی و توسعه ملی است و وقتی بحران با چنین ابعاد وسیعی مطرح میشود، ذینفعان و کنشگران آن افزایش مییابند. برای توجه به مسئلهی آب به فعالسازی سطوح ملی و محلی نیاز داریم.
صحبتم را با بیتی از مولانا به پایان میبرم:
آب کم جو تشنگی آور به دست تا بجوشد آبت از بالا و پست
نوشته شده که چرا بیشتر حرفها حول مخالفت با طرحهای توسعه است و به جای مخالفت صرف پیشنهاد داده نمیشود؟ بحث جامعهشناسی و جامعهشناسان ایران این است که مخالفتشان با طرحهای توسعه به معنای مخالفت با توسعه نیست. بلکه بهمعنای مخالفت با ناپایداری این طرحهاست. بنابراین از نظر ما مهمترین ویژگی طرحهای توسعه پایداری است.
سوال شده که چرا این دستاوردهای ما برای آگاهی جامعه مدنی منتشر نشده است؟ مجددا اعلام میکنم که اسناد ۱۵ نشست آب، فرهنگ، جامعه چاپ و منتشر شده. اکنون وقت آن است که دولت، جامعه مدنی، دانشگاه و مردم این نتایج را بخوانند. دکتر شریعتی راجعبه ماشینیزم صحبت کرد بود و مردم در این فکر بودند که سفر به مکه با ماشین راحتتر است. اما او ماشین را آنچه میداند که سوار آن میشویم اما ماشینیزم را سوار بر ما میداند. اکنون طرحهای توسعه اقتصادی سوار ما هستند. الگوهای توسعه سوار بر ما هستند و ما میخواهیم به آنها تسلط داشته باشیم و بنابراین مخالفتها باید طرح شود.
گفته شده که وقتی از آثار زیست محیطی بدون ارزشگذاری اقتصادی صحبت میکنیم زبان مشترکی ایجاد نمیشود و ظرفیت اجتماعی شکل نمیگیرد. پاسخ این است که آثار منفی زیستمحیطی با اقتصاد قابل سنجش نیست. آیا میتوان گفت فلان پروژهی اقتصادی n ریال آثار منفی و m ریال آثار مثبت دارد و حالا اگر آثار مثبت بزرگتر از آثار منفی بود، اجرای آن اشکالی ندارد؟ من مخالف این محاسباتم. امر اجتماعی و امر زیستمحیطی استقلال دارند. نمیتوان آنها را با نگاه اقتصادی سنجید. نگاه اقتصاد محور همه چیز را ابتدا به پول تبدیل کرده و سپس دربارهی آن حرف میزند. در این نگاه که امروزه حاکم است، ما همه چیز را از جنس پول میدانیم و با منافع اقتصادی میسنجیم. حاضر میشویم یک جامعهی محلی از هم بپاشد و در مقابل آن صنعتی با ایجاد اشتغال ۲۰۰ هزار شغل ایجاد شود، کدام ارزندهتر است؟ نمیتوان مقایسه کرد. نمیگویم نمیشود انتخاب کرد اما اینکه آن را تبدیل به معیار عینی کنید و بعد انتخاب کنید غیرممکن است. شما درمیان دنیای ارزشها دست به انتخاب زدهاید!
لازم است به مسئولین گوشزد کنیم که محیط زیست و جامعه قابل سنجش با پول نیست. ببینید برای ایجاد چندین شغل با زیستگاههای خاکی و آبی چه میشود. بر سر کوه و جنگل چه میآید. چرا اقتصاد زندگی و سیاست زندگی برای ما مهم نیست؟ اولویت را به زندگی بدهیم یا اقتصاد؟ در نظر من اولویت با زندگی است. عامهی مردم که دغدغهی شکم و گرسنگی دارند، محق هستند که اولویت را به اقتصاد و نان بدهند. ولی نخبگان که تا اندازهای تأمین هستند، باید زندگی را در اولویت بدانند.
در نهایت پیشنهادات من به شرح زیر است:
نکتهی تکمیلی در ادامهی صحبتهای دکتر خانیکی بحث مذاکرات آبی در خارج از کشور و بسیاری از کشورهای پیشرفته است که اکنون بهعنوان رشتهی دانشگاهی وجود دارد و یکی از غفلتهای کشور ماست. مسئلهی افزایش جمعیت و امنیت غذایی نیز بحثی بسیار پیچیده و طولانی است و ما لزوماً نمیتوانیم افزایش جمعیت را عامل بحران آب بدانیم. اما و اگرهای بسیاری در این زمینه وجود دارد و سالهای سال است که این مسئله در دنیا مورد واکاوی قرار دارد. من آن را نه رد میکنم و نه تأیید. درمورد بحث الگوبرداری از طرحهای موفق نیز باید ذکر کنم اگر یک طرح منابع آبی در شمال هلند موفق باشد، هیچ تضمینی نیست که آن طرح در جنوب هلند نیز موفق عمل کند. زیرا ساختارهای اجتماعی و اقتصادی متفاوت است. اگر شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی متفاوت باشد، الگوبرداری جوابگو نیست. من استفاده از الگوهای موفق دنیا را نفی کنم، ولی لزوما آن را در معنای کپی برداری موفق نمیدانم.
