ensan5نشست روز ششم آذر ماه سال 87، در گروه علمی- تخصصی مطالعات انسان‌شناسی فرهنگی انجمن جامعه‌شناسی ایران، به بررسی وضعیت زنان و کودکان افغان اختصاص داشت. در این نشست، فاطمه اشرفی رئیس انجمن حمایت از زنان و کودکان آواره و پناهنده (حامی)، به سخنرانی پرداخت.

وی در آغاز بحث خود، به بررسی وضعیت اجتماعی کشور افغانستان پرداخت و با نمایش هرم سنی جمعیت زن و مرد در این کشور، میزان بسیار بالای باروری در آنجا را در مقایسه با دیگر مناطق مورد توجه قرار داد. او یکی از دلایل این امر را فرهنگ اجتماعی و سنتی افغانستان معرفی کرد که در آن، همچنان کثرت فرزند، نشانه ثروت خانوادگی در نظر گرفته شده و از سوی دیگر، حاکمیت فرهنگ مردسالارانه و علاقه به داشتن فرزند پسر و رواج چند همسری نیز در افزایش میزان باروری در این جامعه تأثیرگذارند.

اشرفی در توضیح ابعاد دیگر جمعیت‌شناختی در افغانستان، گفت: به همان نسبتی که میزان باروری در این کشور زیاد است، درصد میزان مرگ و میر هم رقم بسیار بالایی را نشان می‌دهد. در واقع، افغانستان یکی از کشورهایی است که از بالاترین درصد مرگ و میر نوزادان، مادران در حال زایمان و کودکان زیر پنج سال رنج می‌برد. از سوی دیگر، آمارها نشان می‌دهند که میزان امید به زندگی، به ویژه امید به زندگی در بدو تولد نیز در افغانستان، نسبت به کشورهای دیگر آسیایی، رقم پایینی دارد. علاوه بر این، 19 درصد جمعیت افغانستان زیر خط فقر هستند که از این لحاظ، این کشور در مقایسه با کشورهای منطقه، یکی از بالاترین رقم‌ها را به خود اختصاص داده و این مسأله، خود نگرانی‌های بسیاری را ایجاد می‌‏کند. همچنین در مقایسه شاخص توسعه انسانی افغانستان با کشورهایی مثل ایران، چین، پاکستان، تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان، مشاهده می‌کنیم که این کشور از پایین‏ترین نرخ برخوردار است. برخی شاخص‏های دیگر زندگی در افغانستان نیز نشان می‌دهند که 49 تا 53 درصد از جمعیت این کشور روستایی بوده، بسیاری از آنها زیر خط فقر هستند و به خصوص در فصل‌های سرد، دسترسی به غذای کافی ندارند. 15 درصد از نوزادان در مناطق روستایی، پیش از سن پنج سالگی می‌میرند و در هر ساعت، یک مادر، در هنگام زایمان، جان خود را از دست می‌دهد.

وی افزود: در افغانستان، بیش از 60 درصد جمعیت مناطق روستایی دسترسی به آب آشامیدنی بهداشتی ندارند؛ البته این بدین معنا نیست که سایرین آب لوله‏کشی دارند. در واقع، حتی در کابل، پایتخت این کشور نیز امکان دسترسی به آب آشامیدنی سالم و تصیفیه شده وجود نداشته و مردم از آب چاه استفاده می‏کنند. از سوی دیگر، 58 درصد روستاهای افغانستان یا اساساً راه اتصالی ندارند و یا راه‌های آنها در ایام زمستان قابل استفاده نیستند. علاوه بر این، تنها 6 درصد جمعیت این کشور، برق 24 ساعته دارند. در این شرایط، افغانستان پنجمین کشور فقیر دنیا محسوب می‏شود. اقتصاد آن، کاملاً وابسته به کشاورزی و دامداری است که این سیستم نیز به دلیل تغییرات آب و هوا و شرایط فصلی، بسیار متزلزل است.

