دکتر اختر شیری*

نشست گروه جامعه‌شناسی نظری انجمن جامعه‌شناسی ایران با عنوان «ضرورت بازخوانی دستگاه نظری جامعه شناسان بنیانگذار و کلاسیک؛ آگست کنت» روز دوشنبه ۱۹دی ۱۳۹۷در سالن کنفرانس انجمن برگزار شد. در این جلسه که با حضور جمعی از علاقمندان به جامعه شناسی ساعت 15 آغاز شد، دکتر تنهایی؛ مدیر گروه های جامعه شناسی نظری و جامعه شناسی تفسیری گفتگو را با تعریف قلمرو جامعه شناسی نظری آغاز کرد. این استاد دانشگاه، بحث راجع به ساختارشناسی نظریه را مهم ترين موضوع جامعه شناسی نظری دانست و ادامه داد که در این حوزه از جامعه شناسی به این موضوع پرداخته می شود که هر نظریه از چه پیکربندی ای تشکیل شده است. برای چنین مطالعه ای، شش گونه پژوهش وجود دارد:

  • ۱-تبارشناسی نظری: منابع پیشینی که نظریه از آن سرچشمه می گیرد را شناسایی می کند.
  • ۲-معرفت شناسی نظری: نسبت نظریه با دوره تاریخی آن مورد مطالعه قرار می گیرد.
  • ۳-نقد نظری: چگونگی ساخت نظریه نسبت به اجزای درونی آن و بستر اجتماعی که شامل سه گونه نقد درونی، نقد بیرونی و نقد کاربردی است.
  • ۴-ویرایش نظری: چگونگی اصلاح نظریه پس از نقد موضوع ویرایش نظری است.
  • ۵-تلفیق نظری: چگونگی ساخت ساختار نظام مند و نوین از نظریه های موجود در راستای فهم بهتر پدیده های اجتماعی.
  • ۶-جنبش نظری: مطالعه قابلیت های موجود در نظریه ها برای شکل گیری مکاتب جدید. مثل برآمدن فمنيسم از مارکسیسم و برآمدن مکتب فرانکفورت از مارکسیسم.

گروه نظری 19.10.97 ظ

او گفت: یکی از مهم ترین بحث ها در تبارشناسی، فهم این نکته است که نظریه از کجا آغاز شده، چگونه رشد پیدا کرده و به کمال رسیده است. جامعه شناسی همیشه در ساحت علم وجود داشته است و در دوره ای از تاریخ به دلیل رشد تقسیم کار اجتماعی و افزایش تفکیک یافتگی، علما از فلاسفه جدا شدند. در این دوره بود که جامعه شناسی آکادمیک آغاز شد؛ به صورت غیررسمی با کنت و به صورت رسمی با دورکیم استقلال جامعه شناسی به رسمیت شناخته شد. اگر به دائره المعارف ها هم رجوع کنیم، تاریخ آغاز علم از افلاطون و ارسطو است. ارسطو در قشربندی اجتماعی به داده های تجربی رجوع می کند و طبقات سه گانه بالا، متوسط و پایین را معرفی می کند. همین کار را داروین در نظریه زیست شناسی خود انجام می دهد و با نمونه برداری به نظریه تکاملی خود می رسد. هالباکس هم در مورد روح کارگری بحث می کند و معتقد است تنها چیزی که هنگام مهاجرت آنان به اروپا وجود دارد، هویت بر اساس طبقه است. بنابراین نمی توان تاریخی برای آغاز علم مشخص نمود؛ علم همیشه بوده و امور خاص را مطالعه کرده است. فلسفه نیز که به مطالعه امور عام می پردازد، از ابتدا از علم جدا بوده است. بنابراین می توان گفت جای بسی تاسف و تعجب است که برخی دانشگاهیان از بوردیو و گیدنز آغاز می کنند. گیدنز معتقد است که همه مباحث جامعه شناسی در سه تئوری دورکیم، مارکس و وبر وجود دارند. استوارت سی در کتاب «تئوری های در حال زندگی»، مارکس، دورکیم، سیمل و وبر را بنیانگذاران جامعه شناسی می داند و بر این باور است که بیشتر جامعه شناسان همان موضوعات نظریه های بنیانگذار را در فضای جدید کاربردی می سازند. زایتلین، نظریه پردازان پس از مارکس را سایه هایی از مارکس به شمار می آورد. گورویچ نقش کولی و مید را برجسته می داند و بلومر معتقد است عزیمت جامعه شناسی به دوره جدید با تئوری مید صورت گرفت. من هم بر این باور هستم که دورکیم، وبر، سیمل، مارکس و مید بنیانگذاران جامعه شناسی هستند که نظریاتشان در سال های 1972 تا جنگ جهانی اول (1918-1914) مطرح شد و من این دوره را دوره مدرنیته میانی می نامم.

