مکتوب دوم

پرویز اجلالی

هرچند علوم اجتماعی پیش گونه (prototype) هایی در گذشته داشته اند ، اما درمعنای جدید ، این علوم در دوره معاصرو عمدتاً در چند کشور پیشرو اروپایی و دیرتر آمریکای شمالی پدیدار شده اند.پس طبیعتاً نام های عالمان این علوم هم به نام های آن زبانها تعلق دارندو وقتی از زبانی به زبان دیگر منتقل شده اند برای انطباق با آواشناسی و قواعد املای ان زبانها تغییراتی پیدا کرده اند. به عنوان مثال وقتی نام جامعه شناس برحسته آلمانی زبان گئورک زیمل ( Georg Simmel)به فرانسه میرود به سیاق زبان فرانسه با اضافه کردن یک eخود به خود ژرژ سیمل خوانده و ثبت می شود و وقتی همین نام به دنیای انگلیسی زبان پای می گذارد جورج زیمل می شود. والبته این قصه درمورد بسیاری اسم های اروپایی اتفاق می افتد و دورکم به دورکهایم و رابرت به روبر و زیگموند به سیگموند و تورن به تورین و اوگوست به آگست و فردریش به فردریک و والرشتاین به والرستاین به سادگی تبدیل می شوند.

حال ببینیم وقتی این نام ها به جهان فارسی زبان وارد می شوند، چه اتفاق هایی برایشان می افتد. واقعیت این است که دراینجا کار کمی پیچیده تر است ودرحقیقت ما با سه اتفاق روبه رو می شویم:

1-   اتفاق اول این که عالمان و مترجمان ما درکشورهای مختلف درس خوانده اند یا به زبان های مختلف اروپایی آشنا هستندو بنابراین هرکدام تلفظی را که درکشور نامبرده رایج است با خود به کلاس های درس یا صفحات کتابها می اورند و چون فرهنگستان زبان فارسی و یا انجمن های علمی هم هیچ وظیفه ای برای استاندارد کردن واژه های اروپایی مورد استفاده درزبان فارسی برای خود قائل نیستند و وظیفه خود را صرفا ساختن معادل فارسی برای اصطلاحات علمی می دانند طبیعتا اسم دانشمندان هم مثل بسیاری واژه های دیگر وابسته به دفت مترجمان به اشکال گوناگون ثبت می شود

2-   دوم این که ارتباط ما با زبانهای اروپایی تاریخ خود را دارد ودرگذر زمان دگرگون شده است. تا اواخر دهه چهل زبان فرنگی غالب درایران زبان فرانسه بود .هرچند ایرانیان با زبانهای دیگر مثل آلمانی و روسی وانگلیسی هم آشنا بودند.اما تقریبا همه اسم های اروپایی با تلفظ فرانسه درفارسی وارد می شدند. اما در دهه 1350 خورشیدی با افزایش تعداد فارغ التحصیلان دانشگاه های آمریکایی و انگلیسی و تبدیل شدن تدریجی زبان انگلیسی به زبان اول جهانی کم کم تلفظ انگلیسی نام ها واز جمله نام جامعه شناسان هم درکلاس ها یاکتابها پدیدار شدند. حال می توانیم تصور کنیم که هرچه ایرانیان برای تحصیل یا کار به کشورهای بیشتری بروند وبخواهند درفارسی به نام دانشمندان یا دانشواژه های علمی اشاره کنند گونه های بیشتری از تلفظ این واژه ها وارد زبان فارسی خواهدشد . بنابر این می توانیم منتظر باشیم که در اینده با تلفظ هلندی ویاچینی اسم دانشمندان علاوه برشکل فرانسوی وانگلیسی و آلمانی و روسی آنها درکلاس های درس یا درکنابها وچزوه ها روبه روشویم .

