مطابق سنت چند ساله گروه علمی- تخصصی شهر انجمن جامعهشناسی ایران نشست دی ماه سال نود گروه نیز به بم اختصاص یافت. در این نشست نمایندگان انجمن دوستداران کودک بم، انجمن حامیان بم و موسسه هنرآفرینان به دعوت گروه شهر انجمن جامعهشناسی و به منظوریادآوری درسهای زمین لرزه بم و مخاطراتی که سایر شهرهای کشور را از این منظر تهدید میکند، شرکت داشتند و در این جلسه چهار سخنرانی ارائه شد.
آنچه در ادامه میخوانید خلاصه این سخنرانیهاست:
زنان و کودکان:پیش و پس از فاجعه
اولین سخنران جلسه خانم رویا اخلاص پور، نماینده انجمن دوستداران کودک بود که همراه با همسر خود، دکتر سیامک زند رضوی، ضمن مستند کردن لحظه به لحظه وقایع بم و انتشار آن در نشریه شوراهای محلههای بم از فروردین 83 تا فروردین 87 در همه کوششهای مردمی برای بازسازی بم مشارکت فعال داشتند. وی گفت: من اینجا هستم تا رویکرد جنسیتی به یک فاجعه را یادآوری کنم. در رویکردهای توسعه معمولا دیدگاه رایج این است که فاجعه به یکسان بر همه اثر گذاشته است. مثلا مطالعات مربوط به سرپرست خانوار گرچه ظاهرا سرپرست زن و مرد هر دو را شامل می شود، اما به طور واقعی نقش زنان سرپرست را منعکس نمیکند. یا در مورد اشتغال زنان بررسیهای محلی نشان میدهد که آمارهای رسمی دقت زیادی ندارند. از زلزلههای قبل اطلاعات گستردهای نداریم و اطلاعات ما از اثرات زلزله بر زنان بسیار کمتر است. در باور عمومی موضوع جنسیت تنها از منظر ترس بیشتر زنان از زمین لرزه مورد توجه است. در سیاستهای بعد از زلزله هم، زنان در حاشیه هستند و بازسازی فعالیت اقتصادی آنها بعد از زلزله نادیده گرفته میشود. در مواردی هم که به جنسیت توجه میشود تنها از منظر کارائی خدمات است. به این منظور باید دادههای لازم به تفکیک جنسیت در اختیار باشد، که معمولاًچنین نیست و حتی از این بابت هم هیچ ارزیابی مشخصی از روند بازسازی نداریم. من در کتاب «آسیبپذیری تا رهایی» سعی کردم که نشان دهم که کارایی خدمات نسبت به نیازهای گروههای اجتماعی چگونه بوده است و اکنون میخواهم از رویکرد انسانگرا و تواناساز حرف بزنم نه از منظر توسعه گرایی و کارایی خدمات. در این رویکرد هر فرد از جایگاه خود یعنی از جایگاه انسان مسئول شناخته میشود. از این دیدگاه، در هیچ وضعیت اجتماعی با شرایط محتوم و ماندگاری طرف نیستیم و شرایط آسیبزا هم مشمول همین قاعده است. در شرایط آسیب پذیری افراد به کمک روشهای همیارانه برای تغییر موقعیت تلاش میکنند. من معتقدم که حرکت و تغییر از سطح فردی به تغییر در سطح کلان منجر میشود. بر مبنای این رویکرد و براساس نگاه اجتماع محور، انجمن دوستداران کودک به منافع کودکان در شهر بم توجه کرد. ما از خود پرسیدیم در شرایط آسیبزا چگونه میتوان حرکت کرد که از شرایط فراتر برویم. لازم به ذکر است که نسبت به آسیب پذیری دو دید فعال و منفعل وجود دارد. از دید منفعل دسترسی به منابع (ابزار تولید، شبکههای اجتماعی، اعتبارات و ...) مورد توجه است. نداشتن این منابع از جلوههای آسیب پذیری است. اما از منظر فعال، آسیبپذیری به این امر توجه دارد که چگونه از منابع موجود استفاده می شود. از نگاه فرییر، صاحبنظر تعلیم و تربیت، هیچ چیز ابدی و