* دکتر امیر عظیمی

توسعه شهریور97 5نشست «نقش بازدارنده آتوپوئتیک فساد در فرایند توسعه» گروه علمی-تخصصی جامعه شناسی توسعه و دگرگونی‌های اجتماعی روز یکشنبه 18 شهریور 97 از ساعت 17 تا 19 با سخنرانی دکتر محمدجواد زاهدی برگزار شد.

متن سخنرانی ایشان را در ادامه می خوانید.

فساد را همۀ شما می­ دانید که چیست و مصادیق آن را می­ شناسید و نمونه­ های متعددی از آن را در خاطر دارید. همچنین همۀ شما عبارت فساد سیستماتیک را بسیار شنیده­ اید یا خود به کار برده ­اید. بنابراین موضوع فساد بدیع و تازه نیست و من هم خوب می­دانم که ممکن است اطلاعات شما دربارۀ مصادیق آن از من هم بیشتر باشد. من امروز نمی­خواهم دربارۀ مصداق­ های فساد یا نمونه­ های وطنی فساد سخن بگویم. نمی­خواهم بگویم که فساد یک مسالۀ اجتماعی یا یک آسیب اجتماعی مساله آفرین است. بلکه می­خواهم درباره سیستم فساد و درباره آتوپوئتیک فساد، یعنی ساختار و سازمانی که فساد را بازتولید می­کند سخن بگویم. می­خواهم فساد را به مثابه یک سیستم بستۀ خودارجاع و خودترمیم معرفی کنم که در کشورهای در حال توسعه بومی، مزمن و نهادینه شده است و بزرگترین دشمن توسعه این کشورها محسوب می شود.

فساد در همۀ کشورهای جهان وجود دارد اما در کشورهایی که دچار بلیه استبداد و توتالیتاریسم ­اند، در کشورهایی که با دموکراسی واقعی بیگانه ­اند و با مدرنیته فاصلۀ زیادی دارند، فساد بسیار شدیدتر و مهارناپذیرتر است.

اما چرا چنین است؟ چه چیزی باعث می­ شود که در کشورهای پیشرفته فساد رشد نمی­کند و اغلب در نطفه خفه می­ شود اما در کشورهای در حال توسعه رشد فساد از رشد هر پدیدۀ اجتماعی دیگری بیشتر است و آن را نمی­ توان مهار کرد؟ شاید مهم ترین دلیل این وضعیت آن است که فساد در کشورهای در حال توسعه یک نوع نظام خود ارجاع، خود ترمیم، خود سامان بخش و خودبسنده است.

این خصوصیات همه از سرشت نظام سیاسی حاکم بر این کشورها و از فرهنگ فرمان­پرستی که در میان مردم جهان در حال توسعه نهادینه شده است نشأت می­ گیرد، در حالی که در کشورهای پیشرفته حاکمیت دموکراسی واقعی، فعالیت احزاب، قوت جامعۀ مدنی و شفافیت سیاسی گریزناپذیر محیط نامناسبی را برای رویش بذر فساد پدید آورده است.

برای پیشبرد این بحث اول باید ببینیم فساد از لحاظ جامعه­ شناختی به چه معنایی است و چه دلالت­ هایی دارد، سپس باید ببینیم لومان دربارۀ نظام آتوپوئتیک چه می ­گوید و نهایتاً هم باید در این باره بحث کنیم که دیالکتیک حاکم بر رابطۀ میان آتوپوئتیک فساد و فرایند توسعه چیست؟

فساد در لغت به معنای تباهی، نابودی، تلاشی و شرارت و بدکاری است. از لحاظ جامعه­ شناختی فساد به هر گونه انحراف از اصول اجتماعاً پذیرفته شده (خواه اصول معنوی باشد، اخلاقی و یا اجتماعی مدنی) یا در معنای وسیع ­تر به هر گونه انحراف از ایده ­آل­ ها اطلاق می­ شود.

