همایش "یاد استاد" به منظور گرامیداشت یاد و خاطره دکتر سیدمحمدامین قانعی راد جامعهشناس فقید برجسته، به همراه پخش مستند زندگی وی، به همت دانشکده علوم اجتماعی و دفتر انجمن جامعهشناسی ایران در دانشگاه یزد و با حضور خانواده آن مرحوم و جمعی از اعضای هیات علمی و دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه یزد در تالار دکتر جزیرهای روز دوشنبه 21 آبان 97 برگزار شد.
در ابتدای این مراسم دکتر سید محسن موسوی، مدیر دفتر دانشگاهی یزذ انجمن جامعه شناسی ایران، در سخنان کوتاهی، ضمن خیر مقدم به حاضران و خانواده زنده یاد دکتر قانعی راد، به معرفی اجمالی شخصیت علمی و فرهنگی این استاد فقید پرداخت.
دکتر موسوی همچنین به نقش تاثیرگذار دکتر قانعی راد در رشد بینش جامعه شناسی در ایران اشاره کرد و نگرش انتقادی وی نسبت به بسیاری از روندهای نادرست در مواجهه با مسایل اجتماعی را از ویژگی های بارز ایشان برشمرد.
پس از وی علیرضا سلیمانی، تهیه کننده و کارگردان فیلم مستند «محمد امین» با اشاره به شرایط و دشواری های ساخت این مستند، از همکاری دکتر قانعی راد و خانواده ایشان در روند ساخت فیلم تقدیر و تشکر کرد. او در ادامه ضمن اعلام آمادگی برای اکران فیلم در دانشکده های علوم اجتماعی در سراسرکشور سخن گفت و ادامه داد: در حال برنامه ریزی برای نمایش فیلم مستند «محمدِ امین» در دانشکده های علوم اجتماعی هستیم. او ضمن تشکر از همت دفتر یزد انجمن جامعه شناسی ایران از پیشگامی در برگزاری این نشست و نمایش فیلم افزود: خوشحالم که اولین اکران دانشگاهی این فیلم در دانشگاه پر افتخار یزد و در جمع صمیمی شما برگزار می شود و مطمئنم اکران این فیلم در دانشکده های علوم اجتماعی کشور باعث ایجادانگیزه بیشتر و تقویت روحیه دانشجویان برای غلبه برمشکلات و رسیدن به موفقیت و تعالی علمی واجتماعی خواهد شد.
در ادامه، کتاب «سوم شخص مفرد» که روایتی از همراهی و تجربه فیلم ساز با دکتر سیدمحمد امین قانعی راد در روند ساخت این مستند در روزهای فیلم برداری است به میهمانان اهدا شد. در این کتاب که توسط انتشارات پژوهشکده مطالعات اجتماعی وفرهنگی و باهمکاری انجمن جامعه شناسی ایران منتشر گردیده است تعدادی از اساتید، جامعه شناسان و همچنین فرزندان دکتر قانعی راد نوشته هایی را در خصوص اهمیت مستند نگاری منتشر کرده اند.
در ادامه این مراسم و پس از اکران مستند، دکتر مسعود حاجیزاده میمندی، عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه یزد با گرامی داشت یاد دکتر قانعیراد و خیر مقدم به خانواده وی، خاطراتی از این همکلاسی، همکار و دوست خود بیان کرد. وی افزود:سه دهه با دکتر قانعیراد تجربه زیسته دارم که شروع آن به تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد جامعه شناسی در دانشکده علوم اجتماعی در منطقه بهارستان بر میگردد. دکتر قانعیراد از سال ۶۷ در مقطع کارشناسی ارشد و در سال ۷۰ در دوره دکترای تخصصی در بین دانشجویان، سرآمد و شاگرد برتر و در زمان ارائههای کلاسی، از جدیترین ، منسجمترین و مسلطترین دانشجویان و مورد اعتماد استادان بود.
دکتر حاجیزاده میمندی با اشاره به کنشگری دکتر قانعیراد در صحنههای اجتماعی و علمی و تأثیر وی بر جامعه شناسی ایران گفت: وی بسیار با شهامت و شجاعت بود و با دید انتقادی هر آنچه را که به نظرش درست بود و باید گفته بشود، بدون تعارف و ملاحظههای رایج ابراز میکرد.
