کارگروه ادبیات توسعه گرا

فرم تنظیم گزارش جلسه

عنوان اصلی:ادبیات توسعه گرا

عنوان فرعی: جامعه شناسی شعر در ایران باستان و میانه

سخنرانان :پوریا گل محمدی و راضیه موسوی 

رئيس كارگروه: مهرداد ناظری

تنظيم کننده :مریم محمدی

شماره جلسه :

تاریخ برگزاری 1403/3/22

محل برگزاری: اندیشگاه

مدت زمان: 180 دقیقه

چکیده :

دراین میزگرد آقای گل محمدی و خانم موسوی به بررسی شعر در ایران باستان و میانه پرداختند و تاکید کردند: شعر در ایران محدود به دوران بعد از اسلام نیست . و به نوعی می توان گفت، شعر در درازای تاریخ این مرز و بوم ریشه دارد. در این جلسه تاکید شد : فهم مردم ایران از طریق شعر امکان پذیر است و جوهره احساس ، رفتار و کنش های اجتماعی این ملت را می توان از این طریق شناسایی کرد.در ادامه گزارش این جلسه را بخوانید .

آقای گل محمدی می گوید : ما چهار دوره شعری در ادبیات ایرانی داریم. اما جامعه فقط با شعر فارسی پس از اسلام آشنایی دارند یعنی شعری که با رودکی شروع می شود تا امروز ادامه دارد. شاید دلیل این اشتباه که خیلی ها فکر می کنند شعر وادبیات ایرانی از رودکی شروع می شود کتاب " تاریخ ادبیات ایران " اثر مرحوم ذبیح الله صفا است . این کتاب تاریخ ادبیات ایران نیست بلکه تاریخ ادبیات فارسی پس از حمله اعراب است. وقتی ما صحبت از شعر و ادبیات ایران می کنیم ، باید بدانیم که ایران فرهنگی که از دوره باستان تا امروز شامل چندین کشور می شود دارای چهار دوره شعر است که آثار مکتوبی نیز از آن به جا مانده . ۱. شعر دوره آریایی یا هند و ایرانی شامل اشعار ودایی و سانسکریت ۲. شعر و ادبیات ایرانی باستان ( از هزاره اول پیش از میلاد تا ۳۳۱ پیش از میلاد مسیح یعنی تا سرنگونی حکومت هخامنشی با قتل داریوش سوم )، شامل اشعار مکتوب از اوستایی و فارسی باستان. اینجا گاهان که شعر و سروده زرتشت کهن ترین سرودهای منظوم را داریم. ۳. ادبیات ایرانی میانه یعنی اشعار پهلوی اشکانی ، فارسی میانه و سغدی ۴. دوره اشعار فارسی پس از حمله اعراب که از رودکی و هم دوره ای های او شروع می شود و تا امروز ادامه دارد.

آنچه که امروزدر دانشکده ها ادبیات فارسی در کشور ایران امروز تدریس می شود فقط ادبیات فارسی پس از حمله اعراب و اسلام است. بهانه بسیاری این است که ما شعری از پیش از اسلام در ایران نداریم که بخواهیم در مورد آن صحبت کنیم. این حرف نوعی چرند گویی است که از روی نداشتن تحقیق و اطلاعات گفته می شود. ما کلی شعر از ایران باستان و میانه داریم که ترجمه شده و موجود است. لازم نیست دردانشگاه ادبیات این شعرها به زبان اصلی تدریس شود بله می توان گزیده ای از ترجمه این آثار را تدریس کرد. این ها متعلق با جامعه ایران بزرگ است.

ما 1800 سال پیش از حمله اعراب و ظهور شاعرانی چون رودکی در ایران شعر داشته ایم. ما زرتشت و مانی را داریم که شعرهای آنها در دسترس ما هستند . ما در جامعه ایران باستان و میانه شعر و ادبیات قدرتمند و خوبی داریم که برای درک آثاری مانند شاهنامه باید آنها بشناسیم. ما دارای شعر، سرود و ترانه های عامیانه هستیم که بخشی از این آثار و ریشه آنها را می تواند در ترانه ها عامیانه جامعه امروز مناطق روستایی مشاهده کرد.

در ایران باستان ادبیات مورد استفاده در جامعه بیشتر شفاهی است تا مکتوب ، چون همه مردم سواد خواندن و نوشتن ندارند و آنچه مکتوب می شد را هم نمی توانستند بخوانند. به نظر در جامعه ایران باستان و میانه ادبیات مکتوب شکلی تجملاتی دارد و بیشتر در اختیار پادشاهان و ثروتمندان است و در کنار آن کارکردی دینی دارد که می توان به اوستا و متون مانوی اشاره کرد.