اشرفی در بخش دیگری از سخنانش، با اشاره به رابطه‏ دیرینه‏ زبانی، فرهنگی‏، اجتماعی‏ و حتی اقتصادی میان افغانستان و ایران، به ویژه در منطقه خراسان، حضور گسترده مهاجرین افغانی به ایران را نیز طی سی سال گذشته، مورد توجه قرار داد و در این باره گفت: حضور و مهاجرت افغانی‏ها به ایران را نمی‏توان تنها به بعد از جنگ با شوروی، یعنی سال‌های 1979و 1980 محدود کرد؛ هر چند از آن زمان به بعد، در پی حدود سه دهه ناملایمات سیاسی در کشور افغانستان، شاهد حضور و رفت و آمد بین چهار تا پنج میلیون افغانی در ایران هستیم. در واقع، می‌توان گفت که یکی از مهم‌ترین علل کشیده شدن افغان‏ها به صورت توده‏ای به ایران، تغییر نظام سیاسی و اجتماعی آن کشور بوده است. در بیان دلایل ماندگاری آنها در ایران نیز می‌توان به ادامه جنگ‏ها و منازعات داخلی با هدف کسب قدرت میان اقوام داخلی در افغانستان، اشاره کرد. از سوی دیگر، تفاوت معنادار سطح توسعه اجتماعی، اقتصادی، بهداشتی و فرهنگی میان این دو کشور از جمله مسائلی است که همواره وجود داشته و سبب شده افغان‌های زیادی به ایران مهاجرت کنند و البته این مهاجرت، در دو سه دهه‏ اخیر افزایش بیشتری نیز یافته است. سیاست‌های ایران در در دهه‏های اول انقلاب، با نگرش برادری اسلامی و در قالب تعامل فرهنگ انصار و مهاجرین، نقش بسزایی در این امر داشته است. از این‌رو، در حال حاضر، بیش از 5/2 میلیون افغان به صورت قانونی و غیرقانونی در ایران زندگی می‏کنند. بعد از سقوط رژیم طالبان در سال 2001، شاهد رشد بازگشت داوطلبانه مهاجران افغان به کشورشان بودیم اما متأسفانه به دلیل ادامه یافتن شرایط ناامنی در افغانستان، عدم دسترسی به امکانات اولیه حیاتی آموزش، بهداشت، نداشتن شغل و نبود شرایط اقتصادی مناسب، اکنون تقریباً حدود 80 درصد این افراد دوباره به ایران بازگشته‏اند، اما این بار حتی جایگاه قانونی نیز ندارند. این بدان معناست که حدود 950 هزار تن از 5/2 میلیون افغانی ساکن در ایران، دارای کارت قانونی اقامت هستند و سایرین به صورت غیرقانونی در این کشور زندگی می‌کنند.

سخنران این جلسه گروه انسان‌شناسی فرهنگی، در ادامه بحث خود، ضمن انتقاد از سیاست‏های جمهوری اسلامی در دهه‏های اول انقلاب در رابطه با پذیرش مهاجران افغان که به صورت بسیار ابتدایی انجام شده و موجبات ورود توده‌وار افغانیان را به کشور فراهم کرده بود، این سیاست‌های غلط را عامل مهمی در جهت محرومیت این مهاجران از حقوق اولیه شهروندی دانست.

