هشتمین جلسه سخنرانی انجمن جامعه‏ شناسی ایران ـ شاخه خراسان با سخنرانی مسعود سعیدی در فروردین ماه سال جاری در تالار فردوسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دکتر شریعتی با عنوان ذهن سکولار و جامعه غیرسکولار برگزار شد. در زیر چکیده‏ای از آن را ملاحظه می‏کنید.

واژه Secular صفتی است با ریشه فرانسوی و نیز لاتینی که مهمترین معنای لغوی آن دنیایی، مادی، زمامند و زودگذر است. سکولاریزاسیون فرآیند سکولار شدن، و بالاخره سکولاریسم، ایده و گرایش به سکولار کردن است.

پیتربرگر سکولاریزاسیون را جریانی میداند که از طریق آن بخشهایی از جامعه و فرهنگ از اقتدار نهادها و سمبولهای دینی خارج میشوند. بریان ویلسون آن را فرآیندی تعریف میکند که در آن نهادها، تفکرات و آداب دینی اهمیت اجتماعی خویش را از دست میدهند.

کارل دوبلار معتقد است سکولارسازی دارای سه بعد است: 1ـ لاییک شدن در سطح کلان که همان تفکیک و تمایز ساختاری و کارکردی نهادها و مؤسسهها است (مثلاً جدایی دین از حکومت). 2ـ تعهد و التزام دینی شخصی مربوط به رفتار فردی 3ـ تغییر و تحول در خود دین.

بعد فرهنگی سکولاریزاسیون در کلام برگر و بعد دوم در کلام دوبلار بیانگر یک چیز از دو نگاه مختلفند و سکولار شدن ذهن را مرتبط با همین بعد شرح میدهیم. سکولاریزاسیون در این نگاه یعنی انحصار توجه به عالم مادیات و زمانیات و قطع نظر از غیر آن (مبدأ و معاد). قطع نظر از مبدأ و معاد که در افراد مختلف به میزان متفاوت است و حتی با وجود اعتقاد به مبدأ و معاد نیز ممکن میباشد منشأ خصوصیات روانی ـ فرهنگی خاصی است از قبیل:

ـ اندیشه و شیوه تبیین سکولار: تبیین پدیده های طبیعی و اجتماعی و تجارب و حوادث زندگی بدون دخالت عوامل ماوراء طبیعی و تصور استقلال و اتکای به خود برای این عالم (روند راز زدایی شناختها و عقلانی شدن که محصول نهایی آن علم تجربی است).

ـ انگیزه سکولار" انجام عمل نه برای خدا و رضای او بلکه برای اینکه محاسبات عقلی آن عمل را توصیه میکند (عقلانیت عملی و رسمی در بیان وبر).

ـ آرمان سکولار: سعادت دنیوی از طریق اعمال و برنامهریزی بشری و قطع نظر از سعادت اخروی.

سکولاریسم فرهنگی وجه مشترک اکثر ایسمهایی است که بعد از رنسانس در غرب به وجود آمد مثل اومانیسم، لیبرالیسم، ناتورالیسم در هنر، ناسیونالیسم، راسیونالیسم و حتی دمکراسی.

اگر به تفاوتهای دنیای قدیم و عصر جدید نظری بیاندازیم، بهتر میتوانیم روند سکولار شدن فرهنگ و ذهن آدمیان را حس کنیم. برخی از مهمترین این تفاوتها عبارتند از تفاوت در شیوه نگاه کردن به دنیا، تفاوت در دغدغه تکلیف یا حق، تفاوت در نسبت دنیا و آخرت، تفاوت در هنر.

یک عامل مهم و عمومی در پیدایش و رشد سکولاریسم فرهنگی، رشد روحیه علمی است. علم تجربی از آغاز پیدایش، هدف خود را، ترقی، تسلط بر طبیعت، بهبود زندگی و رفاه مادی و قدرت قرارداد و برای اینکه در این هدف خود با کفایت و موفق باشد ناچار است حوزه بررسی خود را محدود کند. برای بررسی یک متغیر وابسته نمیتواند تأثیر هر آنچه احتمال اثر دارد را به آزمون بگذارد، به ناچار تصمیم به صرف نظر کردن از برخی متغیرهای مستقل میگیرد. علاوه بر این با روش علم که تجربه و حس است نمیتوان اموری را که به چنگ تجربه نمی آیند آزمون کرد. بنابراین قطع نظر کردن علم از برخی عوامل و متغیرهای احتمالی تنها یک تصمیم عملی ناشی از محدودیتهای روش شناختی است نه یک نظریه علمی. اینکه علم برای پیشبرد آزمایشهای خود و رسیدن به اهداف علمی مورد نظر، از عوامل ماورائی صرفنظر میکند (راز زدایی شناختها و عقلانی شدن در بیان وبر) از همین مقوله است، هیچ نظریه علمی وجود ندارد که بگوید: ماورائی نیست و در امور این عالم دخالت ندارد.

این روحیه علمی با چنین تصمیمی در عمل به طور عادی در نوع افراد منشأ سکولار شدن ذهن فرد میشود گرچه لازمه قطع نظر عملی از ماوراء به جهت محدودیت و برای یک هدف خاص، قطع نظر از ماوراء در همه شؤون زندگی نیست.

یکی از بزرگترین پیامدهای سکولاریزاسیون فرهنگی سست شدن پایه های اخلاق انسانی است.