آتنا غلام نیارمی*

سی و هفتمین نشست گروه جامعه شناسی تاریخی روز شنبه 15 اردیبهشت ماه 1397 که نخستین نشست از سلسله نشست های تاریخ نظریه ای/ مفهومی و جامعه شناسی تاریخی ایران نیز بود با حضور حمید عبداللهیان، داریوش رحمانیان، حمید احمدی، سهیلا ترابی فارسانی و مصطفی عبدی در سالن شریعتی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد.

نقد تاریخی احمد اشرف

در این نشست که با همکاری و مشارکت مجله مردم نامه، انجمن ایرانی تاریخ، انجمن علوم سیاسی، خانه اندیشمندان علوم انسانی و موسسه نگارستان اندیشه برگزار شد به آثار و فعالیت های احمد اشرف پرداخته شد. در ابتدای نشست، عبدی -دبیر این سلسله نشست ها- تاریخچه ای پیرامون احمد اشرف و فعالیت های او را مطرح کرد و یادداشت دکتر احمد اشرف که برای این نشست به نگارش درآورده بود، را قرائت کرد.

در ادامه جلسه ترابی فارسانی درباره روش شناسی و مسأله شناسی طبقات اجتماعی در پژوهش های تاریخی احمد اشرف، عبداللهیان پیرامون جامعه شناسی تاریخی ایران و کاربرد مفهوم پاتریمونیالیزم، احمدی درباره احمد اشرف و ضرورت بحث هویت ملی در ایران معاصر، عبدی پیرامون نقد نظری نظریه های جامعه شناختی احمد اشرف و در نهایت احمدیان درباره احمد اشرف و تاریخ نظریه ای/ مفهومی ایران مباحثی را مطرح نمودند.

به اعتقاد ترابی فارسانی، پایه آثار احمد اشرف بر مبانی علمی استوار است. وی نظریه های جامعه شناختی احمد اشرف را نزدیک به ماکس وبر می داند؛ ولی معتقد است نظرات او گاهی به سمت و سوی مکتب آنال نیز گرایش دارد. ترابی فارسانی در این نشست به تعهد احمد اشرف به روش شناسی عینی، دقت علمی بالا در به کار بردن واژه ها و مفاهیم، لایه لایه کردن مفاهیم و سپس توضیح و تبیین هر لایه، مفهوم بارز «سلطه و قدرت» در آثار اشرف، دغدغه وی پیرامون مفهوم نابرابری اجتماعی، استفاده از آمار و اطلاعات کمّی در آثارش برای نشان دادن فکت ها (Facts)و بازتاب دیالکتیک «قدرت و طبقه» در آثار احمد اشرف اشاره کرده و به تفصیل هر یک را توضیح داد.

سپس عبداللهیان به نقد آثار اشرف پرداخت و به نوعی تناقض و تعارض فکری در آثار احمد اشرف اشاره نمود. به اعتقاد او، این تناقض بین تفکر توسعه گرای راست و مارکسیستی چپ در آثار و نوشته های اشرف وجود دارد و به ویژه کتاب «موانع تاریخی رشد سرمایه داری در ایران» او سبک و سیاق مارکسیستی دارد و وبری نیست. البته به باور عبداللهیان، اشرف در آثارش دچار یک چرخش فکری شده و به نظر می رسد در آثار اولیه در دهه 1340 تفکر مارکسیستی داشته؛ ولی بعدها این تفکر دچار تغییر شده است. عبداللهیان در این نشست به توضیح کاملی پیرامون پاتریمونیالیزم و تبیین آن از نگاه وبر نیز پرداخته و عنوان کرد که نظام سیاسی ایران، از نوع پاتریمونیالیزم وبری -آن گونه که احمد اشرف تصویر کرده- نیست.

در ادامه، حمید احمدی به فرهنگی بودن آثار احمد اشرف اشاره کرد و گفت: اشرف در آثارش دچار چرخشی فرهنگی شده است و این احتمالاً به دلیل همکاری با احسان یارشاطر، فعالیت در «ایرانیکا» و «ایران نامه» بوده است.