وی در بخش دیگری از سخنان خود، چالش‏های جدی مقابل پناهندگان افغان مقیم ایران را در پنج گروه تقسیم کرد و در توضیح آنها گفت: عدم اتخاذ سیاست مشخص دولت جمهوری اسلام در ارتباط با مسأله افغان‌ها، باعث اجرای تصمیم‌ها و رویکردهای متفاوتی شده که در آنها معمولاً جمعیت مهاجر بیشترین آسیب را دیده‌اند. متأسفانه همین نداشتن سیاست نظام‏مند در ارتباط با حضور و یا عدم حضور مهاجران در ایران، تا حدی است که حتی در بخش‏های دولتی هم امکان دسترسی به سیاست واحد وجود ندارد. برای مثال سیاست نیروی انتظامی تهران بزرگ با سیاست اداره اتباع متفاوت است و یا حتی سیاست وزارت آموزش و پرورش با سیاست اداره کل آموزش و پرورش استان تهران تفاوت دارد. این امر باعث پیدایش نوعی سردرگمی بین مسئولین ایرانی در رابطه با مهاجرین افغان شده است. از سوی دیگر، مسائل سیاسی ـ اجتماعی ایران طی سی سال گذشته، باعث شده که این کشور کمتر به واسطه جمعیت پناهنده‌ای که پذیرفته، مورد حمایت دولت‌های دیگر قرار بگیرد. به عنوان مثال، در حالی که بر اساس آمار اعلام شده از سوی سازمان ملل، از سال 1980 تا 2001، فقط از کمیساری‏های عالی سازمان ملل، هر ساله رقمی بیش از 110 میلیون دلار، بابت حضور 5/2 میلیون مهاجر افغان، به پاکستان پرداخت می‌شده، این رقم در ایران، تنها 11 میلیون دلار بوده است. البته این بدان معنا نیست که زندگی افغان‏ها در پاکستان با این پشتیبانی‏های پولی، وضعیت بهتری دارد؛ بالعکس حتی به جرأت می‏توان گفت که مهاجران افغانی ساکن ایران، شرایط بهتری نسبت به ساکنان پاکستان دارند.

اشرفی افزود: علاوه بر آنچه گفته شد، مسأله بحران‌ها و جرایم مختلفی که مردم جامعه ما، افغان‌ها را متهم درجه یک آنها می‌دانند را نمی‌توان نادیده گرفت. از سوی دیگر، اخیراً جرایم و مسایل اجتماعی خاصی نیز به این موارد اضافه شده که ازدواج‏های غیررسمی و حتی بحث کودکان خیابانی و کار از جمله این مواردند. در این زمینه، بر اساس آماری که یکی از مسئولین شهرداری تهران در رابطه با کودکان خیابانی ارائه کرده، نزدیک به هشتاد درصد آنها را کودکان مهاجرین افغانی تشکیل می‏دهند. در بحث ازدواج‏های غیررسمی نیز که جامعه‏ ایرانی به شدت با آن درگیر شده، ازدواج غیررسمی زنان ایرانی با اتباع افغانی بسیار افزایش یافته و این امر در چارچوب‏های اجتماعی، بحران‏هایی جدی ایجاد کرده است.

اشرفی ادامه داد: در چند سال اخیر، مشکلات امنیتی و سیاسی نیز به خصوص در مناطق مرزی، افزایش پیدا کرده و بر اساس آن، نگرشی ترویج یافته که در آن، افغان‌ها را تهدیدی برای جامعه می‌دانند. این شرایط تا جایی پیش رفته که حتی در برخی رسانه‏های عمومی و جمعی نیز انعکاس واضحی از آن در میان بافت‌های مختلف اجتماعی به چشم می‌خورد.