فساد شامل اعمال ناپسندی از جمله رشوه و اختلاس و ریا و فریبکاری و دروغگویی و کلاهبرداری و هر گونه تجاوز به حقوق دیگران به شکل پوشیده و پنهان ( و البته گاۀ هم آشکار) است. بسته به این که فساد در کدام عرصه از زندگی اجتماعی به وقوع بپیوندد می­ توان آن را به فساد دولتی، فساد سیاسی، فساد اقتصادی و مالی، فساد فرهنگی و فساد اخلاقی تقسیم بندی کرد. همۀ این انواع یک فصل مشترک دارند و آن هم این که همۀ آنها خصلتی اجتماعی دارند. به سخن دیگر فساد فقط در بستر زندگی اجتماعی امکان بروز و ظهور می­ یابد. علاوه بر این با توجه به وجود فصل مشترک میان انواع فسادها خاصه در جهان در حال توسعه به سهولت به یکدیگر تبدیل­ پذیراند، یعنی مثلاً فساد سیاسی در حیطۀ سیاست باقی نمی­ ماند بلکه با همان ابعاد به حوزه­ های اقتصادی، فرهنگی و اخلاقی نیز راه پیدا می­کند. البته همان گونه که اشاره کردم این تبدیل­ پذیری ­ها فقط در جهان در حال توسعه که قدرت ­ها و حوزه ­های کنش تفکیک شده نیستند و در یکدیگر رخنه ونفوذ دارند و به وقوع می­ پیوندند. این ویژگی­ها یکی از آن دلائلی است که در جهان در حال توسعه به فساد خصوصیات یک نظام آتوپوئتیک را می­ بخشد.

دلالت اصلی فساد استفاده غیر مجاز از قدرت برای منافع شخصی و خصوصی است. فساد ابعاد مختلف دارد: می­ تواند جزئی و خرد باشد یا بزرگ و کلان و در مواردی نیز ممکن است حاصل ترکیب خرد و کلان باشد. فساد جزئی و خرد معمولاً در سطح فردی بروز می­ کند و به همین لحاظ خصلت اصلی آن پراکندگی است. فساد موجود در کشورهای پیشرفته اساساً از این نوع است و به همین خاطر هم قابل کنترل و قابل مقابله است. فساد بزرگ و کلان مربوط به سطح حکمرانی است و خصلت اصلی آن تمرکز و بهره مندی از قدرت و نفوذ زیاد است و به همین لحاظ غیر قابل مهار و اغلب مقابله ناپذیر است . فساد موجود در جهان در حال توسعه عموما از این نوع است. گاۀ نیز فساد خرد و جزئی ممکن است همگانی و همه­ گیر شود. در این صورت با نوعی ترکیب فساد خرد و کلان مواجه می­ شویم که ضمن فردی بودن همگانی و فراگیر شده است. این نوع فساد هم صرفا در جهان در حال توسعه به چشم می­خورد. مثلا فسادی که در میان کارمندان به صورت مطالبۀ هدایای نقدی یا جنسی ارباب رجوع به چشم می­خورد فساد جزئی و خرد است. فسادهای کلان و فراگیر(همگانی شده) همیشه همۀ مشخصه­ های نظام مند بودن(سیستماتیک بودن) را به نمایش می گذارند.

منظور از سیستماتیک بودن چیست؟ این سیستماتیک بودن معنایش این است که این نوع فسادها از قواعدی تبعیت می کنند که از سرشت زندگی اجتماعی، ازفرهنگ و از نهادهای موجود در جامعه نشات می­گیرد و همان نظمی که جامعه را برقرار و پایدار می دارد بر آن نیز حاکم است.

