(دکتری جامعهشناسی و عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات)
در این روزها و با شدت گرفتن بحران کرونا در ایران و جهان آیینهای مختلف مرتبط با مرگ و مردن به حالت تعلیق درآمدهاند. ممکن است در نگاه نخست این موضوع در مقایسه با تعلیق فعالیتهای اقتصادی، آموزشی، مذهبی و ... کم اهمیت دانسته شود اما با دقت در ابعاد مختلف تعلیق آیینهای مرتبط با مرگ مشخص میشود که اهمیت این موضوع بسیار زیاد است.
کرونا در ایران روزانه هزاران نفر را مبتلا میکند و صدها نفر را به کام مرگ میفرستد. افرادی که بر اثر کرونا جان خود را از دست میدهند از برگزاری آیینهای تشییع، تدفین و ترحیم مناسب و درخور محروم هستند. آنها غالبا آخرین لحظات عمر خویش را در بیمارستان میگذرانند بی آن که اجازه داشته باشند در کنار نزدیکترین اعضای خانواده خود حاضر باشند و دستان آنها را در دستان خویش بفشارند.
فردی که بر اثر کرونا جان خود را از دست میدهد پیش از مرگ، با درد و رنج بدنی و روحی فراوان وارد بیمارستان میشود، ممکن است دیگران با الصاق «برچسب» یا «انگ اجتماعی» او را آلوده، غیر بهداشتی و مسبب گسترش کرونا بدانند. او در فضایی دیوانسالار و غیر شخصی روزهای آخر عمر را میگذراند، از همنشینی و همصحبتی با اعضای خانواده خویش محروم است، پس از مرگ با رعایت تشریفات پزشکی از بیمارستان خارج میشود، با رعایت پرتوکلهای بهداشتی، به دست افرادی ناآشنا و بدون حضور نزدیکِ خویشاوندان و آشنایان به خاک سپرده میشود و تا اطلاع ثانوی هیچ مجلس ترحیم و یادبود جمعی برای او برگزار نمیگردد. چنین شرایطی موجب شده است تا بسیاری از افراد از مردن در روزهای شیوع کرونا بهراسند و بر اضطراب و هراس بیماران، مبتلایان به کرونا و محتضران افزوده گردد.
اما سویی دیگر این شرایط به بازماندگان و خانوادههای داغدار متوفیان کرونایی باز میگردد. آنها از دیدار نزدیک عزیزِ بیمارِ خویش و تماس فیزیکی با او محروماند. آنها نمیتوانند در لحظات بدحالی و احتضار بر آغوش فرد حضور داشته باشند، هیچگاه نمیتوانند پس از فوت، متوفی را لمس کنند یا از نزدیک در چشمان او بنگرند، آنها نمیتوانند در هنگام خاکسپاری بر بالین او حاضر باشند، در مراسم تدفین مشارکت کنند و یاد و خاطره او را در مراسم ترحیم و با حضور اقوام، خویشاوندان، دوستان و همکاران گرامی بدارند.
در نتیجۀ امکانناپذیر بودن انجام چنین ترتیباتی فرآیند سوگواری در بازماندگان و داغداران متوفیان کرونایی ممکن است بسیار به طول انجامد و با اختلالات مختلف اجتماعی و روانی همراه گردد. از مهمترین کارکردهای آیینهای عزاداری، گرامی داشت یاد و خاطره متوفی، قدردانی از خدمات و فعالیتهای او، تسلی دادن به اعضای خانواده و نزدیکان، تقلیل اضطرابها، نگرانیها و تشویشها، معنی بخشی به مرگ و مردن، فهم پذیر ساختن واقعۀ مرگ عزیزان و به اشتراک گذاشتن احساسات جمعی است. بنابراین، از آنجا که در مورد درگذشتگان ناشی از کرونا برگزاری مراسم عزاداری مقدور نیست انجام این کارکردها با اخلال مواجه میشوند و پیامدهای فردی و اجتماعی عدم برگزاری آیینهای فوق بازماندگان، داغداران و گروههای گستردهتر خویشاوندان و دوستان را با مشکل مواجه میسازد.
