”گفته میشود میزان بهرهوری کاری بسیاری از مشاغل در ایران پایین است. زمانی این میزان با عنوان زمان مفید کار در ادارات دولتی، بین نیم تا یک ساعت در روز، اعلام شده بود. در سالهای نخست اجرای برنامههای توسعه، مفاهیمی مانند وجدان و فرهنگ کاری جزئی از مسائل روز جامعه شد و تقریباً از سال 1374، مورد تأکید خاص قرار گرفت؛ تا جایی که حتی سالی هم به عنوان ”وجدان کار و انضباط اجتماعی“ نامیده شد. در این زمان، سمینارهایی نیز از سوی وزارت کار و امور اجتماعی و دانشگاه آزاد اسلامی برگزار شد که در همه آنها سستی و ضعف در وجدان و فرهنگ کار، به عنوان معضل اجتماعی مورد توجه قرار گرفت اما آیا واقعاً فرهنگ و اخلاق کاری در ایران در مقایسه با سایر کشورهای جهان پایین است؟ و آیا بین مقوله و پایین بودن میزان بهرهوری در کشور ارتباطی وجود دارد؟“
روز یکم اسفندماه سال 84 ، در گروه علمی ـ تخصصی آسیبها و مسائل اجتماعی انجمن جامعهشناسی ایران، نشستی با عنوان ”بررسی میزان اخلاق کار در ایران و عوامل اجتماعی مؤثر بر آن“ برگزار شد و طی آن دکتر سعید معیدفر عضو هیأت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، پس از بیان مقدمه بالا، به ارائه نتایج دو تحقیقی که در سالهای 1377 و 1382در این زمینه انجام داده است، پرداخت.
وی گفت: تحقیق نخست را به درخواست وزارت کار و امور اجتماعی درباره فرهنگ و اخلاق کار در واحدهای تولیدی ـ صنعتی و در سطح استان تهران انجام دادم که اکنون به صورت کتابی از سوی موسسه کار و تأمین اجتماعی منتشر شده است و در تحقیق دوم نیز، همان شاخصها برای سنجش این مقوله در واحدهای دولتی به کار گرفته شد که در حال حاضر گزارشی از آن در شورای عالی انقلاب فرهنگی موجود است.
معیدفر افزود: در این تحقیقات، متغیر وابسته اخلاق کار است که از طریق شاخصی که توسط گریگوری سی پتی تحت عنوان OWEI در سال 1990 در آمریکا ساخته شده، مورد سنجش قرار گرفته است. بنابر این شاخص، اخلاق کار در برگیرنده چهار بعد اصلی ”dependable“، ”ambitious“، ”considerate“ و ”cooperative“ در فرد است که من با توجه به مفهومی که پتی در تحقیق خود در نظر گرفته بود، معادلهای فارسی آنها را به ترتیب ”دلبستگی و علاقه به کار“، “پشتکار و جدیت در کار“، ”روابط سالم انسانی در محل کار“ و ”روح جمعی و مشارکت در کار“ ترجمه کردم. هریک از این چهار بعد نیز از طریق چند شاخص اندازهگیری شده و نهایتاً به صورت جملات کوتاهی درآمدند که در اختیار پاسخگو قرار میگرفت. پاسخگو نیز با توجه به تصوری که از خود در محیط کار داشت، یکی از پنج گزینه طیف مقابل هر پرسش را انتخاب میکرد. برای انتخاب نمونه پاسخگویان، در پژوهش نخست، 60 کارگاه تولیدی ـ صنعتی در استان تهران انتخاب شد و در هر کارگاه ده نفر از کارکنان به صورت تصادفی گزینش شده و مورد مطالعه قرار گرفتند.
