گروه علمی ـ تخصصی جامعه شناسی تاریخی انجمن جامعهشناسی ایران از جمله گروههایی است که در سال 1387 فعالیت خود را آغاز کرده و جلسات و مباحث مطرح شده در آن، از همان ابتدا، بسیار مورد علاقمندان این حوزه، به ویژه دانشجویان سطوح مختلف قرار گرفته است. مدیریت این گروه را دکتر سعید معیدفر دانشیار گروه جامعهشناسی دانشگاه تهران به عهده دارد و خانم الهام هومینفر به عنوان دبیر آن انتخاب شده است.
گروه جامعه شناسی تاریخی در نخستین نشست خود، موضوعی با عنوان ”انفجار خاطره (پژوهشی در تاریخ و خاطره جمعی)“ را به بحث گذاشت که طی آن، اسدالله احمدی، به سخنرانی پرداخت.
وی در آغاز بحث خود، با اشاره به اهمیت خاطره به عنوان مبحثی مهم در علوم انسانی و به ویژه علوم اجتماعی، گفت: بنابر عقیده بیشتر متفکران جدید، گفتمان خاطره در محور گفتمانهای علوم انسانی و به ویژه در حوزههای ادبیات و هنر در رأس قرار دارد. در عین حال بحث از خاطره نه تنها یک بحث آکادمیک و علمی است، بلکه میتواند به عنوان یک موضوع زیبایی شناختی از جنبههای مختلف نیز مورد بررسی قرار گیرد و به تعبیر دیگر، علاوه بر منظر آکادمیک و فلسفی، تحلیل خاطره از دیدگاه اخلاقی نیز اهمیت دارد. شاید به همین دلیل باشد که در کل دنیا نیز دولتها معمولاً از طریق کنترل خاطرهها و جلوگیری از بازتاب ابعاد مختلف آنها، خاطرهای رسمی را به وجود آوردهاند و در این میان، در جوامعی که استبداد بیشتری حاکم بوده، خاطراتی از اقلیتهای مذهبی و قومی و حتی زنان به سختی یافت میشود.
احمدی افزود: از نخستین بحثهای مدون در باب خاطره، در نظریات متفکرانی چون افلاطون و ارسطو مطرح شده است. در واقع، پیش از آنها تصور انسانها از دنیای یادآوری و خاطرات، تصوری کاملاً اسطورهای بوده و موجودی اسطورهای را مراقب خاطرات قهرمانان در ذهن میدانستند. به عقیده هایدگر، فراموشی در فلسفه غرب از زمانی شروع شد که ارسطو و افلاطون این تصویر اسطورهای را به تصویری واقعیتر تبدیل کردند. از نظر افلاطون، معرفتِ درست، معرفتی است که جنبه ازلی دارد. این در حالی است که ارسطو برای نخستین بار خاطره را سکولاریزه کرده و آن را از آسمان به زمین آورد. او خاطره را به گذشته شخصیای که افراد کاملاً آن را تجربه کردهاند، مرتبط میکند.
وی ادامه داد: پس از ارسطو، کمکم بحث خاطره به عنوان نوعی منبع معرفتی در فلسفه غرب جای خود را پیدا کرد و بیش از همه، آگوستین به این مسأله پرداخت. به تدریج در عصر جدید، معرفت شناسی جدیدی مطرح شد که طی آن، ذهن نوعی لوحی نانوشته و خالی فرض میشد که خاطرات ما، بر اساس تجربیاتی که به تدریج در طول زندگی شکل میگیرد، روی آن حک میشوند. این معرفتشناسی باعث شد کمکم خاطره به فضاهای روانشناسانه وارد شده و کسانی مانند فروید و لاکان، جهان خاطرات افراد را به صورت روانشناختی و تجربی مورد تحلیل قرار دهند.
این پژوهشگر اجتماعی افغان، در بخش دیگری از سخنانش، با تأکید بر لزوم شناخت خاطره به عنوان امری اجتماعی، خاطرنشان کرد: از زمان ارسطو و افلاطون به بعد، کسانی مانند هیوم به نحوی خاطره را به عنوان امری کاملاً فردی و شخصی مطرح کردند اما فیلسوفی انگلیسی به نام هانری بریکسون نگاه به معرفت به شکل شیء و یا ایده را در هر دو حالت، نگاهی کاملاً افراطی تلقی کرده و در تعریف خود، معرفت را چیزی بیشتر از بازنمایی و کمتر از شیء میداند. او در عین حال، سه نوع خاطره را با عناوین "خاطره ناب" (خاطره ماقبل تجربه)، "خاطره تصویر" و "اغراق" از یکدیگر تفکیک میکند تا به معرفت یا همان عقل سلیم برسد. این نگاه بریکسون وارد علوم اجتماعی نیز شده است تا جایی که موریس هالواکس شاگرد او، بیشترین کسی بود که بر جمعی بودن خاطره تأکید کرد. او میگفت ما تا وقتی که فردی در خلاء باشیم اصلاً نمیتوانیم خاطرهای داشته باشیم.
