ایرانی ها فارسی را با لهجه های گوناگون صحبت می کنند

دکتر پرویز اجلالی

ایران کشور بزرگی است. ایرانیان، چه گویش مادریشان فارسی باشد چه زبان های دیگر رایج درایران، با لهجه های گوناگون فارسی صحبت می کنند. هرچند لهجه معیارو رسمی فارسی به مدد رادیو تلویزیون و پایتخت بودن تهران لهجه تهرانی است اما بیشینه ساکنان تهران هم مثل هرکلان شهر دیگری مهاجران قدیمی وجدید سایر نقاط کشورهستند. از این میان برخی لهجه خود راحفظ می کنند وبراحتی می توان فهمید که خاستگاه اصلیشان کدام نقطه کشور است، اما گروهی که سال ها درتهران کار وزندگی کرده اند و یا از والدین مهاجر درتهران به دنیا آمده اند ، ظاهرا لهجه ندارند وتشخیص خاستگاه زبانشان دشوار به نظر می رسد. سخن من دراین یادداشت این است که اتفاقا با توجه اندکی به واج شناسی (فونولوژی ) و دستور زبان انواع گویش های فارسی و آشنایی مختصری با زبان های غیر فارسی رایج درمناطق کشور(ترکی وکردی و بلوچی و...) تشخیص خاستگاه زبانی افرادی که ظاهراً لهجه ای ندارند کار بسیار ساده ای است . با کمی ممارست کسی که اندکی به زبان و سخن گفتن مردم علاقمند باشد می تواند تا 90 درصد موارد را به درستی تشخیص دهد. در ذیل چند روش برای تشخیص خاستگاه زبانی افراد را شرح داده ام :

1 - گاهی اوقات خیلی ساده با استفاده از ویژگی های دستورزبانی (صرف ونحو)یک گویش می توان خاستگاه گوینده راحدس زد . بیائید مثالی بزنیم : درفارسی دو زمان وجود دارد که هردو زمان گذشته (ماضی) تلقی می شوند اما کاملا ازهم قابل تمیزند یکی ماضی ساده (معادل simple past tense انگلیسی و passé simple فرانسوی ) و دیگری ماضی نقلی (معادل present perfect tense انگلیسی وpassè composè فرانسوی). اولی یه یک نقطه زمانی در گذشته اشاره می کند و دومی به واقعه ای اضافه می کند که پیش ازاین شروع شده وهنوز ادامه دارد ویا عملی که درگذشته اتفاق افتاده اما اثرش هنوز باقی است). درفارسی نوشتاری این دو زمان را کاملا ازهم جدا می کنیم ، مثال : من تا حالا شیراز را ندیده ام ، یا من تا حالا چندبار سینما رفته ام (ماضی نقلی) و پارسال تابستان به شیراز رفتم و چهارشنبه پیش سینما رفتم (ماضی ساده). اما درفارسی گفتاری کار ساده ترمی شود به این صورت که ماضی نقلی وماضی ساده ازطریق جای استرس یا تاکید روی بخش (سیلاب )لول یا دوم کلمه تفکیک می شوند. مثلا می گوییم دیشب رفتم سینما raftam (ماضی ساده ) یا من تاهزاربارصدبار سینما رفتم raftaam (ماضی نقلی ) فرق اولی ودومی ازلحاظ آواشناسی دراین است که در اولی استرس روی سیلاب اول است و در دومی روی سیلاب دوم یا به سخن دیگر در دومی (تَم ) را می کشیم. حالا اگر به گویش مازندرانی فارسی دقت کنیم متوجه می شویم که مازندرانی ها میان ماضی نقلی وماضی ساده فرق نمی گذارند وهردو را مثل ماضی ساده تلفظ می کنند. اگر از یک مازندرانی بپرسید تا حالا سینما رفته ای یا نه همان جوابی را می دهد که از اوبپرسید دیشب سینما رفتی یا نه .درمقابل هردو سئوال می گوید رفتم با تاکید روی سیلاب اول . با توجه به کاربرد این دوفعل که درمکالمه ها تواتر بسیار زیادی دارند راحت می توانید مازندرانی ها را ازغیر مازندرانی ها تشخیس دهید.