رئیس انجمن حامی در بخش دیگری از سخنانش، خاطرنشان کرد: بعد از سال 2002 که سازمان ملل شرایط امن را در افغانستان تأیید و پایان پناهندگی را برای افغان‏ها اعلام کرد؛ شرایطی برای بازگشت داوطلبانه افغان‏ها اتخاذ شد و به همان نسبت، دولت ایران را نیز سیاست‏های خود را به این جهت سوق داد. یکی از راهکارهای دولت در این زمینه، ایجاد محدودیت در ارائه خدمات اجتماعی و رفاهی، مثل آموزش و بهداشت به این مهاجران بود که البته عوارض ناشی از این سیاست، بیش از همه گریبان‏گیر جامعه ایرانی شد. از سوی دیگر، فقدان امکانات امینی ـ سیاسی برای بازگشت داوطلبانه به افغانستان، از جمله مواردی بود که سبب شد در عمل، شرایطی برای افغان‏ها در ایران به وجود آید که آنها ناگزیر به ماندن در این کشور باشند. در عین حال، باید در نظر داشت که در شرایط فعلی و به دلیل حضور سی ساله این مهاجران در ایران، نسل جدید آنها در این کشور متولد شده‌اند و حتی رشد کرده‌اند اما با این وجود و علی رغم تأثیرپذیری بسیار آنها از فرهنگ ایران، همچنان شائبه‏های زیادی از فرهنگ شدید مردسالاری و طایفه محوری در خانواده‏های افغان دیده می‌شود و این امر، نگرانی‏های اساسی‌ای را در رابطه با زنان افغان در ایران به وجود می‌آورد. علاوه بر این، پایین بودن سطح سواد و دانش عمومی از معضلات بسیار بزرگ این جمعیت است. گرچه آمارها نشان می‌دهند که میزان افراد باسواد در بین آنها، از 5 درصد در سال 1980، به 53 درصد در سال‌های اخیر رسیده است؛ اما همچنان تعداد زیادی بی‌سواد در بین این مهاجران وجود دارد. همچنین بالا بودن نرخ زاد و ولد در بین آنها، به دلیل پایبندی به ارزش‏ها و سنت‏های جامعه و در عین حال، ازدواج‏های زودرس و بارداری‏های زود هنگام، مشکلات و بحران‌های زیادی را به ویژه در میان زنان، ایجاد کرده است.

رئیس انجمن حامی در عین حال، با تأکید بر نگرانی شدید زنان افغان برای بازگشت به محیط بسیار سنتی افغانستان، خاطرنشان کرد: طی پنج سال گذشته، بیشترین میزان خودسوزی زنان در افغانستان، شامل افرادی بوده که دورانی به ایران مهاجرت کرده و در این کشور زندگی کرده بودند. در واقع، می‌توان گفت که با توجه به تفاوت اجتماعی فضای کشورهای ایران و افغانستان و وجود امنیت در جامعه ایران، این زنان پس از بازگشت به کشور خود، دچار بحران‏های روحی و روانی فراوانی می‌شوند تا حدی که بسیاری از آنها دست به خودکشی می‌زنند. از سوی دیگر، در ایران نیز عدم وجود مراجع قانونی برای بازستانی حقوق زنان افغان و در واقع، فقدان حمایت قانونی و اجتماعی از آنها از جمله جدی‏ترین مسائل و مشکلات این مهاجران زن به شمار می‌رود.

فاطمه اشرفی در پایان سخنان خود در این نشست گروه انسان‌شناسی، به بخشی از فعالیت‌های انجمن مستقل و داوطلبانه حامی در رابطه با زنان و کودکان افغان، زنان بوسنی و هرزگوین و همچنین گروه‏های پناهندگان ایران و آسیب‏دیدگان جنگ‌های و مناقشات مختلف جهان اشاره کرد. به گفته او، از جمله این فعالیت‏ها، برگزاری کارگاه‏های آموزشی و سمینارهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی برای ارتقاء دانش عمومی زنان مهاجر و افزایش مشارکت و همچنین خودباروری آنان در سرنوشت خویش، اجرای برنامه‏های مختلف برای تغییر نگرش افکار عمومی جامعه در برخورد با مهاجرین و پناهندگان، تلاش برای ایجاد علاقمندی در مهاجران افغان برای بازگشت تأثیرگذار به کشور خود، تلاش برای احقاق حقوق انسانی جمعیت مهاجر فاقد مدارک قانونی برای بهره‌مندی از امکانات آموزشی و بهداشتی، راه‌اندازی مدارسی در باقرشهر و پاکدشت ورامین برای جذب کودکان بازمانده از تحصیل، اقدام در جهت افزایش آگاهی‏های عمومی گروه‏های مختلف زنان ساکن در افغانستان، به ویژه در حوزه‏های تصمیم‏گیری، مانند زنان در پارلمان و زنان فعال در دستگاه‌های اجرایی مختلف و مبادله تجارب و اطلاعات در جهت ظرفیت سازی برای سازمان‏های غیردولتی و جامعه‏های مدنی در افغانستان بوده است.