شعر در ایران باستان و میانه سرآمد متون ادبی است و تا امروز نیز جایگاه ویژه ای در ادبیات ایرانی دارد. شعر باقی مانده از ایران باستان و میانه متعلق به چندین زبان و خط مختلف است که نشان می دهد شعر در طول تاریخ در جامعه ایرانی و حکومت های ایرانی نفوذ و جایگاه ویژه ای داشته و دارد.

وقتی صحبت از شعر ایران باستان و میانه می کنیم یعنی مرز شعری یک کشور را می توان بر اساس زبان، تاریخ و جغرافیا یا ملیت مشخص کرد. مثلا وقتی می گوییم شعر فارسی یعنی شعری که به زبان فارسی در هر کجا و هر زمان که خلق شده است. وقتی می گوییم شعر ایران یعنی هر شعری که به هر زبان و خطی در محدوده جغرافیایی ایران خلق شده است.

الان که می گوییم شعر ایران باستان و میانه یعنی شعری که در دوره تاریخی باستان و میانه در مرز جغرافیای ایران به هر زبان و خطی خلق شده باشد.از آنجا که کشور ایران در طول تاریخ مرزهایش تغییر کرده ، الان هر کشوری که روزی بخشی از ایران باستان و میانه بوده است وارث مشترک شعرهای باقی مانده این دوران است . مثلا اشعار زرتشت و مانی میراث مشترک کشورهای ایران، افغانستان ، تاجیکستان و برخی دیگر است.

آقای گل محمدی در ادامه جند سوال مطرح می کند و می گوید :

ما در این نشست می خواهیم بدانیم شعر چه تاثیر در جامعه خود گذاشته و چه جایگاهی داشته است؟ شاعرها چه کسانی بودند و چه جایگاهی داشتند؟ سعی می کنیم از دو زاویه به شعر باستان و میانه بپردازیم. اول اینکه به جامعه شناسی شعر بپردازیم و مسایل همچون جایگاه شعر ، شاعر ، تولیدات شعری و مخاطب شعر بپردازیم. وقتی صحبت از شعر در جامعه می کنیم یعنی ما با تولید اثر ادبی و توزیع این اثر و مخاطب آن سر و کار داریم . اینجا به مسایل ادبی بیرون از متن ادبی پرداخته می شود یعنی مسایل چون تولید کننده شعر که « شاعر» است، توزیع کننده شعر ( ناشران، پخش کنندگان، فروشندگان آثار ادبی)، مصرف کننده ( مخاطب )، نهادهای ادبی ( کتابخانه، گروهای ادبی، دانشگاه ادبیات ) و هر چیزی مرتبط با ادبیات که خارج از متن ادبی و در جامعه است.

وقتی می گویم شاعر تولید کننده است ، باید بدانیم چه جایگاهی در جامعه خود داشته است. چگونه کسب درآمد می کرده ؟ در چه موقعیتی اثر خود را تولید کرده است؟ چگونه زندگی خود را می گذرانده ؟ و مسایل مرتبط با شاعر بررسی می شود. وقتی صحبت از توزیع کننده ، می شود می خواهیم بدانیم در ایران باستان و میانه چیزی به نام ناشر وجود داشته است؟ یک اثر چگونه مکتوب می شد و به دست چه کسانی می رسید؟ سرگذشت یک اثر بعداز تولید شدن چه هست؟ بدون شک آن زمان مانند امروز توزیع و پخش نداشتیم. در ادامه صحبت از مصرف کننده شعر می شود که همان مخاطب است. مخاطب شعر چه کسی بوده است؟ آیا مخاطبان با شاعر ارتباط داشته اند ؟ اصلا ما چیزی به اسم مخاطب مردمی داشته ایم یا شعر فقط برای گروهی خاص بوده است؟ تعداد مخاطبان و سلایق آنها چگونه بوده است؟ آیا عرضه و تقاضا در مورد شعر وجود داشته است ؟ آیا عرضه شعر بر اساس تقاضا مردم جامعه بوده است یا بر اساس سفارش گروهی خاص؟ اصلا شعر چرا تولید می شد و چه هدفی داشت؟

زاویه دیدم دوم ما در بررسی جامعه شناسانه شعر در ایران باستان و میانه نگاه «جامعه شناسی در شعر » است که به محتوای اجتماعی درآثار ادبی می پردازد. اینجا به متن پرداخته می شود که معلوم شود چقدر تحت تاثیر جامعه

