زنان 96.10.25در دومین نشست گروه مطالعات زنان با موضوع «فراغت و زنان» که در تاریخ 25 دی ماه 1396 در سالن جلسات انجمن جامعه شناسی ایران برگزار شد، ابتدا بهاره بهارفر مدیر مسئول پایگاه خبری «خبر ورزش زنان» به بحث در زمینه جایگاه ورزش در اوقات فراغت زنان پرداخت.

او گفت: ابتدا باید ببینیم از چه زمانی اوقات فراغت مهم شده است؛ چرا که امروزه اوقات فراغت جزو شاخص های سلامت و کیفیت سبک زندگی است. در یک نگاه کلی و اجمالی از سال های 1920 و 1930 در اروپا و آمریکا به بحث اوقات فراغت توجه شد و حتی پژوهش‌هایی انجام گرفت، در ایران از حدود 1340 ه.ش اولین پژوهش ها در حوزه اوقات فراغت انجام شد. کلاَ زمان زندگی روزانه هر انسانی سه بخش است، بخشی از آن صرف امور زیستی مانند خوابیدن و خوردن می شود، بخشی از زمان صرف کار کردن می شود و بین این دو، زمانی است که صرف امور فراغت می شود که شیوه گذراندن این اوقات فراغت مستقیماَ با شیوه زندگی فرد در ارتباط است و سطح کیفیت زندگی فرد را نشان می دهد. از این رو ‌امروزه در جهان به عنوان یکی از شاخص های کیفیت زندگی مطرح است. در ایران امروز ساختار جمعیتی کشور، یک ساختار جوان است و این جمعیت جوان به نسبت سایر گروه های سنی (کودکان، سالمندان و...) بیشترین زمان را برای گذران اوقات فراغت دارند و همین جمعیت جوان اهمیت موضوع اوقات فراغت در کشور و چگونگی مدیریت و برخورد با آن را نشان می دهد (به خصوص که نیمی از پیکره این جمعیت را زنان تشکیل می دهند). با یک نمونه تحقیقی بحثم را ادامه می دهم. اخیراَ تحقیقی در 19 شهر بزرگ اروپایی نشان می دهد زنان بیشتر از مردان ساعات خود را صرف فعالیت های ورزشی و بدنی می کنند در حالی که قبل تر مردها بیشتر ورزش می کردند. این مقایسه نکاتی را به ما می گوید از جمله این که شیوه گذران اوقات فراغت فرد تحت تاثیر عوامل بزرگتری مثل فرهنگ و امکانات اجتماعی در دسترس در فضای موجود و همینطور جنسیت است. مثلاَ تحقیقی در کویت (که در حوزه مسائل فرهنگی به ما نزدیک تر است) در سال 1996 نشان می دهد که 40 درصد زنان ترجیح می دهند در خانه بمانند و فقط 7 درصد از آنان اوقات فراغتشان را در بیرون خانه می گذرانند. نکته مهم درباره این آمارها اینست؛ گذران اوقات فراغت ربط مستقیم با سبک زندگی دارد و سبک زندگی ربط مستقیم با فرهنگ دارد و فرهنگ به وسیله سیاستهای اجتماعی کنترل می شود و امکان ظهور می یابد.

بهارفر، محقق حوزه ورزش زنان افزود: در سطح جهانی ما با سیاستگذاری ها و مدیریت اوقات فراغت روبه رو هستیم. ما در نحوه گذران اوقات فراغت خود مدیریت می شویم بدون اینکه متوجه آن باشیم. در واقع چگونه گذراندن اوقات فراغت ما در عین حالی که فکر می کنیم حاصل انتخاب آزادانه ماست ولی اصلاَ اینطور نیست .در حقیقت ما تحت تأثیر مدیریت ظریف و هوشمندانه صنایع فرهنگی هستیم که حق انتخاب‌های ما را محدود می کنند. صنایع فرهنگی با خود القائات فرهنگی دارند و ما و انتخاب هایمان را تحت تأثیر قرار دهند. از این میان رسانه ها و در صدر آنها تلویزیون مهمترین اهرم این صنعت فرهنگی هوشمند برای تأثیر گذاشتن بر ما هستند.حالا به جامعه خودمان نگاه کنیم و ببینیم صنعت فرهنگی که این رسانه ها در سبک زندگی و چگونگی گذراندن اوقات فراغت زنان به ما می دهند چگونه است! از طرفی سبک زندگی 60 هفتاد درصد زنان ما در خانه ماندن و سریال تماشا کردن است، نه فقط تلویزیون ملی که شبکه های برون مرزی مثل جم و فارسی وان و ... در واقع تماشای سریال شکلی از گذران اوقات فراغت شده که هم خوشایند است، هم کم هزینه و هم کم زحمت!برای سیاستگذاران هم این شکل کم هزینه و تولید انبوه محصولات فرهنگی مطلوب است.

