عنوان: میزگردی پیرامون شیوه های برسازی توسعه گرایی ادبیات
تاریخ:19 اردیبهشت 1402
حاضرین:آقایان: ناظرى، سمیعى، نورى فرد،رنجبر، آقایى، برهمند، گل محمدى،نادرى،
صارمى
خانم ها: فروغى، بدلى، حسنقلى
چکیده:
در این جلسه این موضوع مطرح شد که چگونه ادبیات می تواند توسعهگرا باشد .نتایج نشان می دهد که فرهنگ و بویژه ادبیات می تواند در روند توسعه کشور موثر باشد. ایران با توجه به سابقه تاریخی خود و بنیادهای معرفتی در حوزه ادبیات این امکان را دارد که ازاین پتانسیل در مسیر توسعه امروز خود استفاده کند. در واقع ادبیات پاسخی به رویاهای جمعی جامعه ایران محسوب می شود.
واژگان کلیدی: تاریخ، فرهنگ، ادبیات، توسعه
در ابتدای جلسه آقای ناظری طرح بحث می کند و می گوید: فکر میکنم کارگروه ما دو کاربرد دارد:
۱بهتر است با همفکری و همگرایی با هم تولید محتوا داشته باشیم و آن را در خدمت کارکردهای اجتماعی در بیاوریم. یکی از کارکردها و مزیت های کارگروه نسبت به دانشگاه این است که تولیدات کارگروه می تواند کاربردی باشد. هدف از انتخاب نام توسعهگرا برای این کارگروه این است که بتوانیم به خروجی های مورد نیاز جامعه برسیم. پیشنهاد من در راستای نیل به این هدف این است که هر کدام از ما یک زمینه تخصصی برای خود مشخص کنیم و عملکرد خود را در این کارگروه ارائه دهیم و نکته مهم این است که حتماً باید با نگاه توسعه گرا این تحقیق را انجام دهیم تا خروجی لازم را به دست آوریم.
۲. جلسات هفتگی داشته باشیم و در مورد موضوعات همفکری کنیم و این امر می تواند سبب شود تا چند اتفاق خوب بیفتد:
۱. با همدیگر کمی هم نظر تر شویم و تعابیرمشترک تولید کنیم (تقویت کار گروهی) یعنی بتوانیم به فکر و پیشنهاد هم نزدیک شویم
۲. منظور از نام گذاری جلسات با عنوان های متفاوت این است که آشنایی با افکار هم رخ دهد و کم کم به سمت همگرایی بیشتر پیش برویم.
امروز می خواهیم بررسی کنیم که چگونه ادبیات می تواند توسعهگرا باشد و نوع نگاه به ادبیات از چه منظری می تواند ما را به سمت توسعه گرایی ببرد.
دکتر برهمند میگوید: چند پیشنهاد دارم در مورد عنوان کارگروه ؛ لفظ توسعه گرا منظور ما را به خوبی نمی رساند. توسعه را باید دقیق تر بگوییم زیرا توسعه یعنی پیشرفت؛ حال سوال من این است که پیشرفت در چه زمینه ای؟ پس باید عنوان دقیقتری بیان کنیم مثلاً آینده نگر. چون می خواهیم مشکل را حل کنیم و در آینده به نتیجه درستی برسیم.
ناظری در پاسخ به آقای برهمند می گوید : بهتر است شما تعریفی از ادبیات آینده نگر در جلسه آینده بفرمایید تا دوستان با زاویه دید شما بیشتر آشنا شوند.