وی افزود: هالواکس بعدها در کتابی با عنوان چارچوبهای اجتماعی خاطره، مطالعه درخشانی در زمینه تصورات افسانهگر در عهد جدید و عهد عتیق انجام داده است. او در آنجا ازلی بودن سنتها را نقد کرده و با مقایسهای میان عهد عتیق و عهد جدید، تصریح میکند که عهد عتیق کاملاً بر اساس خاطره جمعی یهودیها روایت شده و در سراسر آن، حرف از آوارگی، بیپناهی و تجربه قوم یهود است. این در حالی است که عهد جدید بر پایه خاطره مسیحیت روایت شده و اوج روایت تلخ آن، مصائب مسیح است. او از این بحث نتیجه میگیرد که تورات و انجیل نمیتوانند کتابهای مقدسی باشند. این چارچوب نظری هالواکس در مطالعات من در مورد افغانستان نیز بسیار صدق میکرد؛ به طوری که بر اساس بررسیهای من، همه تاریخنگاران افغانستان مطابق نظر بریکسون خاطرات جمعی را روایت کرده و اقوام افغانستان نیز هر کدام تاریخ افغانستان را در چارچوب خاطرات قومی خود خلاصه میکنند. به عنوان مثال پشتوها که سالها قوم حاکم بودهاند، در سراسر روایت تاریخی خود، از افغانستان زیبایی که قلب آسیاست، سخن میگویند ولی قوم دیگری که همواره قتل عام شده، تاریخ افغانستان را سراسر درد و رنج و فاجعه و قتل عام میداند.
احمدی سپس در ذکر مثالهای دیگری از تئوری هالواکس، خاطرنشان کرد: بررسی نظریات افرادی مانند آدرنو و بنیامین در نقد و سیاهنمایی تمدن جدید را از زاویه دید هالواکسی، میتوان به دلیل زخم عمیق خاطره یهودیها تحلیل کرد؛ چرا که یهودیان همیشه از زمان مسیحیت تکفیر و طرد میشدند و در تمدن جدید نیز این مسأله به شیوه دیگری ادامه یافت. در نتیجه از منظر هالواکس، میتوان گفت سیاهنماییای که در آثار چنین متفکرانی دیده میشود، تا حد زیادی از تجربه دهشتناک ایشان در فضای اجتماعی مربوط به دوره جدید نشأت میگیرد. این بدان معناست که ما نه تنها تاریخ، بلکه حتی تفکر را نمیتوانیم از زمینه اجتماعی آن جدا کنیم. از سوی دیگر، در ایران نیز همانطور که من در این سالها دیدهام، هر وقت سخن از مارکسیسم، مدرنیسم و امثال آن میشود، بحث دوگانهای در میگیرد میان کسانی که میخواهند این مفاهیم را علیه مذهب به کار بگیرند و دیگرانی که آنها را حامی مذهب میدانند. در واقع، این بدان دلیل است که در ایران اساساً نمیتوان علم را مستقل از تفکر مذهبی مورد بررسی قرار داد؛ چرا که از نظر هالواکس، وقتی اطلاعات جدیدی وارد یک جامعه می شود، بر اساس تصورات یا خاطرات جمعی همان جامعه باز تعریف خواهد شد.
وی در عین حال یادآور شد که هالواکس یکی از چارچوبهای خاطره جمعی را زبان میداند و بنابراین میتوان این پرسش را مطرح کرد که اگر تاریخ ایران را به جای فارسها، کردها، لرها و یا ترکها روایت میکردند، آیا همان چیزی به دست میآمد که اکنون وجود دارد.
احمدی در بخش دیگری از سخنانش بر جنبه تئوریک خاطره در کنار فضای روایت شناختی آن، تأکید کرد و آن را موضوعی بسیار تأثیرگذار در علوم انسانی دانست. او در عین حال، روند تغییر شکل خاطره یا به تعبیری غربی شدن آن را در جوامعی مانند ایران، مورد تحلیل قرار داد و در این باره گفت: ورود مفاهیم غربی به ایران، هم زمان با روند مدرنیزاسیون، باعث شده خاطره سنتی از بین رفته و خاطره به وجود آمده جدید بیش از نو بودن، نوعی بازخوانی متناقض از تفکر جدید غربی باشد. در واقع از منظر هالواکس، خاطره امری بسته نبوده، بلکه چیزی بسیار سیال و قابل تغییر است که ما دائماً آن را بازسازی و به تعبیری، ابداع میکنیم. در واقع، اگر به این صورت به خاطره نگاه کنیم، میتوانیم در مورد ایران نیز روایت جدیدی نسبت به مذهب، گذشته، سرزمین و بسیاری از موارد دیگر ارائه دهیم.