در حوزه مدیریت فرهنگی در کشورهایی چون آمریکا، استرالیا یا کانادا می بینیم که به شکل تعجب آوری هزینه می کنند تا مردم ورزش کنند، آنها به این درک رسیدند که تحرک بدنی بیماری ها و هزینه های درمانی و حتی آسیب های اجتماعی مثل اعتیاد را کم می کند. بیماری هایی مثل پوکی استخوان، افسردگی و...هزینه های دولت را افزایش می دهد و یک دولت هوشمند می فهمد که برای سلامت جامعه، باید برای تحرک بدنی افراد و ورزش هزینه کند تا در نهایت بسیاری از آسیب‌های اجتماعی و هزینه های درمانی کمتر شود. تحقیقات علمی نشان داده فردی که سه روز در هفته هر بار نیم ساعت بدود و زندگی سالم داشته باشد، هفت سال به عمرش اضافه می شود و از طرفی هزینه های درمان در دوره سالمندی هم کم می شود.از طرفی اگر از بحث کمبود منابع برای تخصیص بودجه به ورزش همگانی یا عدم درک ضرورت ورزش زنان به صورت عموم در جامعه بگذریم به آگاهی فرد از خودش و ضرورتهای مفید زندگی برمی گردیم، اینکه فرد چقدر خارج از القائات رسانه و فرهنگ و مدیریت فرهنگی می تواند حرکت کند، در واقع پرسش این است در این فضا خود فرد چه احساس مسئولیتی به خودش و سلامت بدنش دارد. تحقیقی در سال ۱۹۹۲در ژاپن نشان می دهد افراد 18 فعالیت اولی که برای چگونه گذراندن اوقات فراغت خود اعلام کرده بودند همه فعالیتهای ورزشی بوده است. می بینیم که ما در فرهنگ سازی برای اهمیت ورزش مشکل داریم و در هیچ فیلم و سریالی نمی بینیم که یک زن به صورت روزانه ساک ورزشی به دست بگیرد و در حال رفتن یا آمدن از باشگاه ورزشی باشد ولی به کرات مردان را با ساک ورزشی می بینیم. جدا از بحث رسانه ها، ما سازمان عریض و طویلی با عنوان ورزش همگانی داریم. امسال حجم بزرگی از بودجه ورزش به ورزش همگانی تخصیص یافت (تقریبا دو برابر شد) که امیدواریم به ورزش همگانی زنان هم تخصیص یابد. باید بپرسیم سازمان ورزش همگانی چقدر به ورزش زنان اهمیت می دهد؟ در حال حاضر باشگاههای ورزشی ما تنها در سانس های صبح و نهایتاَ تا ساعت پنج عصرتنها برای استفاده خانم هاست که خودش محدودیت زیادی برای ورزش کردن زنان محسوب می شود، در واقع سرانه فضای ورزشی برای زنان بسیار کم است که این امر باید کم کم تبدیل به مطالبه جدی زنان شود. در مورد فضاهای ورزشی عمومی شبیه پارک ها هم که تفکیک جنسیتی قائل شده ایم (مثلاَ در بوستان بهشت مادران) آنقدر این فضاها محدود و کم هستند که عملاَ نمی توان آنها را در رده آماری قرار داد، در واقع یک نمونه و مدل هستند تا یک طرح اجرایی جدی و در حال گسترش.