دکتر تنهایی افزود: در سال ۱۳۹۶کارگاه سه روزه ای برای دانشجویان علوم اجتماعی در دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد و از من و مرحوم دکتر قانعی راد برای حضور در یکی از جلسات و گفتگو با علاقمندان، همچنین پاسخگویی به سوالات دانشجویان دعوت شده بود. من در آن جلسه تفکیک میان دو گروه جامعه شناسان کلاسیک و بنیانگذار را طرح کردم و کلاسیک ها را روسو، منتسکیو، کنت و اسپنسر معرفی کردم که شالوده اساسی در جامعه شناسی را پی ریزی کردند، اما نظریات آنان تبدیل به مکتب نشد و ادامه پیدا نکرد تا سلسله ای پس از آنان به وجود آید. اما اثر کلاسیک ها را همه جا می توان دید؛ مانند اهمیتی که آرون برای منتسکیو و کارهای میدانی او قائل می شود. همچنین مفهوم تضاد که در نظریه اش وجود دارد، حاکی از اهمیت نظریه های کلاسیک های جامعه شناسی است. روسو به ترکیب طبقاتی پرداخت، کنت و اسپنسر در ایجاد و سیستماتیک کردن جامعه شناسی بسیار موثر بودند. اسپنسر پیش از دورکیم، مفهوم تفکیک یافتگی را از زیست شناسی وارد جامعه شناسی می کند و کنت علاوه بر نامگذاری رشته جامعه شناسی، سه مرحله تکاملی را که پیش از او تورگو به کار برده بود را تدوین می کند. در آن جلسه، دکتر قانعی راد که یکی از اساتید منصف و با روحیه علمی بالایی بود، تاکید کرد که روی این موضوع باید کار شود. کاش امروز او هم حضور داشت و حاصل تاملات ایشان را می شنیدیم.

دکتر تنهایی سخنان خود را با پرداختن به معرفت شناسی اثبات گرایان در بخش اول به پایان رساند. وی این موضوع را که چطور فلسفه اثباتی توانست نظم برای نیمه نخست سده نوزدهم میلادی در فرانسه را تنظیم و تبیین کند را بر اساس هراسی که نظام دیکتاتوری ناپلئون ایجاد کرده بود، تحلیل کرد و گفت: مردم فرانسه در آن زمان نگران این بودند که شاید ائتلاف دین و حکومت آنان را دچار مشکل کند. پاسخ های تاریخی کنت، دورکیم، اسپنسر و مارکس در اروپای سده نوزدهم راهگشا بود تا تضادهای اجتماعی کنترل شوند.

در بخش دوم این جلسه، دکتر منوچهر ثابتی به ایراد سخنرانی در مورد کنت و اهمیت بازخوانی نظریه وی پرداخت. او سخنان خود را با ذکر این نکته آغاز کرد که علم انباشتی است و بسیاری از بحث های معاصرین را می توان در اندیشه های پیشینیان جستجو کرد. به همین دلیل است که در مراحل مختلف کنشگری علمی اعم از آموزش، تدریس و پژوهش نیاز به خواندن آثار بنیانگذاران و کلاسیک ها وجود دارد. مرحوم دکتر آشفته که از دانشجویان گورویچ بود در خاطره ای نقل کرده بود که گورویچ نیز در دسته بندی کتاب های خود، کتاب های بنیانگذاران و کلاسیک ها را جزء کتاب هایی می دانست که باید بارها به آن ها رجوع شود تا بتوان ابهامات را رفع نمود؛ این کار کنشگران علمی را برای رسیدن به اندیشه و خرد جامعه شناسی کمک می کند.

