نخستین جلسه گروه علمی ـ تخصصی جامعهشناسی ورزش در سال 1387، به بررسی اجتماعی خشونت و پرخاشگری در عرصه تماشاگری در میادین ورزشی اختصاص داشت. در این نشست، محسن صفابخش کارشناس ارشد تحقیقاتی موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران و از اعضای گروه جامعهشناسی ورزش انجمن به ارائه بخشی از نتایج پژوهشهای خود در این زمینه پرداخت.
وی در ابتدا ضمن تأکید بر اهمیت گونهشناسی مسائل منجر شده به بروز خشونت، در فضاهای مختلف از جمله ورزشگاهها، در بخش نخست بحثش، به مروری بر تئوریهای مورد استفاده خود در این زمینه پرداخت. او گفت: بر اساس تئوریهایی که من مورد بررسی قرار دادهام، گفته میشود ناکامی زمانی به پرخاشگری منجر میشود که با احساس اجحاف توأم باشد. بر این اساس، میتوان گفت که در زمینهای ورزشی نیز اگر تماشاگری باخت تیم خود را در شرایطی ببیند که احساس کند ناحقیای در مورد آن صورت گرفته، علاوه بر احساس ناکامی، حس اجحاف نیز خواهد داشت و این امر باعث میشود خشم او دو چندان شود.
وی در ادامه، با اشاره به نظریههای مربوط به یادگیری اجتماعی، گفت: بر اساس این تئوریها، رفتارهای تخریبی و خشونتآمیز نیز مانند سایر رفتارها، محصول یادگیری اجتماعی هستند. از سوی دیگر، تئوری بیهنجاری یا آنومی رابرت مرتون، به عنوان یکی از نظریات بسیار مهم در این زمینه، به آرزوها و اهداف عالیه موجود در هر جامعه و راهها و اسباب نیل به این اهداف اشاره کرده و تأکید میکند که اگر بین این وسایل و اهداف، تناسب لازم وجود نداشته باشد؛ چهار دسته رفتار نابهنجار به وجود میآید که در یکی از آنها، فرد به ارزشها و هنجارهای اجتماعی پشت کرده و ممکن است به اعتیاد و یا حتی عصیان و سرکشی دست بزند.
صفابخش تئوری گروه همسالان یا همالان را به عنوان تئوری دیگر مطرح در این زمینه، مورد اشاره قرار داد و گفت که بر اساس این نظریه که آن را با عنوان تئوری همنشینی فراغت نیز میشناسند، رفتارهای کژمدار در گروه همسالان و همالان تجربه شده و فرد بعدها در سطوح وسیعتری آنها را به نمایش میگذارد.
وی افزود: بر اساس نظریه انبوه خلق یا واگیری اجتماعی نیز فرد وقتی در جماعت انبوهی قرار میگیرد، رفتارهایی را نشان میدهد که مطلقاً در حالت فردی بروز نمیداده است. به عبارت دیگر، روح جمعی خصوصیتی دارد که بر فرد غلبه کرده و او را به الگوبرداری از کارهای دیگران وامیدارد. گفته میشود در انبوه خلق، سه ویژگی وجود دارد؛ نخست اینکه فرد به طور کلی در جمع انبوهی مانند تماشاگران فوتبال، هیچ تفکر استدلالی ندارد. از سوی دیگر، قدرت سرایت یک رفتار در چنین جمعهایی بسیار بالاست؛ به طوری که اگر یکی شعاری بدهد، همه آن را تکرار خواهند کرد و بالاخره اینکه، فرد در جمع، احساس قدرت شکستناپذیری و قدرت افراطی میکند و به همین دلیل، ممکن است دست به هرکاری بزند.
این پژوهشگر اجتماعی حوزه ورزش، نظریه تصمیمگیری دسته جمعی گستاخانه را به عنوان تئوری دیگری در این رابطه معرفی کرد که بر اساس آن گفته میشود هرگاه گروهی به صورت فیزیکی در دوراهی انتخاب میان راههای منطقی و محافظهکارانه و راههای گستاخانه و خطرناک قرار گیرد، معمولاً به راه گستاخانه و تخرب روی میآورد. به همین دلیل در ورزشگاهها مشاهده میشود که گاه تماشاگران در یک لحظه، به واسطه این تصمیمهای گستاخانه، دست به کارهای بسیار خطرناکی میزنند.
آخرین نظریه مورد اشاره صفابخش، نظریه برچسب اجتماعی بود که در آن، انگ و برچسبی که مقامات رسمی و حتی جامعه بر پیشانی فرد میزند، را در گرایش او به آن رفتار، بسیار تأثیرگذار میداند.