این محقق حوزه مطالعات زنان افزود: از طرفی ما هنوز الگوی زن ورزشکار برای مان ارزش نشده است. در میان الگوها و اسطوره های زمانه ما حتی یک مورد زن ورزشکار نمی بینیم و این بحث مهمی است، شاید در ذهن ما اسطوره های دینی یا شاعران و شخصیت های ادبی زن وجود داشته باشند ولی هیچکدام ما از حاضران در این جلسه، در ذهن خود اسطوره یک زن ورزشکار نداریم، پس کودکان ما هم چنین اسطوره ای نخواهند داشت و با فرهنگ مسلط و مدیریت فرهنگی همسو می شود. شاید اسطوره هایی در سطح معنوی یا عرفان داشته باشیم اما در بعد جسمانی و مدیریت بدن (که تبدیل به یک محور فرهنگ جهانی شده است) الگویی نداریم که این خود جای بحث دارد.

خلاصه اینکه اوقات فراغت زنان مثل سایر پدیده های اجتماعی با یک سری متغیرها تعامل دارد. از سطح کلان تا خرد و ما باید بیشتر از آنکه به دولت تکیه کنیم و منتظر امکانات بمانیم خودمان بخواهیم و حرکت هایی نشان دهیم و الویت ها و الگوهای ذهنی را تغییر دهیم که امیدوارم زودتر اتفاق بیفتد. در بحث اوقات فراغت پارامترهایی مثل سن، تأهل، اشتغال و طبقه اجتماعی وجود دارد که شرایط افراد را خیلی متفاوت می کند. زنی که در قسمت مرفه شهر زندگی می کند خیلی متفاوت است با زنی که در گوشه شهر در تأمین معاش روزانه خود مانده است. اگر بخواهیم ورزش را بخشی از زندگی روزمره قرار دهیم باید فرهنگ سازی کنیم. بسیاری از دردهای جسمانی خانمها مثل کمردرد و... که نیاز به فیزیوتراپی دارند به دلیل نداشتن ورزش است که باید در دوره درمانی فیزیوتراپی عضلات کمتر یا زیاد استفاده شده را تحریک کرد تا به کارکرد عادی برگردد. الان ورزش تا حدود زیادی تبدیل به یک کالای فرهنگی لوکس شده است. گرایش دختران جوان ما به ورزش به جای اینکه از یک گرایش درونی و نگاه عمیق باشد به جای اینکه ورزش را ابزاری بدانند که کمک می کند تا سن هفتاد - هشتاد سالگی سلامتشان تامین شود ورزش را برای این می خواهند که شیک باشند یا فقط خوش اندام بشوند و نه بعد واقعی سلامت جسم و روان! الان سیطره شبکه های مجازی آنقدر شدید شده که گاهی به وحشت می افتم و آرزو می کنم ای کاش اینستاگرام نبود. شاید سلامت جسم و روان بیشتر بود. یک جورهایی ما کپی بدی از همه چیز هستیم . ورزش یک وسیله خودنمایی شده نه یک سبک زندگی برای همه عمر و دوری از مشکلات سلامت مثل پوکی استخوان، کمردرد، افتادگی مثانه در اثر زایمان یا اضافه وزن و ... این اتفاق برمی گردد به نداشتن همان الگوهای ذهنی. سالها پیش در دوران تحصیلات راهنمایی من، کمبود وسایل ورزشی داشتیم، یک توپ بود و چهل دانش آموز. الان تعداد توپها بیشتر است اما آگاهی جایگاه ورزش در زندگی را ایجاد نکردیم، امکاناتی برای ورزش همگانی و کم هزینه برای آحاد مردم به خصوص زنان ایجاد نکردیم. محدودیت ها و نبود آزادی انتخاب در گذران اوقات فراغت یکی از پارامترهای مهمی است که نشان می دهد در چه جور جامعه ای زندگی می کنیم و فرهنگ سازی صنعتی ما را به کدام سمت می برد. گاهی ما انتخاب هایی داریم بدون اینکه بفهمیم جبر سیاست های کلان هستند که انتخابهای ما را انتخاب کرده اند نه خودمان. در حقیقت ما گاهی قدرتی برای انتخاب کردن نداریم و در مسیری که برایمان چیده شده است فقط حرکت می کنیم .