آقای برهمند می گوید: من از دید تاریخی مسائل را می بینم زیرا با دید یک جانبه نمی توانیم مسائل اجتماعی را بررسی کنیم. باید نگاه بین رشته ای داشته باشیم و سپس با دید همه جانبه به نظریه ای برسیم که کاربردی برای حل مسائل جامعه داشته باشد. تاریخ را باید بدانیم قرار نیست آنها را تکرار کنیم. تاریخ تجربه بشر است که همه جنبه های زندگی انسان را در بر میگیرد و ما بدون آن بی ریشه هستیم. نکتهای که در فکر من است این است که تاریخ ما به گونه ای تکراری است، سوال این است که چرا تاریخ ما تکرار میشود؟
به نظر من ابتدا به مقدماتی در مورد ادبیات توسعهگرا احتیاج داریم اما بهتر است زودتر به جنبه های تخصصی بپردازیم. به عنوان مثال ابتدا یک دوره بندی مناسب در تاریخ ادبیات انجام دهیم که و درنظر داشته باشیم که هر دورهای دارای ویژگی های خاص خودش است. این دوره ها عبارتند از:
قرن ۴ تا نیمه قرن ۵
قرن ۵ تا پایان قرن ۶
قرن ۷ تا پایان قرن ۱۰
قرن ۱۰ تا پایان قرن ۱۲
قرن ۱۳ دوران قاجاریه یا معاصر
به نظر من باید دوره ها را بشناسیم تا از تغییر و تحول ها جامعه اطلاعات داشته باشیم. انتخاب من دوره اول است. قرن ۴ تا نیمه قرن ۵ ه.ق (مربوط به عصر فردوسی) زیرا اوج ادبیات ما در آن دوره بوده است که روی ادوار دیگر نیز اثر گذاشته است. این شاعر ارزنده فردوسی است که روی آثار تمام شاعران تاثیر گذاشته است. خیام ، حافظ و نخبگان ادبی همه تحت تاثیر فردوسی هستند و به نظر من فردوسی خیلی بزرگ است
ویژگی این دوره طبق مطالعات من می تواند شامل موارد زیر باشد :
۱. در آن دوره بر اثر اتفاقات اجتماعی دید حکیمانه داشتند مانند رودکی، بلخی و ... شاعران نگاه نیهیلیسمی و پوچ گرایی دارند و در عین حال نگاه شادی بخشی هم دارند.( مثل دو روی یک سکه. شعر، پوچ سرایی- شادی بخشی) یعنی در این دنیای پوچ باید به شادی بپردازیم دلیل آن نیز این است که در آن دوران بیگانگان در جامعه ایران مسلط شدهاند.
۲. واقعگرایی: در این دوره آنچه در جامعه اتفاق افتاده به صورت شفاف بیان شده و پیچیدگی در اشعار این دوره دیده نمیشود یعنی رئالیسم در جریان است.
۳. انحراف اجتماعی و اخلاقی در آن کاملاً نشان داده شده است زیرا واقع گرا است.
۴. ملی گرایی و وطن دوستی: در این دوره به دلیل حمله اعراب و تسلط بنی امیه و... حس ملی گرایی خیلی فعال بوده است.
۵. توجه زبان فارسی: فردوسی تا جایی که ممکن است فارسی میسراید تا باعث تقویت زبان فارسی شود.
۶. دو قالب ادبی، قطعه و مثنوی در این دوره باب می شود. زیرا ساده ترین و مردمی ترین قالب های این دوره هستند. در حقیقت این دوره، دوره سادگی و مردمی است مانند ابوشکور بلخی، رودکی و ...
در ادامه آقای رنجبردر مورد نگاه تاریخی می گوید: به نظر من تاریخ تکرار نمیشود بلکه قسمت تاریخ پادشاهان تکراری است و تاریخ اجتماعی ما رو به پیشرفت است و بستر جامعه ما تکرار نمیشود و پیش میرود. ما باید به نگاه جامعه با تکثر روی بیاوریم و در این صورت امکان ایجاد دگرگونی در جامعه هست. به نظر من فضای مجازی بهترین زمینه برای رشد و توسعه است.دو دیدگاه برای توسعه متصور هستم: ۱. شیوه گسترش و توسعه ۲. آینده نگری؛ باید تاریخ را برای اجتماع دید و کارکردهای آن را در نظر گرفت.