ناممکنی وجود ندارد. یک دختر روستایی اهل پشته رود میگفت: «من قبل از زلزله، اهل پرس و جو نبودم وقتی قرار شد در مورد زلزله پرسشنامهای را پر کنم حالم بهتر شد. من یاد گرفتم که با دیگران ارتباط برقرار کنم. از اینکه گاهی میتوانستم به آنها کمک کنم آرامش می یافتم». مفهوم قدرتمندی دردرک عاملیت زنان در مقابله با پیامدهای سوانحی چون زمین لرزه مهم است. قدرت چیزی نیست که برای آن رقابت کنیم. بحث بر سر این نیست که زنان قدرتمندتر از مردان باشند. موضوع تغییر یک ارتباط است. در همین راستا انجمن دوستداران کودک دربم، پس از زلزله به آموزش زنان پرداخت. ما جلساتی با هدف کمک به کودکان برگزار کردیم. فرایند گفت و شنود درهمه این جلسات جریان داشت. دراین جلسات زنان درباره تقدیر و گناه آدمیان حرف میزدند. مباحثی از قبیل این که آب مهمتر است یا حصارها، اصولا چه چیزی اولویت دارد، و ... طرح شد. ما همه پژوهشگر بودیم، و تلاش کردیم از روش پژوهش عملی استفاده کنیم و پژوهشمان با تجربه روزمره توام بود. در مدتی که در بم بودیم براین باور بودیم که افراد عوامل ناتوان ساز را در ذهنیت خود شناسایی کنند. رویکرد جنسیت محوربرای ما یعنی تغییر در شرایط آسیب پذیری زنان.
نقش هنر در بازسازی اجتماعی
دکتر یدالله عباسی، استاد دانشکده هنر دانشگاه کرمان، سخنران دوم این نشست بود که سخنرانی خود را با اشاره به آلفرد هیچکاک کارگردان معروف سینما آغاز کرد و گفت: من حدود 40 سال است که تئاتر کار میکنم. درباره هیچکاک گفتهاند که آدم بزرگی است اما ساده کار میکند، در یکی از فیلم هایش یک عده دور میز مینشینند. بمبی زیر میز است که تنها ببینندگان میبینند. این وضعیت خیلی به زلزله شباهت دارد. وقتی که زلزله اتفاق افتاد، ما شاهد بحرانی بودیم که ابعاد پوشیدهای داشت. ما نیز به این مساله فکر میکردیم که باید چه کار کنیم. تجربه قصه گویی خلاق را داشتیم. میدانستیم که در جاهای مختلف از هنر برای تسکین آلام افراد فاجعه دیده استفاده شده است. برنامههائی که توسط اردوهای اعزامی شهرهای دیگر برای روحیه بخشی به مردم زلزله زده بم انجام شد نسبت به آن شرایط مناسب نبود. در این برنامه پست ترین نوع نمایش که به آن می توان لوده بازی یا کمدی کیک خامهای نام داد اجرا میشد. از این نوع نمایشها و برنامههای مختلف در میان گروههای مختلف سنی بم اجرا شد. روان درمانی هم در برخی از چادرهای مستقر شده در محل برقرار بود. برنامه روان درمانی برای مردم بم جالب بود. اما تنها همان دو الی سه ساعتی که تحت نظر درمانگر بودند پاسخگو بود. بعد از آن همه چیز فراموش میشد.
در این شرایط از طرف انجمن دوستداران کودک صحبتهایی با من شد تا برنامههایی در قالب انجمن با هدف آماده کردن کودکان برای پذیرش فاجعه انجام شود. اقدامات لازم برای مهیا کردن بچهها برای زندگی پس از بحران شامل اجرای برنامههایی در قالب نقاشی، نگارش، موسیقی و رقص یا حرکات موزون خلاق بود. من از امکانات دوستانی که آنجا مهدکودک برپا کرده بودند استفاده کردم و پنج شنبهها تئاتری را با بازیگرانی که از زلزله جان به در برده بودند به صورت نمایش خلاق کار کردم. در واقع نمایش خلاق محصول محور نیست، هدف این نیست که چیزی تولید شود.