بهارفر تاکید کرد: در واقع حلقه گمشده ورزش در اوقات فراغت زنان جامعه امروز ایران حلقه واسطی است بین خواستن زنان و درک داشتن بدن و تنی سالم در کنار روحی سلامت به عنوان یک ضرورت در زندگی فردی و حتی خانوادگی شان و وجود یک سیاست کلان که مروج و مشوق ورزش همگانی برای زنان باشد. سیاستی کلان و مؤثر در این حوزه که این روزها در نبود مدیریت فرهنگی صحیح و کارآمد شرایط فعلی را در کارزار ورزش همگانی زنان بوجود آورده است. مطلب مهم در این میان این است تا زنان جامعه باور نداشته باشند که ورزش چه کمک هایی می تواند به آنها در ارتقا سطح کیفی زندگی شان کند و چقدر جسم و روان شان را می تواند سلامت نگه دارد و تا زمانی که خودشان نخواهند در اوقات فراغت خود انتخاب های اول را به ورزش کردن اختصاص بدهند، این موضوع نمی تواند تبدیل به یک نیاز و سپس الویت و مطالبه شود و تا چنین اتفاقی نیفتد تغییری در ساختارهای کلان رخ نخواهد داد و همچنان در جهت سیاست فرهنگی اعمال شده بدون آنکه بدانیم راه باطل خواهیم پیمود، هر چند که نباید از اعمال کنترل دولت‌ها در چگونه گذراندن اوقات فراغت آحاد مردم شان و صنایع فرهنگی که هوشمندانه طراحی و پرداخته می شود غافل ماند، هر چند که اگر هوشمندتر باشند خواهند دانست گرایش زنان و کلاَ مردم یک جامعه به سمت ورزش بسیاری از آسیب‌ها و هزینه ها من جمله هزینه های درمانی را در سطح کلان برای دولت‌ها کاهش می دهند و آنها را به سمت داشتن جامعه ای سالم و شاد هدایت می کند.

سخنران دوم این نشست، مژگان دستوری نیز به بحث «جایگاه مناسک دینی در گذران اوقات فراغت زنان» پرداخت و گفت: مشارکت دینی معمولاَ تابعی از مناسبات حاکم بر زندگی و وضعیت اجتماعی و فرهنگی افراد است و به عبارتی بازنمای حیات و وجدان جمعی و نظام اخلاقی مشترک آنهاست. بر اساس این مطالعه ويژگي هاي اجتماعي –فرهنگي زنان با اشكال گوناگون مناسك عزاداري مذهبي زنان ارتباط تنگاتنگ دارد. از عصر صفویه با نفوذ و گسترش شيعي گري در جامعه ايراني، مناسک و عزاداری در عرصه عمومی هم متداول شد اما به دلیل ساختار اجتماعی جامعه سنتی که زنان زیر سلطه مردان بودند و موقعیت آنها بر اساس موقعيت اجتماعي مردان تعيين مي شد، مشارکت مذهبی زنان تابع مناسك و عزاداري‌هاي مذهبي مردانه و در حاشيه آن بود. گزارش اغلب سفرنامه نويسان نشان مي دهد كه مشاركت زنان درعزاداري ها، در یک تاریخ طولانی تنها در حد يك توده تماشاگر، گريه كننده و حاشيه اي بوده است. اما از دوره مشروطه به اين سو با تغییرات اجتماعی که به وجود آمد، جایگاه زنان حتی در بین افراد مذهبی هم تغییر کرد. به علت محدودیت های فرهنگی، مشارکت زنان در جلسات مذهبی عمومی و مخصوصاَ زنانه مهمترین و اساسی ترین مشارکت زن مذهبی به شمار می رفت که در عین حال فضایی با مناسبات عرصه خصوصی محسوب می شد. بعد از انقلاب اسلامی، زنان مذهبی نقش و جایگاه اجتماعی فعال تری پیدا کردند. غیر از عرصه های خصوصی در فضای عمومی به صورت عیان تر دیده شدند مثلاَ در همراهی با دسته های عزاداران خیابانی و نذری دادن های محلی و ...

