ارائه:آقای قلبی

تاریخ:13تیر 1402

حاضرین:آقایان ناظرى، صارمى، گل‌­محمدی، برهمند، نورى فرد، نادرى، سمیعى ،رنجبر،قلبی، ورزشی

خانم ها: فروغی، بدلی، حاجیلی

چکیده:

دراین جلسه به تحلیل جامعه شناسی پارسونزی آثار منتحب صادق هدایت پرداخته شد. آقای قلبی در ارائه خود بر این موضوع تاکید کرد که باید به قصد کشف واقعیت اجتماعی با آثار صادق هدایت مواجه شد. و با این رویکرد می توان به مواردی مانند دستیابی به نقش ها و روابط اجتماعی، بررسی عناصر فرهنگی از جمله ارزش ها و باورها، تاثیرات سیاسی و اجتماعی،ارتباط با جامعه معاصر دست یافت. همچنین او رویکرد خود را برای تحلیل جامعه شناسی رمان های هدایت نظریات و دیدگاه های تالکوت پارسونز قرار داد و دلیل اصلی خود در انتخاب پارسونز را میزان تاثیر گزاری و نقش بی بدیل تالکوت پارسونز در سامان بخشی جامعه شناسی بعنوان یک علم، بیان کرد. او در ادامه آثار متخب صادق هدایت با نام های:حاجی آقا، علویه خانم، پدران آدم، توپ مرواریدی و مرده خورها را با نظریات پارسونز مورد بحث قرار داد.

آقای قلبی در ابتدای ارائه می گوید: صادق هدایت، نویسنده بزرگ ادبیات ایران از جمله نمادهای بارز ادبیات فارسی در قرن چهاردهم خورشیدی است. دلیل انتخاب آثار او تاثیر گسترده و ماندگاری است که بر فرهنگ و ادبیات و رمان نویسی بر جامعه ایران داشته است و همین­طور آثار او امکان تحلیل جامعه شناختی را دارا است. به قول محمود دولت آبادی به تاسی از داستایوفسکی که گفته بود ما همه از زیر شنل نیکلای گوگول بیرون آمدیم می گوید ما همه از زیر شنل صادق هدایت بیرون آمده ایم و نیز اهمیت ، میزان تاثیر گزاری و نقش بی بدیل تالکوت پارسونز در سامان بخشی جامعه شناسی بعنوان یک علم ، دلیل اصلی انتخاب پارسونز بوده است.

از آنجا که بقول جورج لوکاچ، رمان بازتاب واقعیت اجتماعی است و جامعه شناسی نیز علم کشف واقعیت اجتماعی است، از این رو با آثار صادق هدایت به قصد کشف واقعیت اجتماعی مبادرت می کنیم تا به موارد زیر دست یابیم :

۱-دستیابی به نقش ها و روابط اجتماعی : رمان های صادق هدایت به تصویر کشیدن جامعه ایران و نمایش نقش ها و روابط اجتماعی مختلف می پردازند. تحلیل جامعه شناختی این آثار می تواند به ما کمک کند تا عمق پیچیدگی و ساختارکارکردی ارتباطات اجتماعی را در دوران زیست او بهتر درک کنیم و حتی امتداد آن را تا زمان حال پیگیری کنیم.

۲-بررسی عناصر فرهنگی از جمله ارزش ها و باورها: رمان های هدایت عمدتاً بر پایه شخصیت ها و ارزش های متنوع آن ها ساخته شده اند. تحلیل جامعه شناختی این آثار می تواند به ما نشان دهد که ارزش ها و باورهای چه گروه هایی در جامعه ایران از آن زمان تاکنون تغییر کرده اند یا ثابت مانده اند.

۳-تاثیرات سیاسی و اجتماعی: هدایت معمولاً به شیوه ای نقادانه به موضوعات اجتماعی و سیاسی می پردازد. تحلیل جامعه شناختی این آثار می تواند به ما کمک کند تا فهمی بهتر از تاثیرات آن­ها بر جامعه و سیاست در آن دوران و حتی در طول زمان های بعدی پیدا کنیم.

۴-ارتباط با جامعه معاصر: تحلیل جامعه شناختی رمان های هدایت نه تنها به درک بهتر محتوا و زبان آثار او کمک می کند بلکه ارتباطات این آثار با جامعه معاصر را نیز بررسی می کند. این تحلیل می تواند نشان دهنده ارتباط آثار هدایت با مسائل اجتماعی و فرهنگی معاصر باشد.

رویکرد ما برای تحلیل جامعه شناسی رمان­های هدایت نظریات و دیدگاه های تالکوت پارسونز است. بطورکلی این نحو پرداختن به رمان های صادق هدایت می تواند ما را با جوانب مختلف اجتماعی و فرهنگی ایران در دوران مختلف آشنا کند و به درک بهتر جایگاه و اهمیت این آثاردر ادبیات و فرهنگ ایران کمک کند. همچنین این شکل تحلیل می تواند نقاط ضعف و قوت جامعه ایران در زمان های مختلف را بررسی کند و ما را با چالش ها و مسائل اجتماعی آن دوران آشنا سازد.

