گروه علمی- تخصصی جامعه شناسی احساسات روز شنبه 13 شهریور ماه 1400 نشست «پدیده کرونا و تجربه‌های احساسی» را به صورت مجازی و در فضای اسکای روم برگزار کرد. دکتر مهناز علی زاده (مدرس دانشگاه و مدیر گروه تخصصی جامعه شناسی احساسات)، دکتر فاطمه عزلتی مقدم (دکترای جامعه شناسی)، دکتر فرح ترکمان (عضو هیات علمی گروه جامعه شناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی و دبیر گروه تخصصی جامعه شناسی احساسات) در این نشست به سخنرانی پیرامون این موضوع پرداختند.

علی زاده در مقدمه به معرفی طرحی پرداخت که با عنوان «پدیده کرونا و تجربه های احساسی» از سوی گروه تخصصی جامعه شناسی احساسات انجام شده است و گفت: با رویکردی جامعه شناختی، کرونا به مثابه پدیده انگاشته می شود که این نوع نگاه مانع از تقلیل گرایی آن به ابعاد زیستی و پزشکی صرف می شود. با رویکرد فوق کرونا به مثابه پدیده ای چند وجهی یا چند بعدی در نظر گرفته می شود که ابعاد اجتماعی آن الزاماً معلول ابعاد زیستی و روانی نیستند و بالعکس، این عوامل زیستی و روانی هستند که تحت تأثیر عوامل اجتماعی- اقتصادی و برآمده از جامعه صورتبندی و سازماندهی می شوند.

مدیر گروه جامعه‌شناسی احساسات افزود: به تبع این امر، فهم مکانیزم‌ها و روندهای اجتماعی – اقتصادی امکان پذیر می‌شود که بر فرآیند پیش رونده این پدیده در فضای اجتماعی اثرگذار بوده است. وی در ادامه به ضرورت تحلیل پدیده کرونا از منظر جامعه شناسی احساسات پرداخت و گفت: از آنجایی که این حوزه دغدغه تحلیل احساسات برآمده از شرایط اجتماعی را دارد و پدیده کرونا نیز شرایط اجتماعی ویژه ای را در جامعه ایران به عنوان جامعه ای که امروزه در شرایط خاص برون جامعه ای و درون جامعه ای می باشد، رقم زده است. از مهمترین ابعاد اجتماعی این پدیده، احساسات اجتماعی می باشد. احساساتی که برآمده از شرایط اجتماعی است و در عین حال تعدیل کننده یا تشدید کننده آن می تواند باشد و یک رابطه هم تأثیری با هم دارند. پیرو این ضروریات، گروه تخصصی جامعه شناسی احساسات که همواره دغدغه تبیین احساسات اجتماعی را در رابطه با شرایط به روز جامعه را دارد بر آن شد که پدیده کرونا را با استناد به تجربه‌های احساسی مردم جامعه از اقشار و گروه های مختلف در مواجهه با چالش‌های زندگی روزمره آنان مورد مطالعه میدانی قرار دهد. این مطالعه میدانی با پنج پرسش اساسی آغاز شد:

- چه احساسات بدیعی را در دوره کرونا تجربه کرده اید؟

- چه احساساتی در شما به چالش افتاده است؟

- تغییرات احساسی را بیشتر در کدام عرصه زندگی تجربه کرده اید؟

- با ایجاد و تغییرات احساسی در دوران کرونایی چه راهبردهایی را اتخاذ کرده اید؟

- پیامدهای ایجاد و تغییرات احساسی را در شرایط کرونایی برای خود چگونه تصویر می کنید؟

به دلیل محدودیت های ارتباطی شرایط موجود، مبادرت به طراحی پرسشنامه‌ای به صورت آنلاین و اطلاع رسانی گسترده در شبکه‌های اجتماعی و ترغیب به پاسخ دهی شد. زمان پاسخ دهی به پرسشنامه نیمه دوم دی ماه 1399 بود و افراد از سطوح تحصیلاتی مختلف و همچنین ترکیب سنی و جنسی متفاوت از 16 سال تا 63 در این مطالعه شرکت کردند و تعداد 125 پرسش نامه معادل 54 درصد نرخ پاسخ دهی مورد تحلیل قرار گرفت.