در هر زمینه، توسعه یک مفهوم و معنا دارد یعنی مفهوم در هر حوزه منحصر به خود آن است. از امکانات تکثر و جامعه متکثر استفاده کنیم و با زبان مردم صحبت کنیم تا شیوه اشاعه توسعه به درستی فهمیده شود.
آقای سمیعی می گوید: در مورد کلیات توسعه گرایی صحبت کردیم اما در خصوص ادبیات توسعهگرا چون نکته کلیدی است، باید عملیاتی فکر و کار کنیم. تفاوت اصلی انسان و حیوان، ظرفیت رویاپردازی و روایت گری اوست. رویا یعنی این که انسان بتواند زنجیرهای از مفاهیم واقعی و ملموس، و انتزاعی و ناملموس، را به هم گره بزند و از آنها قصهای خواستنی درست کند. در میان همه رویاها، معمولاً یک رویا، مرکزیت دارد و به همه رویاهای دیگر «وحدت» و «معنی» میدهد. همچنین هر جامعه ای حداقل یک «رویای جمعی معنی بخش و وحدتآفرین» نیاز دارد که همه رویاهای دیگرش را جهت بدهد و معنی کند. به چنین رویایی، «رویای ملی» میگوییم. جوامعی توسعه می یابند که رویا دارند. رویا یعنی افق مشترک، درد مشترک، امید مشترک و انرژی مشترک. راستی ما ایرانیان اکنون کدام رویای ملی را داریم؟ جامعه بی رویا نشانه اش و محصولش فرار است و هجوم. فرار به هرکجا بشود و هجوم به هر چه که امکان داشته باشد. فرار به سوی مهاجرت، هجوم به سوی مواد مخدر؛ فرار از دین و سنتها، هجوم به انواع عرفانهای نو؛ فرار از ازدواج و فرزندآوری، هجوم به سکس و شراب؛ فرار به سوی افسردگی و خودکشی، هجوم به سوی شورش و تخریب. ما جامعه بی رویاییم. توسعه مدیون کنشگری جمعی است و کنشگری جمعی در گرو تصویر نسبتاً مشترک و درد نسبتاً مشترک و هدف نسبتاً مشترک است. رویای ملی ایران باید در ذهن من و شما شکل بگیرد. این حاصل گفتگو، انتقاد، نوشتن و غلط گرفتن و پاک کردن و دوباره نوشتن، مشارکت، نظرسنجی و همه پرسی است.حال برای رویاپردازی چه باید کرد؟1-درک ریشههای مشترک جهان؛ 2-آگاهی- به تجربیات جهانی باید نگاه کرد. برسازی چیست؟ برساختگرایی اجتماعی یا ساختگرایی اجتماعی رشد انسان به صورت اجتماعی انجام میشود و دانش از طریق کنش متقابل با دیگران برساخته میشود. آقای نوری فرد نیز می گوید: بعد از این ۶ جلسه باید به نتایج مهمی رسیده باشیم. خط فکری من با نگاه جامعه شناختی در زمینه موانع توسعه گرایی است. دوستان خیلی این مسیر را رعایت نمیکنند. من معتقدم در کارگروهی با این نام، اساساً وقتی مفهوم ادبیات را به توسعه وصل می کنیم نمی توان خارج از سیاست به آن نگاه کرد. زیرا مثلاً در کتاب خداوند الموت" که به چاپ های مختلف رسیده است، اساساً نویسنده، به دلیل گرایش سیاسی اثر ادبی را در خدمت تفکر خاص سیاسی خلق کرده است. خیلی از ادیبان ما نیز نظرات سیاسی خود را در قالب شعر و داستان بیان کردهاند. نکته مهم این است که در عالم سیاست باید تخیل سیاسی هم داشت که این تخیل را آمریکاییها داشتند. تخیل باعث میشود که آینده برای شما عجیب بنماید.