دکتر آقا عباسی در ادامه گفت: اجرای خلاقانه نمایش، نگارش، نقاشی و حرکات موزون بدون هدف اجرا و بدون اینکه محصول محور باشد به نفع کلیه دست اندرکاران اجرا است. وقتی وارد کارگاه یا کلاس میشویم با گرم کردن بدن شروع میکنیم، سپس با پانتومیم، تصور هدایت شده و بازی نقش پیش میرویم. نقشها براساس بداهه سازی کار میشود. هدف این نوع نمایش توانا کردن بازیگران است. من بعد از این تجربه در کرمان گروهی از دانشجویان را در دانشگاه کرمان آماده این کار کردم و در تابستان بعد 9 گروه کاری از کرمان فرستادیم. در این میان نیز به هفتاد معلم بمی از منابع مالی کمکهای یونیسف و همچنین همیاریهای مالی یکی از بزرگان تئاتر آقای دکتر ممنون آموزشهای کارگاهی لازم داده شد. مدارس نیز با اختصاص یک کلاس به این آموزشها، از نمایش خلاق برای آموزش به دانش آموزان استفاده کردند و نهایتا کل مدارس بم در یک سال تحصیلی در زنگ خلاقیت، نمایش اجرا کردند. من کتاب قصه گویی و نمایش خلاق را نوشتم که امروز به چاپ چهارم رسیده است. تجربه خودم را به صورت قصهای به عنوان «بم: مهر بیریای رودابه» توسط انتشارت نشر فروزان روز منتشر کردم. علاوه بر این کتاب ماحصل تجربیات خود را در این دوره با انتشار کتاب نمایش خلاق توسط نشر قطره و باتشویق خانم اخلاص پور و دکتر سیامک زند رضوی عرضه کردم.
مشارکت از پایین در باز سازی
سخنران بعدی نشست آقای نادری از انجمن حامی (انجمن حمایت از توسعه و بازسازی بم) بود. وی ضمن معرفی انجمن حامیان توسعه بم، که متشکل است از نخبگان در تخصصهای مختلف که بعد از زلزله بم تشکیل شد، گفت: ارزیابی وضعیت فعلی نیازمند بازگشت به شرایط قبل از زلزله است. درباره شرایط قبل از زلزله باید گفت فقر و محرومیت و نقش آنها در بی توجهی به استحکام ساختمانها مهم است. چون فقردر تلفات زلزله نقش داشت. مردمی که غم معاش دارند دغدغه بتن آرمه بودن یا نبودن منزل خود را ندارند. در آن موقع قانون ساخت و ساز وجود نداشت. قوانین ساخت و ساز نتیجه زلزله است. این امر محصول پنجاه هزار نفر کشته زلزله بم است که در حال حاضر ساخت و ساز جدی گرفته شده است. «ندای بم» که به مدیریت آقای اسدی کارشناس جغرافی منتشر میشود، قبل از زلزله این امر را متذکر شده بود که در بالای محلی به نام «گراز» که محل گسل بم است ساخت و ساز نشود و آن مکان بهتر است به پارک اختصاص داده شود. اما دراین باره عملاً ضابطهای رعایت نمیشد. اتفاقا بیشترین میزان تلفات را همان ناحیه داد. پیش لرزهها به هیچ گرفته شد و هیچ کس به آنها اعتنایی نداشت. فرماندار وقت به دلیل همین پیش لرزه در شب زلزله در شهر بم نخوابید. مردم بارها با فرمانداری تماس میگرفتند که این لرزهها چیست اما پاسخی به آنها داده نشد. مردم لرزه را به حساب انفجارها و موشکهای آزمایشی گذاشتند و زلزله ساعت ده شب را جدی نگرفتند و خوابیدند. مسئول رسیدگی به وضعیت بعد از زلزله، امداد و نجات هلال احمر است.اما این سازمان که همه بودجه مربوطه را در اختیار میگیرد، نیروی کافی و تجهیزات مناسب در اختیار ندارد. نیروهای موجود هم آموزش دیده نبودند. یک کامیون جلیقه هلال احمر فقط برای نمایش در فیلمهای تلویزیون پخش شد. هلال احمر قادر به سازماندهی داوطلبان کمک به زلزله دیدههای بم نبود. در بم، هم ارگ دو هزار ساله خراب شد هم ساختمانی که تازه ساخته شده فروریخت، پس ما به کجا می رویم؟ من وقتی به بم رفتم ده دوازده جنازه بیرون کشیدیم فکر کردم آیا ممکن است یک نفر را زنده بیرون بکشم. هیچ وسیله و ابزاری در کار نبود. روزهای بعد اکیپ های خارجی «هوابرش» آوردند که توانستند آهن را ببرند بدون آنکه آنرا جابه جا کنند مدیریت مسئول ما ناتوان از عکس العمل سریع بود. اولین بیمارستان صحرایی توسط نیروهای روسی در بم دائر شد. اولین هواپیمایی که دربم نشست از کرمان نبود از هزاران کیلومتر دورتر بود. دو روز طول کشید تا نیروهای نظامی وارد شدند. تا 11 روز بعد از حادثه یک نفر را زنده درآوردیم. اگر روزهای اول تجهیزات کافی وجود داشت می شد افراد زیادی را نجات داد. من مصاحبههای زیادی با قطع نخاعی ها کرده ام. اغلب می گویند که قبل ازنجات پاهای خود را احساس میکردند.