حال ببینیم در ایران باستان و میانه با چه جامعه ای روبه روی هستیم. جامعه پادشاهی است و ما بر اساس آثار و شواهد باقی مانده اطلاعاتی از آن زمان داریم که خیلی هم نمی شود گفت دقیق است. یکی از دلایل اینکه ما اطلاعات کمی داریم جنگ ها بودند. هر کسی به ایران حمله کرد یا در هر جنگ داخلی سنت زشت کتاب سوزی را داشتیم که بسیاری از کتاب های ما را از بین بردند. ما اسناد زیادی را در این جنگ ها از دست دادیم. از طرفی هنوز به طور شایسته آثار باقی مانده از ایران باستان و میانه مورد تحقیق و پژوهش قرار نگرفته است. مثلا تحقیق در آثار باستانی چین و ژاپن نشان داده است که برخی ایرانیان زرتشتی و مانوی مهاجرت کرده به آن کشورها شاعر بوده و نمونه آثار آنها در گزیدهای چینی و ژاپنی قابل مشاهده هستند.

ما در جامعه باستان ومیانه افراد با سواد زیادی نداریم. سواد در دربار و درباریان رواج داشت و به شکلی تجملاتی بود. شاعرها از خود درباریان بودند و به شکلی ارثی بود. این شاعرها همراه شعر نوازندگی و خوانندگی هم می کردند. مثلا افرادی مانند نکیسا، باربد و تعدادی دیگر علاوه بر اینکه شعر سرود وشعر وترانه می گفتند خودشان همراه با نوازندگی آن را می خواندند.

وابستگی به دو بخش می توانست باعث ماندگاری آثار شود. دربار و دین. افراد برای اینکه آثارشان مکتوب و در کتابخانه ها ماندگار شود باید در ارتباط با دربار باشند که هزینه نگارش و نگهداری را پرداخت می کرد. از طرفی افراد وابسته با ادیان هم با توجه به مقدس بودن متون در نوشتن و نگهداری آثار تلاش می کردند که گروهای دینی هزینه آن را پرداخت می کردند یا علاقه مذهبی و شخصی فرد باعث نگار و نگهداری آن متن می شد. مثلا گاهان زرتشت که شعر و وابسته به دین زرتشتی و برای زرتشتیان مقدس است. افراد تا قرن ها برای ماندگاری آثار خود مجبور بدوند نگاهی دینی داشته باشند یا آن را به پادشاهان وحکومت ها هدیه کنند و درباره آنها بنویسند. مثلا اگر ما می شنویم فردوسی شاهنامه را به محمود غزنوی می بخشد، دلیلش این است که می خواهد اثرش ماندگار شود ، چون نوشتن از روی کتابی که 62 هزار بیت شعر است کار مردم عادی نیست. یعنی شاعر و نویسنده تولید کننده در آن حکومت پادشاهی باستان و میانه راهی ندارد جز وابسته شدن به پادشاه یا دین.

موضوعات شعری که به دست ما رسیده نشان می دهد که اشعار دینی ، حماسی ، غنایی و عرفانی هستند.

شعر و شاعری در ایران باستان جایگاه خاص خودش را داشته و این جایگاه در طول تاریخ ادامه داشته است. بدون شک در بین شاعران زنان نیز حضور داشته اند و ما شاهد تصاویر زنان مانوی با ابزار موسیقی در آثار باقی مانده این دوره هستیم. در معابد مانوی زنان در کنار مردان حضور داشته و فعالیت فرهنگی می کردند که این نشان می دهد برخی آثار باقی مانده شعری مانوی می توان متعلق به زنان باشد.