عضو گروه مسائل و آسیبهای اجتماعی انجمن جامعهشناسی ایران، نتایج پژوهش خود در کارگاههای تولیدی ـ صنعتی ایران را در مقایسه با نتایجی که از تحقیق مشابه در آمریکا به دست آمده بود، این گونه اعلام کرد: براساس این تحقیق، میزان اخلاق کار در کارگاههای تولیدی ـ صنعتی در سال 1377 بر روی طیفی از صفر تا چهار، رقمی معادل 3/3 است که همین شاخص در آمریکا و در میان شاغلان در کارگاههای تجاری و صنعتی اعم از دولتی و خصوصی، برابر 26/3 به دست آمده است. یعنی تقریباً معادل همان چیزی که در کشور ما وجود دارد.
وی در ادامه، به بیان نتایج جزئیتر ابعاد مختلف مفهوم اخلاق کار، در تحقیقی که در آمریکا انجام شده بود، پرداخت و گفت: براساس این تحقیق، میزان اخلاق کار در آمریکا و به ویژه بعد پشتکار و جدیت در کار، در مشاغل تخصصی (مانند ردههای علمی و فنی مهندسی)، به مراتب بیشتر از مشاغل ردههایی پایین و غیرحرفهای (مانند کارگری و مشاغل سنتی) است. همچنین، میزان اخلاق کار و به ویژه پشتکار و جدیت افراد با مدارک تحصیلی بالاتر، بیشتر از افراد کمتر تحصیلکرده است و با وجود آنکه، میزان اخلاق کار در سنین مختلف تفاوت معناداری ندارد؛ مشاهده میشود که جوانترها روح جمعی قویتری دارند. بنابر نتایج این پژوهش، زنان آمریکایی از میزان اخلاق کار بالاتری نسبت به مردان برخوردارند و در عین حال، میزان اخلاق کار در افراد با سابقه کار بیش از 8 سال، بیشتر از افراد با سابقه کار بین 2 تا 8 سال است. علاوه بر این، میزان جدیت در کار افرادی که تا حدودی در کارشان اختیار عمل دارند، بیشتر است؛ لیکن روح جمعی و مشارکت در کار آنها ضعیفتر از سایرین ارزیابی شده است .
معیدفر افزود: نتایج تحقیق مشابهی که در ایران (واحدهای تولیدی صنعتی) انجام شد، در برخی بخشها تا حد زیادی متفاوت بود. بنابر آنچه این پژوهش نشان داد، میزان اخلاق کار کسانی که دارای مشاغل سرپرستیاند و افرادی که زیر نظر آنها کار میکنند (مانند استاد کار، سر کارگر و ... )، بیشتر از زیر دستان است ، این نشان میدهد که اختیار عمل بیشتر تا حدی باعث میشود فرد اخلاق کار بالاتری داشته باشد اما نکته قابل تأمل اینجاست که پرسشنامههای پر شده، به طور مشخصً نشان میداد که میزان اخلاق کار کسانی که در سطوح پایین تحصیلی هستند، به مراتب بیش از افراد تحصیلکردهتر است. خصوصاً افراد با میزان تحصیلات پایین، از نظر دلبستگی و علاقه، روح جمعی و مشارکت در کار و همچنین روابط انسانی در کار، وضع بهتری نسبت به تحصیلکردهها دارند و باید گفت که رابطه معکوس میزان اخلاق کار و تحصیلات، حتی در سطح خانواده افراد نیز دیده میشود، یعنی حتی کسانی که خانوادههای تحصیلکردهتری دارند، از میزان اخلاق کار پایینتری برخوردارند. همچنین میزان اخلاق کار مردان به ویژه در بعد پشتکار و جدیت در کار، در واحدهای تولیدی و صنعتی، بیش از زنان ارزیابی شده است و احتمالاً دلیل آن، برعهده داشتن مسؤولیت سرپرستی خانواده از سوی بسیاری از زنان مشغول در این واحدها است و در پایان اینکه، افراد با سابقه بیشتر، به مراتب نسبت به افراد کم سابقه، از میزان اخلاق کار بالاتری برخوردارند. دکتر معیدفر شهروندی را یکی از متغیرهای مستقلی معرفی کرد که در این پژوهش، تأثیر آن بر اخلاق کار سنجیده شده است. او در این زمینه گفت: من شهروندی را با سه شاخص محل تولد پدر، محل تولد فرد و مدت زمان سکونت فرد در شهر سنجیدم . بررسی