هر قدر که حرکات دولت کوتاه، ناپایدار و بیمایه بود، از طرف دیگر مردم و امدادگران داوطلب یک حماسه آفریدند و فقط بعد از آن بود که دولتیها تکانی خوردند وسعی کردند از قافله این حرکت عظیم عقب نمانند. تشکلهای ورزشی در بم داشتیم که فعال شدند. مثلا هیئت کوهنوردی چهل و چهار نفر از اعضاء خود را در زلزله از دست داده بود. بقیه را جمع کردیم و گفتیم نباید زانوی غم بغل کنیم. شروع کردند به هدایت انجمنهایی که از بیرون برای امداد آمده بودند. بعد این انجمن را برای کمک تاسیس کردیم. علی رغم مخالفت مدیریت در سطح کلان این تلاش به ثمر نشست. ثبت این سازمان غیردولتی سخت بود. چون مدیریت حاضر نبود به راحتی قبول کند. اول روی اینکه چه کسانی عضو این انجمن بشوند صحبت کردیم. یعنی سازمانهای غیر دولتی باید متشکل از تمام جناحهای مدیریتی، چپ و راست، مذهبی و غیر مذهبی باشد. محور فعالیت این تشکل هم بم است. چپ و راست روزگارش به سر میآید و آنچه باقی میماند بم است. انجمن ما دو هزارعضو داشت و سیصد نفر به عنوان مجمع شرکت کردند و رای گیری شد و فقط باید به ثبت میرسید. واژههای اساسنامه را تلطیف کردیم تا با ثبت آن مخالفت نکنند. این انجمن با نام انجمن حمایت از توسعه و بازسازی بم یا همان انجمن حامی کار خودش را آغاز کرد. پنج کارگروه تشکیل شد. کارگروه معیشت و کشاورزی با دبیری آقایان مهندس مهرزاد و مهندس اکبر دخت، کارگروه عمران و شهرسازی با دبیری آقای عباس مسعودی، کارگروه آموزش و پرورش با عضویت آقایان بصیرنیا، زینی، دشتی و رضایی، کارگروه بانوان و کودکان با عضویت خانمها بنی واحد و .. ، کارگروه امنیت و مسائل اجتماعی با عضویت سرهنگ جواد افضلی، رمضان مدنی و .. دولتیها هم می توانستند عضو این انجمن شوند، اما با این شرط که به عنوان شخص حقیقی عضو باشند نه به عنوان شخص حقوقی .
از فردای تشکیل این انجمن از تمام گروهها دعوت شد تا مسائل گفته و شنیده شود. به پیشنهاد دکتر سیامک رضوی بنا شد تا جهت پالایش جمعیت از هر محل چهار الی پنج نفر اجتماعاتی را تشکیل دهند که این هسته شورایاریها را شکل داد. امروز سه شهرستان در زیر مجموعه بم داریم که توانست جمعیت افغان و مهاجر بم را به خود جذب کند. ارتقاء فرمانداری بم و مناطق اطراف آن توسط این انجمن صورت گرفت. ما از انجمن پسته رفسنجان که خیلی انجمن موفقی بود، الگوبرداری کردیم و انجمن خرما را را ه اندازی کردیم. اقتصاد بم بر پایه خرما میچرخد و این محصول هم گرفتار آفت زنجره میشود. برای مبارزه با آن انجمن، دولت را مجاب به سمپاشی هوایی کرد. اگر در سالهای 1388 و 1389 این سمپاشی صورت نمیگرفت نخلستانها از بین میرفت. هدف ما این بود که جمعیت بم ماندگار شود غالب مردم ثروتمند بم را ترک کرده بودند.
