”ساختارهای چندگانه در زندگی خانواده“ عنوان نشست گروه علمی ـ تخصصی جامعهشناسی خانواده انجمن جامعهشناسی ایران در روز اول آبان ماه سال جاری بود. در این نشست، دکتر امید علیاحمدی عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی به بحث و سخنرانی پرداخت.
او در مقدمه سخنان خود گفت که بحث درباره چرخه زندگی خانواده و تغییرات آن را اولین بار در کتاب خانم سوسن سیف تحت عنوان نظریه رشدی خانواده دیده است که مطابق با این نظریه، رشد گروهها معمولاً چهار مرحله را دارد. این در حالی است که دکتر علیاحمدی نیز معتقد است مراحل گروهی شدن در خانواده، نه فقط یکبار، بلکه چندین بار اتفاق میافتد چرا که اگر تنها یک بار این مرحله انجام شود، این سئوال پیش خواهد آمد که چرا ما همواره با بحرانها و تنشهایی در خانواده مواجهیم، و به بیان دیگر، باید دید این بحرانها و تنشها چگونه قابل توضیح اند.
وی ادامه داد: به نظر می رسد در درون هر خانواده، آنچه تحت عنوان رفتار اعضا اتفاق میافتد، ناشی از ساختار آن خانواده است. در عین حال، در نظریات مختلف مانند نظریه نظامها، بحث پویایی نظام یکی از عناصر اساسی تشکیل دهنده هر نظام اجتماعی تلقی میشود و در این راستا برای ما مشخص شده که درون خانواده هم نوعی پویایی وجود دارد که آن را از مرحلهای به مرحله دیگر رسانده و امکان سازگاری با محیطهای دیگر را برای آن فراهم میکند. از سوی دیگر براساس نظریه نظامها با افزوده شدن عضوی به خانواده، کلیت ساختار دچار تغییر میشود. البته با این دقت که خانواده را نظامی نیم بسته میتوان در نظر گرفت که از محیط بیرونی خود متمایز شده و مرز خود را با آنها حفظ میکند.
دکتر علیاحمدی با اشاره به نظریه کشمکش گفت: در این نظریه نیز بحث بر سر نوع سمتها و میزان منافع هر شخص است که عملاً باعث به وجود آمدن نوعی تنش در محیط خانواده میشود. مثلاً در تفکیک نقشهای خانوادگی که بحث جدی خانواده معاصر است، میتوان زندگی خانوادگی را از نظر پایگاههای خانوادگی، الزامات، نقشهای آنها و چشمداشتهای ایجادکننده تنش، مورد مطالعه قرار داد. از سوی دیگر، در نظریه پدیدارشناسی نیز با اصطلاح ”موقعیتهای بحثانگیز“ مواجهیم که در آن اعضا احساس میکنند هنجارها و رویههای موجود دیگر برای آنها پذیرفتنی نیست.
علیاحمدی از بیان نظریههای مختلف این گونه نتیجه گرفت که در هریک از این نظریهها میتوان برای بحث، پاسخهای متفاوتی مشخص کرد اما یک موضوع همچنان پابرجا است و آن اینکه کدام مقاطع و حوادث را میتوان شاهد ایجاد یا شناسایی مراحل زندگی خانوادگی تلقی کرد.
وی در توضیح رویکرد خود در تحقیقش درباره ساختارهای خانواده گفت: ما به خانواده به مثابه یک سازمان با کیفیتی نسبتاً متفاوت نگاه کردیم و برای اینکه شرایط خانواده را بررسی کنیم ناچار بودیم بر روی یک عنصر کلیدی و مهم تأکید کرده و آن را مورد بررسی قرار دهیم و به این نتیجه رسیدیم مهمترین عنصر ساختی خانواده نقش است و درون خانواده این بحث بسیار مهم است، ما با موضوع نقشهای چندگانه و خصوصاً دو جانبه درون خانواده مواجهیم و هر تغییر درون خانواده از تغییر نقشها قابل بررسی است. در نتیجه تعریفی که از ساخت تحت عنوان شبکهای از نقشها و پایگاههای به هم پیوسته ارائه شده بود به نظر قابل استناد آمد.
از سوی دیگر مفهوم چرخه زندگی خانواده دیر زمانی است در ادبیات جامعهشناسی مطرح است. مفاهیم مختلفی در کنار این مفهوم مطرح شد از جمله ”خطمشی خانواده“ نظریههای جدید در مورد خانواده از جمله نظریه تکوینی یا رشدی خانواده همچنین زاویه دیگری که با این طیف همراه شد، مطالعه بر روی کارکردهای خانواده متأثر از تغییرات ساختی خانواده بود. در نتیجه بنابر نظریه پارسونز درباره تکالیف ضروری نظامها، به لحاظ نظری برای هر خانواده مثل هر نظام دیگری چهار تکلیف نظامی را مورد بررسی قرار دادیم. در گام اول 100 چشم داشت نقشی درون خانوادهها را از طریق مطالعه آنها پیدا کردیم. مراحل مختلف زندگی خانواده را در نظر گرفتیم و برای هر خانواده 15 خانواده مشابه را پیدا کردیم و در نهایت 540 خانواده مورد بررسی قرار گرفتند. در عین حال مفهوم قشر، چرخه زندگی، میزان مناسبات با شبکه خویشاوندی و ... بررسی شد. سپس اطلاعات را با اتکا به عملیات آماری تجزیه و تحلیل کردیم در تحلیل عوامل با کمال تعجب ملاحظه کردیم کلیه این 100 چش مداشت ذیل 6 فاکتور قرار گرفتند که میتوان آنها را 6 دسته از نقشها معرفی کرد. وقتی به محتوای این نقشها دقت کردیم دیدیم برخی ریشه اقتصادی، مناسبات عاطفی درونی، بیرونی، وظایف فرهنگی و فراغتی دارد. این 6 دسته در واقع 6 کارکرد برای ما تعریف میکرد که با نظریه پارسونز قابل تحلیل بود.