وی در بخش دیگری از سخنانش، توضیح داد که در تحقیق خود، از سه روش اسنادی، پیمایشی و میدانی (مردم شناختی) استفاده کرده است. جامعه آماری نیز کلیه هواداران باشگاههای شرکتکننده در ششمین لیگ باشگاههای فوتبال کل کشور در سال 86-85 بوده که تجربه دست زدن به رفتارهای تخریبی را داشتهاند. او سپس به برخی از فرضیههای مورد بررسی در این پژوهش اشاره کرد و یافتههای حاصل از آن را مورد توجه قرار داد.
صفابخش گفت: در پرسشنامه این تحقیق، به عنوان نخستین سوال، از تماشاگران پرسیده شده بود که آیا نخستین باری که به ورزشگاه آمدهاند، به فحاشی تیم رقیب یا رفتارهای تخریبی پرداختهاند یا نه. بر اساس این پرسش، افرادی که پاسخ مثبت میدادند، به گروه تجربی میرفتند و کسانی که پاسخهای منفی میدادند که معمولاً آنهایی بودند که به تماشای بازیهای پرجنجال نمیرفتند، در گروه کنترل مورد بررسی قرار میگرفتند. بر این اساس، 500 نفر از 860 نمونه مورد بررسی، در گروه کنترل قرار گرفتند. در عین حال، در این تحقیق از تکنیکهای مشاهده مشارکتی، پرسشنامه و مصاحبه هدایت شده استفاده شد و چهار نوع پرسشنامه برای گروه تجربی، گروه کنترل، مسئولان ورزشگاهها و رانندگان اتوبوسها و فرمی نیز برای ثبت آسیبها و خسارات وارد آمده به اموال عمومی تهیه شد.
وی افزود: تحقیقات متعدد نشان دادهاند که در کل دنیا، در سنین 14 تا 25 سالگی، بیشترین رفتارهای خشونت آمیز و تخریبی اتفاق میافتد. در این پژوهش نیز نخستین فرضیه، سن را عاملی تأثیرگذار در انجام رفتارهای خشونت آمیز در باشگاههای ورزشی ایران در نظر گرفته که بر اساس یافتههای به دست آمده، این فرضیه تأیید شده است. از سوی دیگر، فرضیه دوم نیز این بود که اختلافات و خشونتهای خانوادگی احتمال انجام خشونتهای تخریبی توسط فرد را افزایش میدهند. نتیجه حاصل از آزمون، این فرضیه را نیز تأیید کرد. در عین حال، بر اساس یافتههای این پژوهش، کسانی که نرخ پرخاشگری بالایی از نظر روانشناختی دارند، بیشتر به رفتارهای تخریبی دست میزنند.
صفابخش در این بخش از سخنان خود، تأکید کرد که ورزشگاهها فضای تخلیه خشم تبلور شدهای هستند که طی چندین سال، در نسل جوان ما تجمیع شده است. این بدین معناست که کسانی که در ورزشگاهها نعره میکشند، به نوعی، به واسطه حضور در آنجا، فضایی را مییابند که حتی برای شکست در عشق یا هر ناکامی دیگر خود فریاد بزنند که این موضوع جنبههای بسیار مثبتی نیز دارد؛ چرا که اگر چنین فضایی هم نباشد، این خشم به فضای خانواده و جامعه سرایت پیدا کرده و مشکلات بسیار بزرگی را در بر خواهد داشت.
وی ادامه داد: در این پژوهش، به این نتیجه نیز رسیدیم که احساس ناکامی و سرخوردگی در صورتی که بر اثر عدم دسترسی به اهداف و مقاصد فردی باشد، میتواند در انجام رفتارهای تخریبی مؤثر باشد. علاوه بر این، همانطور که تئوریها نیز تأیید میکنند، شکست و ناکامی باشگاه تیم مورد نظر فرد، اگر با احساس اجحاف همراه باشد، احتمال انجام رفتار خشونتآمیز تخریبی تماشاچیان را افزایش میدهد. از سوی دیگر، 3/80 درصد پاسخگویان این پژوهش ورزشگاهها را محلی برای یادگیری رفتارهای تخریبی دانستهاند. همچنین این مطالعه نشان میدهد که تمایل افراد به تضعیف قواعد و هنجارهای اجتماعی، احتمال دست زدن به خشونت و رفتارهای تخریبآمیز را افزایش میدهد؛ چنانچه به عنوان مثال، معتادان یا کسانی که در زمینهای دیگر، هنجارهای اجتماعی را زیر پا گذاشتهاند، تمایل بیشتری به رفتارهای خشونتآمیز و تخریبی دارند.