حالا ببینیم که لومان درباره نظام ­های آتوپوئتیک چه می­ گوید؟

اغلب شما نیکلاس لومان را می­ شناسید(1927-1998). لومان یکی از برجسته­ ترین جامعه شناسان آلمانی قرن بیستم است. ایده­ های او از همان جنس ایده­ های پارسونز است. اما با آنها تفاوت چشمگیری هم دارد به این معنی که قرینه و نقطۀ مقابل ایده ­های پارسونز است. مثلا همانطور که می ­دانید پارسونز مبدع نظریۀ کارکردگرایی ساختی structural functionalism بود اما لومان نظریۀ خودش را ساخت گرایی کارکردی یعنی functional structioralism می­داند. یا اینکه پارسونز بر روی نظام انگیزشی کنشگران که از ساختار جامعه نشات می­گیرد تاکید می­ گذاشت در حالی که لومان تاکید اصلی ­اش بر روی فهم کنش­ های اجتماعی کنشگران بر پایۀ نظام های معنایی است که خود کنشگران در فرایند زندگی اجتماعی خلق می­ کنند. لومان نیز مانند پارسونز مبدع یک نظریۀ سیستمی خاص است اما این نظریۀ سیستمی با نظریه سیستم های پارسونز فرق­ های اساسی دارد به این معنی که در حالی که نظریۀ سیستم های پارسونز از اصول اساسی کارگردگرایی نشات گرفته است سیستم تئوری لومان بر پایه پدیده شناسی بنا شده است.

لومان می­ گوید چیزی که یک سیستم را مشخص می­ کند مرزهای آن با محیط است. از نظر لومان رابطه سیستم و محیط بر حسب تفاوت در میزان پیچیدگی ادراک می­ شود. پیچیدگی محیط همواره بیشتر از پیچیدگی سیستم است و همین میزان پیچیدگی شاخص مرزهای میان سیستم و محیط است. سیستم­ها همواره درصدد ­هستند که بر پیچیدگی محیط خود فائق آیند و بدین گونه مرز های خود را گسترش دهند.

به نظر لومان از انجا که سیستم­ های اجتماعی با مقوله معنا تعریف می­شوند، کار ویژه آن­ها در همۀ موارد این است که پیچیدگی محیط پیرامون خود را از طریق توسل به مقوله معنا کاهش دهند. بنابراین مرزهای یک سیستم اجتماعی به صورت مادی و فیزیکی معین نمی­ شود بلکه فاصلۀ میان حوزۀ معنا و بی ­معنایی مشخص­ کنندۀ حدود آن است.

از نظر لومان جهان اجتماعی مدرن جهانی تفکیک یافته و بدون مرکز است. لومان مانند پساساختارگراها و پسامدرنیست­ها معتقد است که در این جهان دیگر نه اقتصاد، نه فرهنگ و نه جریان­ های سیاسی تعیین کننده نیستند. از نظر او جامعه یک کلیت نیست بلکه تکثری از خرده نظام ­های متفاوت و متعدد است که فقط از طریق تفاوت کار می­ کنند. این­ها نظام­ های به شدت ضابطه­ مندی هستند که بر اساس کد و ضابطه خود عمل می­ کنند: اقتصاد بر اساس پول، سیاست بر اساس قدت و اجتماع بر اساس منزلت.

خوب حالا اگر بخواهیم لومانی به موضوع فساد موجود در جهان درحال توسعه نگاه کنیم می­ توانیم بگوییم کد فساد در این جهان خرده نظامی است که کار ویژه پایداری را تضمین می­ کند و ضابطه و کد مخصوص آن هم وفاداری است. نظام حاکم بر اغلب این قبیل جوامع از نوع توتالیتر و تمامیت خواه است. بنابراین وفاداری شرط پایداری نظام است و فساد به مثابۀ سیستم با بهره گیری از یک نظام معنایی ویژه و پیچیده مبتنی بر وفاداری هم رابطه ­اش را با محیط پیرامون حفظ می­کند و مرزهای خود را گسترش داده و بقای خود و نظم را تضمین می ­کند.

شهرت لومان بیشتر از هر چیز به خاطر ایده­ هایش درباره آتوپوئیسیس است. لومان این اصطلاح را برای اشاره به نظام هایی به کار می برد که واجد 4 خصوصیت اصلی ­اند:

1-نخست اینکه نظام ­های آتوپوئتیک اجزای اصلی تشکیل دهندۀ نظام را تولید می­ کنند.