در نگاه به ادبیات می تواند معطوف به حال،گذشت و آینده باشد اما ابتدا باید ابزار را بررسی کنیم. ادبیات در حقیقت بازنمایی وقایع است. آقای ناظری در مورد سیاست در ادبیات میگوید: من به شدت از سیاسی کردن ادبیات پرهیز می کنم اما اجازه دهید که ما به سمت جهان عاری از سیاست زدگی برویم و این کارگروه به جهان امروز کمک می کند که از سیاستگرایی افراطی دوری کند. ما میخواهیم جهانی نو بسازیم و پیوند آن نیز با بخشی از ادبیات است. پیوند با نقاط پرانرژی برای حرکت رو به جل مد نظر من است..با نگاه فرامکتبی مارکسی ادبیات روبنا و اقتصاد زیربنا است. مهمترین نکته این است که بنا به فراخور موقعیت تعیین کنندگی میتواند توسط روبنا شکل بگیرد. مانند انقلاب اسلامی. من میگویم به لحاظ نگاه توسعهگرا باید آلودگیزدایی کنیم. زیرا سیاست در جهان سوم ما را به تقلیلگرایی می برد و نمیگذارد جوهره ادبیات که توسعهگرا است نقش ایفا کند. آقای گلمحمدی در مورد ادبیات می گوید: : ادبیات همه چیز است. در هنگام صحبت از ادبیات باید مسائل اجتماعی-سیاسی-فرهنگی و ... مد نظر باشد. یعنی ادبیاتی است که سیاست در آن مطرح شده است و نه بالعکس. یک بخش ادبیات توسعهگرا قطعاً سیاسی است زیرا توسعه در همه جوانب است. آقای نوری فرد نیز می گوید: وقتی در مورد توسعه و موانع آن صحبت می کنیم ادبیات بسیار به ما کمک کرده است . همچنین آقای نادری نیز می گوید: فرض میکنیم در ادبیات توسعهگرا میخواهیم به معنی برسیم و آن را بسط دهیم. جامعه ما در حال تحول اساسی است و نیاز به توسعه وجود دارد. به لحاظ اجتماعی جامعه ما در حال رسیدن به رنسانس و پارادایم توسعه است. فردای ایران جامعه ادبیات خاص خود که همان ادبیات توسعه یافته است را دارد. صرفاً برگشتن به تاریخ به ما کمک نمی کند بنابراین از تاریخ باید داشته های ارزشمندمان را بگیریم وبا برگشت به ادبیات توسعه به نسل بعد انتقال دهیم . آقای ناظری همچنین این گونه بحث را ادامه می دهد : ما باید در نقطه عزیمت تاریخی رو به جلو باشیم و ادبیات را کاتالیزور برای حرکت جامعه ببینیم. اگر ما با موقعیت اجتماعی و تاریخی مان در جامعه حرکت کنیم موقعیت این گروه می تواند به این جریان کمک کند، آینده نگری و استفاده از مولفههای خودی در راستای این بحث بسیار مفید است. سالها که در مورد مقوله توسعه .کارکردم به این نتیجه رسیدهام که باید از نگاه تحت تسلط حاکمیت که بیش از حد سیاستزدگی دارد دوری کنیم و به نوعی نگاه توسعه یافته پیدا کنیم که به جامعه خودکاوی و حرکت می دهد. مانند کشور کره که به این نتیجه رسیدهاند که باید ادبیات خود را توسعه دهند. آقای آقایی نیز می گوید: میراث روشنفکری دقیقاً چیزی است که باید از یک وطن به ما برسد. وضعیت ما در توسعه وخیم است، ادبیات و روشنفکری میتواند بر سازی کند.
همچنین آقای صارمی می گوید: فکر می کنم ادبیات توسعه باید به روابط افقی بپردازد. در این جا باید تحت عنوان ادبیات ارتباطی یا ادبیات تسهیل گرا واژگان را کشف کرد که از طریق آن جامعه به جلو حرکت کند.