2- گاهی اوقات کاربرد یک واج (phonem ) یا مخرج خاص که درفارسی معیار وجود ندارد برای تشخیص کافی است . معمولا همه گویش ها این واج های خاص را دارند. مثال : واج ل کردی که با ل فارسی کاملا متفاوت است .کرد زبانانی که فارسی حرف می زنند به طور طبیعی ل را کردی تلفظ می کنند وخیلی راحت از روی همین یک واج میتوان کرد بودنشان را تشخیص داد. البته تعداد این واج ها بیشتر است .یا درگویش اصفهانی واجی وجود دارد که بین ج و ز است و اصفهانی ها آن را به جای ج به کار میبرند. یهترین راه برای تشخیص خاستگاه اصفهانیی که هیچ لهجه اصفهانی ندارد( اگر بشود چنین کسی راپیدا کرد) دقت درتلفظ واج ج است .البته این هم تنها واج متفاوت نیست در لهجه همدانی و احتمالا مردم قزوین یک ک وجود دارد که بسیار سخت تر از ک فارسی معیار تلفط می شود و قس علیهذا . در لهجه همدانی همچنین یک او مواج( مثل موج) وجود دارد که از او مواج فارسی غلیظ تراست (مثلا حِوض درلهجه همدانی).

3- یک راه دیگر تشخیص، توجه به نوع مصوتی( حرف صداداری) است که مردم سرزمین های مختلف ایران به آن گرایش دارند . از این لحاظ یک تفاوت اصولی میان غرب ومرکز و جنوب کشور وجود دارد. در غرب مصوت آ بسیار محبوب است وپس از آن اٌ کوتاه ولی درجنوب و مرکز گرایش به او غالب است و آ واٌ کمتر محبوبند. مثال : درهمدان وکرمانشاه شما وقتی مهمانداریدنان یا نٌن می خرید .به خیابان می روید .اهل ایرانید وساکن تهران . اما در مرکز وجنوب شما نون می خرید .به خیابون می روید . اهل ایرونید وساکن تهرون . این اولویت کاربرد مصوت گاه باعث تغییر شکل درتلفظ حروف اضافه و ربط و حتا وندها ی فارسی می شود.مثلا شیرازی ها هیچ تمایلی به مصوت آ ندارند بنابراین به جای اینکه بگویند حسن باحسین دعوایش شد می گویند حسن به حسین جررش شد(جرحش شد) . بنابراین دراکثر مواقع (با) را به (به) تبدیل می کنند درحالی که این دو حرف اضافه کاربردهای متفاوتی دارند . در گویش نواحی جنوبی تر مثل هرمزگان وبوشهر وخوزستان هم این گرایش به صورت تبدیل تبدیل آ به اٌ بروز می کند ومعمولا باحذف صامت های بعد از اٌ همراه است مثلا تواِسون به جای تابستان آبودان به جای آبادان . یک تغییر مشخص دیگر درلهجه جنوب خوزستان تبدیل ( و) فارسی به (و) عربی (معادل w انگلیسی) است که طییعتا تحت تاثیر برادران عرب زبانمان در آن استان شکل گرفته است . نمونه دیگر اَ بلند لهجه تهرانی است که در واژه هایی مثل فَدایی و سینَما بروز می کند. جالب است بدانید که( اَ )لری از اَ تهرانی هم بلند تر است (مثال چَش با لهچه لری). وبالاخره مردم اصفهان گرایش به استفاده از اَ بلند به جای آ دارند .به عنوان مثال می خَیی به جای می خآی فارسی گفتاری معیار .