2-دوم اینکه نظام­ های آتوپوئتیک به دو صورت خودسامان دهنده (self – organizing) اند. آنها هم مرزهای خودشان با محیط و هم ساختارهای درونی شان را سامان می­ دهند.

3- نظام های آتوپوئتیک خود ارجاع (self- referential) اند. مثلا نظام حقوقی قوانینی دارد که به نظام حقوقی ارجاع می­ دهد قوانینی در این باره که قوانین را چگونه می ­توان وضع کرد، به کار برد و تفسیر کرد و امثال اینها.

این صفت خود ارجاعی خیلی مهم­تر است که دربارۀ آن در خصوص سیستم آتوپوئتیک فساد توضیح خواهم داد.

4- و بالاخره نظام ­آتوپوئتیک نظام هایی بسته­ اند. بدین معنی که پیوند مستقیمی میان نظام و محیطش وجود ندارد و به جای برقراری پیوند مستقیم نظام با نمایندگی­ های محیطش رابطه برقرار می­ کند. خود لومان در توضیح این ویژگی بوروکراسی ­ای مانند اداره مالیات بر درآمد را مثال می ­زند که هیچ­گاه واقعا با مراجعه کنندگان خود رابطه برقرار نمی­ کند بلکه فقط به درخواست­ های مراجعه کنندگان رسیدگی می­ کند که از طریق فرم ­هایی که پر می­ کنند و پرونده­ هایی که برای آنها باز می شود مطرح شده ­اند.

در موضوع مورد نظر ما یعنی فساد همان گونه که می­ دانید یک راه اصلی برای محقق شدن این بسته بودن نظام فساد، تقسیم نهادها و یا کنشگران فعال در محیط به خودی و غیر خودی است.

خوب حالا وقت آن است که به تعامل و دیالکتیک میان فساد و فرایند توسعه بپردازیم. این بحث را برای آن که خلاصه تر و سریع تر باشد با چند نمودار مطرح می­ کنم:

در نمودار یک خصوصیات اصلی نظام های آتوپوئتیک را می­ بینید.

فساد در فرایند توسعه1

وجوه سیستمی شامل سه وجه معنایی، عینی و رابطه­ ای است.

فساد در فرایند توسعه2

در نمودار شماره سه خاستگاه فساد سیستمی را می­ بینید که شامل سرکوب نظام انگیزشی نخبگان است که1- به شکل­گیری نطفه های فساد منجر می­ شود؛ 2- ضعف شدید حوزۀ عمومی و بی­قدرتی جامعۀ مدنی است که به بروز تبعیض و اختلاس و فریبکاری منجر می­ شود؛ 3- وجود استبداد سنتی است که به زورگویی و تبعیض و نابرابری اجتماعی فزاینده منجر می­ شود که معرف فساد کل نظام اجتماعی است.

فساد در فرایند توسعه3

در مورد نسبت حکومت­ها با توسعه و فساد، حکومت از حیث رابطه شان با فساد دو دسته ­اند: یا فساد پایه ­اند یا ضدفساد. حکومت­های فساد پایه یا توسعه ­ستیزند یا توسعه ­گریزند و یا بی­اعتنا به توسعه؛ اغلب کشورهای در حال توسعه در این دسته قرار می­گیرند. در حالی که حکومت­های ضد فساد یا توسعه­ خواه ­اند یا توسعه­ خیز­اند و یا توسعه باز که اغلب کشورهایی که با صفت دموکراسی واقعی یا مدرنیته شناخته می­ شوند از این نوع ­اند.

فساد در فرایند توسعه4

فساد در فرایند توسعه5


*تهیه گزارش

 

توسعه شهریور97 1

توسعه شهریور97 2

توسعه شهریور97 3

توسعه شهریور97 4