محمدرضا کلاهی
حدود ده سال پیش، به عنوان دبیر علمی، همایشی در انجمن جامعهشناسی برگزار کردم که عنوان آن، «همایش پایاننامهای» بود. یعنی مقالاتی که در همایش ارائه میشد، نتایج پایاننامههای کارشناسی ارشد و دکتری بود. این همایش ایدهای بود برای کمک به جلب توجه به پایاننامه، به عنوان یک ژانر مهم نوشتار، که در جامعهی علمی و اندیشهای ما عموماً نادیده مانده و کماهمیت گرفته شده است. در آن زمان برای فراخوان مقالهی این همایش یادداشتی نوشتم. امروز که قائلهی اخیر توجهها را به «ژانر پایاننامه» جلب کرده است، به نظرم دوباره خواندن این یادداشت کوتاه جا داشته باشد. فعلاً آن یادداشت را دوباره اینجا منتشر میکنم تا کمی بعدتر دربارهی اهمیت ژانر پایاننامه و اثر وقایع اخیر بر آن یادداشت بهروزتری بنویسم:
گونهی پایاننامهای نوشتار
درباره همایش پایان نامه ای مطالعات اجتماعی دین و اسلام در ایران
در ساختار رسمیِ نهاد علم، دوگانه «استاد - دانشجو» محوریتی تام دارد. این دوگانه دوقطبیِ فرستنده- گیرندهای میسازد که در آن بنا به تعریف طرفِ «استاد» تولید کننده و انتقال دهنده علم است و طرفِ «دانشجو» گیرنده و مصرف کنندهی آن. همهی اجزاء نهاد علم از این دوقطبی سرایت پذیرفته است: استاد ایستاده پشت تابلو/ تریبون و دانشجو نشسته در زیر آن؛ استاد نویسندهی کتابها، سخنران همایشها، طرفِ مصاحبهها و گفتوگوها و دانشجو خواننده و شنونده همه اینها.
تنها جایی که دانشجو نویسنده است – در برگهی امتحان یا گزارش پایاننامه – استاد تصحیح کننده یا راهنما است. استاد دهندهی «نمره» است و دانشجو گیرندهی آن.استاد اسمِ اولِ مقاله.ها است و دانشجو نام دوم.
اما دانشجو بیش از آن.که این دوگانه نشان میدهد در تولید علم دخالت دارد. بسیاری از تألیفها و ترجمهها با همکاریهای با/بینام و نشان دانشجویان نوشته میشوند. در بسیاری از کلاسهای درسِ دورههای تحصیلات تکمیلی عملاً دانشجویان اداره کنندهی کلاس هستند. بسیاری از پروژههای تحقیقاتی کلاً یا جزئاً با همکاریِ یا توسطِ دانشجویان اجرا میشود.
اینها مثالهایی است از اینکه دانشجو به عنوان مصرف کنندهی علم در عین حال در تولید هم همکاری دارد. اما موضوع، فراتر از صِرفِ همکاری قابل طرح است. در این مثالها نیز پیشفرضِ وجودِ تناظر میان دوگانهی «استاد-دانشجو» با دوگانه «تولید- مصرف» همچنان حاکمیت دارد. این پیشفرض محل مناقشه است. موقعیت تولید همزمان موقعیتِ مصرف نیز هست و برعکس. استاد و دانشجو هر دو همزمان گوینده و مخاطب یکدیگرند. علم در گفتوگوی میان استاد و دانشجو و سایر گویندگان و شنوندگان تولید میشود نه در تنهایی. با اینحال ساختارهای موجودِ دانشگاهی امکان کافی برای شکل گرفتن چنین گفتوگویی فراهم نمیکنند. این کمبود به شدیدترین وجه در«وضعیت پایاننامه» خود را نشان میدهد.
«پایان نامه» عملکرد کلِ نظام دانشگاهی را در خود فشرده میکند. اگر «آموزش» مهمترین کارکرد نظام دانشگاهی باشد، «پایاننامه» اصلیترین نتیجهی این عملکرد است. «پایاننامه» بهعنوان حاصل دریافت و یادگیریِ دانشجو در پایانیترین مراحل آموزش خود، مهمترین اثرِ تولید شده توسط کلِ نظام دانشگاهی است؛ از این نظرمهمتر از «کتابی» است که استاد تألیف میکند.
