کتاب "درباره تلویزیون و سلطه ژورنالیسم" اثر پیر بوردیو، به تازگی توسط ناصر فکوهی ترجمه شده و انتشارات آشیان آن را در 128 صفحه منتشر کرده است. به همین مناسبت، روز نوزدهم اسفند ماه سال 87، نشستی در گروه علمی- تخصصی مطالعات انسان‌شناسی فرهنگی انجمن جامعه شناسی ایران برگزار شد تا طی آن، این اثر از زوایای مختلف مورد بحث و بررسی قرار گیرد. در این جلسه، علاوه بر مترجم کتاب، دکتر مهدی منتظرقائم و دکتر هادی خانیکی به سخنرانی پرداختند.

کتاب "درباره تلویزیون و سلطه ژورنالیسم" که در سال 1996 نخستین بار توسط انتشارات لیبر آژیر فرانسه به چاپ رسیده، شامل دو درسی است که پیر بوردیو جامعه‌شناس شهیر فرانسوی در کلژ دوفرانس ارائه کرده است؛ یکی درباره تلویزیون و دیگری درباره مطبوعات و ساز وکارهایی که این دو ابزار از طریق دستکاری اندیشه برای بازتولید قدرت حاکم به کار می‌گیرند. نکته مهم و جالب در این دروس بوردیو در این است که او به عنوان یکی از منتقدان جدی تلویزیون تصمیم می‌گیرد این دو درس خود را که در واقع، به نوعی بر علیه تلویزیون تلقی می‌شود، از مجرای همین رسانه و در بعدی بسیار وسیع‌تر از شاگردان دانشگاهی‌اش، ارائه دهد. به همین دلیل، در اتاق خود، در مقابل دوربین می‌نشیند و در قالب دو برنامه تلویزیونی که از شبکه پاریس پرمیر پخش شد، به بررسی سلطه تلویزیون وسایل ارتباط جمعی، به ویژه تلویزیون و مطبوعات، در گسترش سطحی‌نگری در جامعه می‌پردازد. تلویزیون به گمان او، ابزاری برای ارائه "اندیشه های حاضری (همچون غذا های حاضری و مک دانالدی)" برای تماشاگرانی است که اغلب نه فرصت فکر کردن عمیق دارند و نه علاقه ای به این کار. بدین ترتیب، به تعبیر او، فرآیند تحمیق در جامعه به کمک کنشگران اجتماعی که بخشی از آنها در تلویزیون جای گرفته‌اند و بخشی دیگر جزء مصرف کنندگان آن هستند، اغلب به شکلی ناخودآگاه از سوی هر دو طرف، به اجرا در می‌آید تا قدرت بتواند به بهترین و کم هزینه‌ترین شکلی خود را بازتولید کند. در برنامه دوم، بوردیو به تشریح مطبوعات و سطحی نگری آنها و ساز وکارهایشان برای تحمیق مردم می‌پردازد و نشان می‌دهد که چگونه در این مورد نیز کنشگران حرفه‌ای مطبوعات عموماً به شکلی کاملاً درونی شده و ناخودآگاه، قدرت تولید و بازتولید و عاملیت اجتماعی را به حداقل میزان ممکن کاهش می‌دهند. متن گفته‌های بوردیو در این برنامه‌ها، به صورت دقیق پیاده شده و پس از ویرایش به همراه پیوستی با عنوان "سلطه ژورنالیسم" به صورت کتاب منتشر شده است.
در جلسه‌ای که در گروه انسان‌شناسی فرهنگی انجمن جامعه‌شناسی ایران برگزار شد، ابتدا دکتر مهدی منتظرقائم، عضو هیأت علمی گروه ارتباطات دانشگاه تهران به نقد این کتاب پرداخت. مهم‌ترین انتقادی که وی بر این کتاب وارد دانست، نگاه منفی بوردیو نسبت به تلویزیون و ژورنالیسم بود. از نظر این استاد دانشگاه تهران، بوردیو با دیدگاه منفی‌ای که در این زمینه دارد، از نکات مثبت این رسانه‌ها غافل است.