خانوادهها و بازماندگان فرد درگذشته بر اثر کرونا از جهات مختلف تحت فشار قرار دارند. آنها غم و سوگ درگذشت عضوی از خانوادۀ خود را به دوش میکشند در عین حال آنها به دلیل رعایت دستورات بهداشتی نمیتوانند نزدیکان و خویشاوندان خویش را در آغوش بگیرند و خود را در دستان آنها رها سازند. ممکن است برخی بازماندگان خود نیز به کرونا مبتلا شده باشند و این ابتلا شرایط را بسیار پیچیدهتر میکند. احتمال دارد آنها به سبب درگذشت عضو خانواده بر اثر کرونا از سوی دیگران تحت فشار باشند و نگاههای سنگین اطرافیان را که آنها را نیز آلوده به ویروس میدانند یا در انتشار این بیماری سهیم میشمارند احساس کنند. در هر حال آنها باید با رعایت پروتکلهای بهداشتی به سوگواری بپردازند و فاصلۀ فیزیکی لازم را با دیگران رعایت کنند. خانوادههای بازمانده میخواهند فرد درگذشته را از نزدیک ملاقات کنند، او را برای آخرین بار در آغوش بگیرند، متوفی را با حضور اقوام و خویشاوندان تشییع کنند، در آیین تدفین او به نحو فعال شرکت کنند و این آیین را به نحوی آبرومند برگزار نمایند. همچنان آنها خواستار برگزاری مراسم ترحیم به نحو عمومی و با حضور دوستان و آشنایان هستند.
اما پرسش اینجا است که چه میتوان کرد تا حداقلی از خواستههای بازماندگان برآورده شوند و در عین حال پروتکلهای بهداشتی نیز از سوی خانوادههای داغدار رعایت گردد. همچنین با تغییر شرایط، فشار روانی و اجتماعی وارد شده بر مبتلایان، بیماران و محتضران نیز کاهش یابد.
به نظر میرسد در گام نخست تغییر نگاه به مبتلایان و بیماران ناشی از ویروس کرونا ضرورت دارد. همسایگان، آشنایان و شاغلین در بخشهای مختلف باید متوجه باشند که فرد مبتلا به ویروس، ضرورتاً بر اثر عدم رعایت نکات بهداشتی یا اهمال در رعایت آنها به این بیماری دچار نشده است و ممکن است در شرایط همهگیری ویروس، هر کس به هر دلیل به کرونا مبتلا شود. در نتیجه، افراد مبتلا به کرونا یا بیماران قرارگرفته در معرض این ویروس، شایسته سرزنش و تحقیر و الصاق برچسب آلوده یا بیمبالات نیستند. در این زمینه ضرورت دارد تا سازمانهای فرهنگی مختلف و رسانهها با استفاده از روشهای گوناگون به فرهنگ سازی بپردازند و آگاهی عمومی را در مورد مبتلایان و بیماران کرونایی افزایش دهند.
اغلب مبتلایان به کرونا در بیمارستانها فوت میکنند. در نتیجه آنها مدتی را در بیمارستان بستری بودهاند. بنابراین نحوۀ برخورد با بیمار یا فرد محتضر از سوی کادر درمانی بر آنها و همراهانشان بسیار تاثیرگذار است. میتوان از پزشکان، پرستاران و بهیاران تقاضا کرد که پیش از هر چیز بیمار و محتضر را به چشم یک انسان بنگرند و تمام شئونات انسانی را در مورد او رعایت کنند. همچنین میتوان از آنها تقاضا کرد که این نحوه برخورد را با همراهان و خانوادۀ بیمار و درگذشته نیز در پیش گیرند و به ویژه در هنگام اعلام فوت، انتقال متوفی به سردخانه و تحویل او به ناوگان حمل و نقل درگذشتگان، نکات انسانی و کرامت انسانها را در نظر داشته باشند. متاسفانه در مواردی مشاهده میشود که کادر درمانی بیمارستانها، بیماران، محتضران، درگذشتگان و بازماندگان را به عنوان اشیائی بیجان و بخشی از یک فرآیند دیوانسالار در نظر میگیرند. در اینجا، تغییر این نگاه از ضرورت برخوردار است. کادر پزشکی بیمارستانها میتوانند شرایطی را فراهم کنند که بازماندگان درجه اول با رعایت نکات بهداشتی حداقل برای دقایقی و از راه دور متوفی را برای آخرین بار ملاقات کنند.