مقدم بر هر مطلبی توجه بر این نکته ضرورت دارد که هر انسانی را در ظرف زمانی اش باید دید‌، هم پارسونز و هم هدایت هر دو در برش تاریخی خود کنش و کنش متقابل داشته اند . کلیه آثار هدایت واکنش او نسبت به آنچه که در دوران او می گذشته ، بوده است . بنابر این برای درک صادق هدایت و دریافت قضاوت و داوری و حساسیت­های او لازم است که به شرایط تاریخی ، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نویسنده دقت لازم را مبذول داشت.

خرافات عامل اصلی کژروی در دیدگاه صادق هدایت

در مقوله خرافات در نظریات پارسونز آن را در چارچوب "فرهنگ" باید جستجو کرد، پارسونز معتقد بود که خرافات به عنوان یک مولفه فرهنگی در رفتارهای انسانی نقش دارند، به باور پارسونز خرافات توسط جامعه به صورت مشترکی تولید و توسعه می یابند و از طریق انتقال از نسلی به نسلی دیگر به عنوان قواعد و ارزش های فرهنگی پدیدار می شود و در رفتارهای انسانی باز نمود می‌یابد، لذا مقوله خرافات در اساسی‌ترین خرده نظام فرهنگ که اساسی ترین رکن نظام کنش است و اطلاعات مورد نیاز ارگانیسم زیستی، شخصیت و نظام اجتماعی را تامین می‌کند باید مورد پژوهش قرار بگیرد. اینک مقایسه نمایید با این برداشت صادق هدایت: "چه بسیار کسانی که پایبند هیچگونه فکر و عقیده ای نمی باشند ولی در موضوع خرافات خونسردی خود را از دست می‌دهند و این از آنجا ناشی می‌شود که زن عوام، این افکار را به گوش بچه خوانده است و بعد از آن که بزرگ می شود هر گونه فکر و عقیده ای را می تواند بسنجد، قبول و یا رد بکند، مگر خرافات را چون از بچگی به او تلقین شده و هیچ موقع نتوانسته آن را امتحان بکند از این جهت تاثیر خودش را همیشه نگه می دارد و پیوسته قوی‌تر می‌شود و در مقابل اعتراضی که می‌شود می‌گوید :النفوس کانصوص !" (هدایت صادق ، فرهنگ عامیانه مردم ایران ، : ۳۱)

در اغلب داستان هایی که از صادق هدایت به نگارش درآمده است نشانه های پنهان و آشکار از شکایت و نارضایتی صادق هدایت نسبت به اعتقادات موهوم و باورهای خرافی که برخی و شاید اغلب رنگ و لعاب مذهبی دارد مشاهده می شود : "صاف و پوست کنده به شما خاطرنشان می کنم که فقط به وسیله شیوع خرافات و تولید بلوا به اسم مذهب می توانیم جلو این جنبش های تازه که از طرف همسایه شمالی به این جا سرایت کرده بگیریم"(هدایت صادق، حاجی آقا : ۱۲۸)

ساختار کارکردی جامعه ای که هدایت توصیف می کند

"حاجی آقا" داستان و روایت موشکافانه صادق هدایت از سالهای ۱۳۲۰ به قبل است، تصویری دقیق با نظر به مناسبات اجتماعی افراد صاحب منصب و با نفوذ در ارکان قدرت و طبقه نوظهور بورژوا در کشور ایران است.        طبق نظریه نظام شخصیت پارسونز نظام های شخصیتی شامل مجموعه ای از ارزش ها، باورها، رفتارها و الگوهای رفتاری هستند که در اثر قرار گرفتن در موقعیت، تربیت در خانواده، تاثیر گرفتن فرهنگی و انتخاب شخص و پروسه یادگیری شکل گرفته است و براساس این نظام شخصیتی شکل گرفته با دیگران تعامل و رفتار می کنند. از این رو نظام شخصیتی حاجی‌آقا منشاء کنش می باشد. حاج آقا که در دوران گذار زیست می­کند دوران جوانی و کودکی و نوجوانی خود را در عهد قاجار در قالب ارزش های سنتی به سر کرده است برایش دشوار است با ارزش های جدید فرهنگی که شامل حضور در مهمانی های به سبک غربی رایج در طبقه بورژوا و بور‌‌‌وکرات است کنار بیاید، حاجی آقا از این­که پسر عموی منیر با همسر حاج آقا (منیر) جناق می­شکند در خشم است و توضیح می‌دهد که رفتار او به معنای تعالی و پیشرفت نیست و اگر او هم می خواست به این روش ها متوسل بشود و به دنبال دستیابی به مقام های عالی اجتماعی بیشتر به انتخاب های دیگری دست میزد. پرواضح است که حاجی آقا دروغ می گوید ، منتهی از چارچوب فرهنگی که در آن بزرگ شده نمی تواند بیرون بزند و اهداف شوم خود را در همان قالب فرهنگی مانوس خودش به پیش می برد.

