shahr 0گروه علمی- تخصصی جامعه‌شناسی شهر انجمن جامعه‌شناسی ایران، هر سال، به مناسبت سال‌گشت زلزله بم، نشست دی ماه خود را به موضوعات مختلفی در خصوص بلاهای جمعی اختصاص می‌دهد. امسال نیز در روز چهاردهم دی‌ ماه سال 1388، این گروه کارگاهی پژوهشی با عنوان "کیفیت محیط و مناطق بحران‌زده" برگزار کرد که در آن، دکتر مجتبی رفیعیان و دکتر شریف مطوف به سخنرانی پرداختند. آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌چه به دنبال می‌آید، گزارشی است از این نشست.

سنجش کیفیت محیط فضاهای عمومی بازسازی شده شهر بم

rafieianدکتر مجتبی رفیعیان، عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس، به عنوان نخستین سخنران این نشست، در ابتدای بحث خود با اشاره به تحقیق انجام شده در رابطه با اردوگاه‌های ساخته شده در شهر بم بعد از زلزله، گفت: ما در این تحقیق بیشتر به مدل مدیریت مکان و مدیریت توسعه پرداختیم و کمتر سراغ آسیب‌های اجتماعی رفتیم. یکی از مباحثی که در انجام این تحقیق به آن علاقمند شدیم، بحث کیفیت محیط بود که طی آن، در شهر بم، بُعد مکان از نظر رضایتمندی افراد و انتظاراتی که آنها از یک مکان بازسازی شده دارند، مورد بررسی قرار ‌گرفت.

وی افزود: در حوزه شهرسازی، بحث‌ها به سمت مدیریت بحران کشیده شده و این موضوع با نوع نگاه به یک پدیده، تعریف می‌شود. این بحران به نوعی ممکن است در شهر، خسارت‌های جدیدی نیز به جامعه وارد کند و حتی حوادث و تلفات اقتصادی و فیزیکی زیادی را نیز در پی داشته باشد. در این زمینه، معمولاً تقسیم‌بندی‌هایی در رابطه با حوادث وجود دارند که در بازه‌های زمانی قبل از حادثه، هنگام وقوع‌، بعد از آن و مدتی بعد از آن تعریف می‌شوند.

رفیعیان سپس گفت: در مواجهه با مخاطرات‌، بحث‌های بحران ستیزی و بحران‌پذیری مطرح است. یک نوع برخورد با استراتژی بحران‌ها این است که آنها را بپذیریم. در بحران‌پذیری همواره زندگی با خطر را تجربه می‌کنیم؛ مثل کسی که در ژاپن زندگی می‌کند و اساساً زندگی‌اش با خطر همراه است ولی این خطر باعث نمی شود که فعالیت‌های روزمره‌اش مختل شود؛ اگر هم چنین شد، سریعاً آنها را به حالت اولیه باز می‌گرداند. از سوی دیگر، در مواجهه با بحران، رویکرد اجتماع‌محور وجود دارد که در آن،‌ به‌جای اینکه فقط ساختمان‌ها و خانه‌ها را محکم‌سازی کنیم، افراد را برای پذیرش و آمادگی مخاطرات آماده کرده و به ‌عبارت دیگر، جامعه را از یک سیستم به یک شبکه تبدیل می‌کنیم که در آن اتفاقات توسط خود مردم پشتیبانی می‌شوند و اساس بر تقویت گروهی و فردی اعضای یک جامعه است.

مجتبی رفیعیان همچنین با تأکید بر فرصت‌سازی بحران‌ها، گفت: در مواردی، یک بحران، انجام کارهایی را که در شرایط عادی برای ما عجیب هستند را امکان‌پذیر کرده و بدین شکل، قدرت جامعه را بالا می‌برد. در عین حال، بحران می‌تواند واگرایی جامعه را کاهش داده و همگرایی‌ها را افزایش دهد و جامعه را به ظرفیت‌های بالاتری برساند که این نگاه در ادبیات مبارزه با بحران مورد تأکید قرار می‌گیرد. در این زمینه، معمولاً در مقطعی که شهر باید به حالت عادی برگردد و فضاها دوباره ایجاد شوند، بحث پیش ساخت‌ها به میان آمده و حس مکان و هویت‌ها و تعلق مکانی نیز وارد می‌شو‌ند؛ مثلاً این موضوع مطرح می‌شود که افراد دوست دارند دوباره شهر را به همان شکل قبلی و با خاطراتی که همراه بوده، پیش روی خود ببینند.

این استاد دانشگاه تربیت مدرس در بخش دیگری از سخنان خود، یادآور شد: در مورد شهر بم، باید دید که آیا در بازسازی آن بعد از زلزله، توانسته‌ایم ظرفیت‌های مکانی و اجتماعی قبلی را بازگردانیم یا خیر. ما با نمونه‌های زیادی در جهان مواجهیم که بعد از زلزله، تا حد امکان، وضعیت را به حالت قبلی برگردانده‌ و در عین حال، تقویت اجتماعی هم در آن مکان صورت پذیرفته است. در این رابطه، یک بحث مهم این است که کیفیت مکان‌هایی که بازسازی شده‌اند، باید واجد شرایطی برای سکونت باشند. همچنین برای بررسی‌های کیفیت، رویکرد آماری و اقتصادی می‌تواند مورد توجه قرار گیرد.

وی ادامه داد: در شاخص‌سازی بحث کیفیت در حوزه شهرسازی، بحث‌های زیادی شده است. ما در بم برای ارزیابی وضعیت شهرسازی، این را مسأله را مورد توجه قرار دادیم که اساساً آیا مردم می‌توانند با مکان فعلی زندگی خود، تعامل برقرار کرده، خود را نسبت به آن بومی بدانند و آن مکان را متناسب زندگی‌شان ارزیابی کنند یا نه. برای این منظور، دوستان ما با یک گروه هدف حدوداً صد نفره مصاحبه کردند و برای تحلیل، از روش ارزیابی چند متغیره استفاده شد. متغیرهای ما در نهایت در سه مؤلفه دسته‌بندی شدند؛ مؤلفه‌های اجتماعی، مؤلفه‌های ادراک محیطی و مؤلفه‌های کالبدی. در این میان، مؤلفه‌های اجتماعی، شامل بحث امنیت و کیفیت تعاملات‌، کیفیت محیط اجتماعی و مشارکت اجتماعی می‌شود. در مؤلفه‌های ادراک محیط نیز حفظ هویت شهر، حفظ تعلق مکانی و نظم محیطی مطرح است و در مؤلفه‌های کالبدی، تحصیلات، اکولوژی محیط، فعالیت‌ها و دسترسی و ارتباطات مد نظر قرار می‌گیرد.

سخنران این بخش از نشست گروه جامعه‌شناسی شهر افزود: بر اساس آماری که از طرح ساختاری راهبردی بم بیرون آمد، مشاهده کردیم که این شهر از نظر کالبدی، تقریباً در همه زمینه‌ها، با آسیب جدی روبرو شده است. از سوی دیگر، آمارهای توصیفی ما نشان دادند که بازسازی در این شهر، تا چه حد با مقوله کیفیت‌های محیطی مورد انتظار هماهنگ بوده‌ است و در نهایت، این نتیجه حاصل شد که بازسازی شهر بم، چه در بعد کاربری و از سرگیری فعالیت‌ها در آن و چه از نظر تسهیلات شهری، از آستانه میانگین کلی مورد انتظار پایین‌تر قرار می‌گیرد. البته در این میان، تفاوت‌هایی نیز وجود داشت؛ مثلاً در بحث اجتماعی، متغیرهایی مانند "میزان حضور زنان و اجتماع‌پذیری آنها"، "کیفیت روابط اجتماعی"، "کیفیت مهارت‌های اجتماعی" و "امنیت اجتماعی"، نسبتی بیش از متغیر "مشارکت مردم در فرایندهای بازسازی" را نشان می‌دادند. در بحث ادراک محیط، نیز به ترتیب، "وجود حیات و زندگی در محیط"، "حس تعلق به محیط"، "خوانایی با محیط" و "حفظ هویت شهر" نمره بالاتری کسب کردند. با این وجود، می‌توان گفت که در بعد فیزیکی، شرایط به کلی بهتر ارزیابی شده و در یک بررسی کلی، معیار ادراک محیط 60 %، معیار اجتماعی 50 % و معیار کالبدی 45 % به وضع مطلوب نزدیک هستند. از سوی دیگر، میان برخی از این مؤلفه‌ها، همبستگی برقرار است. به عنوان مثال، کاربری و فعالیت در مکان‌ها، با دسترسی و محیط زیست، تسهیلات، امنیت اجتماعی و مشارکت مردم رابطه و همبستگی دارد.

دکتر مجتبی رفیعیان در پایان بحث خود، تصریح کرد که با اینکه چند سالی از زمان انجام این مطالعه می‌گذرد، اما به نظر می‌رسد که همچنان نمی‌توان از کیفیت خوب زندگی در بم صحبت کرد و در فضای عمومی، میزان نارضایتی همچنان بالاست.

خانه موقت یا دائمی: تحلیلی بر وضعیت اردوگاه‌های اسکان موقت شهر بم، از دیدگاه روان‌شناسی اجتماعی

motavafدر بخش دوم این میزگرد، دکتر شریف مطوف، عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی، از بعد روان‌شناسی اجتماعی موضوع زندگی اردوگاهی بعد از زلزله بم را مورد بررسی قرار داد. وی نیز سخنان خود را مستدل به نتایج تحقیقی دانست که دو سال پس از زلزله بم انجام شده است و گفت: من این موضوع را از دیدگاه هویت نگاه می‌کنم و هدفم بررسی این مسأله است که در اردوگاه‌ها، مسأله هویت چگونه است و چه پیامدهایی را دارد.

مطوف در مقدمه سخنانش تأکید کرد: هر وقت که زلزله یا فاجعه‌ای اتفاق می‌افتد، آن‌چه بیش از همه جلب نظر می‌کند، تعداد کشته‌شدگان است و رسانه‌ها نیز به بیان این مسأله و تخریب خانه‌ها و اماکن شهری می‌پردازند اما کمتر موضوعاتی مانند هویت و نظام‌گسیختگی جامعه بعد از وقوع فاجعه مورد توجه قرار می‌گیرند. این در حالی است که بدون توجه به هویت مردم، به راحتی می‌توان جامعه و نظم‌ آن ‌را به‌هم زد و ناهنجاری‌های روانی بسیار زیاد بعد از آن را نادیده گرفت.

وی افزود: ادبیات هویت، شامل پرسش درباره چیستی وکیستی ما بوده و حس تعلق به گروهی خاص و عدم تعلق به گروه‌های دیگر‌، از مباحث مهم در این زمینه به شمار می‌روند. از سوی دیگر، هویت‌، امری سلیقه‌ای نیست که ما بخواهیم آن ‌را در بازسازی رعایت کنیم یا نادیده بگیریم؛ بلکه مسأله‌ای است که حیات جامعه به آن وابسته بوده و در دوره‌های مختلف زندگی، به شکل‌های متفاوتی ظاهر می‌شود.

مطوف ادامه داد: سه دیدگاه نظری جوهرگرایی، ساختارگرایی و نظریه گفتمان‌ها، به چیستی هویت می‌پردازند. در جوهرگرایی گفته می‌شود که هویت، مثل جوهر و لاتغییر است و از ابتدا با بشریت همراه بوده است. با این وجود، این مفهوم، دو چهره زیرین و زبرین دارد؛ چهره زیرین آن، همان خوی بشری و چهره زبرین، رفتاری است که از او سر می‌زند. از سوی دیگر، ساختارگرایان معتقدند که هویت، بر‌خاسته از اجتماعی است که افراد در آن زندگی کرده و با یکدیگر هم‌خوانی و هم‌سانی پیدا می‌کنند. بر اساس این دیدگاه، میزان تعلق به این اجتماع را شرایط اجتماعی برای افراد تعیین می‌کند. در این رابطه، نظریه گفتمان‌ها نیز هویت را محصول گفت‌وگو‌های بین افراد و مذاکرات میان آنها می‌داند‌.

وی افزود: در شهر و شهرسازی، برای هویت دو حوزه شکلی و محتوایی در نظر گرفته می‌شود. حوزه شکلی بیشتر به اسناد، ابنیه، لباس، پرچم، محدوده جغرافیایی و تعلقی که افراد بر مکان مورد نظر دارند، مربوط می‌شود. این در حالی است که حوزه محتوایی به افتخارات، حس ادراکات آرمان‌ها، حافظه تاریخی، مذهب، زبان و نظام ارزشی میان افراد می‌پردازد. در عین حال، این دو حوزه بسیار به‌ هم نزدیک‌اند. بحث هویت با احساس امنیت نیز رابطه متقابلی دارد. به عنوان مثال، یکی از دلایلی که افراد، شهری را لذت‌بخش حس می‌کنند، این است که ویژگی‌های آن شهر باعث احساس امنیت برای آنها شده و حس امنیت به عنوان مادر موجودات زنده برای حفظ حیات شناخته می‌شود.

دکتر مطوف سپس ادامه داد: ما در فضایی زندگی می‌کنیم که کسی حیاتمان را تهدید نمی‌کند؛ درنتیجه جایی که فضایش برایمان آشنا است، برایمان لذت بخش است. ما تعلق به زادگاه داریم، چون آن را می‌شناسیم. حال، هنگامی‌که زلزله می‌آید، کل بحث هویت دچار مشکل می‌شود و پیوستگی ناشی از حس تعلق زیر سؤال می‌رود. از این رو، بعد از زلزله، با افراد رنجوری برخورد می‌کنیم که توانایی مشارکت در بازسازی اماکن را نداشته و خود نیازمند نوعی بازسازی روانی هستند. به تعبیری می‌توان گفت که ضربه‌ای که زلزله به ساختار اجتماعی و حس هویتی در منطقه می‌زند، به مراتب بزرگ‌تر از ضربه‌ای است که به کالبد وارد می‌شود. در جریان بازسازی نیز حس تعلق به محل شهری باعث می‌شود که نیاز به این حس هویت بیشتر شده و مسأله امکان بازسازی خاطرات در مکان‌ها، برای افراد اهمیت یابد. در چنین شرایطی، طبیعی است که نیاز به کمک و وجود همبستگی میان افراد نیز افزایش می‌یابد.

مدرس دانشگاه شهید بهشتی همچنین گفت: هنگامی‌ که در مورد اردوگاه‌ها صحبت می‌کنیم، جوهره هویت، حس تعلق به یک گروه و عدم تعلق به گروه‌های دیگر مطرح می‌شود. در واقع، وقتی آدم‌ها را در محله‌شان جابه‌جا می‌کنیم، حس تعلق‌شان به شدت کاهش یافته و نمی‌توانند با فضای پیرامونی‌ خود ارتباط برقرار کنند. بدین ترتیب، فلسفه وجودی‌شان زیر سؤال می‌رود. در این شرایط، شاید آسان‌ترین راه، برپا کردن اردوگاه‌هایی برای افراد آواره به نظر آید اما این به‌تنهایی کافی نیست؛ چرا که با جابه‌جایی افراد، در واقع رشته‌های پیوندشان را می‌گسلیم و حتی در مواردی، رشته‌های نامرئی موجود بین افراد خانواده را نیز با آوردن آنها به اردوگاه‌ها از بین می‌بریم.

وی در ادامه سخنان خود، خاطرنشان کرد: بر اساس این دیدگاه‌ها و نظریات، بعد از وقوع زلزله بم، ما به مسئولان هشدار دادیم که به هیچ وجه اردوگاه نسازند؛ چون ضرر این اردوگاه‌ها، بسیار بیشتر از منفعت‌شان است؛ ولی با این وجود، یازده اردوگاه در بم ایجاد شد و تحقیقات نشان دادند که گرچه ممکن است افراد از قبل، با آسیب‌های روانی مواجه بوده باشند ولی تشدید آن‌ها در این اردوگاه‌ها از احتمال بسیار زیادی برخوردار است؛ چرا که در این مکان‌ها، حس بریدگی از جامعه ایجاد می‌شود. زندگی اردوگاهی در بم، فقط اعتیاد و حس عدم تعلق را تشدید کرد که همین اعتیاد‌، به خودی خود، باعث ایجاد معضلات بزرگ برای مسئولان شد. از سوی دیگر، یکی از مهم‌ترین مسائل، کاهش کنترل اجتماعی در آن محله‌ها بود که افزایش بسیار زیاد پدیده فحشا را در پی داشت. در عین حال، جدا کردن اعضای خانواده از یکدیگر نیز ناامنی و عدم حس همبستگی را تشدید کرد.

دکتر مطوف در خاتمه گفت: اگر چه زلزله باعث شکاف اولیه در هویت باز ماندگان می‌شود اما زندگی اردوگاهی این شکاف را بسیار تشدید می‌کند. حس رها بودن و عدم تعلق در این نوع زندگی‌ها، باعث بروز افسردگی‌های شدید و از بین رفتن قیود در جامعه شده و بزهکاری و آسیب‌های اجتماعی را افزایش می‌دهد. از سوی دیگر، زندگی در اردوگاه‌ها برای آوارگان باعث تشدید بحران هویت به وجود آمده در اثر وقوع زلزله شده و عدم امید به آینده و بروز بیماری‌های روحی و روانی مختلف را در پی دارد. در واقع، بر اساس نتایج مطالعات ما در شهر بم، بعد از وقوع زلزله، مهم‌ترین مکانیسمی که مسبب بزهکاری‌های ناشی از زلزله و زندگی اردوگاهی بعد از آن شناخته شد، ایجاد اختلال در هویت افراد بود.