وی در ادامه، پس از توضیحی درباره ریشه‌های سه‌گانه تفکر بوردیو، متشکل از هرمنوتیک، مارکسیسم و ساختار‌گرایی، نقد بوردیو از تلویزیون را حاصل جنبه‌های مارکسیستی- ساختارگرایانه اندیشه او در فضای سنت تفکر غربی دانست و در این باره گفت: سنت تفکر فلسفی غربی مبتنی بر اراده انسان و مقاومت در برابر عوامل سلطه بیرونی است. طبیعی است که از این منظر، تلویزیون عامل اصلی کالایی‌شدن و فریب‌خوردگی محسوب می‌شود. این در حالی است که باید توجه داشت همین رسانه کارکردهای مثبتی هم دارد و این همان نکته‌ای است که بوردیو بدان توجهی ندارد. به همین دلیل، کتاب بوردیو مرا به یاد نیل پستمن و نگاتیویسم او می‌اندازد و معتقدم که در این کتاب، به جز تغییر واژه‌ها، ابداع مفهومی جدیدی نسبت به نظریات پستمن صورت نگرفته است.
از دیگر ایراداتی که منتظر‌قائم به کتاب بوردیو وارد دانست، نبود مرجع و رفرانس در این کتاب بود. او همچنین خاطرنشان کرد: اگرچه متن کتاب "درباره تلویزیون و سلطه ژورنالیسم" به لحاظ کلامی ویراسته شده اما از ویرایش مفهومی اثری در آن دیده نمی‌شود. در نتیجه این کتاب به عنوان متن سخنرانی خوب و جذاب است اما به عنوان یک کتاب هرگز.
وی در پایان بحث خود تأکید کرد که معتقد است ‌اگر انتشارت چاپ‌کننده کتاب متعلق به خود بوردیو نبود، معلوم نبود انتشاراتی دیگری در فرانسه با چاپ این کتاب موافقت کند.
در بخش دوم این نشست، دکتر هادی خانیکی، عضو هیأت علمی گروه ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی، به سخنرانی پرداخت و در بحث خود، آراء و ایده‌های بوردیو، به ویژه در رابطه با مسأله ژورنالیسم را مورد بررسی قرار داد. او بوردیو را از جمله متفکرانی دانست که در عرصه سیاسی ظاهر می‌شوند، موضع‌گیری می‌کنند و در عین حال در آکادمی هم جایگاه قابل توجهی دارند.
خانیکی در این زمینه گفت: بوردیو روشنفکر آکادمیک سیاسی فرانسه است، از نسل سارتر و کامو؛ لذا نمی‌توان به سادگی از کنار اندیشه‌های او گذشت و یا او را مورد انتقاد قرار داد. بحث اصلی بوردیو در این کتاب، این است که در متن رسانه‌ها و شبکه‌های جدیدی که شکل گرفته، تولید و توزیع اطلاعات بیش از آن‌که به کار افزایش آگاهی و دانایی فرد آید، موجب گمراهی و سردرگمی او می‌شود. در نتیجه با اینکه کتاب بیش از ده سال پیش منتشر شده و در طول دهه گذشته تغییرات بسیاری در حوزه رسانه‌ها اتفاق افتاده، همچنان بحث بوردیو به جای خود باقی است؛ چرا که او رسانه‌های جدید را در همان پارادایم قبل بررسی می‌کند. از این منظر با نظریات بوردیو با کاستلز متفاوت است، زیرا کاستلز معتقد است نمی‌توان رسانه‌ها و تلویزیون جدید را با پارادایم قبلی بررسی کرد.
خانیکی در پایان، سخنان خود را با طرح چند پرسش‌ خاتمه بخشید: «واقعاً دغدغه بوردیو تا چه حد صحیح است؟ ژورنالیسم و تلویزیون تا چه میزان به سطحی‌نگری دامن می‌زنند؟ و آیا می‌توان میان مسایل عمیق فکری و تلویزیون رابطه‌ای برقرار کرد؟»
آخرین سخنران این جلسه، دکتر ناصر فکوهی دانشیار گروه انسان‌شناسی دانشگاه تهران و مترجم کتاب درباره تلویزیون و ژورنالیسم بود. او در ابتدای سخنان خود، با تأکید بر اینکه لزومی برای دفاع از بوردیو نمی‌داند؛ گفت: پیر بوردیو از معدود متفکرانی است که در زمان حیات خود و پس از آن به یکی از افرادی بدل شد که به دلیل سیستم فکری نظام‌مند، پایه‌ای و فراگیری که داشت، نیازی به دفاع ندارد؛ همچون دورکیم، وبر و تعداد محدودی از بزرگان این علم. این به آن دلیل است که بوردیو به خوبی نظام فکری منسجم خود را در آثارش بیان کرده و در سطح جهان به عنوان یکی از مهم‌ترین متفکران جامعه‌شناسی شناخته شده است. او در دیدگاه‌های خود، گرچه از مارکس تاثیر پذیرفته اما مارکسیست نیست‌ و اگرچه از مکتب فرانکفورت بهره برده اما فرانکفورتی نیست.
