آرمان حیدری*

کارگاه هفتم دیشموک در دی ماه 1398، در محل سالن نمازخانۀ ادارۀ آموزش و پرورش شهر دیشموک از ساعت 9 صبح لغایت 16، با حضور تقریباً 50 نفر از مشارکت کنندگانی از گروه‌های ذینفع چهارگانۀ خانواده شامل پدران، مادران، دختران و پسران برگزار شد. تقریبا 70 درصد شرکت کنندگان در این کارگاه کسانی بودند که در یکی از کارگاه‌های 6 گانۀ قبلی مشارکت کرده بودند. البته انتخاب این مشارکت کنندگان بر اساس ابراز علاقه و تمایل شخصی برای شرکت در کارگاه هفتم و مشورت با تسهیلگران سطح 2 جهت معرفی افراد جدید و واجد شرایط برای حضور در کارگاه هفتم صورت گرفت. برای مثال، در کارگاه نهایی چندین دانش آموز دختر از شهر دیشموک، افرادی بی سواد و مطلعین کلیدی از حومه های شهر، چند نفر کارمند بازنشسته فرهنگی و زنان فعال که به دلایلی نتوانسته بودند در کارگاه‌های قبلی حضور یابند، برای مشارکت در این کارگاه دعوت شدند. از مهمترین ویژگی های مشارکت کنندگان تنوع سنی، جنسی، مقطع تحصیلی، شغلی و نقشی مشارکت کنندگان بود. به‌علاوه، مشارکت کنندگان در مراحل مختلف فرایند چرخۀ زندگی خانواده قرار داشتند.

دیشموک کارگاه هفتم1

فرآیند برگزاری کارگاه بر اساس پروتکل پیشنهادی انجمن جامعه شناسی صورت گرفت. این فرایند به ترتیب و به صورت مختصر به صورت زیر بوده است. از قبل، قوانین چهارگانۀ کارگاه در جاهایی که در معرض دید مشارکت کنندگان باشد نصب شد. سپس، بر اساس، قاعدۀ یخ شکنی، از مشارکت کنندگان خواسته شد خود را بر اساس یکی از مهمترین ویژگی­‌های مثبتِ یکی از حروفِ نام و نام خانوادگی­شان به سایرین معرفی نمایند. سپس، در حدود نیم ساعت، تفاوت، منطق و هدف این کارگاه برای شرکت کنندگانی که پیرامون کارگاه سؤال داشتند، توسط تسهیلگر سطح 1 ارائه شد. در ادامه از مشارکت کنندگان خواسته شد تا به صورت داوطلبانه، پیرامون اهمیت گفتگو و تفاوت بحث با گفتگو مطالبی را بیان کنند. بعد از پایان این مرحله، برگه­‌هایی حاویِ اصول دهگانۀ گفتگو در اختیار پاسخگویان گذاشته شد و از آنها خواسته شد تا این اصول را به دقت بخوانند. سپس، از چندین نفر از گروه‌های دینفع [1] خواسته شد تا آن اصل گفتگویی را که به نظرشان مهمترین اصل بوده است بیان کنند و در حدود یک دقیقه پیرامون اهمیت آن اصل برای سایرین سخن بگویند.

سپس از مشارکت کنندگان خواسته شد تا در صورت تمایل، تجارب شخصی شان از نتایج و پیامدهای مثبتِ گفتگوی سازندۀ و نتایج منفی و مضرِ چالش و مجادله را برای جمع بیان کنند. یکی از جالب ­ترین نکات کارگاه همین بود که یکی از افراد مسن مشارکت کننده که سواد هم نداشت، به بیان تجربۀ خود پرداخت و گفت " به دلیل بی توجهی به گفتگو و رعایت نکردن آن الان دارم، به شخصه، تجارب ناخوشایندی را با یکی از فرزندانم در خصوص طلاق تجربه می کنم". به علاوه، خیلی از افراد، دلایل اصلی شرکت خود در کارگاه را داشتن مسائل و مشکلات شخصی، نیاز به ضرورت گفتگو در خانواده به عنوان یک فعالیت زبانیِ مهم اما غایب، و حضور به همراه فرزند یا همسر خود جهت آشنایی با اصول گفتگو عنوان کردند. این وضعیت شاید ناشی از بازتاب مثبت برگزاری کارگاه های شش گانۀ قبلی در منطقه بود که به دلیل وسعت محدود قلمروِ محلِ مورد نظر و آشنایی نسبی مشارکت کنندگان با یکدیگر در بین افراد نشر و بازگو شده بود [2].