فرهنگ و ساختار آن از نظر هدایت

"علویه خانم" داستان دیگری از هدایت است که در آن می‌توان به مقوله فرهنگ پرداخت، کاروانی با چهار گاری که مسافران را در خود جای داده در زمستان سخت و برفی به سوی مشهد در حرکت هستند، همگی زشت، بدبخت، حریص، نفرین شده، متظاهر و در عین حال گناه الود و هوسبازهستند و در نهایت فلاکت و تیره روزی بسر می برند. اما "فرهنگ" است که کارکردش در ارائه ارزش ها و هنجارها به شخصیت است و بر این اساس انسجام و یگانگی درون نظام حفظ می‌شود و شخصیت مشروعیت می‌یابد و با توسل به این مبانی هنجاری در جهت هدف ها کنشگری می کند. لذا نظام فرهنگ، مرجع نهایی برای تنظیم روابط میان شخصیت و ارگانیسم و نظام اجتماعی در قالب نقش ها است، در نظام عمومی کنش تالکوت پارسونز فرهنگ، جایگاه مهمی در نظام اجتماعی دارد. بر اساس این نظریه، فرهنگ به عنوان سامانه‌ای از نمادها، علائم و نشانه­هایی که معنای خاصی در جامعه دارند شناخته می‌شود. فرهنگ با دستورالعمل­ها و قوانین، ارزش­ها و باورهای جامعه ارتباط دارد و تاثیر به سزایی بر نظام اجتماعی شخصیت و ساختار ارگانیسم زیستی دارد. در جامعه ای که محصول آن بر اساس نظام سایبرنتیک پارسونز ، زنان به عنوان افرادی که تامین نیازهای جنسی مردان و آشپزی و شستن لباس مردان و پرستاری فرزندان را بر عهده دارند ، فرهنگ بر اساس این باور و قوانینی که مردان بر اساس آن ، این نقش را برای زنان تعیین کرده‌اند شکل می گیرد. در این فرهنگ ارزش هایی مانند شهامت و قدرت بیشتر برای مردان تاکید می شود و زنان در مقایسه با مردان ارزش کمتری دارند. به طور کلی فرهنگ در نظام کنش اجتماعی به عنوان یک سیستم نشانه گرایی، نشان دهنده تعامل بین افراد و گروه ها ، قوانین و ارزش های مشترک جامعه است . این فرهنگ انرژی خاصی را از افراد و گروه های مختلف جامعه دریافت کرده و با تاثیر بر نظام اجتماعی و ساختار ارگانیسم زیستی، نظام شخصیتی و ساختار تفکر، معنا و ارزشیابی برای عملکردهای مختلف در جامعه به وجود می آورد .

صادق هدایت و ارگانیسم زیستی

"پدران آدم" عنوان داستانی که در کتاب "سایه روشن" گنجانده شده است. داستان جالبی است که می­تواند دستاویز موضوع ارگانیسم زیستی در نظام کنش قرار بگیرد . صادق هدایت با نظریه تکامل یا همان فرگشت آشنا است، این باور را در داستان های مختلف خود آورده است. در این داستان شرحی از زندگی دو خانواده میمون-آدم به قلم جاری می‌کند که انسانهای اولیه یا چیزی شبیه نئاندرتال ها تلقی می شود که هدایت در اینجا به نام میمون-آدم یاد می کند. در کتاب نیرنگستان منتشر شده در سال ۱۳۱۲ به نکته جالب دیگری بر می خوریم، اشاره صادق هدایت به خرافات در جامعه امروزی است که ریشه در افکار موهوم اجداد اولیه انسان دارد که بطور ضمنی از ایمان هدایت به نظریه فرگشت داروین حکایت دارد .یک قسمت از باورهایی که در نظر مردمان ابتدایی مخصوصاً در این خرافات که باز مانده افکار موروثی اجداد میمون آن­هاست باید جستجو کرد.