فکوهی افزود: رویکرد بوردیو در این کتاب بیش از اندازه رادیکال و صریح است؛ گرچه نباید فراموش کرد که فرآیند تخریب فکری و نه تعمیق فکری که او به آن می‌پردازد، به قوت خود باقی است. به همین دلیل، او از تلویزیون استفاده می‌کند تا به نوعی بر ضد تلویزیون سخن بگوید اما تفاوت کاری که بوردیو می‌کند با دیگر برنامه‌های تلویزیونی در این است که او صرفاً در دفتر خود ثابت نشسته و بدون هیچ وقفه‌ای مطالب خود را برای بینندگان مطرح می‌کند. این در حالی است که انتقاد اصلی بوردیو به تلویزیون به دلیل خصلت دستکاری‌کنندگی آن است. در تلویزیون نه تنها تفکر دستکاری، تقطیع و تخریب می‌شود بلکه حتی فیلم‌ها نیز تقطیع و تخریب می‌شوند. این امر در رادیو و تلویزیون ما بسیار مشهود است. به عنوان مثال، شما حتی نمی‌توانید یک قطعه موسیقی را به طور کامل از رادیو گوش کنید. به محض آنکه قطعه‌ای به نیمه می‌رسد، مجری برنامه می‌آید و با لحنی مشمئز‌کننده‌ای مخاطبان را به پیشی گرفتن در سلام و احترام به بزرگ‌ترها پند و اندرز می‌دهد. بنابراین شما حتی از شنیدن کامل یک قطعه موسیقی هم محروم می‌شوید.
وی در ادامه صحبت‌های خود، با اشاره به انتقادات دکتر منتظر‌قائم، خاطرنشان کرد: بوردیو کسی نیست که برای چاپ کتابش به دنبال ناشر بگردد. باید توجه داشت که این کتاب به ده‌ها زبان ترجمه شده و همه جا ناشر آن بوردیو نبوده است. در مورد نبود رفرانس در این کتاب هم باید در نظر داشت که اولاً این کتاب جزء کتاب‌های ترویجی بوردیو است و ثانیاً بسیاری از فیلسوفان بزرگ، همچون دریدا نیز هیچ رفرانسی در کتاب‌هایشان نداشتند و این لزوماً کار آنها را تقلیل نمی‌داده است. در واقع، هر چند به نظر ما این الگویی قابل استفاده در حوزه علم نیست اما مهم‌ آن است که بوردیو در این کتاب سعی کرده به زبانی ساده و قابل فهم مطالب خود را بیان کند، چراکه زبان بوردیو زبانی غیرقابل دسترس است و شاید بتوان ادعا کرد که نود درصد فرانسوی‌های تحصیل‌کرده نیز نمی‌توانند با کتاب‌های او ارتباط برقرار کنند. از این‌رو این کتاب می‌تواند برای ورود به دنیای فکری او مورد استفاده قرار گیرد.
دکتر فکوهی در پایان، با اشاره تجربه به همکاری خود با مطبوعات، گفت: برای من این پرسش مطرح است که آیا می‌توان چیز دیگری غیر از تلویزیون و رسانه کنونی داشت که قادر باشد از مرزهای سلطه و سانسور فراتر رود؟ در این زمینه، می‌توان به یک تجربه مشخص در شبکه مشترک آلمانی و فرانسویآرته اشاره کرد که در ابتدای تاسیس خود با شعار و هدف "شبکه متفاوت" سعی کرد صرفاً به برنامه‌های آموزشی، فرهنگی بپردازد اما در این راه چندان موفق نبود. این شبکه پس از ده سال به بازنگری در برنامه‌های خود پرداخت و اکنون مثال خوبی است برای تلویزیونی که تلاش می‌کند از قالب‌های گذشته فراری رو به جلو داشته باشد.