وی ادامه داد: این استاد فقید میتوانست یک مدیر در سطح عالی باشد و به سیاست گذاری در حوزه علم کمک کند اما نظام اجتماعی از توانمندیها و ظرفیتهای وی استفاده نکرد و اجحافهای متعددی هم در حق ایشان شد اما او با بزرگواری و مناعت طبع هیچ وقت گله و شکایتی نکرد و سعی کرد راه علم و انسانیت را بپیمایند.
دکتر ابوالفضل مرشدی هم با گرامیداشت یاد و خاطره استاد خویش و ضمن خیر مقدم به خانواده دکتر قانعی راد، با ذکر خاطره ای از نخستین آشنایی خود با ایدههای دکتر قانعیراد گفت: سال 1381 بود و تازه از مهندسی وارد مقطع ارشد رشته جامعه شناسی شده بودم و دنبال جامعه شناسان ایرانی می گشتم که بتوانم آنان را الگو و تکیه گاه خود قرار دهم. در همان حال که در میان مقاله ها و کتاب ها و از دانشجویان تحصیلات تکمیلی، نویسندگان برجسته و صاحبنظر جامعه شناسی را سراغ می گرفتم، با کتاب «جامعه شناسی رشد و افول علم در ایران» آشنا شدم و از آنجا که به تاریخ علم در ایران و اسلام علاقمند بودم، با اشتیاق مطالعه کتاب را آغاز نمودم. هر چه بیشتر کتاب را میخواندم بیشتر متوجه میشدم با کتابی غنی و نویسندهای مسلط به موضوع و دغدغه مند روبرو هستم. کتاب روی مبانی نظری محکم و منسجمی استوار بود و سرشار از داده های گسترده از تاریخ علم در ایران بود. کتاب هر چند ظاهری جذاب نداشت و حجم زیادش ممکن بود دانشجوی مبتدی را از ادامه خواندنش منصرف کند، اما در تفاوتی آشکار با بسیاری از کتاب های دیگر، فاقد پراکنده گویی بود و آشکار بود که برای کسب امتیاز و ارتقا نوشته نشده است. کتاب دارای ایده و ادعایی مرکزی و جسورانه بود و تمام بخش های کتاب زنجیره وار در خدمت پرورش این ایده بود. با خواندن کتاب متوجه شدم با جامعه شناسی باهمت و صاحبنظر روبرو هستم که پرسشی بزرگ در ذهن دارد و پروژة فکری خود را حول این پرسش سامان داده است. نویسنده کتاب کسی نبود جز "سید محمدامین قانعی راد".
وقتی ایشان را برای اولین بار در محل دفتر کارشان در ساختمان مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور ملاقات کردم، خود را با مردی بلندقامت، گرم، شوخ طبع، فروتن و خودساخته روبرو دیدم که به جامعه شناسی نه به مثابه شغل یا تفریح بلکه به مثابه زندگی و رسالت نگاه می کند. با اینکه دانشجوی تازه وارد و مبتدی در علوم اجتماعی بودم، با من برخوردی گرم و صمیمی داشت و با حوصله به صحبت های من گوش داد و دلایل آمدنم به جامعه شناسی را جویا شد. وقتی شنید از رشته مهندسی به جامعه شناسی آمدهام، با زبانی طنز و کنایه آمیز پرسید "آیا از نگاه مهندسی توبه هم کرده ای!؟" ابتدا متوجه منظورشان نشدم اما بعدها دریافتم که این سؤال از دغدغة ایشان نسبت به رواج نگاه مهندسی به علوم انسانی در ایران ناشی می شده است. این دیدار اولیه و برخورد بسیار گرم و همراه با احترام ایشان آغازی بود بر روابط پانزده سالة شاگرد و استادی من با ایشان. هر چه بیشتر با ایشان آشنا میشدم، بیشتر درمی یافتم که با انسانی شریف، آزاده، با اخلاق، پرمطالعه و یک استاد دانشگاه به معنای واقعی کلمه روبرو هستم و میتوانم با اطمینان به او تکیه و وی را الگوی خود قرار دهم.