نظام سلطه و نسبت آن با عقب ماندگی از نظر هدایت

نظام سلطه مساله دیگری است که از نگاه تالکوت پارسونز و صادق هدایت قابل پیگیری است، پارسونز به عنوان یکی از پیشگامان نظریه پرداز در جامعه شناسی نقش نظام سلطه در تنظیم معادلات جهانی و کشورهای در حال توسعه را از نظر دور نداشته است او معتقد است که ساختار قدرت و نظام سلطه در جهان برای حفظ و تثبیت قدرت کشورهای پیشرفته و ممانعت از توسعه کشورهای درحال توسعه و جهان سوم عمل می کند، او به این نکته اشاره می‌کند که نظام سلطه در جهان، نظامی از تفاوت های قدرت و اقتصاد برای تثبیت جایگاه کشورهای پیشرفته به وجود آورده است، همچنن پارسونز بر این باور است که سیاست ها و روابط بین المللی به طور معمول تحت تاثیر ساختارهای قدرت و نظام سلطه قرار دارند. اعتقاد به یک قدرت مرجع و خارج از مرزهای ایران که در تعیین سرنوشت ملت های جهان سوم نقش اساسی دارد را در اثار هدایت نیز می­توان ردگیری کرد. داستان جنجالی "توپ مروارید" در سال ۱۳۲۶ توسط هدایت به نگارش درآمد تقریباً چهار سال قبل از مرگش، که به واسطه متن تند و گزنده آن موفق به چاپ آن نشد .توپ مرواری داستان طنز آلود یک سلاح جنگی که در میدان ارگ تهران در معرض بازدید عموم بود و به نحوی با باورهای خرافاتی توده‌ها گره خورده بود، ذهن خلاق هدایت، داستانی را در مورد این توپ سر هم کرده و چگونگی انتقال این توپ را از کاستاریکای آمریکا به هند و سپس میدان ارگ تهران قلم پردازی می کند. داستان با توصیف فضای اعتقادی متن جامعه نسبت به این توپ آغاز می شود، روحیه خرافات زده جامعه ایرانی به ویژه دختران دم بخت و اجاق کور و بیوه برای ادای حاجتشان به این توپ که نظر کرده حضرت شاهچراغ است متوسل می شوند. این داستان سرآمد آثار هدایت است و آن را میتوان به نوعی َشناسنامه هدایت تلقی نمود زیرا آن را در۴۶ سالگی نوشته و تمام تجربیات و دریافت هایش در آن انعکاس یافته است ، با مطالعه جراید و روزنامه های وقت و مصوبات مجلس شورای ملی و اقدامات اصلاحی در حوزه فرهنگ و اقتصادی و طرح های عمومی و حتی پیوستن ایران به معاهدات و کنوانسیون های بین المللی از جمله نکاتی است که واکنش هدایت نسبت به آنها را می­توان در داستان توپ مرواری ردیابی نمود. ذکر این نکته اینجا نیز ضروری است علی­رغم این­که هدایت از میزان عقب ماندگی ایران در حوزه علم و دانش و نظام ملوک الطوایفی و اوضاع نابسامانی بهداشت عمومی و فقر و فلاکت مردم مطلع بود و در این دوران شاهد اقداماتی در جهت اصلاح این امور بود، با این وجود حکومت وقت که البته بر استبداد تکیه داشت از تیغ تیز هدایت مصون نمانده بود. شاید این موضع گیری را باید تاثیر پذیری از جنبش های آزادی­خواهانه جهانی و مواضع ضد امپریالیستی و غلبه فرهنگ مبارزاتی بلوک شرق و شعارهای برابری جویانه و عدالت خواهانه کمونیست ها قلمداد کرد،

در توصیف شخصیت از متن داستان های هدایت

   "مرده خورها" از کتاب زنده بگور، داستان یک کاسب بازاری که جان بجان آفرین تسلیم کرده است ، زنان او پس از مرگ حاجی و قبل از دفن میت دور هم جمع شده و بنای مجادله برای بالا کشیدن میراث حاجی را دارند ، گفتگوی زنان بسیار جذاب و راوی فرهنگ زنانه در دهه اول قرن چهاردهم خورشیدی است ، ضرب المثل ها و متل ها نقل زبان آنان است ، این داستان در بطن خود حکایتی از نقش زن در ساختار اجتماعی دارد به تلمیح وظایف زنان در منزل و کیفیت آن قابل برداشت است، بدنیا آوردن پسر و پروراندن او به­منظور حفظ بقای نام دودمانی و خانوادگی یکی از ویژگی های ممتازی است که زنان آرزوی داشتن ان را داشتند و مایه مباهات انان بود. قرابتی که این داستان با نظریات پارسونز دارد در نظام شخصیت قابل ردیابی است، شخصیت زن تحت فرهنگ جامعه مردسالار شکل گرفته است، زن درچارچوب نظام اجتماعی این دوران با این کارکرد تولید مثل، ترجیحا پسر و تامین نیاز جنسی مردان تعریف شده است ، زن ها هم تحت جبر تاریخی و اجتماعی پذیرفته و به این نقش تن سپرده و در این قالب کنش دارد.این داستان در سال ۱۳۰۹ به قلم هدایت درآمده است.

به این ترتیب در یک جمع بندی کلی همانطور که ملاحظه نمودید می­توان با استناد به نظریات جامعه شناسی تالکوت پارسونز به تجزیه و تحلیل داستان های صادق هدایت همت گماشت. از مهم­ترین نتایج تحلیل­های جامعه شناختی رمان های صادق هدایت می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

الف: الگوی روابط اجتماعی : تحلیل ها حاکی از آن است که رمان های صادق هدایت به ترسیم یک الگوی واقع گرایانه از روی روابط اجتماعی و تعاملات انسانی می پردازند.این روابط به وضوح از تاثیر فرهنگ ، اجتماع و اقتصاد بر رفتارها و شخصیت ها نشات می گیرند.