دیشموک کارگاه هفتم2

در ادامۀ کارگاه، به منظور ارتقای مهارت گوش دادن مشارکت کنندگان و افزایش تمرکز آنان، از مشارکت کنندگان خواسته شد مهمترین ویژگی یک خانواده خوب و مطلوب را بیان کند؛ سپس از یکی از سایر مشارکت کنندگان نسبتاً دور و با فاصله از فرد مورد نظر، خواسته شد ویژگی ابراز شده را بیان کند. این تمرین واقعا مؤثر بود و بعد از اینکه در ابتدا افراد متوجه بیان سایر مشارکت کنندگان نمی شدند، این امر باعث سکوت دیگران در هنگام ابراز نظر یک نفر، گوش دادن دقیق به گفته­ های او و افزایشِ احتمالِ باز تکرارِ دقیق آن سخن می­ شد. بعد از این مرحله، لیستی از مسائل مهم کارگاه های قبلی که توسط تسهیل­گر، از قبل، تایپ، پرینت گرفته و آماده شده بود در نقاط مختلف سالن که در معرض دید همه مشارکت کنندگان باشد، نصب و از چندین نفر از گروه های ذینفع خواسته شد تا آنها را با صدای بلند برای حضار بخوانند. این مسائل شامل، اعتیاد، فقر فرهنگی، فقر مالی، عدم تفاهم، درک نکردن، خودخواهی، پدرسالاری، بی­اعتمادی، بی سوادی والدین، ازدواج زود هنگام، پنهان کاری در خانواده، نبود آرامش در خانواده، عدم صمیمیت در خانواده، کمبود مهارت های زندگی، نه گفتن به مشکلات دیگران، پدر و مادر فقط پدر و مادر نباشند، عدم درک متقابل اعضای خانواده نسبت به همدیگر، نظر نخواستن از فرزندان در امر ازدواج، عدم گفت و گو و تعامل سازنده در بین اعضای خانواده، و مشغلۀ فکری و عدم توجه به خانواده بودند.

پس از خوانش رسا و چندین بارۀ مسائل بالا توسط چند نفر از مشارکت کنندگان مختلف در جایگاه های متفاوت، از افراد خواسته شد متناسب با آن مسأله ­ای که به نظرشان مهمترین مسألۀ خانواده محسوب می­ شود، گروه های خود را تشکیل دهند. در تشکیل گروه ها آزادی و اختیار فرد مشارکت کننده معیار مهم و تعیین کنده بود. تفاوت اعضای این گروه ها با گروه های شکل گرفته در کارگاه های قبلی، " ناهمگنی" اعضای این گروه ها از نظر سنی، جنسی، تحصیلی، شغلی و سایر ویژگی ها بود. بعد از تشکیل گروه ها، اعضای گروه ها از هم مجزا شده و به صورت حلقه های مدوّر، به گونۀ مشارکتی و فعّال، به بررسی علل و پیامدهای مسألۀ مورد نظرشان پرداختند. مهمترین مسائلی را که مشارکت کنندگان در این کارگاه به عنوان مسائل مرکزی انتخاب نمودند " پدر و مادر فقط پدر و مادر نباشند، آرامش همگانی، فقر فرهنگی، درک نکردن متقابل، فقر مالی و ازدواج زود هنگام" بودند. تعداد اعضای هر یک از گروه های بالا، به ترتیب، 9، 9، 6، 6، 5 و 2 نفر بودند. همانگونه که مشخص است مسائل " پدر و مادر فقط پدر ومادر نباشند و آرامش همگانی" توجه بیشترین تعداد شرکت کنندگان؛ و مسألۀ " ازدواج زود هنگام" توجه کمترین مشارکت کنندگان را به خواد تخصیص دادند.