پدیده کرونا وتجربیات احساسی

در ادامه سخنران دوم نشست، دکتر عزلتی مقدم به بیان توضیحاتی درباره روش تحقیق و تحلیل اطلاعات حاصل از این پژوهش میدانی در این پروژه پرداخت. او گفت: روش تحقیق این کار کیفی و با استفاده از روش گرندد تئوری یا نظریه برپایه بود. اطلاعات با پرسشنامه های باز و بازه زمانی دو هفته ای جمع آوری شد. تحلیل اطلاعات نیز با استفاده از نرم افزار اطلس تی آی ورژن 7 انجام شد. جهت تامین اعتبار پژوهش نرم افزار مورد نظر کمک کننده بود.

او ادامه داد: در مرحله کدگذاری باز از مجموع 99 نفری که احساساتشان را بیان کرده بودند، 574 کد یا مفهوم اولیه استخراج شد که در مرحله بعدی به 395 مفهوم تقلیل پیدا کرد. در کدگذاری محوری از 395 کد باز، 26 مقوله محوری استخراج شد که نسبت به مفاهیم مرحله قبل انتزاعی تر بودند. در ادامه، شبکه سازی و هم خانواده سازی مفاهیم و تقلیل داده انجام  و شبکه‌های ارتباطی بین مفاهیم استخراج شد. در جدول ها، مستندات و نقل قول هایی آورده شد که بحث را مصداقی و ملموس تر کرد.

عزلتی مقدم با ذکر برخی از مقولات، کدها یا مفهوم‌ها و نقل قول ها به شکل یک پیوستار در امتداد یکدیگر اضافه کرد: در مرحله کدگذاری گزینشی یا انتخابی از بین 26 مقوله اصلی، 6 مقوله هسته ای انتخاب شد که قدرت تحلیلی داشته و در سطح انتزاعی بالاتری نسبت به سایر مقولات قرار داشتند. مدل نظری حول این مقولات گزینشی شکل گرفت و نمایانگر شرایط علّی شکل گیری تغییرات احساسی کنشگران اجتماعی در برابر پدیده کرونا است.

او به توضیح پیامدها و راهبردهای کنشگران در مواجهه با این پدیده پرداخت و به نقش متغیرهای زمینه ای و مداخله گر اشاره  نمود و جدولی را نشان داد که  مراحل سه گانه کدگذاری داده ها را ترسیم کرده بود و خط داستانی مدل نظری و ذکر روایت های برآمده از آن را شرح داد. او افزود:  تغییرات احساسی کنشگران سه سویه دارد، نسبت به خود فرد، نسبت به دیگری و نسبت به هر دو یعنی خود و دیگری. 95 نفر مشارکت‌کننده در این پژوهش از تغییرات احساسی خودش بحث کردند که شامل احساسات منفی و مثبت بود و هر کدام از این دسته احساسات سه سویه داشت. تجربه احساس منفی در بین کنشگران بیشتر از احساس مثبت بود و بیشترین حجم احساسات منفی، شخص نیز متوجه خودش بوده است. چالش با احساسات منفی شامل؛ ترس، اضطراب، افسردگی، نگرانی، تنهایی، نا امیدی و غم و... بود. همچنین نسبت به انگ بیماری از سوی اجتماع اشاره شده بود. چالش با احساسات مثبت مثل؛ اعتماد به نفس، امید به آینده و زندگی، علم پزشکی، امنیت و ایمان و معنویت، احساس عشق و محبت و سرزندگی و... ذکر شده بود. همچنین چالش با احساسات منفی بیشتر از احساسات مثبت بود و به مواردی چون بی انگیزگی، جمع گریزی، پوچی، بی نظمی، آزادی و وسواس و... اشاره شده بود.

عزلتی مقدم در ادامه به شرح شرایط زمینه ای مدل برآمده  داده‌های استقرائی پرداخت که باعث این تغییرات احساسی در کنشگران اجتماعی گردیده بود و به زمینه‌هایی در عرصه اقتصاد و شغل، تحصیل و آموزش، زندگی اجتماعی، زندگی فردی و  عرصه فرهنگ به عنوان عرصه هایی اشاره کرد که بیشترین تغییرات احساسی مشارکت کنندگان در آنها اتفاق افتاده است.