او در ادامه گفت: طرح تفصیلی شهر بم توسط شرکت آرمان شهر انجام میشد. رویای ما در روزهای زلزله روییدن یک دیوار و تولد یک کوچه بود که میتوانست به انسان نشاط بدهد. کارگروه عمران وشهرسازی ما بسیار با نهادهای دولتی همکاری کردند که کارشرکت آرمان شهر را تسریع کرد. میخواستند در طرح تفضیلی خیابانها را تعریض کنند اما ما دیدیم که این امر به لحاظ روحی برای شهر مضر است. چون تخریب زیادی داشت و باعث از بین رفتن زمینهای مردم می شد. آنها قبول کردند که تعریض زیاد نشود. تاکید ما روی مصالح استاندارد بود. نظام مهندسی برای اولین بار جایگاه واقعی خودش را پیدا کرد چون جلوی یک متر ساخت و ساز غیر استاندارد را گرفت. طرح تولید مصالح در خود بم را به منظور اشتغالزایی مطرح کردیم و مکاتباتی با استانداری هم شد که اجرا نشد. ساخت اردوگاه هم از مواردی بود که بسیار اشتباه بود و انجمن با آن مخالف بود. پیشنهاد افزایش وام و تنوع نقشهها را دادیم . آنها یک نقشه ثابت داشتند و ساخت خانههای یک شکل مورد نظرشان بود که شهر را تبدیل به یک پادگان میکرد. اما به خاطر مداخله ما چنین نشد.
آقای نادری اضافه کرد: انتخابات میاندورهای مجلس که پیش آمد این سوال مطرح شد که آیا انجمن باید وارد شود یا نه. ما گفتیم که کارما اجتماعی است نه سیاسی. اما ما احتیاج داریم که نمایندگان قوی که برای شهر کار کنند، را به مجلس بفرستیم. اگر نمایندگان ما در سطح ملی در آن دوره ندرخشیده باشند اما در سطح شهر بم کارهای زیادی انجام شد. ما کاندیداهای مختلف را دعوت کردیم، پرسش و پاسخ راه انداختیم ، افراد ناتوان رفتند و استعفا دادند و افراد باصلاحیت ادامه دادند. امروز هم که انتخابات در پیش است ما قصد داریم انجمن را فعال کنیم . در بم مشکل این بود که هرگاه گرایش مجلس راست بود نماینده بم گرایشات چپی داشت و بالعکس، لذا نتوانسته بود با مجلس خوب کار کند. ما میگوییم نماینده باید هماهنگ با جریان عمومی باشد تا بتواند کار کند.
کار دیگر این انجمن پیگیری کمکهای کشورهای خارجی از طریق سفارتخانههای این کشورها بود که تحقق نیافته بود. مثلا ششصد میلیون دلار کمک از آمریکا به بم تحقق نیافت. ما صد ساعت با مسئولان وقت گذاشتیم تا این کار را برای آنها توجیه کنیم. اما همکاری نشد و از ما برای رجوع به سفارتخانهها حمایت نشد. قصد داشتیم به گمرک رجوع کنیم تا از مرسولات خارجی که به نام بم وارد کشور شده گزارشاتی را جمع آوری کنیم که باز هم عملی نشد. انجمن ما در حال حاضر حالت شیخوخیت پیدا کرده است. کسانی عضو این انجمن هستند که قدیمی هستند و معمولاًبه درخواستهای ما در ادارههای بم جواب منفی نمیدهند و اگر مسئولان بخواهند با کسی راجع به بم مشورت کنند سراغ ما میآیند. این نتیجه چندین سال کوشش صادقانه ماست. و این در کشور ما که این جور نهادهای مردمی غیر دولتی معمولاً محلی از اعراب ندارند خود یک موفقیت برای مردم بم است.