دوگانهی «کتاب– پایاننامه» امتداد همان دوگانهی «استاد–دانشجو» است و همان سلسلهمراتبِ منزلت بر آن مترتب است. «کتاب» در ویترین کتاب فروشیها به نمایش در میآید؛ در مجلات معرفی میشود و موضوع نقد و بررسیِ جلساتِ عمومی قرار میگیرد اما پایاننامه در کتابخانههاعملاً بایگانی میشود. پایاننامه جز تیم داوری و راهنمایی (و گاه جز خودِ نویسنده)، تقریباً خواننده دیگری نمییابد. تنها جلسهای که موضوعاش پایاننامه است، «جلسه دفاع» است؛ مراسمی که در وضعیتِ فعلی، بیش از آن که موقعیتی باشد برای بحث درباره محتوای پایاننامه، مناسکِ گذاری است از دانشجویی به فارغالتحصیلی.
شاید ضعفِ پایاننامهها عامل اصلی عرضه نشدن و خوانده نشدن دانسته شود. آزمون چنین ادعایی درباره نوشتاری که در دسترس نیست البته بسیار سخت است. اما دربارهی کتابها راحتتر میتوان قضاوت کرد: آیا همه آنها قویاند؟ از این که بگذریم، مهم آن است که به رسمیت شناخته شدن ژانرِ (گونهی) پایاننامه و «امکان حضور» آن در عرصه عمومی، خودبه خود به تقویتِ این گونه نوشتار خواهد انجامید. انزوا و پردهنشینیای که این گونه به آن مبتلا است بر ضعفِ آن اثرگذار است. خوانده شدن ونقد شدن، برگزیده شدن یا نشدن، برتر یا فروتر شدن، ستایش یا نکوهش شدن، پایاننامه در وضعیتِ سکوتی واقع شده که از همهی اینها بینصیب است؛ در شرایط بیوزنی است. با هیچ چیز و هیچ کس نسبتی برقرار نمیکند. در خلأ نوشته میشود و در خلأ باقی میماند. گویی اصلاً نوشته نمیشود. نوشتن پایاننامه همچون مراسم دفاع از آن بیشتر مناسکی است که باید طی شود تا مرحلهای در پژوهش علمی و تولید دانش یا حتی مرحله ای در آموزش و ارزیابی دانشجو. قرار دادن پایاننامه در این موقعیت خلأ و هم زمان انتظار قوتمندی از آن، یک تناقض است.
البته برخی از پایان نامهها با تلاش بسیار ارتقاء مقام مییابند و به «موقعیت کتاب بودن» میرسند. این تلاش، همزمان کوششی است برای فرار از «موقعیت پایاننامهای» از طریق تغییر ژانر؛ که البته به عرضه شدن برخی پایاننامهها کمک میکند اما به بهبود موقعیت پایان نامه به عنوان یک ژانر نوشتار کمکی نمیکند.
«همایش پایان نامهای» تلاشی است برای عرضهی خود پایاننامه و برای به بازشناسیِ آن به عنوان گونهی معتبری از نوشتار در فرایند تولید علم. در این همایش پایاننامهها با نام و صفت «پایاننامه» حضور مییابند نه به عنوان «مقاله». اینجا اولین موقعیتِ به رسمیت شناخته شدن گونهی پایاننامه خارج از دوگانهی «استاد-دانشجو» است و در عین حال، جایی است که در آن موقعیتهای استادی و دانشجویی ترکیب میشود. کسانی که در اینجا گفتاری ارائه میکنند، ممکن است همزمان در موقعیت استادی و دانشجویی قرار بگیرند. آنها پایاننامه به عنوان محصولِ فعالیتِ دانشجویی خود را ارائه میدهند در حالی که اکنون فارغ التحصیل شدهاند و ممکن است به شکلها و شیوههایی در موقعیتِ استادی قرار گرفته باشند.