دکتر ثابتی ادامه داد: دلیل دیگری که بر بازخوانی آثار بنیانگذاران و کلاسیک ها صحه می گذارد، گزاره ها و فرضیه هایی است که آنان مطرح کرده اند. برخی از این فرضیه ها ابطال شده است، اما طرح این فرضیات و چرایی ابطال با توجه به استنادات علمیِ موجود برای دانشجویان می تواند راهگشا باشد. اما دیده می شود که در دانشگاه از نظریه های بنیانگذاران و کلاسیک ها به صورت گذرا و سطحی عبور می کنند و این در حالی است که برخی از مکاتب و نظریه ها در ادامه کار آنان به وجود آمده است. کنت هم از کسانی نام می برد که از آنان تاثیر گرفته است و این نشان می دهد که حتی کلاسیک های جامعه شناسی هم به انباشتی بودن علم باور دارند و خود را متاثر از دیگران می دانند. 

او در بخش دیگری از سخنان خود گفت: پدیده های اجتماعی و انسانی بسیار پیچیده هستند و برای شناخت پدیده های اجتماعیِ امروز باید از تلفیق نظریه ها استفاده شود. گام نخست در تلفیق نظریه ها، رجوع به معرفت شناسی بزرگان جامعه شناسی از جمله کنت می باشد که معرفت اثباتی در نظریه وی از اهمیتی بسزا برخوردار است و می توان پایه های جامعه شناسی را در نظریه وی پیدا کرد. سوالاتی که با رجوع به معرفت شناسی کنت مطرح می گردد، چند سوال اساسی است که از آن جمله می توان به این موارد اشاره کرد:

  • 1- نقش کنت و تاثیر او در تاسیس رشته جامعه شناسی چه بود؟
  • 2-جامعه شناسی ایران با توجه به بازخوانی اندیشه های پیشینیان چه جایگاهی دارد؟
  • 3-جامعه شناسی چیست و جامعه شناس کیست؟
  • 4- رابطه کنت و سن سیمون را چگونه می توان شناخت؟
  • 5- سن سیمون نخستین جامعه شناس است یا کنت؟

دکتر ثابتی با اشاره به آثار بزرگان جامعه شناسی مانند لازارسفلد که در کتابی با عنوان «جامعه شناسی در جهان» در بخش ایران، نگاهی کوتاه به احسان نراقی دارد، بحث خود را ادامه داد و خاطر نشان کرد: ادامه این کار را ما باید در جامعه خودمان انجام دهیم که از آن غفلت شده است.

ذکر این نکته و گفتگوی ایشان با دکتر تنهایی در مورد نظریه سازی در جامعه شناسی ایران نیز محور بخش دیگری از سخنان ایشان بود که وی نظر دکتر تنهایی را بیان کرد و گفت: دکتر تنهایی معتقد است که لزومی ندارد که جامعه شناسان به نظریه سازی برسند. آنان می توانند از تلفیق تئوری های موجود به یک دستگاه فکری منسجم دست یابند و در تحلیل پدیده های اجتماعی از آن بهره گیرند. اما نبود گزاره های علمی، حتما می تواند یک خلاء در جامعه شناسی ایران محسوب شود.