پیش از زلزله در بم چه گذشت؟
آقای ایران منش، مدیر موسسه فرهنگی- هنری هنر آفرینان پویا، سخنران آخر این نشست بود که در ابتدای سخنان خود گفت: در بم کمترین هزینه صرف مستند سازی شد. برای اولین بار در تاریخ ایران طلسم مستند نگاری توسط دکتر رضوی و خانم اخلاص پور شکسته شد. نشریهای که از فروردین 1383 تا فروردین 1387 توسط این دو نفر منتشر گردید و دیدگاههای گروههای مختلف در آن منعکس شد با این هدف بود. آقای ایران منش در ادامه گفت: در حال حاضر کتابهای زیادی درباره بم چاپ شده است. این مستند نگار افزود: در بم مردم به دو دلیل استواری ارگ بم و دفع فشارهای زمین از طریق قنات معتقد بودند که زلزله نخواهد آمد. در حالی که کرمان جزء شهرهای زلزله خیز است. شایعات زیادی اطراف موضوع زلزله بم وجود دارد. مثلا فرماندار بم اصولا در ارگ جدید مستقر بودند و تنها شب زلزله به آنجا نرفته بود. به نظر من مهمترین گسل در اینجا گسل میان دولت و جامعه بود. اگر مستندسازی میشد و اشتباهات ثبت میگردید برای انتقال تجربه مفید بود. مثلا فرهنگسرا در جای غلطی انتخاب شده است. باغ هنر بم علی رغم میلیاردها تومان هزینه، رها شده است. میزان تلفات به طور رسمی سی و دو هزار نفر است. اما برآوردهای دیگرتا چهل هزار نفر است و پنجاه هزار مجروح. تعداد افسردههای ناشی از زلزله رو به فزونی است. چون تصورغلطی رایج شده که گویا این تشعشعات اتمی موجب زلزله شده است. من میخواستم کار خودم را با ارزیابی بازسازی شروع کنم. اما دیدم کار بسیار بزرگی است و از مستند سازی شروع کردم .با این وجود، این کار هم پایانی ندارد چون هر بار که به بم میروم، میبینم که اتفاق تازه ای افتاده است. پیشنهاد من این است که یک مرکز گردآوری اطلاعات زلزله بم درست کنیم. بخشی از کار من این است که ببینم سابقه لرزه ها از کجا بوده و عکس العمل مسئولان نسبت به ابراز نگرانیها مردم چه بوده است. بررسی من نشان داد که مثلاً چهار ماه قبل از زلزله در این رابطه از فرمانداری به استانداری نامه نگاری شده و هشدارهای مردم محلی راجع به زلزله را انعکاس داده بود. شایعه شده بود که آمریکاییها از پایگاه کویت نیرو فرستادهاند. چون اطلاع رسانی درست نبود، هنوز هم این شایعه مسلط است. اما بررسی من نشان داد که اولین نیروی امداد خارجی که روز دوم به بم رسید از جانب کشور سوئیس بود نه از جانب روسها یا آمریکاییها. شایعات زیادی درباره انفجار اتمی و دفن زباله اتمی از دوران پهلوی در این شهر وجود داشته است. شایعات از این هم فراتر میرود مثلاً آقای رنجبر وکیل بمی برعلیه آمریکا اعلام جرم کرده و مدعی شده است که این کشوربه فنارویهای جدید دست پیدا کرده که میتواند موجب زلزله در بم یا سونامی در ژاپن گردد. این توهمات که خارجی ها هم در ایجاد آن دست دارند، هنوز ادامه دارد. علت همه اینها نبودن اطلاعات صحیح وفقدان مستند سازی حوادث است که در حوادث بعدی هم میتواند تکرار شود. به همین جهت فکر میکنم که ثبت حوادث واقعی و سنجش صحت شایعات و باورهای مردم بسیار مهم است.
یک باور دیگر میان مردم در اوایل کار این بود که که گناه مردم موجب زلزله شده است.اما بعدها این باور سست شد زیرا دوازده امامزاده در این حادثه خراب شده بود، نوزادهای زیادی کشته شده بودند که هیچ گناهی نکرده بودند. اما فقط یک دیوار زندان خراب شد که گناهکاران احتمالی در آن ساکن بودند و همگی فرار کردند. کتابی به نام « زلزله از نگاهی دیگر» که توسط نماینده هلال احمر در بم نوشته شده بود و در مدارس پخش شد مدعی شده بود که گناه علت زلزله است. در ادبیات عامیانه محلی گفتگو با خداوند و این سوال از خداوند مطرح شده است که چرا باید این مصیبت در بم اتفاق بیافتد. به طور خلاصه مستند سازی و شرح دقیق آن چه پیش و پس از زلزله گذشته، به شدت لازم است ودرسی برای ما برای مواجه با حوادث احتمالی بعدی خواهد بود.
درپایان جلسه پیشنهاد کمک به تشکیل مرکز اسناد زلزله بم مورد تاکید قرار گرفت وبرای افزایش همکاری بین گروههای مختلف آدرس سایتهای مرتبط با زلزله به اطلاع حضار رسید.