خانم حسنقلی بیان می کند : دکتر خسرو محمدی روان درمانگر، استاد پژوهشگر میگوید: «آخر همه چیز به ادبیات درمانی رسیدم، هر فرد را با توجه به بیماری رمان درمانی و شعر درمانی میکنند. یکی از رویکردهای جدید درمان از طریق ادبیات است. زیرا رُمان باعث میشود احساساتی که رسوب کرده بیرون بیاید و کلینگری به جزءنگری تبدیل شود و باعث توسعه در وجود انسان میشود که ببیند جزئی از جامعه است و جدا نیست . آقای برهمند می گوید: نگاه من به تاریخ کلی است مانند فلسفه تاریخ. به نظر من تکراری در جامعه ما هست، مثلاً جوامع عیلامی بسیار متمدن بوده است و آریایی های بیابانگرد می آیند و به آنها آسیب میزنند یا در دوران هخامنشی اسکندر می آید و همه چیز بر هم می ریزد. در نتیجه بخش بزرگی از تاریخ خودمان را فراموش کردهایم و انگار بعد از هر بار پیشرفت مجبور بودهایم دوباره از صفر شروع کنیم. نکتهی کلیدی این است که دین و دولت با هم هستند و هر دولتی برای ماندگاری از جنبه بازدارندگی دین استفاده میکند. جامعه یک کلیّت است و حکومتها جزئی از جامعه هستند و جامعه در حال حرکت، حکومت خاص خود را به وجود میآورد و وقتی اتفاقی میافتد شامل همه چیز میشود. به این فکر کنیم که اگر بتوانیم از این تکرار خارج شویم میتوانیم به توسعه برسیم.
آقای برهمند در ادامه می گوید: ما برای مفهومسازی احتیاج به پایه و بنیان داریم. مفهومسازی از چه پایهای باید باشد. مفهومسازی از مهمترین مسائل جامعه خود و جهان است و باید تلفیقی از آنها داشته باشیم تا از درون آن مفهومسازی کنیم آقای ناظری می گوید: من می توانم با روش گراندد تئوری از دل مباحث پراکنده ، همگرایی ایجاد کنم و پارادایم طراحی کنم. . نگاه ما در این کارگروه(طبق مباحث گذشته) حرکت به سمت جلو است و ایران برای حرکتش نیاز به سرمایه فرهنگی دارد. اگر سرمایه فرهنگی را بتوانیم با این کارگروه احیا کنیم و راهبردهایی را مبنی بر شیوههای برسازی در خدمت توسعه ایران داشته باشیم، آنگاه ما می توانیم به یک سوال مهم در جامعه پاسخ دهیم. هر فرد یا گروه در ایران نگاه محدود به جامعه خودش را دارد. سوال اصلی من این است که جامعه ایران از چه طریقی می تواند به توسعه برسد؟ به نظر من پایه آن ادبیات و فرهنگ است.
نتیجه گیری:
1-هر جامعه ای حداقل یک «رویای جمعی معنی بخش و وحدتآفرین» نیاز دارد که همه رویاهای دیگرش را جهت بدهد و معنی کند. به چنین رویایی، «رویای ملی» میگوییم. جوامعی توسعه می یابند که رویا دارند. رویا یعنی افق مشترک، درد مشترک، امید مشترک و انرژی مشترک. . توسعه مدیون کنشگری جمعی است و کنشگری جمعی در گرو تصویر نسبتاً مشترک و درد نسبتاً مشترک و هدف نسبتاً مشترک است.
2- ادبیات توسعه باید به روابط افقی بپردازد. در این جا باید تحت عنوان ادبیات ارتباطی یا ادبیات تسهیل گرا واژگان را کشف کرد که از طریق آن جامعه به جلو حرکت کند.
3. رمان درمانی