در پاسخ به این سوال که جامعه شناس کیست، پرسش های دیگری مطرح می شود. آیا در کنار بنیانگذارانی مانند دورکیم، مارکس، سیمل و وبر می توان به هر کسی که جامعه شناسی خوانده، عنوان جامعه شناس اطلاق کرد؟ در متون انگلیسی این مفاهیم از هم تفکیک شده اند. در این متون، کنت به عنوان یک جامعه شناس(sociologist)، سن سیمون به عنوان یک فیلسوف اجتماعی (social philosopher) و بسیاری از افرادی که جامعه شناسی خوانده اند با عنوان دانش آموخته جامعه شناسی (studied sociology) معرفی می شوند. از سویی از آنجا که خاستگاه جامعه شناسی ایران، فرانسوی است و افرادی که جامعه شناسی در ایران را بنیانگذاری کردند، از کسانی بودند که در فرانسه تحصیل کرده و به ایران آمده بودند، انتظار می رفت در ترجمه متون فرانسوی به فارسی مشکلی وجود نداشته باشد و بر این اساس ما به متون دست اول از کنت دسترسی داشته باشیم. اما با این حال کتاب های کنت هنوز به فارسی ترجمه نشده اند و این امر در فراموش شدن کلاسیک ها و بنیانگذاران جامعه شناسی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. چنانچه دکتر اجلالی در پاسخ به یکی از اساتید که کتاب وی در مورد پاره تو را درخواست کرده بود، گفت هیچ ناشری حاضر به چاپ این کتاب نیست و می گویند که پاره تو قدیمی است.

دکتر ثابتی ادامه داد: کنت سه نفررا الهام بخش خود می داند: مونتسکیو، کندرسه و بوسوئه. اما با مطالعه بیشترمتوجه می شویم کنت از اندیشه کسانی مانند تورگو، ویکو، هگل و ... هم بهره برده است که این یاد کردن از پیشینیان، نشان از روح علمی او دارد. کنت جزء اولین هاست و همیشه آغازگران با اینکه کار بزرگی را انجام می دهند، اما معمولا نقدهای مهمی به آنان هم وارد است. اما این نباید باعث شود تا آنان به بوته فراموشی سپرده شوند. در دهه 60، درسی با عنوان تاریخ جامعه شناسی وجود داشت که دکتر توسلی، تقسیم بندی مهمی را در این درس انجام می داد. دوران قبل از کنت را «جامعه شناسیِ بدون جامعه شناس» و دوران پس از کنت را «جامعه شناسی آکادمیک» می دانستند. دوره قبل از کنت، دوره ای بود که جامعه با موضوعات و مسائل مهمی درگیر بود اما با اینکه فردی به نام جامعه شناس وجود نداشته، اندیشه های جامعه شناسانه برای پرداختن به این مسائل وجود داشت. سفرنامه ها و تاریخ نگاری ها مانند هردوت، ناصرخسرو، مارکوپولو و ... همه از نمونه هایی هستند که به فرهنگ اعم از عادات، آداب و رسوم و غیره می پرداختند. بنابراین گزارش هایی وجود داشت، اما در آن ها جامعه شناسی به مثابه یک علم دیده نمی شود. در میان بسیاری از پیشینیان که قبل از کنت می زیسته اند، چهار جستاری که دکتر تنهایی معرفی می کند یعنی هستی شناسی، روش شناسی، ایستایی شناسی و پویایی شناسی به علاوه معرفت شناسی را نمی توان دید. اما در آثار جامعه شناسان پس از کنت چنین مواردی را می توان دید. کنت شاگرد سن سیمون بود که او نیز یک فیلسوف اجتماعی است و برای وی خرد جامعه شناسی مطرح می شود. پرسش مهم کنت این بود که چرا جامعه فرانسه به ثبات نمی رسد؟ نگاه معرفت شناسانه کنت به این پرسش تا جایی مورد تایید است که حتی شلر و مانهایم نیز به آن اشاره کرده و معرفت اجتماعی کنت را تایید می کنند؛ وجود نقدهایی به معرفت شناسی وی موجب رد دیدگاه وی نمی گردد. کنت اصول موضوعه ای برای جامعه شناسی به وجود آورد که علمی به نام جامعه شناسی را از فلسفه جدا کرد و این امر برای تاسیس یک رشته بسیار مهم است تا خرد جامعه شناختی شکل بگیرد.

