نعمت الله فاضلی

اگر نوروز نبود ایران نبود و ایرانی هم نبود. اسکندر و اعراب و خلفای عباسی و مغول ها و بعد هم جانشینان ایشان و ایران ستیزان و مخالفان نوروز کوشیدند و خواستند نوروز را ریشه کن کنند، اما نوروز ماند و ایران و ایرانی هم ماندند. نوروز است که ایران را نگاهبان است.

اگر نوروز نبود زیبایی هم نبود. از زرتشت تا رودکی، از رودکی تا فردوسی و خیام و نظامی و مولوی و سعدی و حافظ، تا شاعران معاصر، همه را نوروز سرمست و غزلخوان کرد و می کند و آن همه زیبایی را در زبان شان جاری ساخته و می سازد. نوروز است که سازها را کوک می کند و جهان را و انسان را به رقص می آورد. اگر نوروز نبود این همه هنرها در معماری و داستان و ادبیات و نمایش و ترانه ها و مثل ها و ضرب المثل ها نبود.

اگر نوروز نبود شادی هم نبود. نوروز است که شوق شادی را در دل ها زنده کرده و می کند و ما را و شما را به زیست شادمانه فرامی خواند جامه سبز و رنگارنگ و نو بر تن ها و طبیعت می پوشاند و رنگ کدورت و کهنگی را می زداید و بذر امید را در دل ها می کارد و نوید نو شدن و بهبود حال جهان را می دهد.
اگر نوروز نبود رخت عزا و سوگ و سیاهی بر تن ما می ماند و ما را می پوساند.

اگر نوروز نبود نو نبود و کهنگی و ارتجاع و گذشته گرایی و خرافات و جهل مغز و استخوان ما را پوسانده بود. نوروز است که دفتر حساب و کتاب سالی که گذشت را می بندد و ما را به آینده و فردا فرا می خواند. نوروز است که نو شدن را ارج می نهند و قدر می شناسد و ما را هر سال نو می کند و رخت های چرکین گذشته از تن مان به در می آورد و در و دیوار خانه و خیابان و شهر را نو می کند.

اگر نوروز نبود روز و روزگار هم نبود و ما در سیاهی شب و سرمای جانسوز زمستان می ماندیم و منجمد می شدیم و از شمارش روزها و سنجش روزگار باز می ماندیم. نوروز است که زمان را میزاید نوروز روزها را می آورد و بر تقویم ما ثبت می کند. زندگی از اول فروردین آغاز می شود و ۳۶۵ روز با ما می ماند.
اگر نوروز نبود دوستی و محبت هم نبود. نوروز است که عید و عیدی می آورد و هدیه میزاید و دید و بازدید می آفریند. نوروز است که محبت آدم ها و گل ها و طبیعت را در دل و جان ما زنده می کند و یادآور می شود. نوروز ما را کنار هم می نشاند و رسم با هم بودن را رونق و روشنایی می دهد.

اگر نوروز نبود اخلاق هم نبود. ادب و آداب نوروزی است که درس آشتی، گذشت و بخش را در زبان و ضمیر ما می نشاند و مدام می آموزاند. نوروز است که می آموزد مهربان باشیم، حرص نورزیم، حسرت نخوریم، قدر بدانیم و شکر بجای آوریم و یاد خویشان دوستان و دیگران کنیم.

اگر نوروز نبود فراغت هم نبود. نوروز است که تعطیلات عید و موسم فراغت از کسب و کار و دیدن یار و رفتن به سفر و خواندن و نوشتن و گپ و گفت و شنود را فریضه و فضیلت ما می شناسد و ما را به هر چه آنچه نیکوست به شیوه ای فارغ بال از سود و سوداگری سوق می دهد.

اگر نوروز نبود فرهنگ و مدنیت ایرانی نبود. نوروز که تنها تعلق به ایران امروزی ندارد و سرزمین های بزرگ و پهناور آسیای میانه، افغانستان، تاجیکستان، آذربایجان، ترکیه، عراق، هند و شبه قاره و حتی مغولستان را زیر چترش دارد امروزه نماد و نمود مدنیتی است که نوروزیان در هر جای جهان به آن می بالند و با آن سرشار از وحدت و مدنیت نوروزی می شوند. مدنیت نوروزی است که اجازه نمی دهد کسی به نام نوروز و برای نوروز اعمال خشونت کند و آدم بکشد و تبعیض روا دارد و قشری را بر قشر دیگر برتر شمارد و به نام نوروز به مال و ناموس دیگران  تعرض کند.

اگر نوروز نبود طبیعت هم نبود و گل ها و درختان و جانداران هم شکوفه نمی دادند و شکفته نمی شدند و زنده نمی ماندند. نوروز است که بهار آورد و همراه آن جهان را زنده و شاد می گرداند. نوروز است که یاد طبیعت را در طبع و زبان و جان ما یادآور می شود و ما را به آن هشیار می سازد.

چه خوب که نوروز هست و نوروزیان خوشبختند که نوروزی اند و چنین گنج بی پایان چندین هزار ساله اجدادشان را دارند. چه خوب که نوروز هست و خوبی ها و خیرها و شادی ها و زیبایی ها و راستی ها و درستی ها یادآور می شود.
چه خوب که نوروز هست و نمی گذارد تیره روزان و تبه کاران و خودکامگان و ستمکاران به اسم دین یا دنیا این همه موهبت و محبت و معنویت را از نوروزیان بگیرند.

نوروز می ماند تا نوروزیان بمانند.
نوروزتان خجسته و پیروز و هماره نوروزی باشید و بمانید