خوشحال هستم که همکاران و دانشجویان قدیم من درخواست مرا برای پاسخگویی به یادداشت مبتنی بر اخلاق نقد همکار محترم جناب آقای دکتر معدنی پذیرفته‌ و در حال  تنظیم شرح‌های خودشان شده‌اند.
لازم ديدم تا آن زمان به چند نکته، به‌صورت فشرده پيرامون موارد ذکر شده‌ در پست قبلی بپردازم.
نخست چند پرسش:
۱- تفاوت‌های قد یا نقد علمی و باصطلاح نقد کدامند؟
۲- آیا هر نقد یا باصطلاح نقد باید الزاما پاسخی از طرف فرد نقد شده‌ به‌دنبال داشته باشد؟
۳- برای مثال، چرا نقد میلز از پارسنز در منابعی مختلف آمده‌ اما از پاسخ پارسنز به میلز هيچ نشانی نیست؟ و شاید من نديده باشم.
۴- آیا اگر کسی پاسخ هر نقدی، چه نقد و چه نقد علمی یا باصطلاح نقد  را ندهد سزاوار هجمه‌هایی مملو از صفت‌هایی بی‌مصداق است؟ آیا نسبت‌ صفاتی که بیان آن‌ها در محکمه‌ای عادلانه اثبات‌ نشده، گونه‌ای از بی‌اخلاقی نیست؟
۵- چرا باصطلاح ناقدان من، نقد مبتنی بر اخلاق نقد میان من و مخاطبان و ناقدان مرا بياد نمی‌آورند؟ برای مثال نگاه شود به کانال من hatanhai@ در مستندات ۱۱ تا ۱۳ مارس  ۲۰۱۷ در پرسش و پاسخ انتقادی با جناب آقای دکتر قانعی راد و جناب آقای دکتر معین، و نیز مستندات در ۲۸ ژانویه‌ی ۲۰۱۷ در hatanhai@،
۶- آيا اين درست نیست که پاسخ به هر نقدی مبتنی بر اخلاق نقد، نه بنابر وظیفه، که بنابر رعايت احترام و تحلیل موقعیت، انتخابي اخلاقی است، و نه وظیفه‌ای اجباری؟
۷- یادآوری این نکته را برای مخاطبان مفید می‌دانم که بنابر رعايت اخلاق نقد، در گفت‌وگوی ميان من‌ و جناب آقای دکتر قانعی راد، نقد نوشتم، پاسخ گرفتم، پاسخ دادم و دانشجویان آن زمانم را نیز از شرکت‌ در مباحث و نوشتن پرهيز ندادم. مستندات در همان‌ تاریخ ۱۱ تا ۱۳ مارس ۲۰۱۷ نشان می‌دهد که دو نفر از شاگردانی که همکار من هم بوده‌اند، سرکار خانم‌های دکتر مریم السادات حسینیفر و ژاله توکلی والا، در فرایند نقد من‌ و جناب آقای دکتر قانعی راد شرکت‌ و با همان‌ #اخلاق_نقد مواردی را شرح داده‌اند.
دوم چند قاعده:
یادآوری برخی از قواعد نقد که فراگرفته‌ام و در کتاب جامعه‌شناسی نظری آورده‌ام:
۱- پرهیز از نقد عامیانه، نقد مکتبی و نقد نامستند،
۲- نقد براساس مستندات شفاف و با ادبیات اخلاق‌مدارانه، و به‌ویژه مبتنی بر مفاهیم تحلیلی و بنیان‌های فرامکتبی،
۳- ديدن هر دو نیمه‌ی خالی و نیمه‌ی پر لیوان‌های موضوع نقد. ديدن فقط نیمه‌ی خالی، حاکی از میل به تخريب دیگران، تعصب یا گرایش‌های غير حرفه‌ای و یا خودبرتربینی در رویکرد باصطلاح ناقد است.
۴- بدیهی است در لیوان متون‌ من یا استادان من، يا ديگر استادان نظریه‌پرداز بخش‌هایی از لیوان‌های ما خالی بوده‌ باشد، اين از مسلمات تاريخ علم و فلسفه است، اما برخورد با اين نیمه‌های خالی لیوان‌ها، به‌راستی، در تاریخ علم و فلسفه، چگونه پر شده‌اند؟
ح.ا.تنهایی
hatanhai@

مطالب مرتبط:

در تحسین پاسخ گویی به نقد و در تقبیح توجیه به جای پاسخ گویی به نقد

بازگشت به یادداشت جناب آقای دکتر معدنی گرامی