وی افزود: دکتر قانعیراد برای دانشجویان به ویژه دانشجویان تحصیلات تکمیلی وقت میگذاشت و اجازه میداد دانشجو با او گفتگو و ابراز نظر کند زیرا معتقد بود که در فرایند گفتگو است که ایدهها شکل میگیرد و رشد و پرورش مییابند.
دکتر مرشدی با تأکید بر بینش جامعه شناختی دکتر قانعیراد افزود: وی به منطق علم جامعه شناسی مسلط بود و هرگاه مصاحبه ای میکرد یا مقاله یا یادداشتی مینوشت، میتوان مطمئن بود که نماینده شایسته و برجسته جامعه شناسی سخن گفته است.دکتر قانعیراد بر اجتماع علمی تأکید بسیاری داشت و عملکرد درخشان وی در انجمن جامعه شناسی مؤید این مطلب است. دکتر مرشدی در پایان اظهارامیدواری کرد که ما شاگردان ایشان بتوانیم در جهت تقویت اجتماع علمی علوم اجتماعی ایران و شکل دادن به سنت مستقل علوم اجتماعی ایران که یکی از دغدغه های اصلی استاد قانعی راد بود، بکوشیم.
عزیز قانعیراد، فرزند مرحوم دکتر قانعیراد هم در این نشست با اشاره به بیماری پدر و تشخیص دیرهنگام آن از سوی پزشکان گفت: پدرم بر مراقبت و سلامت اجتماعی معتقد بود و بر این نظر بود که نظام کلان سلامت باید علائم بیماریها را پررنگ کرده و ساز وکارهایی برای تشخیص زود هنگام آنها داشته باشد. در حالی که نظام پزشکی ما درمان محور است و بخش بزرگی از بودجه صرف واردات دارو و تجهیزات میشود و اقدامی برای پیشگیری بیماری انجام نمیشود که اتفاقاً هزینههای آن بسیار کمتر است.
وی افزود: نظرات دکتر قانعیراد در حوزه جامعه شناسی پزشکی را در دو بُعد بداخلاقی پزشکان و تجاری شدن پزشکی میتوان خلاصه کرد. در بُعد بداخلاقی، پزشکان حتی درباره بدن خودتان اطلاعات کافی به شما نمی دهند زیرا حفظ و انحصار اطلاعات، برای پزشکان نوعی اقتدار ایجاد کرده و به دلیل شأن کاذبی که برای خود قائل هستند، هر نوع تعامل با بیمار را کسر شأن میدانند و لذا ارتباط صحیحی با بیمار برقرار نمی کنند. اگرچه امروزه، به لطف گسترش آموزش عالی و غیره اطلاعات دیگر چندان انحصاری نیست.
وی ادامه داد: همچنین، علاوه بر جدایی گزینی مکانی پزشکان و دانشجویان پزشکی از جامعه و دانشجویان رشتههای دیگر که باعث کم رنگ شدن گفتگو بین پزشکان با سایرین شده است، استفاده افراطی از وسایل تکنولوژیکی هم موجب کم رنگ شدن ارتباط صحیح پزشک با بیمار میشود. وقتی بیماری به پزشک مراجعه میکند، روایت شخص از بدن خود اهمیتی ندارد، سکوت جاری است و فقط صدای ورق زدن نتیجه آزمایش و ام.آر.آی و نظایر آنها به گوش میرسد که این امر باعث تقلیل گفت و گو و اعتماد بین پزشک و بیمار میشود در حالی که در الگوی سنتی، پزشک به بالین بیمار میرفت و تجربه بیماری را از بیمار و اطرافیان جویا میشد.
عزیز قانعیراد ادامه داد: از دیدگاه دکتر قانعیراد بُعد تجاری شدن دانش پزشکی به دلیل گسترش دیوان سالاری پزشکی است که به صنعت پزشکی تبدیل شده و بودجههای هنگفتی را به خود اختصاص داده است زیرا گمان میشود تجاری سازی یک راه حل برای حذف بیماری هاست است اما به زودی به بنگاهی برای تولید ثروت تبدیل و از مسیر اصلی خود خارج و قواعد بازار بر آن حاکم میشود.