عدم پذیرش اشتباه از سوی مسئولین به اعتراضات دامن زد
در زبان جامعهشناسی سیاسی، جنبش اجتماعی، سازمان یافته و اقدامی طراحی شده از سوی مخالفین، منتقدین و ناراضیان است. معتقدم جنس اعتراضاتی که با آن روبرو هستیم از این جنس نیست.
یک واژه دیگر در زبان جامعه شناسی وجود دارد تحت عنوان رفتار جمعی که واکنش مردم نسبت به عوامل ناراضی و عصبانی کننده است. به نظر میرسد ماهیت آنچه که با آن مواجه هستیم بیشتر از این جنس است.
در این ارتباط نظریهای وجود دارد که کل پروسه یک جنبش رفتار جمعی را طی چنین مرحله توضیح میدهد که سرانجام آن به چه چیزی منتهی میشود. اولین بحث وجود تعارضات ساختاری و وجود تنشها و شکافهای اجتماعی قومی و مذهبی زمینه ساز این رفتار جمعی است که در همه جوامع مختلف این متغیر وجود دارد.
عامل دوم وجود فشار ساختاری است که در واقع عوامل فعال کننده تعارضات ساختاری است که آنچه را که به طور طبیعی در واقعیت جامعه وجود دارد و غیر فعال است را به نوعی فعال میکند. سومین بحث این است که در این تنش ساختاری لزوما همه افراد جامعه به یک اندازه حس ملموس نسبت به آن را ممکن است نداشته باشند.
چهارمین عامل وقوع عوامل شتابزا است. یعنی با اینکه باور عمومی امر ذهنی است اما در عین حال این امر ذهنی یک جرقه هایی میخواهد که خیلی ملموس این مشکل را نشان بدهد و هیجانات عاطفی انسانها را نسبت به موضوع تنش زا بر انگیزد.
مرحله پنجم بسیج برای کنش است. یعنی زمانیکه این عامل شتابزا وارد میشود و هیجانات به صحنه میآید این پدیده رفتار جمعی که به یک معنا خودجوش ظاهر شده معمولا نیروهایی سعی میکنند وارد شوند و این را مدیریت کنند تا این حرکت را به سمت و سوی منافع و مقاصد خودشان ببرند و از آن بهره برداری کنند.
مرحله ششم نظام کنترل اجتماعی است که مدیریت جامعه و مدیرت حاکم بر جامعه چگونه با این پدیده روبرو میشود و سعی میکند این هیجان و رفتار جمعی را مهار کند و از وقوع نابسامانیهای ویرانگر جلوگیری کند.
در بحث تعارضات ساختاری پنج شکاف واقعی در جامعه داریم. شکاف عمده بین سنت و مدرن. در جامعه ما بسیاری از افراد بین این دو در نوسان هستند.
شکافهای بعدی شکاف مذهبی و قومی است. شکاف بعدی طبقاتی و منطقهای است که به عنوان مثال برخی مناطق کشور توسعه یافتگیشان نسبت به مناطق دیگر بسیار متفاوت است. اما اینها را میتوان به گونهای مدیریت کرد که تنش ایجاد نکنند.
در ادامه به پارامترهایی که این تعارضات ساختاری ما را به مرز تنش نزدیک میکند اشاره خواهم کرد. یکی تاکید بر اداره جامعه بر اساس ارزشهای مذهب سنتی است و دومی تاکید بر شیعه گرایی افراطی و مناسک گرایی شیعی و برخورد صوری با وحدت شیعه و سنی است.
از سوی دیگر فسادهای اقتصادی گسترده و بزرگنمایی از اختلاسها و رانتها که مطرح میشود و هیچ رسیدگی جدی در این خصوص انجام نخواهد شد. اینها طی یک پروسهای تبدیل به باور عمومی برای بسیاری از افراد میشود که مهمترین پارامتر آن پایان امید به اصلاح طلبی و تغییر از طریق صندوق رای است. انتخابات ۹۸ و ۱۴۰۰ پایان دوره امید بستن به پیگیری مطالبات ناراضیان از طریق انتخابات بود.
همچنین، با قطع امید از برجام و گسترش نابسامانیها، کم کم امیدها کم شد و تورم ناشی از جراحی اقتصادی و از سوی دیگر تشدید فشار بر طرح حجاب و عفاف و امضا و ابلاغ مصوبه قبلی شورای انقلاب از دیگر مسائل در بعد اجتماعی بود.
در این شرایط، جلوههای نمادین فوت مهسا امینی هیجان اجتماعی را بالا برد. سه عنصر در بالا بردن هیجان اجتماعی نسبت به این موضوع تاثیر گذار بود یکی اینکه دختر کرد و مسافر تهران بود و این فرد در جمع خانوادگی بود و لباسی بر تن داشت که زننده نبود.
از سوی دیگر عدم پذیرش اشتباه از سوی مسئولین به این موضوع دامن زد و مردم نسبت به رسیدگیها کاملا بیاعتماد شده اند.
سوابق متعددی وجود دارد که تمامی وعدههای رسیدگی سرانجام اقناع کننده نداشته است و در بیشتر مواقع عدم رسیدگی به این دلیل بوده که عاملین واقعه جزو نیروهای خودی بوده اند.
منبع: https://modaresinpress.ir/political/2838/