این پژوهشگر حوزه زنان افزود: به موازات تغييراتي كه در ساختارهاي اجتماعي و فرهنگي جامعه به وجود آمده بود، با تعاملات گسترده فرهنگ جهانی و تغییر الگوهاي نگرشي و سبک زندگی، سليقه و ذائقه در انجام مناسك ديني هم متحول شد. از نيمه دوم دهه هفتاد به بعد، همگام با باز شدن نسبي فضاي عمومي به سوي تكثر آراء، مناسك و آيين هاي ديني، به عنوان بخشي از دين زيسته مردم و روش زندگی آنان، با تغييرات صوري و محتوايي بسياري مواجه شدند. به تدريج از اين زمان، در ميان عموم مردم صورت بندي هاي جديدي از هيئت هاي ديني به وجود آمد كه ساختار سنتي هيئت هاي پيشين را بر هم زده و اشكال نوین و خلاقانه ای داشتند. در مجموع با توجه موقعيت فرهنگي- اقتصادي زنان در جامعه کنونی، سه شكل ازهيئت هاي مذهبي زنانه قابل شناسايي اند: هيئت هاي سنتي، هيئت هاي عامه پسند نوين و هيئت هاي معرفت گرا. این جلسات به دليل نقش مهمي كه در حيات فرهنگی زنان دارند، در مقايسه با جلسات مردانه از تنوع بيشتري برخوردارند. از انواع آن مي توان روضه خواني و مداحي- وعظ و خطابه- سفره هاي نذري- زيارت نامه خواني- نقل احكام- تفسير قرآن و بزرگداشت مناسبت ها را نام برد كه هركدام كاركرد خاصي دارند. شايد اين جلسات یکی از فضاي غيرخصوصي و غيرخانوادگي باشد كه چون مردان به آن راه ندارند، زنان می توانند در آنها به عنوان مشارکت اجتماعی حضور داشته باشند. مي تواند فضايي براي گردهم آمدن و گفتگو را فراهم كند (شاید اهمیت کارکردهای ثانویه آن در زندگی زنان سبب تنوع در اشکال این مجلس شده است).

دستوری، گزارشی از نتایج مطالعه خود در زمینه هیات های مذهبی زنانه ارائه کرد و گفت: در این تحقیق سه شکل از هیات های مذهبی را به تیپ ایده آل ساختم: در هیأت های مذهبی سنتی زنان عموماً يك رويكرد سنتي و پایبندي شديد و گاهی متعصبانه به برخي از احكام فقهي و دستورات شرعي دارند و ویزگی های آنها بر اساس نتایج این تحقیق این است که اغلب زنان مسن، خانه دار، کم سواد یا بی سواد و برخی (اندک) هم تا سطح دیپلم و نوع پوشش چادر یا پوشش مانتو ساده و یکنواخت بدون هیچ گونه آرایش و پیرایش و به لحاظ اعتقادی هم به اصول دینی و عرف سنتی پای بندی سفت و سخت دارند به گونه ای که چنانچه کسی از این حدود فراتر برود مورد امر به معروف و نهی از منکر قرار می گیرد. هیات های مذهبی سنتی دارای هنجارهای مکانی و زمانی ثابت هستند. یعنی در مکان مشخص که اغلب در منازل شخصی یا حسینه ها برگزار می شوند و به صورت دوره ای و یا دهه ای، اين مراسم داراي ساختار سخنران/مداح بوده و برای محتوای خود، چارچوب های خاصي دارند. استقبال زنان از بخش ادعيه خواني و سخنراني و بخش های مناسکی مثل نماز قضا، نماز صاحب الزمان و ذكر صلوات يا خواندن ادعيه گوناگون است و بخش مداحي و مرثيه خواني (روضه خواني) عنوان بخش حاشيه اي اين مراسم محسوب مي شود. در بخش سخنراني ها اغلب به بيان احكام و مسائل فقهي، شرعي و اخلاقي پرداخته و بيان احكام بانوان، مسائل شرعي مربوط به همسرداري، حجاب.... از جمله مهمترين موضوعات سخنرانی دراين هیأت ها محسوب می شود. همچنین در کنار مراسم، طرح برخی موضوعات به جنبه سرگرمی و تفریحی مراسم برای زنان اضافه می کند مثل موضوعات مورد بحث در قبل و بعد از مراسم در ميان اعضاء، تشرف به سفرهاي زيارتي يا گزارش و اخباري از ساير مجالس ديني است و همچنين طرح موضوعاتي در خصوص امور خيريه مثل تهيه جهيزيه و اعانه براي مستمندان و بیماران ... و یا موضوعات اقتصادی مثل صندوق های قرض الحسنه و بعضاَ زنانی که کالاهایی را برای فروش ارائه می کنند.