در حوزه اقتصادی زندگی شاعران ما دو نوع حامی روبه رو هستیم. یکی پادشاه و قصر و دیگری معابد. حمایت پادشاهی هر دوره برای ماندگاری شعرها یک نیاز بود. گذشته امروز نبود که شاعر بتواند مستقل باشد با انتشار کتاب و شغل آزاد وغیره خودش را حمایت کند. همه مردم در آن دوره سواد خواندن ونوشتن نداشتند و خواندن نوشتن در اختیار پادشاهی و اهالی قصر و ثروتمندان بود. بیشتر شاعران از قصر بلند می شدند و موضوعات شعری هم خیلی با مسایل اجتماعی کاری نداشت. بیشتر اشعار حماسی و عرفانی و غنایی و دینی بودند. شعر باستان و مسایه با مسایل سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و آسیب های اجتماعی به معنای امروز خیلی سرو کار ندارد. اصولا شعر از دوره مشروطه به بعد از کاخ ها خارج می شود و زبان شعری به زبان مردم نزدیک می شود و مسایل اجتماعی مورد توجه قرار می گیرد. چیزی که نباید فراموش کنیم این است که در گذشته ساختار و شکل جوامع مانند امروز نبوده است و مسایل اجتماعی در اولویت قرار نداشت و بیشتر شعر کارکرد دینی وحماسی داشت. شعر در این دو بیشتر نیاز دو گروه را در نظر داشت یک نیاز اهالی کاخ ها و دیگر نیاز اهالی دین و دینداری. در شعر این دوره ها ما موضوع شادی و مرثیه را زیاد می بینیم. توجه به شادی درجامعه باستان و میانه خیلی مورد توجه است که در شعرهای این دوره توصیه به شادی را می توان دید. مرثیه هم در جامعه دیده می شود اشعاری هستند که به این مورد هم اشاره شده است.

برخی معتقدند از نظر اندیشه شعرهای جامعه زرشتی به فردوسی و سعدی شبیه است و شعرهای مانوی به عطار و مولوی و حافظ شبیه است

.از نظر من شعر در ایران باستان و میانه نگاهش توسعه گرا نیست و نگاهش دینی، اخلاقی، حماسی، تاریخی و سرگرمی است. جنبه دینی ادبیات جنبه اقتصادی ادبیات را نادیده می گیرد و این همه جانبه بودن برای توسعه را نادیده می گیرد.

در ادامه خانم موسوی بحث شعر در عصر پیش از اسلام را مطرح می کند و می گوید : آثار منظوم بازمانده از ایران پیش از اسلام به چند دسته تقسیم می­شود. از دوره­ی آريايی یا هند و ایرانی، اشعار ودایی و سنسکریت باقی مانده است. از دوران باستان در ایران، گاهان و یشت‌ها به زبان اوستایی و سطرهایی از کتیبه­ی داریوش به زبان پارسی باستان در بیستون (bb1) که به باور ف. کونیگ منظوم دانسته شده­ است، موجود است. از دوران میانه نیز آثار منظومی به زبان‌های پهلوی، پارتی، سغدی و ختنی بر جای مانده است. کتیبه­ی شاپور اول در حاجی‌آباد به خط پهلوی کتیبه­ای که شرح تیراندازی اوست به باور برخی ایران­شناسان منظوم دانسته شده است. به خط پهلوی کتابی نیز آثاری همچون درخت آسوریگ و یادگار زریران (پهلوی ساسانی آمیخته با پارتی)، یادگارجاماسبی، اندرز دانایان، سرود اندرزی و ... وجود دارد. گوسانان پارتی و خنیاگران ساسانینیز از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بوده‌‌اند. همچون باربد، رامتین و نکیسا. گویند باربد، 30 لحن برای سی روز و 360 نوا داشت. سرودهای مانوی نیز از مهم‌ترین آثار ادبی دوره‌ی میانه به شمار می‌روند که شامل سرودهای بلند مانی(آفُرشنان)، سرودهای کوتاه یا مهر یا باشاه، آفرین بزرگان، زبور مانی، انگدروشنان، هویدگمان و ... می‌شود. زمباستا نیز شعری ختنی است که به دستور شخص زمباستا سروده شده است. این سرودها بر سنگ، چرم و کاغذ نوشته می­شده­اند و بخشی از آنها که شوربختانه به صورت مکتوب به دست ما نرسیده، به صورت شفاهی و سینه به سینه در ادوار مختلف نقل می­شده­اند.

اصطلاحات شعری در ایران باستان بدین گونه بوده است: Vačah: (سخن، کلام، مرتبط با شعر و ترانه)، Vačastašti:( هر بند یا پاره­ی گاهان)، Afsman: (بیت یا مصراع)، pada : (مصراع). همچنین «شعر سرودن» با واژه‌هایی همچون به یاد­آوردن، اندیشیدن، ساختن، بافندگی، نجاری و گاه تراشیدن آمده است. از جمله قالب‌های پرکاربرد آن دوره می‌توان به ترجیع‌بند و ترکیب‌بنداشاره کرد. اشعار ایران پیش ازاسلام دارای نظم هجایی و ضربی بوده‌اند و قافیه­ی درونی از ویژگی برخی از این سرودهاست مانند گاهان. همچنین آرایه‌های ادبی بسیاری در این سرودها وجود دارد.