در زبان ترکی (چه ترکی آذربایجانی چه ترکی استانبولی) مصوتی معادل اِ فارسی وجودندارد.و به جای آن مصوتی به کاربرده می شود که بین اِ و ای فارسی معیار است (دقیقا معادل تلفظ e انگلیسی است ) بنابراین کسانی که زبان مادریشان ترکی است معمولا به جای ای فارسی وهمچنین اِ فارسی معادل ترکی آن را می گذارند که چیزی بین ای و اِ است وماگاه آن را ای و گاه اِ تشخیص می دهیم .مثلا ایسلام به جای اسلام ،ایمام به جای امام و برعکس پروِن به جای پروین . در ترکیه در زمان آتانورک وقتی خط لاتین را برای نوشتن ترکی انتخاب کردند به این مسئله توجه کردند وحرف A را برای مصوت آ (مثل آب) وحرفE را به جای مصوت اَ (مثل اسب)گذاشتند. بنابراین واژه Erdogan  خوانده می شود اَردوغان و نه اِردوغان (ازاین که ترک های ترکیه غ راتلفظ نمی کنند می گذریم) که اغلب ما به اشتباه اِردوغان می گوییم .

این جابه جایی مصوت ها در تلفظ واژه های اروپایی در فارسی نیز وجود دارد وجالب است که بسیاری از این جابه جایی ها تحت تاثیر لهجه تهرانی است که به خاطر منزلت اجتماعی بالای داشتن لهجه تهرانی گاه مورد تقلید نسبی اهالی سایر نقاط کشور هم قرار می گیرد.البته گاه نیز تغییرات برحسب گویش متفاوت است .این تغییرات بسیار طبیعی و درعین حال بسیار متنوع و متناقض است .اما بهر حال بیانگر گرایش فونولوژیک هموطنان ماست .مثال: شٌکٌلات فرانسوی درلهجه تهرانی می شود شوکولات ( اما درغرب و مرکز وجنوب شکلات است) یا درلهجه تهرانی سوسیالیسم با اٌ کوتاه socialism می شود سوسیالیسم با او soocialism اما برعکس کمونیسم با او communism می شود کمونیسم با اٌ کوتاه commonism ، پوستر poster با اٌ کوتاه می شود پوستر با او بلند pooster و فولکس با اٌ می شود فوولکس با او. درتلفظ message انگلیسی هم این اَ بلند لهجه تهرانی دیده می شود که جای واج e انگلیسی که چیزی بین اِ فارسی و اَکوتاه انگلیسی است به صورت مَسیِج به کار می رود. ونکته جالب این که دِموکراسی درلهجه کرمانی می شود دٌموکراسی با اٌ به جای اِ.

4- راه دیگری که برای تشخیص خاستگاه گویندگان وجود دارد، تشخیص گرته برداری ها از گویش ها یا زبان های غیر فارسی معیار است . بسیاری از ایرانیانی که زبان مادریشان فارسی نیست ،خیلی اوقات گرته برداری از زبان مادری می کنندو ترکیبات فارسی راتغییر می دهند .به عنوان نمونه در زبان ترکی گفتاری دِ معادل هست یا است فارسی است .گاه ترک زبانان د ِ را جانشین اِ که درفارسی گفتاری به همین معنا به کار می رود می کنند و مثلا به جای بسّه ( بس است) می گویند بَسدِه . یا به جای پوست کندن می گویند پوست کردن ( به سیاق ترکی).

5- وبالاخره روش آخر توجه به آهنگ یا موسیقی زبان است . اگر به آهنگ زبان توجه کنید به راحتی می توانیدخاستگاه یک مازندرانی راحتا اگر کاملا به فارسی معیار صحبت کند به سادگی تشخیص دهید .و مطمئن باشید که باکمی دقت تشخیص تمایز نت های سخن گفتن یک اصفهانی با یک یزدی یا کرمانی یاگیلک کار دشواری نخواهد بود حتا اگر واژه ها ودستورزبانی که به کار می برندیکسان باشد.

اگر بخواهیم مثال بیاوریم یبسیار طولانی خواهد شد.اما تصورمی کنم با توجه به این پنج قاعده با کمی صحبت باهرکس می شود فهمید اهل کجاست