دیشموک کارگاه هفتم3

گروه 9 نفره ­ای که مهترین مسألۀ خانواده را این امر می دانستند که " پدر و مادر فقط پدر ومادر نباشند"، شامل 2 دختر، 3 پسر، 3 پدر و 1 مادر بود. اعضای این گروه، فقر مالی، فقر فرهنگی، خودخواهی هر یک از والدین، بی سوادی و کم سوادی والدین، بیکاری والدین، شاغل بودن پدر و مادر هر دو و عدم صمیمیت پدر را مهمترین ریشه­ های این مسأله می دانستند. آنها پنهان کاری، بی اعتمادی، فاصله میان پدر و مادر، انزوای فرزندان (تنهایی)، درون‌گرایی و جدایی از جمع، جدایی فرزند از خانواده و جذب افراد ناباب شدن، مشاجره خانوادگی، تربیت ناصحیح فرزندان، محتاج بودن خانواده، خود کم بینی فرزندان، رواج اعتیاد در خانواده، عدم رابطه درست با یکدیگر، عدم ارتباط با جامعۀ اطراف، زورگویی در خانواده، رواج پدرسالاری یا مرد سالاری، نارضایتی فرزندان از فضای خانواده، عدم وجود تعامل و ارتباط صحیح، تحمیل نظرات والدین بر فرزندان، عدم موفقیت فرزندان، ناتوانی در ابراز وجود در جامعه، ازدواج زود هنگام، سرخوردگی فرزندان، نداشتن ایده بزرگ و یا حذف ایدۀ بزرگ را به عنوان مهمترین پیامدهای این مسأله ذکر کرده اند.

گروه 9 نفره ای که " [ عدم]آرامش همگانی" را به عنوان مهمترین مسأله خانواده عنوان کرده بودند شامل 7 زن و 2 مرد بودند. آنان ریشه های مسألۀ [ عدم] آرامش همگانی را پنهان کاری، دخالت دیگران، دعوای والدین، عدم رعایت احترام، نبود صمیمیت، نبود مادر در خانواده دانسته اند. اعضای این گروه که تقریبا پیامدهای هر یک از ریشه های فوق را به صورت مجزا طرح و ترسیم نموده بودند؛ اذعان کرده بودند که نبود مادر در خانواده موجب از هم پاشیده شدن خانواده می­ شود؛ احترام خانواده باعث صیقل یافتگی خانواده و وحدت آن می شود؛ آرامش باعث رشد خانواده و جلوگیری از پراکندگی فرزندان می­ گردد؛ محبت و راستگویی باعث ترقی خانواده؛ و گذشت در خانواده سبب جلوگیری از دخالت دیگران در خانواده و استحکام آن می شود.

گروه 6 نفره ­ای که فقر فرهنگی را مهمترین مسألۀ خانوده ذکر کرده اند شامل 2 نفر مرد و 4 نفر زن بوده که بی سوادی، عدم اطاعت و فرمانبری از بزرگترها، ازدواج زود هنگام، تعصب قبیله ای، عمل نکردن بزرگترها و فرهنگیان به قول و دیدگاه خود، برداشت سوء ظن در عملکردها و رفتارها، چشم و هم چشمی در ازدواج و ادارۀ زندگی، عدم اطلاع کافی از مسائل اجتماعی روز، الگوهای نامناسب در منطقه، اختلاف نظر والدین در تربیت و ارشاد و هدایت فرزندان، عدم تعریف واژه های بکار رفته در جامعه، ترک تحصیل دانش آموزان در اثر نبود خوابگاه شبانه روزی، عدم آگاهی والدین نسبت به تفکر فرزندان، عدم آگاهی از جامعیت دین اسلام را مهمترین ریشه های این مسأله دانسته اند. مسألۀ فقر فرهنگی، از نظر اعضای گروه، به مسادلی مانند گمراه شدن جوانان نسبت به دین (انحراف جوانان)، خودکشی، اعتیاد، طلاق، ترک تحصیل و اختلاف در خانواده می انجامد.