3-   سومین اتفاق این است که برخلاف زبانهای اروپای غربی و آمریکایی که همه درخط لاتین مشترک هستند .ما اسم های اروپایی را باید به خط خودمان بنویسیم و چون طبیعتا برخی واج های اروپایی را درفارسی نداریم وچون درخط فارسی مصوت ها را اغلب نمی نویسیم، طبیعی است که کسانی که زبان اروپایی خوب نمی دانند و واژه اروپایی را برای اولین بار درخط فارسی دیده اند درخواندن واژه ها دچار اشتباه شوند و تلفظ های عجیب وغریب از اسم دانشمندان (دراینجا عالمان اجتماعی) رایج شود مثل دورکیم با سکون ی(durkim) یا پارتو( بدون اِ پیش از پ (parto) و اَ نگلس به جای اِنگلس و ...

ممکن است خوانندگان این میزان دقت درمورد تلفظ درست نام جامعه شناسان را غیر لازم به شمار آورند .اما اگر توجه کنیم که با ارتباطات وسیعی که ایرانیان باجهان خارج بویژه اروپا و آمریکا دارندروز به روز واژه های خارجی بسیاری از زبان های مختلف وارد زبان فارسی می شوند و احتمالا تلفظ های مختلف این واژگان سر درگمی بسیاری در آینده ایجاد خواهد کرد، ما فارسی زبانان باید علاوه برمعادل سازی برای واژگان خارجی تلفظ وآزه های خارجی که درفارسی رایج شده اند وبه کار می روند راهم استاندارد کنیم .این به نظر من یکی از وظایف فرهنگستان است که از آن غفلت شده است.حتا درمورد واژه های معمولی باید معلوم شود که ویده او درست است یا ویدیو. اسم این نوع اتوموبیل آلمانی ب ام و است یا بی ام دبلیو ، بگوییم مد یا فشن و چون درحال حاضر فرهنگستان دراین مورد گامی بر نداشته بهتر است انجمن جامعه شناسی دراین مورد پیشگام شود و به عنوان گام اول تلفظ اسم جامعه شناسان را استاندارد کند وبرای استاندارد کردن به نظر بنده حقیر یک قاعده طلایی وجود دارد که می تواند راهنمای ما باشد .و آن این است که اسم هرجامعه شناس را همان طور تلفظ کنیم که همزبانانش می کنند .البته تغییراتی که به خاطر تفاوت واج های فارسی واروپایی وعادات ما فارسی زبانان از قدیم درتلفظ این واژه ها داده ایم راهم حفظ می کنیم[1].

بنابراین پیشنهاد می کنم در پیروی از کوشش مترجمان و مولفانی که کوشیده اند این قاعده را رعایت کنند به عنوان نمونه پیشنهاد می شود نام های این جامعه شناسان به شکل زیر استاندارد شوند.

1-     گئورگ زیمل ( چون در آلمانی g صدای گ می دهد و درزبان المانی واج ج نداریم مگر از زبان های دیکر آمده باشد)

2-     امیل دورکِم( با کسره کاف وبدون ی چون (h) در فرانسه اغلب بی صداست و( ei ) مجموعا صدای اِ می دهد)

3-     اوگوست کنت ( نه آگست کومت)

4-   ژرژگورویچ

5-     استیووارت هال(Stewart Hall )

6-     ویلفردو پاره تو( برای این که پارتو خوانده نشود)

7-     پی یر بوردیو

8-     یورگن هابرماس (Jurgen Habermas)

 


[1]مثلا معمولا در فرانسه حروف صامت انتهای واژه ها را اغلب می نویسند ولی نمی خوانند ولی درفارسی ما می نویسیم و می خوانیم .یا مثلا (ر) فرانسوی را که بسیارغلیظ است و شبیه غ یا خ فارسی تلفظ می شود را ماهمان ر می نویسیم ومثل ر فارسی می خوانیم همین طور درمورد (u) فرانسوی که آنهم خیلی غلیظ تر ازفارسی است. یک مورد مهم دیگر شروع کلمات درانگلیسی با دوصامت پشت سر هم است مثل small) یا school)که چون درفارسی شروع کلمات بادوصامت پشت سرهم رایج نیست فارسی زبانان یک مصوت اِ در آغاز این کلمات می گذارند وآنها را اسمال یا اسمارت الفظ می گنند .همه این تغییرات بسیار طبیعی هستند و اعمال آنها در انتقال اسم ها اززبان های اروپایی به فارسی کاملا درست است