وی افزود: به دنبال این هریک از 92 چشم داشت دیگر را در طول زندگی خانواده مورد بررسی قرار دادیم به این ترتیب مشخص شد چشم داشتهای هریک از نقشها و کارکردها در 6 مرحله چرخه زندگی خانواده دچار تحول جدی میشوند.
حدود 5000 آزمون آماری بر روی این تحولات و تغییرات چشم داشتها و کارکردها انجام شد و در نتیجه آن تعریفی از هویت کارکردی خانواده در هر مقطع ارائه شد که تحول اینها را درون خانواده ملاحظه کردیم.
دکتر علیاحمدی خاطر نشان کرد: نتایج متنوعی به دست آمد از جمله اینکه کارکرد عاطفی در مراحل اول به طور مساوی زنانه ـ مردانه است، در مراحل میانی زنانهتر بوده و سپس دوباره به مرحله اول باز میگردد. کارکردهای سیاستی مدیریتی ـ جنسیتی زناشویی، اقتصادی و ... نیز در طول چرخه زندگی تحولاتی داشتند. آنچه که در پایان در بازبینی نتایج مورد ملاحظه قرار گرفت، در بخش نقشها و کارکردها، تحولات درونی این نقشها بود. نکته جالب اینجاست که این تحول به گونهای نیست که موجب کارکرد متفاوت آنها شود و در واقع همیشه درون خانواده نوعی تعادل وجود دارد. مثلاً کارکرد اقتصادی در مرحله اول زندگی فوقالعاده مهم است و به همین مناسبت از تعداد نقشهای مردانه کاسته میشود و نتیجه اینکه در هر مقطع با نوعی تحول مواجهیم.
علیاحمدی تأکید کرد: تنشهای خانوادگی معمولاً در گذر از یک مقطع به مقطع دیگر به وجود میآیند که در ادبیات این موضوع تحت عنوان ”بحرانهای بهنجار“ نامگذاری شده چرا که همه خانوادهها این مقاطع را پشت سر میگذارند اما توانایی خانوادهها برای حل یا گذر از این مراحل بحرانی بسیار متفاوت است و در نتیجه خانواده هستهای جدید که نتواند از طریق مذاکره یا طرق دیگر بحرانها را حل کند و به توزیع مناسب نقشها برسد، بامشکل جدی مواجه خواهد شد. وی تصریح کرد که در مطالعه خانواده، باید به درستی تشریح کنیم در مراحل مختلف تعریف خانواده چیست، مهمترین وظایف مردانه و زنانه کدامهاست و هر مرحله در جوامع و حتی اقشار مختلف اجتماعی مختلف چقدر طول میکشد و در نهایت اینکه خانواده معمولی هستهای در جامعه ما کدام مراحل را پشت سر میگذارد که در این زمینه به نظر میرسد مطالعات جامعهشناختی در موضوع چرخه زندگی و ساختارهای چندگانه خانواده امکان پیشبینی و آگاهیبخشی را برای آن فراهم میکند.
در ادامه این نشست، دکتر باقر ساروخانی مدیر گروه جامعهشناسی خانواده در راستای سخنان دکتر علیاحمدی گفت: عصاره کلام این است که خانواده یک واحد پویا است و ما اگر آن را در زمان مطرح نکنیم نمیتوانیم مسائل و بحرانهای آن را بشناسیم. در واقع میتوان گفت به نوعی یک خانواده مطرح نیست بلکه چند خانواده پیاپی با ساختارهای خود تشکیل میشوند. از زاویه دیگر ارتباط انسانی در آغاز بین زن و مرد پدید میآید اما در طول زمان تغییرات خاص خود را مییابد و به عبارتی ملاکها جابجا شده، تحول یافته و دگرگون و از حالت ساده به پیچیده تبدیل میشوند.
وی افزود: به نظر من هرم قدرت هم اینگونه است. یعنی با ازدواج دو نفر هرم قدرت ثابتی در خانواده وضع نمیشود بلکه این هرم دستخوش تغییرات خاص خود خواهد شد که در تعیین و تشخیص این ساختارهای چند گانه پیاپی ملاکهای مختلفی میتوان شمرد یکی از آنها آمدن فرزندان به فضای خانواده است که ساختار تازهای را در خانه شکل میدهد. همچنین با رفتن بچهها باز خانواده ساختار جدیدی مییابد که دیگر همان ساختار اولیه نخواهد بود.
در ادامه این نشست جلسه پرسش و پاسخ برگزار شد. دکتر احمدی در پاسخ به یکی از پرسشها، مهمترین راهکار برای حل بحرانها را گفتگو در خانوادهها دانست و گفت: تصور من بر این است که در خانوادههایی که مرد و زن از موقعیت یکدیگر و تجربیات هم آگاهند، گفتگو راحتتر صورت میگیرد. اما عوامل دیگری مانند شرایط اقتصادی خانواده و ... نیز در عدم درک متقابل و انباشته شدن مسائل میتوانند موثر باشند.