دیشموک کارگاه هفتم4

گروه 6 نفرۀ دیگری که عدم درک متقابل اعضای خانواده از یکدیگر را مهمترین مسأله خانواده عنوان کرده بودند، همه مرد بودند. اعضای این گروه، خود پسندی اعضای خانواده(خودخواهی و خودبینی)، عدم تفاهم اعضاء، نامناسب بودن سطح توقعات و انتظارات، عدم گذشت اعضای خانواده، عدم تناسب مالی زن و مرد، عدم تناسب فرهنگی، علمی و نگرشی زن و مرد، ناآشنایی با وظایف نقش های خانوده (همسری و شوهری، دختری- پسری)، عدم سنخیت روانی زن و مرد، عدم شناخت متقابل از همدیگر، تفاوت سنی، ازدواج زودرس، عدم آمادگی برای تشکیل خانواده (ازداوج اجباری) را مهمترین زمینه های این مسأله عنوان کرده اند. تعارض در خانواده، کاهش ارتباط بین اعضای خانوده، ایجاد اختلاف در خانواده، خشونت در خانواده (کودک آزاری و همسر آزاری)، کاهش صمیمیت و روابط عاطفی در خانواده، فروپاشی خانواده (طلاق)، عدم حمایت از فرزندان، طلاق عاطفی، سوء تفاهم بین اعضا به عنوان پیامدهای عدم درک متقابل اعضای خانواده عنوان شده اند.

گروه 5 نفره­ای که فقر مالی را به عنوان مهمترین مسألۀ خانواده ذکر کردند شامل 4 زن و 1 مرد بوده اند. اعضای گروه عدم آگاهی، عدم تفاهم، پنهان کاری، بی اعتمادی در خانواده، نبودن آرامش در خانواده را ریشه های فقر مالی؛ و عدم آرامش، بی اعتمادی، پدرسالاری، بی سوادی، عدم صمیمیت در خانواده، طلاق، خودسوزی، اعتیاد و کودکان کار را مهمترین پیامدهای این مسأله دانسته اند.

آخرین گروه، گروه 2 نفره­ای بودند که ازدواج زود هنگام را مهمترین مسألۀ خانواده ذکر کرده ­اند. آنها فقر فرهنگی، رسومات، فقر مالی، بی سوادی، ناآگاهی و بی ­توجهی را به عنوان مهمترین ریشه های این مسأله؛ و طلاق، اختلافات خانوادگی، خودکشی، پدرسالاری و خون بها را مهمترین پیامدهای این مسأله ذکر کرده اند.

پس از جمع آوری برگه های مربوط به هر گروه، جهت رفع خستگی، بازی ورزشِ " بازیِ نامه"، در حدود 20 دقیقه در محل کارگاه انجام شد که تا حدی زمینۀ نشاط، شادابی و هیجان مشارکت کننده ها را فراهم نمود. همچنین این بازی، به تعبیر گافمن، به شکست " قواعد خشک و نفوذ ناپذیر" که یکی از مهمترین موانع تعاملات صمیمی و روابط گرم در بین افراد محسوب می شود، انجامید و تا حد زیادی به ایجاد جوِّ صمیمی و روابط صمیمی ­تر بین نسلی و بین جنسی در بین افراد مشارکت کننده انجامید. پس از انجام این ورزش، از افراد خواسته شد تا پنل عملیِ برگزاری گفتگو را با مشارکت اعضای نوعیِ خانوده شامل پدر، مادر، دختر و پسر برگزار کنند. گفتگوی اول به دلیل عدم تجربه و آشنا نبودن با فرایند کار تا حدودی مشکل بود و افراد نمی ­توانستند به صورت طبیعی و آزاد به ابراز نظرات و خواسته ­های خود بپردازند. اما بعد از چند وقفه و تذکر از سویِ تسهیلگر، گفتگو ادامه یافت و پنل­ های بعدی با سهولت بهتری صورت گرفتند. لازم به ذکر است که هر سه گفت و گو ضبط و بعد از اتمام کارگاه مورد بررسی قرار گرفتند؛ اما به دلایلی بعضی از مشارکت کنندگان با اصرار و برقراری تماس های متعدد با محری طرح خواهان حذف سکانس ­های ضبط شده و عدم انتشار یا دسترسی سایرین به این سکانس ­ها بودند.

مسائلی که در سه گفتگوی مجزای مشارکت کنندگان به عنوان موضوع گفتگو انتخاب شد بنا به درخواست خود مشارکت کنندگان، متناسب با نقش ­های متفاوت هر یک از مشارکت کنندگان در خانواده و چالش های آنها در خانواده، و با مشورت تسهیلگر سطح یک انتخاب شدند. این مسائل سه گانه، به ترتیب برگزاری، مسألۀ ازدواج اجباری فرزندان( دختران)، اعتیاد پدر و نحوۀ برخورد با وی، و نادیده گرفتن کار زن در خانواده بودند. لازم به ذکر است که یکی از گفتگوهای عملی صبح و دو مورد در بعد از ظهر برگزار گردید.