تأثیر آن بر اخلاق کار گویای این بود که کسانی که منشأ روستایی دارند (یا خود روستازادهاند یا پدرشان روستایی است) اخلاق کار بیشتری دارند. به عبارت دیگر، میتوان گفت کسانی که به ارزشهای جامعه سنتی نزدیکترند، از میزان اخلاق کار بیشتری برخوردارند اما اخلاق کار در میان کسانی که بیشتر به جامعه جدید تعلق دارند، مثلاً تحصیلات بالاتری داشته یا شهروندترند، کمتر است. در این باره میتوان تحلیل کرد که با توجه به شرایطی که امروزه در کشورهای در حال توسعه پیش آمده، دو نوع جامعه با دو نظام ارزشی متفاوت، به وجود آمدهاند و همین سبب شد که این کشورها به نوعی در حال گذار محسوب شوند. در این کشورها، اجتماعات کوچکی مانند روستاها هستند که گرچه تغییرات عمدهای یافتهاند، ولی هنوز فرهنگ سنتی در آنها غالب است. همچنین در این کشورها اجتماعات بزرگی مانند شهرها وجود دارند که با تغییرات ساختاری در وضع معیشتی و اقتصادی ـ اجتماعی ساکنان آن، نظام ارزشها و هنجارهای قدیم تا حد زیادی در بین آنان کم اعتبار شده و به نظر میرسد چنین وضعی به ایجاد بحران در هنجارهای اجتماعی و فرهنگی کمک کرده است.
دومین پژوهش در این زمینه با عنوان ”بررسی میزان اخلاق کار در ایران و عوامل اجتماعی موثر بر آن“ در سال 1382 در جامعه آماری کارکنان سازمانهای دولتی، توسط وی و برای پاسخگویی به این پرسشهای کلی انجام شده:
ـ آیا اخلاق کار در میان کارکنان سازمانهای دولتی در مقایسه با کارکنان واحدهای غیردولتی، ضعیف است؟
ـ کدام یک از ابعاد چهارگانه اخلاق کار در میان کارکنان سازمانهای دولتی ضعیفتر و کدام یک قویتر است؟
ـ متغیرهایی همانند سطح تحصیلات و درجه شهروندی، چه تأثیری بر اخلاق کار کارکنان سازمانهای دولتی دارد؟
ـ آیا نوع مدیریت در سازمانهای دولتی، بر اخلاق کار تأثیر دارد؟
ـ ویژگیهای پایگاهی کارکنان سازمانهای دولتی، تا چه حد بر اخلاق کار آنها تأثیرگذار است؟
ـ آیا بین عدالت سازمانی و اخلاق کار، رابطهای وجود دارد؟
در این پژوهش نیز 600 نفر از کارکنان سازمانهای دولتی استان تهران به عنوان نمونه انتخاب شدند که برای این منظور 60 واحد دولتی در نظر گرفته شد و در هر واحد 10 نفر به صورت تصادفی مورد مطالعه قرار گرفتند. در بحثهای نظری نیز از مفاهیم بیگانگی، نظریات محرومیت نسبی و توقعات فزاینده و نظریات مدیریت استفاده شد که براساس این تئوریها، اخلاق کار به عنوان یک هنجار فرهنگی که به انجام کار مناسب و خوب در جامعه یک ارزش مثبت میدهد، تعریف شده است. بیگانگی سیاسی به معنای شکاف ذهنی و ارزشی فرد با سازمان سیاسی و کلیت ساختار سیاسی جامعه و بیگانگی اجتماعی به معنای شکاف ذهنی و ارزشی اقشاری از جامعه مانند روشنفکران، تحصیلکردهها و اقشار بالای اجتماعی، با ارزشهای پذیرفته شده عمومی و معیارهای فرهنگ عامه در نظر گرفته شده است. همچنین بیگانگی اجتماعی- سیاسی، با استناد به نظریات هانتینگتون، خصلت گروه، قشر و طبقهای از جامعه تعریف شده که با ارزشهای مدرن تربیت شده اما در جامعه غیرمدرن زندگی میکنند و این عده هم نسبت به نظام سیاسی، هم نسبت به ساختار اجتماعی و هم ارزشهای عامه مردم، دچار مشکل میشوند: در نهایت مفهوم عدالت سازمانی، به معنای احساس فرد نسبت به اینکه تا چه اندازه در سازمان حقوق، پاداش و ... عادلانه توزیع میشود و رضایت کاری او به معنای ارضای درونی فرد از کاری که به او محول شده؛ در نظر گرفته شده است.