ب- نقش جامعه در شکل گیری شخصیت : تحلیل ها نشان می دهد که جوامع و فضای اجتماعی محیط زیستی ای را ایجاد می کنند که شخصیت ها به واسطه آن ها شکل می گیرند و در آن زندگی می کنند. این نقش تعاملی میان شخصیت و جامعه از جنبه های مختلف مورد بررسی قرار می گیرد.

ج-اثرات اقتصادی و اجتماعی : تحلیل ها نشان می دهد که شرایط اقتصادی و اجتماعی در رمان های هدایت تاثیر قابل ملاحظه‌ای بر رفتارها و تصمیم گیری های شخصیت ها دارند . پایان داستان علویه خانم یک گواه براین امر است، این اثرات می توانند باعث تحولات و تغییرات ژرفی در داستان بشوند.

د- برخورداری از جوانب فرهنگی : تحلیل ها نشان می دهد که رمان های صادق هدایت با برخورداری از جنبه های فرهنگی متنوع ، قادر به ترسیم تصاویر زندگی واقعی و چند وجهی اجتماعی هستند که جذابیت و اعتبار برای خوانندگان ایجاد می کنند.

ه- تاثیر اجتماع بر روحیات و شخصیت ها: تحلیل ها نشان می دهد که محیط های اجتماعی می توانند تاثیر مستقیم بر روحیات و رفتارهای شخصیت ها داشته باشند و آنها را به سمت تصمیم گیری های خاصی رهنمون سازد.

در خاتمه خاطر نشان می­کنم که چنین پردازشی از رمان با استناد به نظریه های جامعه شناسی ، کنشی است در میدان جامعه شناسی ادبیات . این کار را می توان با رمان های سایر نویسندگان همچون" کلیدر از محمود دولت ابادی" و " چشمهایش از بزرگ علوی " و "سمفونی مردگان از عباس معروفی" و ده­ها اثر مهم دیگر با نظریات جامعه شناسی نظریه پردازان نامدار این دانش ارزیابی نمود .

آقای گل‌محمدی می­گوید: او در دوره احمد شاهی متولد می‌شود که خرافات تمام مملکت را گرفته است و مراجع دینی قدرت دارند. در دوره رضاشاهی که جوانی و نوجوانی هدایت است دوره کاملاً متحول می‌شود و سرعت مدرن شدن زیاد است. به نظر من ویژگی‌های جالب هدایت را می­توان اینگنه بیان کرد:
۱. خوب ادبیات ایران باستان را می‌داند و مطالعه زیادی دارد.
۲. فرهنگ عامه را می‌داند و دقیقاً عامل اصلی بدبختی مردم را خرافه می‌داند و در دل آثارش به آن می‌پردازد.
۳. مجموعه اطلاعات در حوزه‌های مختلف دارد.
خانم حاجیلی می­گوید: صادق هدایت در درون خودش تله‌های خانوادگی زیادی دارد. نظر من در مورد هدایت این است که او فرصت زندگی را از دست داده است. هدایت را دوست دارم چون به ما نشان می‌دهد که اگر بخواهیم می‌توانیم جور دیگری زندگی کنیم. همچنین خانم بدلی می­گوید: ارائه آقای قلبی باعث شد که من بتوانم تصویرسازی کنم. زندگی هدایت مثل پازلی است که بسیار قشنگ چیده شده است و در هنگام خودکشی او پازل تکمیل می‌گردد و انگار او به یک تکامل رسیده است. در ادامه آقای ورزشی می­گوید: به نظر من تمام این‌ها خرافه است و ما با واقعیت‌های اجتماعی مواجه هستیم. هدایت در زمان طلایی به دنیا آمده؛ در فضایی که افت شدید اجتماعی پایان قاجار و طلوع خوب در پهلوی اتفاق می­افتد. به نظر من هدایت ساختارشکن و توسعه طلب بوده است مانند کسی که چراغ قوه می‌اندازد و به دلیل هنجار شکنی و فشارها در قالب طنز ، روشنگری و تغییر را ایجاد کرده است و با توجه به اینکه حوزه تخصصی او نبوده است و با وجود دغدغه‌های روحی، خودکشی و...بسیار زیبا آنها را ارائه داده است. او بسیار خوب نقش خودش را در ارائه تفکرات و نظرات در حوزه توسعه اجتماعی و مشارکت اجتماعی ایفا کرده است و در افراد قالبی ذهنی را ایجاد می­کند که همان سبب جرقه رشد و توسعه می‌شود . ودر نهایت هدایت خودش به تکامل می‌رسد و خودکشی می‌کند. اما آقای برهمند می­گوید: هدایت برخاسته از یک برهه تاریخی خاص است. قاجاریه به نهایت انحطاط خودش رسیده بود و رضا شاه هم غیر عادی بود برای جامعه ایرانی. رضا شاه از درون جامعه ما برنخاسته است. در این هرج و مرج صادق هدایت با استعدادی بی‌نظیر بروز و ظهور می‌کند. ما باید نگاه انتقادی به صادق هدایت داشته باشیم که چرا باید خودکشی کند؟ نویسنده باید به جامعه خودش روحیه بدهد. هدایت ظرفیت پایینی داشت و ظرفیت سختی‌ها را نداشت و انتظار ما این نیست کسی که می‌خواهد زندگی را به خواننده نشان دهد، خودکشی کند!! و در ادامه آقای رنجبرمی­گوید: شما به یکی بودن تولد هدایت و پارسونز اشاره کردید برای ایجاد جذابیت اما آیا محیط و فرهنگ آنها یکی است که می‌خواهیم آنها را باهم مقایسه کنیم؟! در مورد صحبت آقای ورزشی که می‌گوید او به اغنا رسید و خودکشی کرد. به نظر من نگاه قشنگ شماست اما اکثریت خودکشی‌ها از ناامیدی است. پایه آثار صادق را در فضای تاریخی، محیط شهری و برون شهری و...که او ارائه می‌دهد و فضایی که تصویر می‌کند را باید بررسی کنیم و ببینیم که کدام یک از آنها در جامعه ما از بین رفته و کدام بخش مانده است؟ باید تصویرسازی‌های صادق و شرایط فعلی را بررسی کنیم و ببینیم کدام بخش‌ها مانده و کدام بخش از بین رفته است؟ به نظر من همان قدرت مذهبی است که همچنان هم ادامه دارد و سبب کج کارکردی مذهب در جامعه شده است.همچنین آقای سمیعی می­گوید: به نظر من هدایت و پارسونز از دو دنیای متفاوت، مکان‌های مختلف و با زاویه دید بسیار متفاوتی به واقعیت‌های اجتماعی نگاه می‌کردند. پارسونز اصلاح طلب و ساختارگرا بود اما هدایت یاغی و ضد حکومت بود. نظریه کنش پارسونز از رفتارگرایی متمایز است. پارسونز به کارکرد سیستمی معتقد بود اما هدایت اصلاً به نظم ایمان نداشت.