برای انجام هر گفتگو، شش صندلی در وسط سالن تدارک دیده شد (4 صندلی برای مشارکت کنندگان و 2 صندلی برای افراد رزرو و داوطلب) و افراد حلقه گونه به صورت مدور در سالن نشسته بودند و ناظر برگزاری گفتگو بودند. از آنها خواسته شد داوطلبانه در قالبِ یکی از نقش های پدر، مادر، دختر و یا پسر در گفتگو شرکت کنند. همچنین، به سایر مشارکت کنندگان پیشنهاد شد که در هنگامی که تشخیص دهند، می توانند متناسب با نقش شان در خانواده، در گفتگو حاضرشده و جایگزین یکی از افراد حاضر در گفتگو شوند.

هر چند تحلیل فرم و مضامین گفتگوهای افراد مشارکت کننده در پنل، می تواند به صورت عمیق و دقیق صورت گیرد و بیانگر نکاتی قابل توجه از نظر شاخص های متعدد باشد؛ اما می توان مهمترین نکات برجسته و مشهود در این پنل ها را شامل موارد زیر دانست:

ا) در هر پنل، از نظر کمّی، مردان وقت و زمان بیشتری از هر گفتگو را به خود اختصاص می دادند و زنان و فرزندان به ویژه فرزندان دختر، فرصت، حق یا تمایل چندانی به ابراز نظرات، آرزوها، احساسات و خواسته ­های خود نداشتند. بنابراین نوعی نابرابری بین نسلی و جنسیتیِ زبانی – کلامی در گفتگوها به چشم می خورد. نابرابری ­ای که از سوی همۀ افراد شرکت کننده در گفتگو " طبیعی" تلقی می شد و همه منتظر کلمات سحرآمیز و جادویی پدر و مردِ خانواده به عنوان فصل الخطاب مسائل بودند و خود پدر، و تا حد زیادی مادر (در مقایسه با فرزندان ) هم چنین تصوری از نقش خود داشتند.

2) مردان به صورت مداوم و با اقتدار و به صورتی رسا از ضمیر "من" استفاده می­کردند("من می گویم"، "من می خواهم" ...)؛ در مقابل زنان و دختران یا از اقعال بدون ضمیر استفاده می­ کردند ("باید با هم حرف بزنند" ....)، یا از ضمیر مبهم و جمعیِ " ما" استفاده می­ کردند. برای مثال " گفتیم، رفتیم ..".

3)خشونت­‌های کلامی مبتنی بر جنسیت تا حد زیادی در این گفتگوها نمود داشت و ناخواسته و با تأکید بر تعاملات افراد سایه می افکند و باعث نوعی سکوت و در مواقعی واکنشِ زنان، یا دختران تحصیل‌کرده می شد. این خشونت ها به ویژه در تشویق و نهایتاً اِجبار دختران به ازدواج با خویشاوندان، نمود و حضور بیشتری داشتند. برای مثال چندین بار از اصطلاحاتی مانند " ایکشمت، ایزنمت .."، معادل می کشمت و می زنمت (مردان)؛ خومو بکشم (خودمو بکشم) ( زنان) در گفتگوها استفاده شد.

4) مضامین مفاهیم صحبت های پدران و راه حل های پیشنهادی آنان برای حل مسائل مختلف بیشتر حول عرف، کسب رضایتِ برادران(" گو")، حفظ انسجام خویشاوندی و تحکیم روابط فامیلی دور می زد. البته در مواردی نیز خواهان ملزم نمودنِ دختر به اجرای تصمیمات خود بودند. مادران نیز هر چند بیشتر دنبالِ تحکیمِ روابط خویشاوندی بودند، اما در مواردی نیز به نیازهای دختران و رضایت آنان در امر ازدواج و فشار سنگینِ امور خانگی اشاره داشتند. تقریباً در همه گفتگوها، صحبت ها و مفاهیم مورد توجه دختران با صحبت ها و مفاهیم مورد استفاده دیگران متفاوت بود و در موارد مکرری به دیده شدنِ خود از سوی والدین، انتخاب زوج خود بر اساس علاقه، تغییر و تحولات فرهنگی، و نبودِ برابری جنسیتی اشاره داشتند. پسران کمترین میزان گفتگو را داشتند و همانند مادران، نظرات متناقضی داشتند. زیرا بعضی از آنها در جستجوی حفظ اقتدار مردانه از راه‌های خشونت آمیز و تحکم آمیز بودند؛ در مقابل، عده ای بر رعایت اصول برابری و احترام به تصمیم دختران تأکید داشتند.

