202دفتر استانی کردستان انجمن جامعه‌شناسی ایران در سال جاری نشستی را در دانشگاه پیام نور شهر سقز با موضوع بررسی حوزه مـطالعات فرهنگی برگزار کرد. در این نشست دکتر مسعود بیننده، دکترای جامعه‌شناسی و سردبیر فصلنامه زریبار، در مورد خاستگاه‌ها و تحولات نظری و همچنین روش‌شناسی این حوزه به ایراد سخنرانی پرداخت.

وی با بیان اینکه تلقی‌های مختلفی در مورد چیستی مطالعات فرهنگی وجود دارد به بین‌رشته‌ای بودن این عرصه اشاره نموده و تقابل‌ها و اختلاف‌های نظری و روش‌شناختی این حوزه با سایر رشته‌ها را مورد بررسی قرار داد و گفت: فردریک جیمسون ظهور مطالعات فرهنگی را در ارتباط با بیان نارضایتی از سایر رشته‌ها و نشان دادن محدودیت‌های آن‌ها برمی‌شمارد. بین‌رشته‌ای و فرا رشته‌ای بودن این حوزه آنرا در ارتباط با عرصه‌ وسیعی از سنت‌های فکری و رشته‌های دانشگاهی قرار می‌دهد و باعث می‌شود که نوعی گفتگو با دیگر عرصه‌ها ایجاد شود. همچنین کسانی همچون استوارت هال بر مداخله سیاسی مطالعات فرهنگی در سایر رشته‌های دانشگاهی تأکید می‌نمایند و به واسازی ادعای فراغت از ارزش نحله‌های پوزیویستی می‌پردازند. به تعبیر هال جنبه انتقادی مطالعات فرهنگی از مهمترین ویژگی‌های بارز این حوزه به شمار می‌آید که توانایی مخاطبان را در مقاومت در برابر انواع متن‌ها و رمزگذاری‌های آن‌ها نشان می‌دهد.

نظریه فرهنگی متیو آرنولد، لیویس و الیوت که تعریف ایدئالیستی و والاگرانه از فرهنگ ارائه داده و آن را در مقابل ابتذال فرهنگ عامیانه قرار می‌دهد به عنوان یکی از مهمترین خاستگاه‌های مطالعات فرهنگی، تلاش می‌کند فرهنگ‌های اصیل و ارزشمند نخبگان را از هجوم و ویرانگری توده‌ای شدن نجات دهد. آرنولد در کتاب "فرهنگ و آنارشی"، تعبیر آنارشی را برای فرهنگ" توده‌های بی‌فرهنگ و بی‌نوا" به کار می‌برد و وظیفه فرهنگ والا را کنترل و زدودن این فرهنگ منحط برمی‌شمارد. این نوع رویکرد بدبینانه به فرهنگ عامه که به لیویسیسم مشهور شد معتقد بود که فرهنگ تحت رسانه‌ها و تکنولوژی‌های نوین به سمت انحطاط گراییده است. نظریه فرهنگی در بریتانیا با چرخش جدیدی در کارهای ریموند ویلیامز و ریچارد هوگارت نسبت به فرهنگ عامه رویکرد نوینی را ایجاد نمود که به مطالعات فرهنگی مشهور شد. به تعبیر ویلیامز بر خلاف آرنولد، فرهنگ نه "بیان بهترین اندیشه‌ها درباره‌ بهترین چیزها" بلکه امری معمولی و شیوه‌ کلی زندگی است. ویلیامز با تلفیق دو جریان ایدئالیستی و ماتریالیستی درباره‌ فرهنگ، ایده‌ ماتریالیسم فرهنگی(Cultural Materialism) را مطرح نمود. منطق تحلیلی ماتریالیسم فرهنگی از متن مرکززدایی نموده و آن را در فرایند تولید و بازتولید و مصرف قرار داده و همچنین با مرکززدایی از ادبیات آن را در چهارچوب فرهنگ و مطالعات فرهنگی قرار داد. ویلیامز و هوگارت با تفاوت‌گذاری بین "فرهنگ عامه پسند")(Popular Cultureو "فرهنگ توده‌وار")(Mass Cultureسعی نمودند عناصرخلاق و ارزشمند فرهنگ عامه را از ابتذال توده‌ای شدن رهایی بخشند. ویلیامز در کتاب "انقلاب طولانی" اشکال جدید ارتباطی را دارای پتانسیل‌هایی برای حفظ ارتباطات دموکراتیک برشمرد و از تکنولوژی‌های صوتی- تصویری به عنوان ابزار جدید انقلاب طولانی به سوی دمکراسی مشارکتی و آموختنی یاد کرد. ریچارد هوگارت نیز در کتاب "کاربردهای سواد"، صور قدیمی فرهنگ طبقه‌ کارگر انگلیس را که رو به زوال بود ستود. این افراد مطالعات فرهنگی را از بدبینی لیویسیستی نجات داده و همچنین توانستند سوسیالیسم بریتانیایی را از گرایش‌های نخبه‌گرایانه آن رهایی بخشند.

سخنران این نشست در بخش‌هایی دیگر از سخنانش به انتقادات وارده بر ریموند ویلیامز و ایده‌ ماتریالیسم فرهنگی اشاره نمود که از طرف نسل بعدی مطالعات فرهنگی مطرح شده بود. او افزود: استوارت هال که بعد از هوگارت مسئولیت مرکز مطالعات فرهنگی معاصر بیرمنگام را بر عهده گرفت از منظر ساختارگرایی، فرهنگ‌گرایی تجربی ویلیامز را مورد انتقاد قرار داد و تلاش نمود بین فرهنگ‌گرایی و ساختارگرایی گفتگو و تعادل ایجاد کند. از طرف دیگر تری ایگلتون به ذهنی کردن زیاده از حد در کارهای ویلیامز که ساختار را به تجربه تقلیل می‌داد انتقاد وارد نمود.

