علوم اجتماعی ایران اگر میخواهد جدی باشد باید به همان مسایلی بیاندیشد که جامعه شناسان بنیانگذار و  کلاسیک می اندیشیدند 

 به گفته ارسطو عظمت و شرافت یک علم به شرافت موضوع و عظمت مسایل آن است .او الاهیات را که موضوع و مساله آن خداوند است به حق اشرف و اعظم علوم می دانست.

اما اینک علم دیگری نیز هست که شایسته است به لحاظ موضوع و مسائل مهم اش علمی جدی و شایسته مطالعه و کار فکری تلقی شود :
"علم جامعه و علم انسان اجتماعی و علوم اجتماعی"

علوم اجتماعی در نزد بنیانگذاران از اسپنسر و کنت پیش کسوت تا مارکس رادیکال و دورکیم اجتماع گرا و وبر لیبرال  و زیمل سوسیالیست و پارتوی آریستوکرات به یک علم جدی برای مطالعه جامعه و انسان اجتماعی و تامل در باره مسایل اجتماعی مرتبط با سرشت و سرنوشت اجتماعی فرد در جامعه سنتی و مدرن تبدیل شد.

تامل جدی این جامعه شناسان موجب شد در طی  دو دهه  آخر  سده ۱۹ و  دو دهه اول سده ۲۰ میلادی جامعه شناسی های  مهم و جدی با مضمون های جدی و مسایل مهم شکل بگیرند ????

از جمله : جامعه شناسی سیاسی - حقوقی و اقتصادسیاسی
( با مسایلی مهم و بنیانی و همیشگی چون: شهروندی و حقوق بشر؛ عدالت و برابری ؛ آزادی اندیشه و دموکراسی ؛ سلطه و سرکوب و دیکتاتوری؛ تبعیض و محرومیت و فقر و فلاکت ؛ پیشرفت و توسعه و توسعه نیافتگی ؛ سرمایه‌داری و عقلانیت ؛ انقلاب ها و جنبشها و شورشها و...)
/ جامعه شناسی های علم و شناخت
( با مسایلی چون ایدئولوژی و اتوپیا ؛ نزاع  شناختهای علمی  فلسفی  عرفانی  هنر ی مذهبی ؛ شناخت شناسی های سنتی و مدرن ؛ علم گرایی و علم ستیزی ؛ اجتماعی شدن نهاد علم؛ علمی شدن دین و دینی شدن علم و....)
/ جامعه شناسی دین
( با مسایل مهمی چون دین گرایی و سکولاریزم؛ امر اجتماعی دینی و امر دینی اجتماعی؛ انسان اجتماعی دینورز؛ انسان دینی جامعه پذیر؛ مادی گرایی و معنویت گرایی؛ جنبشهای دینی جدید ؛ پیامبران انقلابی و روحانیون محافظه کار ؛ پیامبران اخلاقی و الگو ؛  نزاع علم و دین و...)
/ جامعه شناسی های تاریخی و  عمومی
( با مسایلی چون تکوین تاریخی اجتماع گمیشنافتی  عاطفی سنتی پیشامدرن و جامعه گزلشافتی عقلانی  مدرن ؛ سیر تاریخی تحولات فرهنگی کلان و تغییرات اجتماعی خرد ؛  تکوین فرد و جامعه؛ اجتماعی شدن و فرهنگ پذیری و جامعه پذیری؛ کنترل اجتماعی و انحرافات اجتماعی و آسیب‌های اجتماعی؛ فرهنگ و خرده فرهنگ ها ؛ نهادهای اجتماعی؛ قشربندی اجتماعی و طبقات اجتماعی؛ منزلت و نقش و  پایگاه اجتماعی ؛ تخصصی شدن و تقسیم اجتماعی کار ؛ نظم و پیشرفت و...)

روی هم جامعه شناسان کلاسیک که منطقا  باید آنانرا بخاطر ذهن دایره المعارفی شان و نیز  تسلط شان بر علم اقتصاد و حقوق و سیاست و تاریخ و سپس فلسفه و فرهنگ و بهره گیری از همه این علوم و دانشها در یک پیکره واحد به نام *جامعه شناسی*
دانشمند اجتماعی و عالم علوم اجتماعی نام  نهاد ، هم مبانی تامل در علوم اجتماعی را فراهم ساختند و هم مسایل و مضمون های حقیقی و  واقعی و اصلی آن را مشخص کردند و هم استراتژی های روش شناختی  تبیینی تفهمی تفسیری و تحلیلی هنجاری انتقادی و نظریه پردازی فرضی استنتاجی قیاسی را طرح  ریزی کردند.