برگزاری مراسم تشییع و تدفین متوفیان را میتوان به عنوان صحنۀ نزاع و درگیری کنشهای عقلانی ابزاری از یک سوی و کنشهای عقلانی ارزشی و کنشهای عاطفی از سوی دیگر در نظر گرفت. در اینجا پزشکان و مسئولان بهداشتی بر عقلانیت ابزاری مبتنی بر پزشکی مدرن و رعایت دقیق پروتکلهای بهداشتی تدفین تاکید دارند و بازماندگان و داغداران خواستار نزدیکی هرچه به متوفی و برگزاری آیینهای مرسوم تشییع و تدفین هستند. در این مورد ضرورت دارد تا سیاستگذاریها و مدیریت برگزاری آیینها به سمت نزدیک کردن کنشهای ذکر شده حرکت کنند. به بیان دیگر، شرایطی ایجاد شود که بازماندگان و داغداران بتوانند تا آنجا که از نظر پزشکی و بهداشتی مقدور است و خطر ابتلای قطعی به ویروس وجود ندارد مراسم تشییع را به نحوی مختصر و کنترل شده انجام دهند و به نحوی حداقلی در انجام ترتیبات تدفین متوفی مشارکت داشته باشند.
بازماندگان باید در اولین فرصت پس از فروکش کردن همهگیری کرونا و امکان برگزاری آیین ترحیم به انجام این کار اقدام کنند. شهرداری و نهادهای مسئول شهری و محلی نیز میتوانند در اولین فرصت پس از اعلام پایان همهگیری این ویروس، آیینهایی جمعی را به یاد درگذشتگان ناشی از کرونا برگزار کنند. این آیینها میتوانند در مساجد، پارکها یا فرهنگسراهای محلی برگزار شوند. به این ترتیب یاد و خاطره متوفیان گرامی داشته میشود، احساسات جمعی بازسازی میشوند و بازماندگان و خانوادههای داغدار این امکان را پیدا میکنند تا با یکدیگر آشنا شوند و مصائب خویش را با یکدیگر در میان بگذارند.
همچنین خانوادههای درگذشتگان میتوانند تا هنگام فراهم شدن شرایط به منظور برگزاری آیین ترحیم، از فضای مجازی به منظور برگزاری این آیین و گرامی داشت یاد و خاطرۀ درگذشتگان استفاده کنند. آنها میتوانند با استفاده از این فضا احساسات خویش را با خویشاوندان و نزدیکان به اشتراک بگذارند. در نتیجه میتوان پیشنهاد کرد که بازماندگان آیین سوگواری و عزاداری خود را موقتاً به صورت آنلاین برگزار کنند یا با به اشتراک گذاشتن تصاویری از متوفی به خود و دیگران فرصت دهند که در بیان احساسات و خاطرات جمعی سهیم شوند.
اما شاید مهمترین اقدام جمعی در جهت تقلیل آلام و رنجهای بازماندگان کرونایی به رسمیت شناختن متوفیان و نمایش اندوه و سوگ بازماندگان به وسیلۀ رسانهها باشد. متاسفانه به نظر میرسد سیاست فعلی رسانهها در جهت مدیریت مرگ، عادی سازی مردن و مسکوت گذاشتن آن است، به نحوی که جان دادگان بر اثر کرونا به مشتی اعداد و ارقام تقلیل پیدا کردهاند. اکنون رسانهها تنها به ذکر تعداد درگذشتگان در یک شبانه روز اکتفا میکنند و جز آن هیچ نشانی از متوفیان ناشی از کرونا و بازماندگان آنها به چشم نمیخورد. این سیاست تاثیرات نامطلوب بسیاری بر بازماندگان و داغداران بر جای میگذارد و موجب افزایش غربت و انزوای آنها میشود. در چنین شرایطی بازماندگان، خود و عزیز از دست رفتۀ خویش را طردشدگانی میبینند که هیچ کس از آنها یاد نمیکند و همگان آنها را فراموش کرده اند. در برابر، میتوان پیشنهاد کرد که رسانۀ ملی و سایر رسانهها با تهیه گزارشهایی در مورد درگذشتگان به معرفی آنها و زندگی ایشان بپردازند و در راه گرامیداشت یاد و خاطره آنها بکوشند یا با بازماندگان و داغداران مصاحبه کنند و گوشهای از سوگ آنها را به نمایش بکشند. در حقیقت سیاست رسانهها باید از «غیرشخصی سازی» درگذشتگان به «شخصیسازی» آنها تغییر کند. این تغییر سیاست، میتواند درگذشتگان و بازماندگان آنها را از غربت و انزوا خارج کند و در شرایط تعلیق آیینهای مرتبط با مرگ به عنوان مکانیسمی جبرانی در جهت تسلی داغداران در نظر گرفته شود.