در هيات هاي عامه پسند زنانه، برخلاف نمونه هاي سنتي و مسجدي، دايره مخاطبان، طيف هاي گسترده اي از اقشار، طبقات و سنين، اعم از پير و جوان، خانه دار، شاغل، با سطح سواد و تحصيلات مختلف را دربرمي گيرند و بسته به محله برگزاري هيأت، طبقات اقتصادی متفاوت درآن مشارکت دارند. ولی به شکل چشمگیری حضور جوانان به خصوص در استقبال از بخش مداحی های مراسم مشهود است. شركت كنندگان اغلب حجاب غيرسنتي و پوشش غيرچادر دارند. ضمن آنكه تيپ و ظاهر آنها بسيار مد روز، آراسته، با لباس هاي متنوع و رنگارنگ جديد امروزي است كه چندان شباهتي با هنجارهاي متداول در هيأت هاي سنتي و قديمي تر ندارد. حضور زنان با حجاب و پوشش چادر در مجالس و هيأت هاي عامه پسند، بسيار كمتر از ساير هيأتها است. میزان تحصيلات مخاطبان اين هیأت ها پراکندگی زیادی دارد. به نحوی كه از بي سواد تا ليسانس و حتی در موارد اندکی هم با تحصیلات بالاتر، از این نوع مجالس استقبال می کنند. تحصيلات اكثر شركت كنندگان به طور متوسط ديپلم است و اغلب آنان زنان خانه دار هستند؛ و این هیأت ها هم متناسب با میزان فراغت زنان به صورت مرتب ماهانه و دهه¬ای برگزار می شود و زمان بندي منظم دارند. مگر آنكه به صورت مجالس نذري باشند. هيات‌هاي زنانه عامه پسند به لحاظ مكاني در حسينيه هاي شخصي و منازل و برخي مكان ها كه سابقأ صرفأ كاركرد خدماتي و بهداشتي داشتند؛ مانند مركز توان بخشي معلولين و بهزيستي برگزار مي شوند.

او اضافه کرد: ساختار مرسوم «واعظ-مداح » در هيأت هاي سنتي تغییر شکل یافته و در هیأت های عامه پسند بر اساس ذائقه گروه به مداح- نوازنده تبدیل می شود. حتي در برخي موارد ارائه هنر نوازنده و جنبه هاي زيبايي شناسانه مراسم در اولويت قرار مي گيرد .حضور مداحانی با لباس هاي مجلسي و رسمي و اجرای مداحی همچنین نوازندگان الات موسیقی مانند طبل، سنج، دف و حتی دنبک و نی با لباس هايي فاخر و امروزي و شال هاي حرير رنگي و ظاهري كاملاً آراسته و شيك و همچنين نيز با لباس هاي يك دست و با رنگ های شاد مانند سفيد، سبز و .. بخشی از جنبه های زیبایی شناسانه و نمایشی این نوع مراسم است. برخلاف هيأت هاي سنتي، كه وجه عاطفی غالب آن سوگوارانه و عزاداری است؛ در اين دسته از هيأت ها موضوع اغلب برنامه ها، مولودي خواني است. در اين مجالس بخش اصلي مراسم «مداحي» است؛ دین فقط در بعد احساسی و عاطفی اش خلاصه می شود و مخاطبان نيزبه صورت فعال و هيجاني در مراسم شركت مي كنند شور وهيجان اين مراسم به ويژه در مناسبت هاي جشن و شادي بسيار زياد است و اغلب با ذكر ائمه و يا ذكرهاي مقدس، هيجان و احساسات بسيار بالايي برانگيخته مي شود.