وی خاطر نشان کرد: مطالعات فرهنگی تحت تأثیر چرخش‌های زبانی و نوآوری‌های نظری در عرصه‌های ساختارگرایی، پساساختارگرایی، نظریه‌های گفتمان و همچنین چرخش مهم نشانه‌شناختی-فوکویی توانست نوآوری‌های اساسی در روش‌شناسی و چهارچوب‌های نظری خود ایجاد نماید. استوارت هال توانست ایده هژمونی گرامشی را با واسطه‌ قرائت‌های گفتمانی لاکلاو و موفه به مطالعات فرهنگی وارد نماید و چرخش گفتمانی را در این عرصه به جلو پیش ببرد. هال البته نسبت به متنی کردن (Textualizing)و گفتمانی‌کردن امر اجتماعی بدبین بود و معتقد بود که نظریه گفتمان فراگیر لاکلاو و موفه که همه‌ چیز را گفتمانی می‌داند جایی برای امر اجتماعی و خطوط ساخت‌دهنده باقی نمی‌گذارد. به تعبیر هال " فقط هژمونی نیست که معنای امر اجتماعی را تثبیت می‌کند بلکه امر اجتماعی نیز معنای هژمونیک را شکل می‌دهد". هال زندگی اجتماعی را متضمن برخی ویژگی‌های سازمانی می‌دانست که به تعبیر او نمی‌توان آنها را به گفتمان فروکاست. به گفته‌ هال فرهنگ همچون بخشی از کلیت اجتماعی عمل می‌کند و لذا نباید با حل همه چیز در گفتمان به انحلال گفتمانی (Discursive Dissolution)دچار شد. هال با بیان امکان مقاومت در زندگی روزمره به ارائه‌ مدل " رمزگذاری و رمزگشایی" در گفتمان تلویزیون می‌پردازد و گردش معنا را در گفتمان تلویزیون در سه برهه(Moment) بررسی می‌نماید. در برهه‌ اول که رمزگذاریست(Encoding) معنای مرجح(Preferred Meaning ) یا ایدئولوژی تولیدکنندگان مسلط است. در برهه‌ دوم قواعد صوری گفتمان و در برهه‌ سوم که‌ رمزگشایی(Decoding) است انواع دیگر گفتمان‌ها دخالت می‌نمایند. مخاطبان در برهه‌ سوم پیام رمزگذاری شده را بر اساس گفتمان‌های در دسترس رمزگشایی می‌نمایند و به نوعی به تولید در برهه‌ مصرف دست می‌زنند(Audiences as a Producers). مخاطبان یا معنای مرجح متن را کاملا می‌پذیرند، یا به گفتگو و مصالحه با آن اقدام می‌کنند و یا کاملا در برابر آن مقاومت می‌کنند. در هر صورت مخاطب فعال است و بر اساس گفتمان‌های در دسترس و زمینه‌های اجتماعی به برساخت و تولید متن در حین مصرف دست می‌زند.

دکتر بیننده با اشاره به دیدگاه‌های متأخر مطالعات فرهنگی، مناقشات نظری آن‌ها را مورد بررسی قرار داد و در این زمینه به توضیح دیدگاه‌های میشل دوسرتو، جان فیسک، تونی بنت و دیوید مورلی پرداخت و گفت: میشل دوسرتو با شعار "مردم باید با آنچه دارند سرکنند"(Making do with…)، حوزه‌ زندگی روزمره را محل اعمال تاکتیک‌هایی از قبیل Trickery , Adaptation, manipulation از طرف مردم می‌داند. طبقات مسلط مکان‌هایی را برای کنترل و اعمال سلطه خود بر کالاها، سرمایه و دیگران در اختیار دارند و مردمی که توانایی مالکیت و براندازی این مکان‌ها را ندارند با تاکتیک‌هایی وابسته به زمان این مکان‌ها را به طور موقت به تصرف خود درمی‌آورند و آن‌ها را به فضای خودشان تبدیل می‌کنند. پرسه‌زدن در خیابان، قدم زدن در مراکز خرید، صحبت کردن، خواندن و آشپزی‌کردن به عنوان کردارهای زندگی روزمره ، تاکتیک‌هایی شاعرانه و خلاقانه به شمار می‌آیند که نماد مقاومت در برابر سلطه‌ مکان‌ها و و پیروزی بر مکانیسمهای نهادی (Proper) از طریق زمان‌بندی کردن (Timing) می‌باشند.

سخنران این جلسه با طرح دیدگاه‌های تونی بنت در باب سیاست فرهنگی که متأثر از مفهوم حکومت ذهنی(Governmentality) فوکو می‌باشد رویکرد مصلحت‌گرایانه و غیرانتقادی او را مورد انتقاد قرار داد و افزود: چنین رویکردی با موضع انتقادی مطالعات فرهنگی سازگار نیست و به انحلال کامل مطالعات فرهنگی در پروژه‌ مهندسی فرهنگی و خدمت‌گذاری دولتی می‌انجامد. وی در پایان با اشاره به تقابل‌های مطرح شده بین جامعه‌شناسی و مطالعات فرهنگی منازعات این عرصه را مورد بررسی قرار داد و بر تعامل و نه تضاد آشتی‌ناپذیر این دو عرصه تاکید کرد.

این نشست با پرسش و پاسخ میان حضار خاتمه یافت.