او همچنین به شرایط مداخله گر اعم از جنسیت، وضعیت تأهل، وضعیت اقتصادی، میزان تحصیلات و تجربه بیماری که تعدیل کننده یا تشدید کننده تغییرات احساسی کنشگران بوده اند اشاره کرد و خاطر نشان ساخت:  تغییرات احساسی کنشگران منجر به اتخاذ 7 راهبرد شده است، راهبرد بالا بردن روحیه از طریق کار ذهنی و فکری، اتخاذ راهبرد سرکوب، نیاز به تعامل اجتماعی، راهبرد قدردانی نسبت به داشته ها، راهبرد مدیتیشن، راهبرد حفظ سلامت فردی، راهبرد باز اندیشی و تغییر سبک زندگی و البته برخی هیچ راهبردی اتخاذ نکرده بودند. 

سخنران این جلسه در ادامه توضیح مدل نظری به پیامدهای حاصل از تغییرات احساسی در کنش های کنشگران اجتماعی پرداخت و گفت: سه دسته از پیامدهای مثبت، منفی و خنثی شناسایی شد که اکثر مشارکت کنندگان به پیامدهای مثبت اشاره کرده بودند. پیامدهای مثبت شامل؛ از ابراز عشق و قدردانی از دیگران و خدا، عشق به محیط زیست، توجه بیشتر به اطرافیان، پررنگ شدن همکاری در خانواده، مدیریت زمان، تلاش برای بیشتر قناعت کردن، بازاندیشی در مورد برخی از امور، تحصیل در رشته مورد علاقه و پیامدهای منفی هم به؛ احساس تنهایی به خاطر دوری از دوستان، احساس سرخوردگی، استرس، نفرت، خشم های بی دلیل، بی اعتمادی، بی حوصلگی، بی قدرتی، افزایش بحث و جدل در خانواده، ترس و نگرانی، تغییرات خلق و خو، دلتنگی و وسواس های فکری، غم و اندوه، کاهش تحمل و همدلی و همچنین منزوی شدن بود.

دکتر فرح ترکمان سومین سخنران این نشست بود که بر نتایج مطالعه انجام شده ارائه کرد و با بهره گیری از تئوری های جامعه شناسی احساسات به تبیین جامعه شناختی این احساسات نزدیک شد. ایشان با تأکید بر زمان این مطالعه که یک سال پس از ورود کرونا بوده است، به خلاهایی اشاره کرد که اکنون جامعه آنها را احساس می کند و با آن درگیر شده است و اضافه کرد: احساسات منفی می تواند حالت تشدید شونده و افزایشی پیدا کرده باشد. با استناد به این حوزه، احساسات منفی اجتماعی بیشتر از احساسات مثبت است.

ایشان بحث خود را از احساساتی شروع کرد که در این مطالعه توسط افراد تجربه شده بود و بر اساس تئوری های جامعه شناسی احساسات قابل تبیین است. او گفت: یکی از مهمترین احساساتی که دیده شد، احساس بهت و حیرت بود. در حقیقت این پدیده (شیوع بیماری کرونا)، یک گسست زیستی برای انسان بود و دقیقاً در زمانی که انسان زندگی خودش را دوام یافته و خالی از پیری، طولانی و به دور از مرگ می دید، حتی زمین را برای خو محدود می دانست به گونه ای که در پی زندگی در کرات دیگر بود و تصور می کرد که برای سوالات زیستی اش همه پاسخ ها را پیدا کرده، این گسست زیستی موجب یک گسست معرفتی شد. سؤال اصلی انسان «چگونه زنده بمانم؟» شد، سؤالی که تا قبل از کرونا بعید به نظر می رسید. سؤالی که جزء اولین سؤالات انسان در زندگی ابتدایی او بوده است. همانطور که در پاسخ مخاطبان این طرح دیده شد که پزشکی، علوم زیستی و... را زیر سؤال بردند.

عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی گفت: گسست زیستی که به دنبال خود گسست معرفتی را رقم زد، باعث شد دیگر گسست ها شکل داده شوند. احساس ترس، ناامیدی، ناخشنودی و اضطراب که با تئوری قدرت و جایگاه قابل تبیین است، به کمبودهای قدرتی اشاره دارد که موجب احساسات منفی می شود که مشارکت‌کنندگان از آنها یاد کرده‌اند. اجبارهایی که از سوی خودش و دیگران بر انسان وارد می‌شود، قرنطینه‌های اجباری، ترک اجباری محیط کار و تحصیل، فضاهای فراغتی و جمعی و حتی اجبارهایی که با جریمه و مجازات همراه بود، برای بسیاری احساس کمبود قدرت را به وجود آورد. گسست‌های اجتماعی، به دنبال خود گسست‌های اقتصادی (بیکاری، بی درآمدی) را رقم زده، احساس ترس و وحشت را ایجاد کرده است. بالاترین فضای گسست اجتماعی را تئوری مناسک در جامعه شناسی احساسات می‌تواند تحلیل کند، چون فضای شور و شوق جمعی، احساس تعلق، انسجام و همبستگی مواردی هستند که تئوری مناسک با شروطی به آن می پردازد. شروطی که دورکیم به احساس شور و شوق جمعی در فضای رسمی مذهبی به آن پرداخته تا بحث‌هایی که گافمن در فضای شور و شوق جمعی در زندگی روزمره و همچنین کالینز در فضای ارتباطات رسمی اعم از سازمان ها و نهادها به آن می پردازد، همگی سه شرط اصلی را مطرح می کنند: حضور فیزیکی بیش از یک نفر، که به دنبال آن آگاهی جمعی و احساس شور و شوق جمعی شکل می گیرد. این که چطور انسان‌ها در حضور فیزیکی، یکدیگر را تشدید و دانسته هایشان فزاینده می‌شود و در یک قالب قدرتی می روند.

دکتر ترکمان ادامه داد: کرونا و این گسست اجتماعی، منجر به حذف این حضور فیزیکی شد و از انسان، احساس انسجام، اعتماد، تعلق و شور وشوق جمعی را گرفت. با ادبیات «احساس تنهایی» مواجه شده ایم که در همه جوامع در دوران کنونی به عنوان احساس ناگزیر نام برده شده است. نگرانی از آینده، نا امیدی از اینکه آیا به شرایط قبل برمی گردیم و غم از دست دادن آنچه که داشته ایم. احساس دیگر، غم و اندوه بود که برای تبیین آن می توان از تئوری فرهنگ بهره گرفت. تئوری فرهنگ در جامعه شناسی احساسات می گوید که فرهنگ احساسی درون فرهنگ‌های متفاوت از هم متفاوت هستند. کرونا، نزدیک شدن فرهنگ جوامع مختلف را از نظر احساسی به یکدیگر رقم زد. این نزدیکی، باعث شد از ادبیات احساسی مشترکی استفاده کنند، اما از منظر دیگر با گسست فرهنگ احساسی روبرو شدیم، زیرا جامعه‌ای که یاد گرفته بود فرهنگ احساسی خودش را در قالب قوانین بروزی و ظهوری جای دهد، اجبار به شکست آنها پیدا کرد. مثال آن را می توان در غم و اندوه مراسم سوگواری های پس از کرونا جستجو کرد که بسیار کوتاه شد، اجازه همراهی احساسی داده نشد و در تنهایی برگزار شد. این امر در حالی بود که جامعه در این از دست دادن های بسیار، دچار آشفتگی احساسی شده بود. حتی در شادی هایی چون ازدواج و تولد فرزند، کمترین و کوتاه ترین احساسات باید بروز داده می شد. بسیاری از قوانین احساسی و ابرازی که با آنها جامعه پذیر شده بودیم، به چالش افتاد چرا که در تعلیق قوانین ابزاری و احساسی قرار گرفتیم. از تئوری های دیگر می توان به تئوری خویشتن و هویت اشاره کرد. به قول کولی خویشتن در "خود آینه سان" شکل می گیرد. در احساسات ابراز شده مثل اینکه «نمی دانم دیگر کی هستم؟» و «نمی دانم دیگر به چه فضایی تعلق دارم؟ »... نمود پیدا می کند، نشان از تعلیق و کم رنگ شدن فضای هویتی دارد. گسست هویتی و خویشتنی، افسردگی بسیار زیادی را برای انسان ها در پی دارد.

دکتر ترکمان در پایان بحث خود گفت: راهبردهایی که افراد در این مطالعه به آن اشاره کردند، بیشتر راهبردهای فردی بوده است، در صورتی که بر اساس آنچه گفته شد، مسأله اصلی، رفتن به سمت راهبردهای جمعی است.این پدیده را می توان به عنوان یک گسست زیستی، معرفتی، اجتماعی، اقتصادی و هویتی دانست.

در ادامه، ایشان به سؤالات مخاطبان حاضر در نشست پاسخ داد و به جمع بندی مباحث مطرح شده در جلسه پرداخت.