به نظر احمدی بسیاری از اندیشمندان ایرانی در دوره ای به سمت کار کردن درباره هویت ایرانی گرایش یافته اند و ریشه این مسأله را در روی دادن سه تحول عمده می داند: 1.بروز انقلاب اسلامی و روی کار آمدن نظام سیاسی با دغدغه های جهان وطنی و حفظ کیان امت اسلام به جای ملت ایران.2.جهانی شدن و به تبع آن ظهور گفتمان های ملی گرایانه به منظور حفظ کیان ملی. 3.ورود تئوری های مدرن و پست مدرن اجتماعی که به گونه ای مقوله هویت را زیر سوال می بردند. به این سه دلیل صاحب نظران ایرانی تمایل و گرایش بسیاری به پرداختن به هویت ایرانی پیدا کردند که احمد اشرف در زمره این اندیشمندان بوده است.

پس از آن، عبدی مطالبی پیرامون شخصیت علمی احمد اشرف مطرح نمود و افزود: احمد اشرف در آثارش مستند حرف می زند و مباحث را به صورت علمی و بسیار عمیق بررسی و مطرح می کند. احمد اشرف نوعی رویکرد دیالکتیک داشته و به کنشگر بودن انسان و تأثیرپذیری او از ساختارهای اجتماعی باور دارد. او احمد اشرف را از نخستین جامعه شناسان تفسیرگرای ایرانی می داند که در زمانی که بیشینه اندیشمندان، رویکردی پوزیتیویستی داشته اند، او به پارادایم تفسیرگرایی رو می آورد و تحت تأثیر جامعه شناسی تفسیرگرای آلمانی به ویژه رویکرد وبری به لایه های خاص جامعه و نخبگان آن می پردازد. اشرف نگاهی تک خطی به تاریخ چندهزار ساله ایران نداشته است؛ بلکه تاریخ اجتماعی ایران را با ویژگی های عام آن که مربوط به زمان و مکان خاصی نیست، می نگرد. سپس دستگاه نظری خود را می سازد و مفاهیم و نظریه های خاص خود را تولید می کند.

در بخش دیگری از این نشست، رحمانیان به جایگاه ویژه احمد اشرف در تاریخ مفهومی و نظری پرداخت و آن را دلیل آغاز این سلسله نشست ها با اشرف می داند. به باور رحمانیان، مناقشات بین احزاب سیاسی در دهه 40 در ایران، دوره ای ویژه را برای ایران رقم زده است. به اعتقاد او، در این زمان است که روایت تک خطی استالینیستی از تاریخ اجتماعی ایران توسط حزب توده تعریف و تبلیغ می گردد. محمدعلی خنجی، این تعریف تک خطی را در مقاله ای در مجله راهنمای کتاب به سال 1346ش می شکند و طرح مفصلی برای تاریخ اجتماعی و اقتصادی ایران و به ویژه تاریخ مالکیت در ایران در می اندازد. ولی عمرش کفاف نداده و طرح ناقص می ماند. در همین سال، پیش از خنجی، احمد اشرف با ترجمه کتاب پطروفسکی، روایت «یک تکه دیدن تاریخ ایران» را توسط نویسنده این کتاب و دیگر نویسندگان روسی نقد می کند. رحمانیان، اشرف را پدر جامعه شناسی تاریخی ایران می نامد و معتقد است اشرف در آثارش تحول با معنایی را پیرامون تحولات تاریخ ایران نشان داده است. او یک سوژه واحد با تفکری واحد نیست؛ بلکه در زمینه های گوناگون کار کرده است. اشرف معتقد بود با ترکیب نظریه های افرادی چون مارکس، ماکس وبر و ابن خلدون باید به یک نظریه ترکیبی یا رویکردی چندگانه دست یافت. این تفکر در دوران ایدئولوژی زده دهه چهلِ ایران بسیار مهم بوده است و راه گریزی را در برابر روشنفکران از نظریه زدگی و ایدئولوژی زدگی قرار می دهد.

پس از یک استراحت کوتاه در بخش پایانی این جلسه، سخنرانان به پرسش های مطرح شده از سوی حاضرین پاسخ گفتند.

*تهیه گزارش