در ادامه صحبت ها همچنین آقای نوری فرد نیز می­گوید: آیا شما می‌خواهید با نظریه تعادل محور پارسونز آثار هدایت را بررسی کنید؟ هدایت یک انسان است. هدایت اندیشه‌اش در مورد زندگی است. به نظر من عقل­گرایی نیما را هدایت نداشت. شخصیت هدایت را نمی‌توان در یک قالب گذاشت و با نظریه خاصی بررسی کرد. آثار هدایت را می­تواندر سه قالب دسته­بندی کرد:
واقع گرا: واقعیت اجتماعی در قالب داستان؛ سورئال:آثاری که در واقعیت خیلی جا ندارند؛ طنز
نظر پارسونز ترمیم ساختارهاست و من فکر می‌کنم خیلی نمی‌شود هدایت را با آن بررسی کرد.هدایت بین تحصیل کرده‌ها و روشنفکران عامل جدایی بود و ارزشی برای وحدت روشنفکران قائل نبود. هدایت بزرگترین داستان نویس در سطح جهانی نیست زیرا بزرگنرین نویسنده باید استانداردهایی را رعایت کند و سبب تحول در ادبیات شود. خیلی از حب و بغض‌های ما در مورد هدایت منشا اجتماعی درستی ندارد و المان‌های انسانی در آثار هدایت نمی‌بینیم فقط به دلیل اعراب ستیزی و اسلام ستیزی است که محبوب شده است.در کل به نظر من هدایت زائیده مدرنیته است. آقای صارمی نیز می­گوید: هدایت محصول یک تاریخ بعد از مشروطه است. در دوره مشروطه خیلی از روشنفکران از فرهنگ آمدند و ارتباطاتی شکل گرفت و در سایه این ارتباطات اندیشمندان زیادی رشد کردند. هدایت مطالعات عمیقی روی تاریخ جامعه انجام داد. نگاه او پسماندگی فرهنگی را کشف کرد و در آثار خود رو کرد. در اکثر آثار او در انتها یأس و ناامیدی و پسماندگی فرهنگی است. پارسونز رابطه بین کنش و ساختارها را توضیح می‌دهد. هدایت با نگاه پارسونزی مطابقت دارد کنش اجتماعی که او انجام می‌دهد محصولش یاس و ناامیدی است. به نظر من شخصیت هدایت با نوع نگاه پارسونز به کنش سیستم‌ها سازگار است. اما ادبیات توسعه‌گرا می‌گوید ما درکی از افق‌های آینده را می‌توانیم بشکافیم. ادبیات توسعه‌گرا می‌گوید باید مهرورزی را بیاموزیم. پس این نوع نگاه کارکردی است یعنی ما در کنار بقیه می‌توانیم معنی داشته باشیم. باید عشق را پررنگ کنیم که تمام این پسماندگی‌های فرهنگی بیرون نزند.به نظر من نگاه توسعه‌گرا این است که شروع ما باید با آموزش مهرورزی و عشق باشد. همچنین آقای نادری می­گوید: هدایت به نوعی فرزند زمان خودش است و جوانی و نوجوانی خود را در نکبت­ترین حالت جامعه ایران می‌گذراند.حافظه ذهنی او در حساس‌ترین شرایط شکل گرفت و حافظه ذهنی او پر شده از نکبت‌های اجتماعی و بعد به خارج می‌رود و با به وجود آمدن شرایط، شروع می­کند به نویسندگی وآنچه در فایل ذهنی خود بوده است را می­نویسد.
آقای قلبی در پاسخ می گوید: در پرداختن به مسئله حاشیه بر متن غلبه کرد. من در مقام حامی هدایت و پارسونز ظهور نکردم بلکه کار من این بود که آثار هدایت را بر مبنای جامعه شناسی ادبیات بر اساس دستگاه نظری پارسونز بیان کنم که این کار مستلزم خواندن چند اثر از او است. صادق هدایت نویسنده‌ای بود که در شرایط خاص اجتماعی خودش می­نوشت. رضا خان و هدایت هیچ کدام استثنا نبودند. اگرچه زمانی که رضاخان به قدرت رسید مدرس هم می‌توانست به قدرت برسد که فاجعه ایجاد می‌شد. بنای هدایت بر ترویج یأس نیست، او صرفاً در حال گزارش دادن است. او پرچمدار ادبیات توسعه‌گرا است. او بیشتر از هر انسانی در ایران با خرافات آشنا بوده است. پارسونز دانشگاهی بوده و مدل‌های آزمایشی داشته است، اما هدایت این امکانات را نداشته است اما با این حال اطلاعات بسیار ارزنده­ای را در مورد خرافات در اختیار ما می‌گذارد. چنانچه با دستگاه نظری پارسونز به سراغ داستان‌های هدایت برویم، آن­گاه از دل آن داستان‌ها، می­توانیم تکامل اجتماعی را استخراج کنیم. هدایت در زمان خودش تمام مردم را به روشنگری تشویق می‌کرد.