در هیات های مذهبی معرفت گرا، طبقه دیگری از زنان که از سرمایه های فرهنگی و اقتصادی بیشتری برخوردار هستند (زنان با تحصیلات بالاتر و شاغل و بعضاَ با مشاغل تخصصی از تمامي گروه هاي سني، اما بيشتر جوان و ميانسال) حضور دارند. در این هیأت ها هم همانند هیأت های عامه پسند، پوشش زنان کمتر سنتی است. این هیأت ها اغلب در مناطق مرفه تر شهر تهران برگزار می شوند و اعضاء آن اکثراَ از طبقه بالاي اقتصادي و فرهنگي است که مضيقه و تنگي معيشت ومشكلات عديده دينداران طبقه ضعيف را ندارند. کارکرد این هیأت ها به خاطر نوع مخاطبان آن که اکثراَ شاغل هستند و فرصت چنداني برای مشارکت های مذهبی ندارند بیشتر به کسب معنویت و معنا و معرفت دینی و آرامش روانی محدود می شود چون این افراد تنگناهای مشارکتی زنان در طبقات دیگر را ندارند. به همین خاطر استقبال مخاطبان از بخش سخنراني و مناسك، بيش از مداحي است. طبیعی است این هیأت ها به دلیل اندک بودن مخاطبانش فراوانی کمتری دارند. از این رو این هیأت ها دوره ای و ماهانه برگزار نمی شوند بلكه اغلب به مناسبت هاي خاص مانند ايام فاطميه، ليالي قدر، ايام محرم و ... مراسم دارند. پر رنگ بودن بخش سخنراني و مناسكي آن وجه تشابهی است که این هیأت ها با گونه های سنتي دارند. از سوي ديگر، به دليل حضور آلات موسيقي همچون دف، نحوه اجرای دف زنان و ساختار هیأت در مناسبت های شادی كه مركب از مداح و دف زنان است، با هيأت هاي عامه پسند تشابه دارند. ساختار هیأت های مذهبی معرفت گرا در مناسبت های شادمانه متفاوت از مراسم سوگوارانه است. در مجالس شادی تیم نوازندگان در کنار مداح و سخنران حضور دارند. از این رو می توان ساختار مجالس شادمانه این هیأت ها را به صورت «سخنران/مداح /نوازنده» دانست. اما در مناسبت های سوگوارانه این هیأت ها ساختاری همچون هیأت های سنتی یعنی «سخنران/ مداح» دارد که سخنرانی بخش مهم و اصلی مجلس محسوب می شود. در مراسمی که افراد این طبقه مشارکت دارند گفتمان دینی مانند هیأت های عامه پسند- فردی و ایمان محور موجود است. در بخش مداحی اشعار عرفا و شعرای مشهور با آهنگ های ابتکاری و یا تقلیدی از خوانندگان مختلف فارغ از مشروعیت حکومتی و دینی شان خوانده می شود. جداي از برخي تشابهات، كه ميان اشعار انتخابي اين هيأت ها با ساير هيأت هاي زنانه وجود دارد، از قبيل استفاده از ترانه ها و تصنيف هاي قديمي، سنتي و محلي، اشعار این هيأت ها اغلب، انتخابي از مثنوی مولانا، شهريار، عطار نيشابوري و ... است. حتی در خصوص وقایع و شخصیت های دینی نیز قرائتی عرفاني عرضه می گردد. در بیانات و نیز اشعار، جايگاه زنان مقدس نیز متعالي تر و نقش آنها فعال تر و مستقل تر است.

دستوری در پایان بحث خود خاطر نشان کرد: با وجود تیپ ایده آلی که از هیأت های مذهبی ارائه شد، این هیأت ها در حال تغییر هستند و در توصیف و تحلیل نحوه گذران اوقات فراغت زنان در هیأت های مذهبی، هنوز جای کار تحقیقی بسیاری وجود دارد.