وی ادامه داد: هالواکس بحث دیگری تحت عنوان ”نابرابری در یادآوری و فراموشی“ دارد که به واسطه آن، وارد بحث اخلاقی خاطره میشود. در واقع، نابرابری را میتوان به اشکال متفاوتی دستهبندی و تفسیر کرد اما شاید بتوان گفت که بدترین شکل نابرابری همین نابرابری در یادآوری و فراموشی است. در این زمینه میتوان این پرسش را مطرح کرد که اساساً اگر عدالت یک فضیلت است، آیا ساختار یادآوری و فراموشی عادلانه محسوب میشود. به عنوان مثال، آیا خلاصه کردن تاریخ بشر در تاریخ غرب و یا فراموش کردن زنها در روایت تاریخی بسیاری از جوامع، عادلانه است. از این منظر هم به نظر من، علم اجتماعی باید به صورت انتقادی به خاطره نگاه کرده و به واسطه آن، ساختار یادآوری و فراموشی را در جامعه مورد بررسی قرار دهد.
احمدی سپس با ذکر مثالهایی در مورد جامعه افغانستان، مذهب، قومیت و زبان را به عنوان سه متغیر اصلی و تأثیرگذار در شکلگیری خاطره و حتی بحثهای مربوط به دموکراسی و حقوق بشر در افغانستان معرفی کرد که در بسیاری موارد، باعث به وجود آمدن روایتی ناعادلانه از تاریخ این کشور شدهاند. او همچنین با اشاره به اصطلاح "قتل عام نخبگان فرهنگی"، تأکید کرد که بستن زبان و قلم گروههای فرهنگی یک جامعه مترادف با نوعی نسلکشی در آن جامعه است که بسیار اتفاق میافتد؛ چنانچه اکنون نیز بحثهایی مانند کمپانیهای مدیریت خاطره مطرح است تا بتوان سرنوشت آینده را چنان رقم زد که سلطه اربابان در آن همچنان ادامه پیدا کند. این روند در افغانستان، از آغاز دوران تجدد شروع شده و در پی آن، خاطره رسمی زیر نظر دولت نوشته میشود. در عین حال، در برخی موارد نیز تعویض نامها و حتی زبان را میتوان به عنوان نمونههای دیگری از این فرآیند شمرد.
وی در تصریح کرد: خاطره نوعی سرمایه محسوب میشود و هر کس بتواند آن را بیشتر مدیریت کرده و بیشتر ارباب آن باشد، میتواند تسلط قویتری نیز بر جهان انسانها پیدا کنند. در این مسیر، برخی متفکران، تنها راه مبارزه با سرکوب خاطره، را بازخوانی خاطره به ویژه با تمرکز بر خاطره ستمدیدگان و قربانیان میدانند. استدلال این عده تا حد زیادی از بعد نظری، از مارکس نشأت میگیرد و در کل گفته میشود خاطره دشمن آشکار رژیمهای توتالیتر است و چنین رژیمهایی از هیچ چیز به اندازه باز گفتن خاطره هراس ندارند. از سوی دیگر، افرادی مانند ادوارد سعید نیز با طرح مباحثی مانند شرقشناسی، بر روایت مسلط خاطره غربی خدشه وارد میکنند؛ بهگونهای که زمانی یهودیان از طریق روایت خاطره و برجسته کردن آن در مقابل خاطره رسمی، کاری کردند که اکنون به تدریج خاطره بشری به یک معنا یهودی شده و همه نظریهپردازان خاطره نیز در دنیای یهودی هستند.
اسدالله احمدی در پایان سخنرانی خود در انجمن جامعهشناسی ایران، تأکید کرد که فعالیت جامعهشناسان در حوزه خاطره، نقش موثری در فهم دنیای اجتماعی اطراف ما خواهد داشت و در این زمینه حتی توجه و تحلیل ترانهها، رمانها، نقاشیها، یادداشتهای شخصی و مواردی از این قبیل نیز میتواند بسیار مؤثر عمل کرده و در مقابل خاطره رسمی بازسازی شود. به همین دلیل گفته میشود که فضای خاطره متعلق به همه و نه فقط روشنفکران و متفکران بوده و در عین حال، هرچه فرد از بعد زمانی و مکانی، از خاطرهاش فاصله بگیرد، آن خاطره نابتر میشود.