آقای گل محمدی این­گونه ادامه می­دهد: ۳ موضوع را می‌خواهم بگویم
۱. جامعه شناسی صادق هدایت
۲. جامعه شناسی در آثار صادق هدایت
۳. ادبیات توسعه‌گرا: وقتی در مورد توسعه حرف می‌زنیم باید ببینیم عوامل توسعه نیافتگی در ایران چیست؟ که به نظر من یکی از مهم‌ترین آنها خرافات است.

آقای ناظری می­گوید: به نظر من نگاه کلی داشتن، نگاه ضد علم است. حال سوال من از شما این است که برای تحلیل محتوا و انتخاب این موضوع از چه منطقی استفاده کرده­اید؟ شما این متون را بر اساس چه اولویتی انتخاب کردید؟
شما پارسونز را به عنوان چهارچوب نظری انتخاب کردید. استدلال شما برای استفاده از پارسونز چه چیزی بوده است؟ زیرا هدایت فردی ضد سیستم و شورشگر علیه نظام و سیستم بوده است و علت مطرح بودن هدایت هم دقیقاً این است که او زبان زمان خودش را نقد می­کند و زبان نوئی را از درون آن سیستم خلق می­کند.

آقای قلبی می­گوید: علت انتخاب من بدلیل نوع جهان بینی پارسونز است. نظمی که من در ذهن خودم چیده ام و با آن کنار آمده ام به نظرات پارسونز همخوان است پارسونز می­گوید:" کنش انسانی قابلیت سیستمی دارد" و این جمله برای من بسیار پربار بوده است.

آقای ناظری می­گوید: پارسونز نگاهش حفظ وضعیت موجود است اما هدایت منتقد وضع موجود است. پارسونز به نظام سرمایه‌داری کمک کرده است مثلاً ترامپ از نظر من ماحصل حمایت پارسونز است. پارسونز به حفظ و انباشت سرمایه کمک می‌کند. من معتقدم که شما هدایت را می‌توانید از منظر کنش نمادی و نانمادی بلومر بررسی کنید..

