گروه علمی ـ تخصصی جامعهشناسی شهر انجمن جامعهشناسی ایران در چهارم مهرماه سال جاری کارگاهی با عنوان "توسعه شهرهای حاشیهای و توانمندسازی محلی: نمونه خوزستان" برگزار کرد. در این کارگاه سه پژوهش که طی سالهای اخیر در زمینه تحولات عمیق اجتماعی در شهرهای خوزستان انجام شده بود، مورد و تحلیل و بررسی قرار گرفت.
تحول شبکه شهری خوزستان
نخستین سخنران این نشست دکتر ناصر عظیمی بود. وی بحث خود را به عنوان مقدمهای برای آشنایی با جنبههای تحولات شهری و ارتباط آن با محیط طبیعی ارائه داد. وضعیت جغرافیایی و طبیعی این استان و تأثیر آن در نوع کاربری به ویژه کاربری کشت آبی و ارتباط آن با توسعه شبکه شهری محورهای سخنان دکتر عظیمی بود. وی گفت: ویژگی منحصر به فرد استان خوزستان این است که این استان از نظر جغرافیایی به شکلی است که میتوان گفت پهنه ایران از طریق رودخانههای پرآبی زهکشی میشود و نهایتاً به این استان میآید. بنابراین ما دشت کاملاً صافی داریم که به میزان زیاد و بی بدیلی نسبت به سایر مناطق دیگر کشور، آبها از داخل آن عبور میکند اما این دشتی که به این شکل تقریباً یکسان میبینیم، بسته به توزیع جغرافیایی زمینهای کشت آبی، پتانسیل های یکسانی ندارد و این توزیع جغرافیایی کشت آبی با پیدایش شهرها در طول تاریخ ارتباط قوی داشته است. دکتر عظیمی دلیل این امر را محدوده وسیع و متراکم و فشردهای از کشت آبی دانست که امکان بهرهوری بیشتر از زمین را نسبت به هر جای دیگری غیر از این منطقه آبی فراهم کرده است. به گفته وی، زمینهای آبی به تراکم، سکونت، بهرهوری بیشتر و در نتیجه استخراج مازاد محصول بیشتر، که در واقع مؤلفه اصلی بنیانگذاری سکونتگاههای بزرگ و شهر بوده، کمک کرده و در نتیجه سازمانها و نهادها برای استخراج این مازاد به صورت نقاط شهری گرد هم آمده اند.
عظیمی افزود: از نظر تاریخی در اینجا دو نوع الگوی شبکه شهری وجود دارد؛ یکی الگوی شبکه شهری ماقبل مدرن (دوره سنتی) که به طور کلی با مؤلفه مازاد و محصول کشاورزی قابل توضیح است و دیگری الگوی مدرن که بعد از استخراج نفت از اوایل قرن بیستم با شکلگیری توسعه ساختار اداری متمرکز و ایجاد توسعه صنعتی در برخی مراکز به وجود آمد.
وی خاطر نشان کرد: در دوره معاصر شهرهایی که از استخراج نفت شکل گرفتند، در منطقه کشاورزی نیستند و درست در جاهایی که زمینهای دیم بوده یا زمینهایی که در آنها مرتع وجود داشته، توسعه یافتهاند. همچنین در طول این 50 سال اخیر، میبینیم که کل خوزستان در قیاس با ایران همیشه نرخ شهرنشینی بالایی داشته است، به طوری که از سال 1335، 50 درصد جمعیت خوزستان شهرنشین بودند، در حالی که در همان زمان در کل ایران 31 درصد جمعیت شهرنشین وجود داشت. بنابراین به یمن وجود فعالیتهای استخراج نفت از اوائل دهه 20 دو شهر بالای 100 هزار نفر در آن زمان، آبادان و اهواز، در اعماق خوزستان شکل گرفته در صورتی که در کمتر استانی از کشور دو شهر بالای 100 هزار نفر جمعیت داشتهایم.
دکتر عظیمی در جمع بندی بحث خود، مؤلفه های تأثیرگذار در شبکه شهری و توسعه شهری در طول هفتاد سال اخیر را علاوه بر الگوی کشت آبی در منطقه و تقاضا برای کشاورزی تجاری، مؤلفه های اداری متمرکز در سیستم حمل و نقل و همینطور استخراج نفت که منجر به شکلگیری شهرهای نفتی مثل آبادان، مسجد سلیمان و آغاجاری و امیدیه شده است، معرفی کرد.
مملکت و پیرامون آن: انقلاب و جنگ در رامهرمز
سخنران بعدی این نشست دکتر کاوه احسانی مدرس دانشگاه ایلی نویز بود که در زمینة تأثیرات انقلاب و جنگ در ساختار شهری رامهرمز به بحث و ارائه نظر پرداخت. وی در ابتدا سخنان خود را با تأکید بر لزوم توجه به فضای شهری و شکلگیری روابط و ذهنیت اجتماعی افراد در این فضاها آغاز کرد و گفت: من امروز راجع به رامهرمز یعنی شهرستانی صحبت میکنم که هیچ جنبه اقتصادی ندارد. نه معماری استثنایی دارد و نه چیزی که واقعاً آن را منحصر از دیگر شهرها کند.
وی ادامه داد: در سالهای 58 و 59 هم زمان با انقلاب اسلامی، برای اولین بار در تاریخ جامعه ما، اکثریت جمعیت ایران شهری شدند در حالی که پیش از این ما همیشه یک جامعه روستایی داشتیم و شاید بتوان گفت تداوم تاریخی فرهنگ زبان ایرانی بیشتر به خاطر همین روستایی بودن بوده است. این خصلت روستایی نقش بسیار عمدهای هم در فضای پراکنده و شکل دادن تداوم فرهنگ ما داشته است.
دکتر احسانی ادامه داد: به هر حال انقلاب ما، شاید به صورت تصادفی، وقتی رخ داد که جامعه ایران برای اولین بار شهری شد و به نظر من از دید جامعهشاختی به همان میزان که وجه غالب نظام جمهوری اسلامی را اسلام سیاسی میدانیم، من همان میزان هم میتوانیم وجه دیگر غالبش را به عنوان یک نظام یا رژیم شهرستانی بشناسیم. یعنی وجه شهرستانی در این تغییر و تحول سیاسی به همان اندازه مسأله ایدئولوژی و اسلامی بودن آن اهمیت دارد.
وی افزود: شهرهای کوچک ما در دوره انقلاب با یک گسست تاریخی مواجه بودهاند که میتوان از سه زاویه به آن نگاه کرد: نخست، نقش فاعل بودن فرودستان اجتماعی در این تغییر و تحولات یعنی افراد شهرستانی، روستایی، زنان، جوانان، مهاجرین و پناهندگان جنگی اقلیتهای قومی و مهاجرین و به طور کلی کسانی که به هرحال در حاشیه بودند و در دهه اول بعد از انقلاب نقش اساسی بازی کردند و فاعل و بازیگر اصلی تاریخ شدند. دوم فضای شهری که علیرغم آنکه در ذهنیت ما نقش چندانی ندارد، در این دوره، فضایی بوده که همه دعواها برای شکل دادن به جامعه بعد از انقلاب، در آن جریان داشته است. مثلاً دعوا بر سر زمین شهری و مسکن که شاید از بزرگترین دعواهای مادی در دوره بعد از انقلاب بوده و بزرگترین جابهجایی ثروت اجتماعی در این جامعه در سرزمین شهری صورت گرفته است و نکته آخر بزرگ شدن بخش دولتی. بعد از انقلاب به دلیلیکسری تغییر و تحولات سیاسی و عقیدتی و وقایعی که اتفاق افتاد، بخش دولتی بزرگ شد و اقتصاد دولتی در پی آن پدیدار و یک ایدئولوژی کنترل دولتی شبه سوسیالیستی حاکم شد. نهادهای دولتی، بروکراسی دولتی و رشد طبقه دولتی، کادرهای جدید دولتی، مشتریان نهادهای دولتی (خانواده شهدا، جانبازان و ...) به وجود آمدند و به دستگاه ایدئولوژیک دولتی متصل شدند. بنابر نظر دکتر احسانی، میتوان نشان داد عمده این افراد شهرستانی بودند. به عبارت دیگر، این تحولات در شهرها اتفاق افتاد و جابهجایی سرمایه بیشترین منفعت را به طبقه متوسط دولتی که در اثر انقلاب به وجود آمده بود، رساند.
این مدرس دانشگاه ایلی نویز، در ادامه سخنان خود بر توسعه شهری در رامهرمز متمرکز شد و با اشاره به مباحث سخنران قبلی گفت: رامهرمز شهری است مرزی که بین جلگه بینالنهرین و کوههای زاگرس واقع شده است. این شهر تاریخچهای طولانی دارد که مانند سایر شهرهای خوزستان به تدریج و به دلیل یک سری فعل و انفعالات اجتماعی و اقتصادی، به ویژه از دوره صفوی به بعد از بقیه بدنه ایران جدا افتاد.
وی افزود: تحولاتی که در قرن بیستم در خوزستان اتفاق افتاد، مانند پیدایش نفت، راهیابی سرمایه خارجی به منطقه و سیطره دولت مرکزی برای نخستین بار بعد از صفویه و به وجود آمدن شهرهای اداری و صنعتی نوع دوم توسعه را در آن رقم زد. نوع سوم توسعه هم استفاده از منابع آبی بود که کشت و صنعت را از دهه 40 همراه با نوع دیگری از سرمایه بینالمللی و دولتی، به این منطقه آورد اما در همه این تغییر و تحولات عمرانی عمده، رامهرمز در حاشیه قرار داشت. یعنی اگر به رامهرمز تا دوره انقلاب نگاه کنیم میبینیم که یک بنبست بود. راه کازرون به شیراز در اواسط دهه 50 ساخته شد و پیش از آن تنها خیابان اصلی و آسفالت رامهرمز، خیابان پهلوی بود. اقتصادش اقتصاد کشاورزی و باغداری بود و 12 هزار نفر جمعیت داشت که مخلوطی از عرب زبانان، لرها و بختیاریها بودند.
احسانی در بحث جامعهشناسی انقلاب، با انتقاد از کسانی که معتقدند جامعه روستایی ایران در انقلاب نقشی نداشته است، گفت: برای من جالب است که هیچیک از کسانی که این بحث را کرده اند، در دوره انقلاب پایشان را حتی در یک روستا نگذاشته اند. در رامهرمز به عنوان شهری که حومه روستایی مهمی دارد، این کاملاً عیان بود که جامعه روستایی هم به تدریج وارد تظاهرات خیابانی شدند اما البته نه در روستایی که 300 نفر جمعیت داشت، بلکه در رامهرمز یا اهواز یا آبادان. در واقع میتوان گفت فرهنگ تحولات سیاسی که در سطح ملی و در شهرهای بزرگ اتفاق میافتاد، درون شهرهای کوچکتر و روستاها نیز رخنه کرده بود.
وی ادامه داد: به نظر من این رخنه سیاسی در تمام فضاهای این مملکت اثرات مهمی داشت. در واقع میتوان گفت توسعه دولت ـ ملت جدید از دوره رضاشاه و مشروطه به بعد، توسعهای اقتدارگرا و تمرکزگرا بود. به عبارت دیگر رابطه فضای جدید تهران به عنوان پایتخت کشور با سایر شهرها یک رابطه مستعمراتی بود. اولین اقدامی هم که در دوره رضاشاه اتفاق افتاد، یکجانشین کردن عشایر و از بین بردن اقتدار قدرتهای محلی بود که این فرآیند تا قرن بیستم و دوره انقلاب ادامه داشت. ما مطالعات متعددی را داریم که نشان میدهد به تدریج نخبگان محلی اقتدارشان را از دست دادند و در نتیجه با مهاجرت گسترده این نخبگان، خانین و ملاکین و تجار به تهران مواجه شدیم.
دکتر احسانی تصریح کرد: خاستگاه نخبگان سیاسی دوران انقلاب با خاستگاه نخبگان پیشین کاملاً متفاوت بود. خصایص قشر جدید و عظیم نخبگان سیاسی دوران انقلاب این بود که به گونهای تحت تأثیر مدرنیزاسیون پهلوی قرار گرفته و تحصیل کرده بودند و در نتیجه ما با یک جامعه شهری باسواد و مدرن مواجه بودیم که به سراغ جریان انقلابی آمده بودند. اما کادر نیروهایی که پس از انقلاب روی کار آمدند، جوانهایی شهرستانی بودند که تخصص بالایی نداشتند و حتی خود نیز کمابیش به ناکارآمدیشان واقف بودند. کسانی که روی کار آمدند کسانی نبودند که فرمانسیون دانشگاهی تحصیل کردهای داشته و از طبقه متوسط و بالا بوده باشند. به طور کلی میتوان گفت جا افتادن این نیروها در عرصه قدرت کمابیش از طریق سه مدار گسترش بخش دولتی، تملک منابع از طریق کالایی شدن زمین شهری و شکل گیری فرصتهای جدید شکل گرفت.
وی در ادامه بحث خود به نمونه رامهرمز در این دوره اشاره کرد و گفت: در این دوره اقتدار و قدرت قبلی در رامهرمز یعنی اقتدار بازرگانان، تجار، خانین، شیوخ بازاری و کارمندان ارشد دولت که در آنجا ساکن بودند به کلی نابود شد و این شهر نیز مانند سایر شهرهای کوچک تحت اقتدار یک طبقه نو ظهور متوسط محلی قرار گرفت. همچنین در این شهر تمامی نهادهای جدید دولتی، مثل جهاد سازندگی، کمیتههای مختلف، بنیادهای مختلف، بسیج، نهضت سوادآموزی شکل گرفت. در عین حال معیار ورود افراد به ویژه جوانان به این نهادها و ارگانها در رفتار و کنش انقلابی آنها که نمود ظاهری و حتی پوششی مشخصی داشت، نهفته بود.
دکتر احسانی در ادامه بحث خود به تغییر و تحولات ایجاد شده ناشی از جنگ در منطقه اشاره کرد و در این باره گفت: بحث جنگ اگرچه به نظر من در جامعه از نظر جامعه شناختی بزرگترین تأثیر را داشته ولی در دو دهه اخیر به دلیل آنکه دفاع از آن ایدئولوژی زده شده، چندان مورد بررسی و بازنگری قرار نگرفته است. این در حالی است که به عنوان مثال در خوزستان و در شهری مثل رامهرمز کمابیش همه جوانهایی که در ساختار سنی مناسب بودند و حتی مسنترها داوطلبانه در جنگ شرکت کردند تا از خاکشان دفاع کنند و این امر تأثیر عمدهای در تحولات جمعیت داشت. همچنین مهمتر از آن جابه جایی جمعیت پناهندگان بود که علاوه بر تأثیرات فیزیکی، تأثیرات روانی بسیار مهمی داشت. مثل حس آسیبپذیری، عدم امنیت دائم، آسیبهای اقتصادی و روانی و ... که همه چیز زندگی روزمره را در شهری مثل رامهرمز تغییر داده بود.
وی افزود: تلاقی این دو گروه جنگ زده و گروه ثابتی که پذیرایی این جنگ زدگان شد، هویتهای جدید شهری را به وجود آورد. جنگ زدهها از شهرهایی مثل آبادان و خرمشهر بودند تا روستاهای اطراف. آبادانیها فرهنگ و پیشینه شهری متفاوتی داشتند اما در کنار آنها روستاییهایی فرضاً عرب زبان زندگی میکردند که پیش از آن در حاشیه عمومی خرمشهر و آبادان به کار کشاورزی مشغول بوده و فارسی و لری حرف نمیزدند. نتیجه این تحولات جمعیتی آن بود که در رامهرمز بر اثر آمدن جمعیت زیاد، کنشها و رفتارهایی متداول شد که قبلاً وجود نداشت. همچنین تخصصهای جدیدی به وجود آمد؛ مثل مکانیکی، رنگرزی و یا یکسری کنشها و رفتارها اجتماعی که به همراه جمعیت جدید به شهر آمد.
علاوه بر آن، الگوی جدید معماری به سرعت در شهر متداول شد. مفهوم فضای خصوصی ـ عمومی تغییر کرد. کالا شدن زمین شهری و شکل گرفتن یک بازار تجارتی برای آن منجر به تفکیک اراضی وسیع خانوادگی و تبدیل آن به قعات مسکونی شد که بخشی از باغات شهر را از میان برد. واگذاری زمین از سوی سازمان زمین شهری نیز تأثیرات پیچیدهای بر مهاجرت و اسکان در رامهرمز باقی گذارد و به کمک واگذاریهای آن سکونت جمعیت روستایی و عشایری در شهر تسهیل شد. مجموعه این عوامل به پولی شدن اقتصاد رامهرمز و ادغام آن در بازار وسیعتر ملی کمک کرد. احداث جاده، اعطای وامهای بانکی و سهمیه های دولتی در روستاها نیز به نفوذ هنجارها و امکانات شهری در روستاهای پیرامون رامهرمز انجامید. این تحولات روستایی به ویژه در وضعیت زنان موثر افتاد.
دکتر احسانی در پایان از بحث خود این گونه نتیجه گرفت: در یک کلام اگر بخواهیم از مجموعه تغییراتی که انقلاب و جنگ در رامهرمز به وجود آورد نتیجهگیری کنیم، باید بگوییم انقلاب و جنگ رامهرمز را نظیر بسیاری مناطق مشابه دیگر کشور، به دنیای مدرن کشاند و آن را مدرنیزه کرد با همه تضادها، اشکالات و امکاناتی که این واژه تداعی میکند.
تحولات شهرهای جنگ زده خوزستان در دهه اخیر
آخرین سخنران این نشست، دکتر شریف مطوف، عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی بود. او نیز محور بحث خود را تحولات شهری در مناطق جنگ زده استان خوزستان قرار داد و بر منطقه دشت آزادگان که به کلی با خاک یکسان شده بودند، متمرکز شد.
وی گفت: قراینی وجود دارد که تحولات ژرفی در این مناطق به وجود آمده است. این مناطق در دورهای به دلیل جنگ زدگی از دور تحول و توسعه خارج شده و پس از گذر از آن، با سرعت زیادی سعی کردند عقب ماندگیها را جبران کنند که در این مسیر تحولات کالبدی، اقتصادی و اجتماعی با هم اتفاق افتادند.
دکتر مطوف با اشاره به تاریخچه شهرهای خوزستان گفت: در دوران معاصر، شهرهای نفتی خوزستان مانند مسجد سلیمان تحولات عظیمی داشتند. آبادان مرکز تبادلات اولیه و پالایش نفت و بزرگترین پالایشگاه جهان بود که به بزرگترین شهر خوزستان تبدیل شد. شرکت نفت در شهر آبادان نه به عنوان میهمان بلکه به عنوان میزبان حضور داشت و بنابراین تمام خدمات شهری اعم از تلفن، آب، برق، سرویس اتوبوس و حتی سینما و باشگاه را در این مکان ایجاد کرده و حتی نمادهای شهری غربی را همراه با حضور کارکنان غربی انگلیسی، آمریکایی و سایر ملیتها به این شهر آورد و در نتیجه فرهنگ خاص خود را در آبادان ایجاد کرد. شهر مسجد سلیمان نیز که قبلاً اصلاً وجود نداشت، ایجاد شد. شرکت نفت در ادارة شهرهای خود از ارائه خدمات گرفته تا مدیریت شهر نقش گستردهای داشت و با ایجاد امکانات در شهرهای خوزستان، حاکمیت خود را برقرار کرده و دیگران را مجبور میکرد که روش مدیریت خود را با آن منطبق کنند.
وی در ادامه گفت: در دوره جنگ، شهر خرمشهر با جمعیت حدود 150 هزار نفر به میزان زیادی تخریب شد. هویزه نیز که جمعیت آن در ابتدای جنگ به 6 هزار نفر رسیده بود، به کلی با خاک یکسان شد. همچنین دو و نیم میلیون نفر در استان خوزستان مهاجرت کردند. بخشی به شرق خوزستان و بخشی به استانهای دیگر مانند استانهای شمالی کشور که امکانات رفاهی بیشتری در آنها وجود داشت، مهاجرت کردند این امر سبب شد فرهنگپذیری و تعامل فرهنگی بسیاری در منطقهای مثل دشت آزادگان ایجاد شود.
دکتر مطوف در ادامه گفت: برای برنامه های نوسازی شهرهای جنگ زده، حجم عظیمی از برنامههای دولتی با سرمایه گذاری بسیار زیاد به اجرا درآمد. این تزریق سرمایه باعث شد این شهرها نوسازی شوند. بنابراین شهرهای سوسنگرد، هویزه و بستان که 3 شهر اصلی منطقه دشت آزادگان هستند به همراه روستاهای اطراف از نوساخته شدند. از طرفی خود ساکنان قدیمی هویزه که مدتی در مناطق دیگر زندگی کرده بودند، با شیوه های جدید زندگی آشنا شده و شیوه شهرنشینی جدید را با خود به همراه آورند.
وی افزود: در بررسی ابعاد اجتماعی میتوان در شهرستانهای دشت آزادگان مشاهده کرد که جمعیتی سنتی با روشهای تولید سنتی، خانوادههای گسترده، عشایر عرب با بیتهای بزرگ و با نرخ باروری و زاد و ولد بسیار زیاد زندگی میکردند. اما با تغییر و تحولات ایجاد شده، همانگونه که باورهای مردم نسبت به باورهای گذشته تغییر پیدا کرده، مدارس نیز بیشتر شده، و در فاصله سال 65 تا 75 بیش از 20 درصد به نسبت با سوادان اضافه شد. در عین حال بین سال 79ـ80 تا 82ـ83 حدود 1000 نفر از جمعیت دبستانی کم شد که این به معنای کاهش نرخ زاد و ولد است ولی نسبت زنان و محصلین دختر نسبت به گذشته افزایش پیدا کرده است.
دکتر مطوف بخشی از این تحولات را به وقوع جنگ مربوط دانست و گفت که جنگ تا حدود این تحولات را تسریع نموده و عقب ماندگی را به سرعت جبران کرده است. وی ابراز امیدواری کرد که در 10 تا 15 سال آینده با اجرای این طرحها و طرحهای دیگر شاهد رشد جمعیتی و رشد شهرها در منطقه باشیم.
او در عین حال تأکید کرد: اتفاق مهم دیگر منطقه، شروع عملیات استخراج نفت از میدان آزادگان است، که پیش بینی میشود نیروهای زیادی را به منطقه جذب کند. او گفت که این دوره تفاوتهایی با سالهای 30 و 40 که شرکت نفت همة امکانات را به وجود میآورد، دارد و آن اینکه شهر با زیرساختهای مناسب حاضر شده و میزبان شرکت نفت خواهد بود و در واقع آب و برق و سایر امکانات را در اختیار آن قرار میدهد. همچنین تأثیرات فرهنگی عمیقی نیز به دلیل حضور نیروهای خارجی و عمدتاً ژاپنی در منطقه خواهیم داشت.
مطوف همچنین پیشبینی کرد با کار کردن بومیان منطقه برای شرکت نفت، آنها درآمد خود را صرف سرمایهگذاری در زمینهایشان کنند و این امر تحولاتی در کشت و صنعت پرورش دام و آبزیان ایجاد کرده و نهایتاً درآمدی بسیار سودمندتر از کار برای شرکت نفت برای آنها در پی داشته باشد