4) نهایتا اینکه مشاهدۀ اجرایِ عملی پنل ها بیانگر بی توجهی و عدمِ پایبندی به اصولِ عملی گفتگو بود. به ویژه اصولی مانند " داشتن ذهن باز و آمادگی پذیرش، فرضیات را به تعلیق درآوردن [3]، پرهیز از شتاب، گوش فرا دادن به هنگام شنیدن، و جانبداری سازنده" اصلاً رعیات نشده یا رعایت آنها خیلی جزئی و نامحسوس بود.

بعد از برگزاری کارگاه‌ها، ابتدا افراد دوباره به صورت حلقه‌­ای دور تا دور محل برگزاری کارگاه نشستند. سپس از افراد خواسته شد تا در حد یک دقیقه به ابراز نظرات و پیشنهادات خود در خصوص رعایت یا عدم رعایت اصول گفتگو در هر یک از پنل ها بپردازند. سپس از مشارکت کنندگان خواسته شد تا به ارزیابی و اظهار نظر در خصوص روند، محتوا، اصول و ضرورت برگزاری کارگاه بپردازند. همۀ افراد کارگاه خواهان تداوم و توسیع چنین کارگاه‌هایی در زمان‌های متناوب و مکان‌ها و مناطق متنوع تری بودند. بعضی از آنها اظهار می کردند که تاکنون به اهمیت گفتگو و پیامدهای مثبت ناشی از گفتگوی مناسب فکر نکرده بودند. بعضی از مشارکت کنندگان در خصوص مسائل شخصی شان و لزوم گفتگو کردن پیرامون آن با اعضای خانواده هایشان صحبت کردند.

در نهایت با توجه به فرایند گفتگوها می توان گفت روح مردسالاری و پدرسالاری در تمام کلمات، اندیشه، احساسات، زبان بدنی و حرکات شرکت کنندگان غلبه و برجسته بود. روحی که توسط زنان و جوانان، به ویژه دختران جوان و تحصیل کرده، به چالش کشیده می شد و فرایند آن را می‌­توان به نوعی " تهاجم و مقاومت چریک گونه" تشبیه کرد. یا به تعبیری می توان گفت در عرصه خانواده ها نوعی مبارزه و مقاومت آهسته، خاموش، تدریجی، اما پیوسته بین نسلی و بین جنسی شکل گرفته که پیامدهای این مبارزه و مقاوت در آینده نه چندان نور نمایان تر خواهد شد.

 


پی‌نوشت:

* استادیار و عضو گروه علوم اجتماعی دانشگاه یاسوج، نمایندۀ وقت انجمن جامعه شناسی ایران در استان کهگیلویه و بویراحمد این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

[1]. منظور از گروه های ذینفع در این نوشته گروه های چهارگانۀ مادران، پدران، دختران و پسران در خانواده است که هر یک به تناسب نقش و جایگاه خود در خانواده، می توانند مسائل و نقاط قوت و ضعف خانوده را در شاخص ها و ویژگی های خاص و متفاوتی ببینند. البته این به معنای این نیست که آنها نمی توانند نظرگاه مشترکی دربارۀ خانواده و اصول کلی حاکم بر خانواده به عنوان یک نهاد مهم داشته باشند.

[2]امیدوارم این گفته به معنای خودستایی مجری و تسهیل گر تلقی نشود. زیرا رسم و تعهد علمی ایجاب می کند شنیده ها و دیده ها به صورت غیرسوگیرانه ارائه شوند .

[3]برای مثال در موارد متعددی والدین به فرزندان، به ویژه دختران، می گفتند اگر شما با این فرد( اغلب خویشاوند)، ازدواج کنید ما همۀ کمبودها و نواقص را برای شما جبران می کنیم؛ یا اینکه مگر فلانی چه عیبی دارد؟ ... و هیچ توجهی به احساس و خواستۀ قلبی دخترانِ نوعی نمی کردند.