حال اگر بخواهم از منظر ادبیات توسعه نگاه کنم مثلاً خرافات جایی است که جامعه کنش نانمادی را ارائه می­دهد یعنی کنش در جامعه بدون تفسیر است و وقتی انسان تفسیری از موقعیت نداشته باشد کنش او مبتنی بر تقلید کورکورانه است. پس کنش نانمادی، کنش ناباور جامعه است. بنابراین به همین دلیل است که نمی­توان نگاه پارسونز را در این زمینه پذیرفت زیرا او بیشتر وضعیت موجود را حفظ می­کند و به تقویت نظام سرمایه داری کمک کرده است. به نظر من چهاروجه اصلی در آثار هدایت وجود دارد:

1. برهم زنی دیالکتیکی بین کاراکتر و زمان؛ در واقع کار هدایت ایجاد دیالکتیک قطبی با موقعیت زمانی است. او احساس می­کند کنش نانمادی مانع تحرک جامعه ایران رو به توسعه است به همین دلیل در موقعیت خودش به عنوان کسی که می­خواهد کنش تازگی را به جای کنش ماندگی ایجاد کند، از ماندگی یک جامعه در موقعیت زمانی عبور می­کند حتی اگر کاراکتری مانند حاجی آقا در آثار هدایت است؛ این کاراکتر نقد وضع موجود است و به ما نشان می­ئهئ که باید از موقعیت زمان عبور کنیم.

2. ایجاد زبان گردش کافکائی – کاموئی؛ هدایت تلاش می­کند در جامعه­ای که همه چیز را رئالیستیک می­بیند، فضای گفتمانی جدید سورئالیستیک باز کند. سورئالیستیک ضد رئال نیست اما تصویری از واقعیت در موقعیتی فرازمانی و فرامکانی است. مانند بوف کور که ساخت داستان موقعیت فرامکانی و فرا زمانی دارد و آن را مهم ترین اثر هدایت می­دانند. بنابراین زبان جدید که او ایجاد می­کند موقعیتش را بعنوان یک نویسنده توسعه­گرا مطرح می­کند.

3. تخیل اگزیستانسیالیسم؛ هدایت قدرت تخیل جامعه شناختی دارد که می­تواند موقعیت انسان را در موقعیت انتخاب تقویت کند زیرا در جامعه ایران انسان انتخابگر، انسانی است که همواره سرکوب شده است. بنابراین برداشتش را از کافکا،کامو و سارتر بیان می­کند و کنشگر را در موقعیت انتخاب قرار می­دهد.

4. برهم زدن نظم موجود در راستای یک نظم بالاتر؛ او می­گوید جامعه در نظم فعلی مبتنی بر باورهای سنتی نمی­تواند پاسخگوی موقعیت خودش باشد به همین دلیل او به دنبال جریان مدرن­شدگی است. می­توان گفت بخشی از فوران مدرن­شدگی دوره جدید، در آثار هدایت است.

در نتیجه و با توجه به نگاه اگزیستانسیالیسمی هدایت می­توان 4 وجه را در آثار او برجسته کرد:

الف) سایه: ارتباط خود با خود. موقعیت تعامل و قدرت برقراری ارتباط خود با خود در آثار قبل از هدا کمتر دیده شده است. او قدرت ارتباط با سایه را مطرح می­کند.

ب)مرگ: آسان سازی معنای مرگ در جامعه­ای که مرگ در آن قابل پذیرش نیست. تبیین او در نگاه به مرگ در واقع برداشت عمق­کاوی از مرگ است. در واقع او می­خواهد انسان­ها از مرگ عبور کنند و جریان سیّال زندگی را از دل مرگ باز تولید کنند.

ج)درد: او وضع موجود را نقد می­کند و انسانی را نشان می­دهد که در موقعیت، درد می­کشد. استبداد، خرافات، تفکرهای نابارور و... نمی­­گزارند تا انسان کنش تازگی داشته باشد و همواره کنش­های ماندگی او را احاطه کرده­اند.

د)جنون: جایی است که فرد در مواجه با خود و جامعه احساس می­­کند باید فروریزی داشته باشد یعنی تهوع سارتری؛ تهوع در راستای برون­ریزی و ظهور یک انسان نو که خواهان حرکت رو به جلو است.

نتیجه­‌گیری:

1.نگاه توسعه‌گرا این است که شروع ما باید با آموزش مهرورزی و عشق باشد.

2. از منظر ادبیات توسعه گرا کنش نانمادی، کنش ناباور جامعه است. بنابراین به همین دلیل است که نمی­توان نگاه پارسونز را برای تحلیل آثار هدایت پذیرفت زیرا او بیشتر وضعیت موجود را حفظ می­کند و به تقویت نظام سرمایه داری کمک کرده است اما هدایت نقدکننده وضع موجود است.

3. چهاروجه اصلی در آثار هدایت وجود دارد:

  • برهم زنی دیالکتیکی بین کاراکتر و زمان
  • ایجاد زبان گردش کافکائی – کاموئی
  • تخیل اگزیستانسیالیسم
  • برهم زدن نظم موجود در راستای یک نظم بالاتر

4. با تکیه برنگاه اگزیستانسیالیسمی هدایت، می­توان 4 وجه را در آثار او برجسته کرد:

  • سایه
  • مرگ
  • درد
  • جنون