سخنران این نشست، در عین حال توضیح داد که در پژوهش خود، تمایل به کسب اعتبار و قدرت در گروه همسالان و همالان را به عنوان عاملی برای تقویت احتمال اقدام به رفتارهای خشونتآمیز مورد بررسی قرار داده که این فرضیه نیز تأیید شده است؛ چرا که در خرده فرهنگ همسالان، فرد برای عضویت در گروه نه تنها باید از قواعد حاکم بر آن پیروی کرده بلکه لازم میداند تا به خودنمایی نیز بپردازد. او همچنین تأکید کرد که رفتارهای خشونتآمیز و تخریبی در جمع تشدید شده و در انبوه تماشاگران افزایش مییابد؛ زیرا همانطور که تئوریها نشان میدهند، فرد در انبوه خلق، بدون تفکر و استدلال و با تقلید کورکورانه و احساس قدرت کاذب، ممکن است دست به هرکاری بزند. از سوی دیگر، مطابق با نظریه تصمیمگیری گستاخانه، در بررسی خشونتهای صورت گرفته در ورزشگاههای فوتبال ایران نیز این نتیجه حاصل شده که افراد در گروهها، بیشتر تصمیمگیریهای گستاخانه میکنند.
وی همچنین با اشاره به فرضیه دیگری که بر اساس تئوری برچسب اجتماعی، در مورد تماشاگران فوتبال مورد بررسی قرار گرفته بود؛ گفت: ما به این نتیجه رسیدیم که اگر رسانهها، به ویژه نشریات ورزشی، تا این حد نسبت به تماشاگران برچسبهایی مانند اوباش و تماشانماها و اراذل را نزنند، این افراد کمتر ممکن است رفتارهای خشونتآمیزی از خود نشان دهند. او در عین حال، کمبود امکانات اساسی مورد نیاز تماشاگران را از جمله موثرترین عوامل پرخاشگری و خشونت در میان آنها معرفی کرد.
صفابخش در بخش دیگری از سخنرانی خود در انجمن، پیشنهاداتی را بر اساس پژوهشهایی که در این زمینه انجام داده، ارائه داد. او خاطرنشان کرد: جامعه ما جامعه جوانی است که طی سی سال گذشته، با سه حادثه انقلاب اجتماعی، جنگ تحمیلی و عوارض و تبعات آن و بحران گذار از سنت به مدرنیته مواجه بوده است. از سوی دیگر، با وجود آنکه مقصریابی در این زمینه مد نظر نیست؛ ولی باید در نظر داشت که مشکلات بیکاری و ادامه تحصیل، بحران هویت، مسائل مربوط به ازدواج و عدم وجود برخی آزادیها در جامعه، باعث میشود میزان خشم تجمیع شده در جوانان جامعه ما نسبت به بسیاری از جوامع، خیلی بالاتر باشد و در چنین شرایطی، نهادهای مسئول باید اقدامات موثرتری را در این زمینه انجام میدهند.
وی در عین حال پیشنهاد کرد که برای عقلانی کردن فضای ورزشگاهها، کانونهای هواداری را به شیوه مردمیتری تشکیل داده و در آنها، علاوه بر مسائل درون گروهی حمایت تیم، نوعی جامعهپذیری و هنجارپذیری را نیز با برقراری فضای گفتوگو ایجاد کنیم. در عین حال، زمینههایی فراهم شود که علاوه بر کانونهای هواداری، کانونهایی نیز برای مربیان و بازیکنان ایجاد شوند؛ چرا که همانطور که هابرماس میگوید، از طریق گفتوگو میتوان بسیاری از خشونتها را تعدیل کرد. از سوی دیگر، نهادهای دولتی میتوانند امکانات بیشتری را برای تماشاچیان در ورزشگاهها در نظر بگیرند تا علاوه بر رفع نیازهای اساسی آنها مانند غذا، سرویسهای بهداشتی و حملونقل، سرگرمیهایی را نیز تا قبل از شروع بازی، برای آنها فراهم کنند تا با مشکلات کمتری در زمینه خشونتها و خرابکاریها مواجه باشیم.
او در عین حال، موارد دیگری مانند آموزش مهارتهای زندگی و مدیریت خشم در مدارس، در نظر گرفتن فضاهای بیشتری در جامعه برای تخلیه خشم و هیجان، تلاش برای خصوصی شدن باشگاههای ورزشی و کمک به آنها برای برخورداری از امکانات لازم، بیمه اتوبوسها، تأسیسات ورزشگاهها، بانکها و مغازههای اطراف از طریق هزینه بلیط ورزشگاهها و همچنین اجتناب از شایعهسازی، تخریب و برچسبزدن به بازیکنان و تماشاچیان در رسانههای ورزشی و حتی فرهنگسازی از طریق این رسانهها با تهیه مجموعههای تلویزیونی انیمیشن را به عنوان دیگر پیشنهادات عملی در این زمینه، مطرح کرد.
محسن صفابخش در پایان تصریح کرد: جامعه ما در مرحله گذار از ورزش سنتی به ورزش حرفهای به سر میبرد و لازم است که در این شرایط، تمامی ارکان جامعه با آگاهی نسبت به این موضوع، در جهت رفع مشکلات و دستیابی به اهداف مورد نظر گام بردارند.