نکتهی دیگر نقش فوقالعاده پررنگ جنبشها و حرکتهای اجتماعی و نهادهای مدنی در دیپلماسی آب است. یکی از مهمترین معضلات کنونی ما تعامل با افغانستان است. در کشور ما نگاه مثبت و درستی بین فضای عمومی نسبت به اقوام افغانستانی وجود ندارد. این نگاه ناپسند نژادپرستانه بین ما و جامعه ایرانی یکی از بزرگترین ضربهها را به دیپلماسی آب کشور ما میزند. پاکستان در ایجاد ناامنیهای اقتصادی و تروریسم، هزینههای بسیاری برای افغانستان ایجاد میکند درحالیکه اقدامات ایران همیشه برای افغانستان مثبت بوده. هند در افغانستان و در حوزهی دیپلماسی آب نفوذ زیادی دارد اما کمکهایی که هند به افغانستان میکند درمقابل کمکهایی که ایران به آن میکند هیچ است. اما چرا تقریبا تمام اقدامات ما در قبال افغانستان همیشه نتیجهی معکوس داده و میدهد؟ یکی از بزرگترین عوامل آن، همین دیدگاه منفی است. لذا اگر میخواهیم به امنیت آبی شرق کشور کمک کنیم، لازم است روی این بحث کار کنیم. ما پیشنهاد دادهایم کارگاهی برای رسانهها و جوامع مدنی با عنوان کارگاههای دیپلماسی آب برگزار شود و به این بپردازیم که چگونه میتوان از دیپلماسی رسانه به نفع دیپلماسی آب استفاده کرد. این موضوع را در آن کارگاه واکاوی خواهیم کرد.
سوال دیگری که مطرح شده است آنست که امنیتی کردن مسئلهی آب به چه معناست؟ به این نمونه توجه کنید. اکنون در کشور، یک پروژه انتقال آب ملی داریم که همزمان هم درحال اجرا و هم در حال مطالعه است. در جلسات متعددی اعلام کردهایم که این پروژه، گذشته از ابعاد منفی زیست محیطی شدید، تبعات جدی سیاسی و اجتماعی و هیدروپلیتیکی برای کشور دارد. اساتید حاضر اشارات بسیاری به طرحهای مشارکتمحور و لزوم مشارکتهای مردمی در جلسه مطرح کردند اما جالب است که پس از صحبتها و هشدارهای متعدد در خصوص این پروژه، در نهایت کارفرمای محترم این پروژه نامهای به مشاور نوشته که گزارشی با عنوان بررسی مقابله با تهدیدات مردم محور در پروژهی انتقال آب مذکور تهیه شود!!!. اینجاست که مشخص میشود تفاوت میان مشارکت مردم و تهدیدات مردم محور کجاست. بین ابعاد امنیتی آب و نگاه امنیتی به مسایل آب چه تفاوتهایی وجود دارد.
خلاصه و صحبت پایانی بنده آنکه درخصوص رویکردهای نو در مدیریت آب به زبان غیرتخصصی و بسیار ساده، عقیدهی من بر این است که اگر ما چهار زیرسیستم ذکر شده را بهطور رسمی در کنار هم و با مرز یکسان بپذیریم، میتوان رویکردهای نوینی در آینده در این خصوص ایجاد کرد.
جمعیت، شهرنشینی، فناوری و موازنهی بین انرژی و غذا و آب همگی از پیشرانهای توسعه هستند که سیاستگذاری ناصحیح در مورد آن ها منجر به خطرات جبران ناپذیری است و از اینرو لازم است درمورد آنها در نظام جدیدی گفتگو کنیم تا منجر به دامن زدن به تقاضای اضافی نشود. براین اساس رویکردهای نو به این میپردازند که برای ایجاد نیروی پشتیبانی اجتماعی از تغییرات و دگرگونی در تصمیمیات جدید برای توسعه کشور، این موضوعات را از پشت درهای بسته بیرون آوریم و در نظام جدیدی مطرح کنیم که دولتمحور نباشد. این موضوع اصلی ما در دغدغههای مدیریت توسعه است.
ایجاد درک مشترک از مفاهیم و اصلاح نظام بینشی و توزیع منافع نیز مسئلهی بسیار مهمی در مسیر دگرگونی نظام حکمرانی آب است. ورود زودهنگام به قاعدهگزاری های جدید بدون توجه و پرداختن به این مسائل خطاست و به دادن آدرس های نادرستی منجر می شود. در ضمن، در جلسهی امروز مسئلهی آب فراتر از بحثهای صرفهجویی فردی مطرح شد و این نکتهی جدید ومثبتی در طرح رویکردهای مدیریتی به آب بود.
اخبار مرتبط: