مهری السادات طیبی نیاnaghd

نشست نقد و بررسی کتاب «فرهنگ و زندگی روزمره» روز دوشنبه 9دی ماه 92، با حضور علیرضا مرادی (مترجم کتاب)، دکترمهدی حسین زاده و دکتر جبار رحمانی در گروه فرهنگ و جامعه انجمن جامعه‌شناسی ایران و با همکاری معاونت اجتماعی شهرداری تهران برگزار شد.

هدف از برگزاری این نشست، نقد و بررسی کتاب «فرهنگ و زندگی روزمره» نوشته دیوید انگلیس است که توسط علیرضا مرادی ترجمه شده است. خلاصه بحث این جلسه را در ادامه می‌خوانید.

در ابتدای جلسه دکتر جبار رحمانی، مدیر گروه فرهنگ و جامعه انجمن جامعه‌شناسی ایران، به معرفی کتاب پرداخت. وی کتاب حاضر را کتابی در حوزه مطالعات فرهنگی عنوان کرد و گفت: جلسه نقد کتاب لزوما نقد کتاب نیست و هدف پرداختن به جنبه‌های کلان وعام تر این موضوع و اهمیت آن است. در ادامه دکتر علیرضا مرادی مترجم کتاب در ارتباط با محتوا و ایده اصلی برای ترجمه آن به ذکر نکاتی در این مورد پرداخت و گفت: رویکردهای مرتبط با فرهنگ و زندگی روزمره تقریبا از 4 تا 5 سال گذشته توسط اساتیدی همچون دکترکاظمی و دکتر لاجوردی مطرح گردیده و بعنوان یکی از رویکردهای اصلی پارادایم مطالعات فرهنگی طرفداران زیادی پیدا کرده و از آن استقبال شده است.

مرادی ضمن اشاره به رویکردهای قبلی، ادبیات این نوع رویکردها را عمدتا برگرفته از مکتب فرانکفورت و نقد و اصلاحات وارد شده بر آنها دانست و عنوان کرد که این رویکردها به تدریج به سمت رویکردهای پست مدرن پیش رفتند و اصولا همه این رویکردها منشا و خاستگاه خودشان را نقد مکتب فرانکفورت و انتقادی می دانستند ومعتقد بودند که صنعت فرهنگ آنقدر هم مصلوب کننده نبوده و راههای گریز زیادی از آن وجود دارد. آنها معتقد بودند که ما نمی توانیم مرزبندیهای خیلی دقیق و روشنی بین فرهنگ عامه و فرهنگ والا داشته باشیم و این تقسیم بندی باعث شده بود که ما عامه مردم و فرهنگ های عامه پسند را در یک گروه و فرهنگ های والا را که عمدتا در دست نخبگان خاص بود را در مقابل آن قرار دهیم و معیارهای قضاوت رویکردهای بعدی را نقد کنیم. تا اینجا یک اشتراک و اجماعی شکل گرفته بود و این نقد پذیرفته بود.

وی افزود: به نظرمن متاسفانه این رویکرد بعد از پرداختن بیشتر به آن، وارد یک نوع نسبی گرایی تام شده بود. نظریه اجتماعی به میزان خیلی زیادی از جایگاه انتقادی کنده شده و شکل توصیف صرف را به خود گرفته بود. همچنین بر گروهها و نحوه مصرف آنها در بازارچه ها متمرکز شده بود و این مباحث را بعنوان محور مقاومت در برابر تسلیم شدن در یک جامعه مصرف گرا تعمیم می دادند. وی اشاره کرد که: تعداد اندکی از مردم ایران و آنهم طبقات خاص و در شهرهای خاصی به این شکل دچار مصرف گرایی شده بودند. با توجه به عدم امکان تعمیم پذیری این رویکردها برای جامعه ایران رویکرد این کتاب می تواند تا حدی پاسخگوی وضعیت کنونی جامعه ایران باشد. در این حوزه کتابهای مختلفی جمع آوری شده که در آنها سعی شده محور مباحث از نسبی گرایی بیرون بیایند و ضمن نقد فرهنگ عامه پسند در دام نسبی گرایی مطلق نمی افتند وهمچنان جایگاه انتقادی ورویکرد تاریخی خود را حفظ می کنند. این کتابها بسیار انضمامی وعلمی راجع به جوامع صحبت می کنند و از نقاط مثبت این کتابها این است که نظریات مختلف را به خوبی با یکدیگر جمع کرده و بسیار روشن و شفاف در مورد جامعه مدرن امروزی صحبت می کنند .

در ادامه نشست دکتر حسین زاده به ذکر نکاتی در ارتباط با کتاب پرداخت و ضمن تبریک به مترجم آن، کتاب را دارای ترجمه بسیار روان فارسی دانست و ارتباط خوب مخاطب با کتاب را از نقاط قوت این کتاب عنوان کرد. وی همچنین در ارتباط با موضوع کتاب خاطر گفت: به نظر می رسد این بحث مانند برشی از یک واقعیت است و جای بخشهایی که بیشتر به زندگی روزمره ایرانی نزدیک باشد در آن خالی است.

او تعداد کمی از مصادیق مطرح شده در کتاب را در تطابق با فرهنگ و زندگی روزمره ایرانی عنوان کرد و این مسئله که، چقدر مصرف در ایران موضوعی همه گیر است؟ را جای تامل دانست. وی هدف از ذکر این مباحث در حوزه فرهنگ و زندگی روزمره را شناخت ساختار و کاربرد آن در فضای فرهنگی و آکادمیک و تاثیر گذاری آن بر جامعه مطرح کرد و با اشاره به مباحث اولیه کتاب در بحث سیاستگذاریها به سخنان دکتر فاضلی اشاره کرد که سیاستگذاران فرهنگی باید فهم خودشان را بالا ببرند و با نگاه بهتر، تصمیمات بهتری گرفته شود.

دکتر حسین زاده مصادیق مطرح شده در کتاب را حداقل جزء دغدغه های فرهنگ روزمره همه جامعه ایرانی ندانسته و این مباحث را بعنوان بخش خاصی از دغدغه های روزمره عنوان کرد، بطوریکه نیازمند بسط این مباحث در حیطه زندگی روزمره ایرانی هستیم.

در ادامه بحث، دکتر رحمانی نکاتی را در نقد کتاب برشمرد و گفت: من بحث را بصورت متفاوت تری آغاز می کنم و این ناشی از تفاوت نگرش رشته ای است. یکی از این بحث ها درارتباط با ایده کتاب است که امور بدیهی را محصول فرایندهای تاریخی می داند. نمونه این مباحث در کارهای الیاس و مارسل موس به چشم می خورد که در کتاب، به کارهای آنها هم ارجاع شده است. با وجود عقبه این مباحث در آثار بوردیو و دیگران، ایده کتاب، ایده خوبی است اما ایده جدیدی نیست.

نکته دوم، رابطه امر خرد با کلان و اینکه چگونه می توانیم امور کلان را از امور خرد استخراج کنیم. دراین کتاب چرخش فرهنگی در مطالعات اجتماعی به سمت تحقیق کیفی به خوبی نشان داده شده است. در علوم اجتماعی، حداقل قرائت رایج اینست که امر کلان را باید در مطالعات کلان جستجو کرد و در مطالعات خرد استخراج یا استنباط امر کلان کاری دشوار است. در این کتاب این امر از طریق استخراج امر فرهنگی از امر خرد اتفاق افتاده است.

بحث دیگر در ارتباط با نوعی شیفتگی نسبت به بحث زندگی روزمره است که بصورت یک بحث جدید و کاربردی و مانند یک فرهنگ تازه کشف شده به آن پرداخته شده است. فرهنگ روزمره بعنوان یک فرهنگ به شدت تغییر کننده، معرفی شده که تا قبل از سنت شدن متلاشی می شود و سنت، عدم سنت شدن است. این دیدگاه از نگاه مدرن صحیح است اما این دوره، دوره خیلی بزرگی نیست. و در این 300-400 سال مدرن امر پیچیده و خاصی در توانمندی‌های ذهنی بشر اتفاق نیفتاده و تفاوت خیلی معناداری در منطق زندگی بشر در دوران مدرن و غیر مدرن رخ نداده است. این حرف لوی اشتروس و لوی برول نیز هست، همچنین صحبت چامسکی و برخی ساختگرایان اینست که لزوما همه چیز دود نمی شود و به هوا برود و قطعا چیزهایی وجود دارند که می مانند.

در واقع بحث کتاب بازگشت به امر روزمره؛ آنچه انسانها از آن استفاده می‌کنند که زیست جهانشان را بسازند می باشد. وی افزود: آنچه به تعبیر این کتاب یک محصول تاریخی است، در سنت مطالعات کلاسیک علوم اجتماعی در ایران و جهان ذیل مقوله "فولکلور" و حتی بصورت حرفه‌ای‌تر انجام می‌شده است. اینکه دانش عامه و عوام چگونه زندگی خود را سامان دهی و زیست جهانشان را برساخت می‌کنند. فولکلوریست‌های ایرانی، اروپایی و آمریکایی در حوزه شهر معتقدند که با فهم فولکلور می توانیم به فهم عمیقی از فرایندهای تاریخی برسیم و این کتاب، زندگی روزمره را جایگزین آن کرده و این ایده جدیدی نیست. اما نکته جدید آن، بازگشت به علوم اجتماعی و تجربه زندگی انسان مدرن در جوامع غربی است. فولکلور مفهومی برخاسته از جوامع سنتی است درحالیکه مطالعات برخاسته از انسان مدرن، فرهنگ و زندگی روزمره است. وی در ادامه به سخنان مترجم کتاب اشاره کرد وادامه داد: این تئوریها با تجربه ایرانی سنخیت چندانی ندارد.

سخنران این نشست با تاکیر بر این که از نگاه نسبت گرایانه نه نسبی گرایانه می توان گفت که نظریه های زندگی روزمره، نسبتی با جامعه غرب دارد، گفت: باید بتوانیم این نسبت را با خودمان برقرار کنیم. مدرنیته در ایران، مدرنیته ایرانی است و غربی نیست. مفاهیم باید بتواند در تحلیل این جامعه وبا متن جامعه تناسب داشته باشد.

یکی از نکات مثبت کتاب و همچنین خطر این کتاب در این است که چنین کتابهایی برخاسته از این پارادایم‌ها، مطرح کردن روش کیفی است. نمونه کارهای عمیق، دقیق و جزئئ نگر، کارهای سبک زندگی و منش بوردیوست. اما خطراین سبک تحقیقات در ایران اینست که تحقیقات و پژوهش ها بصورت سطحی و بعضا توسط دانشجویان انجام می گیرد. این در حالی است که تئوریهای افرادی مثل الیاس یا فروید اینگونه نیستند و محصول سالها تحقیق و مطالعه هستند. ما در این حوزه ها مطالعات و داده های دقیقی نداریم، بنابراین بحث روش شناسی در این کتابها مهم است و مباحث بعدی باید این پازلها را تکمیل کنند.

درپایان این نشست دکتر حسین زاده و دکتر رحمانی به سوالات حاضرین جلسه پاسخ دادند.