نشست علمی «تفاوت و تشابه جامعه‌­شناسی درمانی و مددکاری اجتماعی» روز دوشنبه به تاریخ 1401/8/2 در ساعت 21گروه جامعه شناسی انجمن جامعه شناسی ایران به صورت مجازی و بر بستر گوگل میت با حضور آقای ح.ا. تنهایی (مدیر گروه) و خانم‌ها فرشادی (دبیر)، شاه اسماعیلی ، رحمانی، کاظمی، مدنی، آقایان مسعودی، نجاری، خانم ویلیانی، یزدانی و علایی برگزار شد.

در این نشست یزدانی مطالب خود را با محوریت نگاه کلی به مهمترین نکات در جامعه شناسی درمانی ارائه کرد و گفت: ویژگی های جامعه شناسی درمانی بر این قرار است که اساسا و الزاما بر پایه علوم رفتاری استوار شده است (میان رشته ای ) و کمک به فرایند درمان از طریق ارزیابی کردن میزان درد یا مساله و تشخیص چگونگی مواجهه با مشکل ( استفاده از ظرفیت چند رشته ای بودن خود) و کمک به فرایند درمان تا اصلاح و بهبود مساله در میدان حضور داشته دارد. دیگر اینکه نگاه انسان گرایانه به مسائل داشته باشد یعنی اصلاح مساله بدون هیچ گرایش و تعصبی.

وی افزود: هشت اصل جامعه شناسی درمانی را می توان به صورت زیر خلاصه کرد:

1.نظریه اجتماعی برای استفاده عملی در راستای منافع مردم تفسیر و معنا می شود.

2.استفاده هر کس از نظریه و تاثیر آن با شیوه خود بازنگری انتقادی به شیوه تجربی است.( انتقاد و رصد مداوم نظریه با میدان عمل)

3.دیدگاه مفید و کارا نسبت به جامعه هدف داشتن.( نگاه انسان گرایانه)

4.هر سیستم اجتماعی بایستی درست فهمیده شود .

5.هر موقع اصلاح سیستم احساس شد باید مطرح شود.

6.در تشخیص و شناخت مساله اجتماعی و پیدا کردن راه حل باید خود مردم هم مشارکت داده شوند.

7.انتخاب و اجرای مناسب ترین شیوه برای روش پژوهش .

8.آفرینش و اجرای فرایندهای مداخله گرایانه.

به گفته یزدانی با استفاده از این مطالب بر همگرایی و نقاط مشترک بین جامعه شناسی درمانی و مددکار اجتماعی تاکید و این ارتباط مفصل شرح داده شد. ضمن اشاره به تاریخچه ی مددکاری اجتماعی بر نقش جامعه شناسان درمانی و اندیشمندان این حوزه بر پاگیری این رشته اشاره شد:

وی ادامه داد: به نظر می رسد که مددکاری اجتماعی یکی از خروجی های جامعه شناسی درمانی به عنوان یک مداخله در شرایط انقلاب صنعتی در اروپا و امریکا است.جامعه شناسان و اندیشمندان اجتماعی برای مسائلی مانند فقر، کودکان یتیم،و... نیاز به یک مداخله اجتماعی را احساس کردند و با فعالیت های نظیر تاسیس مراکز اسکان،(توئین بی هال/ هال هاوس و...) سعی کردند به افراد کمک شود به زندگی عادی برگردند.

و به مرور این مداخله نیاز به حرفه ای شدن پیدا کرد و مدارس خدمات اجتماعی تاسیس شد و...

آنچه که مددکاری اجتماعی انجام می دهد، آن چیزی نیست که جامعه شناسی درمانی انجام می دهد.هر چند که قرابتها و همگرایی فراوانی وجود دارد،بلکه مددکاری اجتماعی خروجی و یکی از مداخلات جامعه شناسی درمانی است.

بنابراین پرهیز از دوگانه انگاری و شباهت انگاری مطلق باید مد نظر باشد. اینکه گفته شود جامعه شناسی درمانی همان مددکاری اجتماعی است چه نتیجه ای خواهد داشت؟ پاسخ این است که دچار یک تقلیل گرایی مهم شده ایم که هم مانعی برای رشد و گسترش جامعه شناسی درمانی است. هم مددکاری اجتماعی نمی تواند از منافع جامعه شناسی درمانی به خوبی استفاده کند. و در این دو گانه انگاری نا مبارک : انسان و انسانیت در مفهوم عام که ارزش هر دو رشته است نادیده گرفته خواهد شد و البته متضرر و...

وی افزد: «انسان موجودی زیستی- روانی - اجتماعی است و نمی‌تواند به یکی از این سه بُعد فروکاسته شود. جامعه شناسی درمانی ، از مهارت های علمی-عملی مددکاران اجتماعی نمی تواند به خوبی در جهت کمک به جامعه هدف و حل مسائل اجتماعی منتفع شود. وقتی که هر دو رشته، چند رشته ای هستند.بحث از دوگانه انگاری منسوخ خواهد بود. در نهایت نقطه ی عزیمت جامعه شناسی درمانی به سوی اهداف فرا پارادایمی و اهداف انسانی است. از این رو در حد و مرزهای رشته ای به ویژه در علوم انسانی محدود نخواهد بود بلکه بر پرهیز از آن تاکید دارد.

یزدانی افزود : نقاط مشترک مهم میان جامعه شناسی درمانی و مددکاری اجتماعی : 1.عنصر مداخله گری است که باید دقت کرد که جامعه شناسی درمانی راه حل را ارائه میدهد اما در گروه و به صورت اشتراکی(عنصر سوم زیملی) کاربست پذیری از ارکان مهم در درمانی است که این مرحله در سایر پارادایم ها وجود ندارد. 2.فرا پارادایمی بودن (همه چیز برای انسان توسط انسان): ”درمانگر را به فراسوی پارادایم ها به هدف یگانگی انسان و انسان نزدیک میکند، هدفی که در فلسفه ی اجتماعی مارکسی و پرگمتیستی مشترک است . نوعی ترکیب یا تلفیق یا فرانظریه انسانی است ، همه چیز برای انسان و توسط انسان“ با تاکید بر این دو نقطه ی مشترک مهم آنچه مورد نظر است و البته بسیار مهم در جهت پیشبرد اهداف هر دو رشته حرکت به سوی این نیک پیوند علمی است ،تا خلا ها و کاستی های این حوزه پوشش داده شود، با توجه به اینکه غنای تئوریک و روش شناختی در مددکاری به نسبت جامعه شناسی قوی نیست و این کاملا طبیعی است .چرا که مددکاری بیشتر به سمت و سوی بازوی اجرایی شدن سوق پیدا کرده است، در این دو حوزه یعنی مباحث تئوری و روش شناختی جامعه شناسی درمانی بتواند به مددکاری اجتماعی کمک نماید و گسست میان علم و عمل در این حوزه از مرتفع گردد.