رئیس انجمن جامعهشناسی ایران، ادامه داد: میانگین اخلاق کار در واحدهای دولتی رقمی معادل 04/3 (در طیف 0 تا 4) به دست آمد که در نوع خود، رقم نسبتاً خوبی است اما پارامترهای جزئیتر نشان دادند که میانگین علاقه به کار و جدیت و پشتکار در واحدهای دولتی، نسبت به پارامترهای روابط انسانی در محل کار و روح جمعی، پایینتر است. همچنین مقایسه بین دو پژوهش نشان داد که میزان اخلاق کار در سازمانهای دولتی در حدود 29/0 واحد کمتر از کارگاههای صنعتی و تولیدی است و این در شرایطی است که همه کارکنان واحدهای دولتی افراد دیپلم و بالاتر هستند. و با این وصف باید گفت، نتایج این پژوهش نشان میدهد که میزان تحصیلات بر اخلاق کار تأثیر قطعی دارد و هرچه تحصیلات فرد بیشتر میشود، اخلاق کاری او پایینتر میآید به طوری که میانگین اخلاق کار کارکنان دیپلم 40/3، فوق دیپلم 14/3، لیسانس 82/2، فوق لیسانس 30/2 و دکترا 20/2 به دست آمده است. از سوی دیگر، در کشور ما هرچه فرد شهروندترمیشود، میزان اخلاق کار او کاهش مییابد.
در ابعاد دیگر نیز، بین عادلانه بودن پاداشها و تنبیهات و ترفیعات و مزایا در محل کار، با اخلاق کار رابطه معناداری وجود ندارد که یکی از دلایل آن میتواند این باشد که متأسفانه در واحدهای دولتی ما، به طور کلی مسأله پاداشها، تنبیهات و ترفیعات و ... چندان در نظر گرفته نمیشود. کارکنان اداراتی که فکر میکنند نوع مدیریت مشارکتی است، از اخلاق کار بالاتری نسبت به کارکنان اداراتی که فکر میکنند مدیریت آمرانه است، برخوردارند. همچنین هرچه بیگانگی سازمانی بیشتر میشود اخلاق کار کاهش و هرچه بیگانگی اجتماعی کمتر میشود، اخلاق کار افزایش مییابد. پایگاه اجتماعی اقتصادی فرد نیز تأثیر معکوس بر اخلاق کار او دارد.
دکتر معیدفر در جمعبندی بحث خود میزان تحصیلات را مهمترین عامل در تأثیرگذاری روی اخلاق کار افراد جامعه ایران دانست که متأسفانه نقش معکوسی در این زمینه، ایفا میکند. همچنین بنابر نتیجهگیری او ارزشهای اجتماعی تأثیر بسیار بیشتری نسبت به ارزشهای سازمانی دارند و در این زمینه هرچه فرد به ارزشهای مدرن نزدیکتر میشود، میزان اخلاق کاری در او کاهش یافته و هرچه فرد در سازمان و فرآیند کار، خود را بیگانهتر حس میکند، پیوند او با سازمان سستتر و اخلاق کارش ضعیفتر میشود.