او گفت: حتی زمانی که به نظم دانایی فوکو می رسیم، می بینیم که فوکو نیز از دریچه علم می نگرد و تحول ذهن بشر را مقدم بر تحولات اجتماعی می بیند. این همان گزاره ای است که کنت بر آن تاکید می کند. از نظر ایستایی و پویایی هم که به نقطه نظرات کنت نگاه کنیم، می بینیم که اهداف جامعه شناختی و پاسخ های جامعه شناسانه به پرسش ها می دهد. جبر علمی از نظر منتسکیو، مراحل ضروری تکامل از نظر کندرسه که سرنوشت یگانه تاریخ را همانا تکامل ذهن بشر به شمار می آورد و تفکر را با جامعه در ارتباط می بیند، از گزاره هایی هستند که کنت می پذیرد. کنت جامعه شناسی را علمی ترکیبی می داند که کامل ترین علم است. به قول دکتر آشتیانی، جامعه شناسی زیباترین علم است، چون تنها علمی است که انسان، افعال، کردارها و کنش های وی را مورد مطالعه قرار می دهد. هر چه موضوع مطالعه علمی به انسان نزدیک تر شود، آن علم پیچیده تر می گردد؛ زیرا ذهن بشر به آن ها می پردازد و تحول ذهن را مطالعه می کند.

گروه نظری 19.10.97 ظ 2

قانون مراحل سه گانه کنت را ویکو و تورگو نیز بیان کرده اند. حتی کنوبلاخ معتقد است، کنت از هگل نیز تاثیر گرفته است. ویکو سه دوره خدایان، قهرمانان و انسان را مطرح می کند که اگر با مراحل سه گانه کنت مقایسه شود، شباهتی وجود دارد. البته دوره‏ های تکاملی کنت منطبق بر دوره‏ هایی است که تورگو شناسایی می ‏کند. در مرحله اثباتی یا پوزیتیویسم است که امر اجتماعی به عنوان مسئله مطرح می شود و انسان می تواند سوژه مطالعه گردد. از نظر من، تفسیرگرایان بسیار تجربی تر از اثبات گرایان هستند. همین «رویکرد فرود به زمین» که دکتر تنهایی معرفی می کند از بسیاری دیدگاه های اثباتی، تجربی تر است. اما نمی توان اثبات گرایان را نیز از حوزه علم جامعه شناسی خارج کرد. کنت به ویژگی های انسان اعم از زبان، خانواده و جدول مغزی می پردازد. انسان موجودی نیست که بخواهد صرفا کارهایی انتزاعی انجام دهد و اصولا برای چنین هدفی آفریده نشده است. انسان برای عمل و برای کنشگری آفریده شده و کنت انسان را با احساس، باهوش و فعال می داند که می توان این ها را از خصیصه های کنش به شمار آورد.

در پایان جلسه پرسش هایی از سوی حضار مطرح شد که دکتر تنهایی و دکتر ثابتی به این پرسش ها پاسخ دادند و نقدهای خود را نیز مطرح نمودند. مهم ترین پرسش ها را در تفاوت تجربه گرایی از دیدگاه اثبات گرایان و تجربه گراییِ طبیعت گرایانه، کنت پوزیتیویست یا کنت انسانگرا، دلایل تبدیل نشدن اندیشه های کلاسیک ها به مکتب، چرایی و چگونگیِ جدایی فلسفه از جامعه شناسی با وجود ارتباطی که بین این دو وجود دارد، می توان خلاصه کرد. نگاه علمی بدون توجه به گرایشات سیاسی که پوزیتیویست ها پیدا کردند، استقلال علوم و اصول موضوعه هر علم، استقراء در زیستگاه هر پدیده اجتماعی و توجه به جامعه در حال «تحول و شدن» که کنش انسان را جوهر محرکه تاریخ به شمار می آورد، در پاسخ به پرسش ها، مورد واکاوی قرار گرفتند. علاوه بر این دورکیم علی رغم همه خدماتی که در رشد جامعه شناسی داشت، ضرباتی به اثبات گرایی زد که بسیاری از آن ها دلیل ادامه دار نشدن کلاسیک هایی مانند کنت شد. این جلسه ساعت 17 به پایان رسید.


*تهیه و تنظیم گزارش