بنابرین جامعه شناسان کلاسیک که بعدا مدرن نیز نامیده شدند از پرداختن به مساله نماها و شبه مساله ها و مساله های کاذب و بی اهمیت و لودیک و مسخره و به اصطلاح مسایل روشنفکری لاکچری!
( مانند بدن  و سکسوالیته و امثالهم! که موضوع  مثلث شبه‌ علوم اجتماعی! و علوم اجتماعی غیر جدی ناموثری  مانند علم اجتماعی  فمنیستی  و پست مدرنیستی و مطالعات فرهنگی روزمرگی! است )
به شدت پرهیز می کردند و اجازه ندادند جدیت و عظمت فکری فرهنگی علوم اجتماعی در سایه  پرداختن
   به این نوع مساله سازیهای کاذب بی اهمیت و بی تاثیر در سرنوشت فرد و انسان اجتماعی و جامعه دستخوش تزلزل و زوال و لودگی شبه علمی  شود.

اکنون نیز علوم اجتماعی ایران و علم اجتماعی در ایران اگر بخواهد حقیقتا علم اجتماعی موثر و جدی باشد و جدی نیز  گرفته شود و تاثیرگذار بر فرد و جامعه و تحولات تاریخی اجتماعی و تغییرات فرهنگی اقتصادی و دگرگونی های سیاسی حقوقی در زمانه تاریخی و زمینه خود باشد
منطقا چاره ای جز الگوگیری از  پارادایم علوم اجتماعی جامعه شناسان کلاسیک و دانشمندان اجتماعی بنیان گذار ( از اسپنسر و کنت تا مارکس و دورکیم و وبر  و زیمل و پارتو ) ندارد

متاسفانه دپارتمان های علوم اجتماعی موجود در دانشگاههای دولتی و آزاد و حکومتی و عمومی و نیمه مذهبی و مذهبی  به دلایل جامعه شناختی ( از جمله محافظه کاری در برنامه های آموزشی / فقدان روحیه انتقادی هنجاری راهبردی مدرسان علوم اجتماعی / و اداری شدن نحوه تدریس در کلاس ها / تبدیل شدن اعضای هیات علمی به کارکنان بروکراسی وزارت علوم و کارشناسان  نظامهای دولتی حکومتی/ تبدیل شدن دانشگاهها به کارگاه و بازار مدرک فروشی و مدرک سازی و لقب سازی های علمی معنون توخالی بی محتوا  و...) فعلا تا اطلاع ثانوی! قادر و مایل به انجام چنین رسالت علمی و  مسئولیت  خطیری در مواجهه با علوم اجتماعی معاصر در ایران نیستند متاسفانه!

اما خوشبختانه هنوز روزنه  های امیدی هست و آن : هم وجود دانشجویان پر انگیزه برای فهم و کاربست علوم اجتماعی جدی و حقیقی به سبک جامعه شناسان کلاسیک است  و هم وجود عده ای از اصحاب علوم اجتماعی متعهد و خلاق و خوش فکر و رها از قید و بند بروکراتیک قفس آهنین نظام دانشگاهی ! در میان اعضای هیات علمی پیشکسوت و کهنسال و میان سال و اعضای هیات علمی تازه کار و جوان .
به هم چنین وجود تعدادی مترجم مولف محقق خوش فکر متعهد به باز تولید علوم اجتماعی جدی به سبک کلاسیک ها که خالق متن های تخصصی خوب و ارزنده در علوم اجتماعی اند .

دیگر روزنه امید وجود انجمن های علمی حرفه ای و نهادی مدنی صنفی غیر دولتی و غیر حکومتی مانند "انجمن جامعه شناسی ایران " و "انجمن انسان شناسی ایران" و حتی انجمن جمعیت شناسی ایران و نیز انجمن ایرانی  ارتباطات و مطالعات فرهنگی   است که مسئولیت علمی و رسالت حرفه ای آنان باید  بازتولید  علوم اجتماعی جدی به  سبک کلاسیک ها و نیز برساختن علوم اجتماعی بومی با الگوگیری از این علوم اجتماعی کلاسیک برای مساله یابی و مساله شناسی و مساله گشایی در فرهنگ و تاریخ و جامعه ایران معاصر و ایران آینده باشد.
@smnejatihosseini