برای یافتن ویژگی­های شاعران، پایگاه اجتماعی و دستمزد آنان در ایران پیش از اسلام نخست باید به جامعه‌ی هند­و­اروپایی رجوع کرد. از جمله ویژگی‌های شاعر در این دوره متخصص بودن، داشتن مهارت در خوانندگی، نوازندگی، موبدی، مداحی، پیشگویی، بازیگری و گاه حتی جادوگری بوده است. شاعر در این دوره می‌بایست آموزش­های بلند­مدت می­دید و انتقال این حرفه موروثی بوده و از پدر به پسر انتقال می‌یافته است. در ریگ‌ودا rši به معنای شاعر، دانا و بصیر است و در زبان اوستایی واژه­یkәviکاربرد دارد که از ریشه­ی keu-: «دیدن و مشاهده کردن» است.

شاعر در جامعه‌ی هند و اروپایی وظایف مهم و گوناگونی بر عهده داشته است. دستمزد او بالا و معمولا گاو، مادیان، اسب، رمه و گردنه بوده است. در آن روزگار، حامیانی بوده‌اند که سرودهایی را برای خدا و به سود خود، به شاعر سفارش می‌دادند و در ازای آن به سراینده دستمزد می‌پرداختند. بسیاری از سرودهای ودایی (۱۲۰۰ تا 1800 پ.م) اینچنین سروده شده‌اند. ستایش­بخشش(dāna stuti) سرود سپاس کوتاهی برای حامی است که در آن سخاوتش ستوده شده و پیشکش­هایش برشمرده شده است. در مقابل آن نیز اشعار ذم وجود داشته است. گاه دستمزد کم باعث نکوهش حامی در سرودها می‌شده است...

خانم موسوی در ادامه

درباره­ی جایگاه و نقش زنان در شعر می گوید:از آن دوره اطلاعات کافی در این زمینه در دست نیست. می­دانیم ایزدزنانی همچون اناهیتا در ایران باستان از اهمیت و قداست بسباری برخوردار بوده­اند. همچنین از میان امشاسپندان مقدس، سه تن مذکر و سه تن مونث بوده­اند. شاهزادگان زنی هم در برخی از دوره‌ها بر تخت شاهی نشسته‌اند. این شواهد می‌تواند دال بر مشارکت زنان یا دست کم زنان اشرافی در عرصه‌های فرهنگی و اجتماعی باشد. از شاعران زن آن دوره می­توان به لی شون سیوان، خواهر لی سون (شاعر دربار چین) و همسر فرمانروای سچو آن، اشاره نمود که در کتاب مجموعه اشعار خاندان تانگ، سه شعر از او به جای مانده است. دارای­دخت، نیز دو شعر(160 و 161) در کتاب مجموعه شعر شاهزاده‌های ژاپنی با نام مانیوشو دارد که گی کیو استو در مقاله­ی یک نام خاص زرتشتی از کتاب مانیوشو به آن اشاره کرده است. مدارکی نیز بر مشارکت زنان در امور فرهنگی و دینی مانویان در دست است. اما به دلیل کمبود اسناد و مدارک تاریخی، اطلاعات دقیق و کاملی از نام زنان شاعر و میزان مشارکت اجتماعی آنان و ... وجود ندارد.

موضوع اشعار بازمانده در این دوره بیشتر دینی، اساطیری، تعلیمی، عرفانی، اندرزی، اخلاقی و ... است. گاه نیز خنیاگران از شعر، در دربار سود می‌جستند. برای نمونه باربد برای مردن شبدیز، اسب محبوب خسرو پرویز یا یادآوری ساخت قلعه برای شیرین همسر شاه و یا پایان یافتن کاخ شیرین پس از هفت سال، سرودهایی نوشت. هرچند که آثار دقیقی از سرودهای عاشقانه­ی این دوران در دست نیست اما امروزه نیک می‌دانیم که منظومه‌هایی همچون ویس و رامین اصلی پارتی دارند.

اشعار شفاهی غنایی نیز که بخش مهمی از ادبیات آن روزگار است ولی شوربختانه اثر مکتوبی از آنها به خطوط و زبان‌های باستانی به دست ما نرسیده است برای مراسم‌های شادی مانند نوروز، سده، مهرگان و ... به کار می‌رفته است. بی­شک در آن دوره، اشعار شفاهی بسیاری در میان مردمان وجود داشته که دارای مضامین متنوع بوده‌اند ولی به دلایل مختلف مکتوب نشده و به دست ما نرسیده‌اند. با این حال در ضمن خوانش سروده­های بازمانده می‌توان مفاهیم عشق، غم، شادی، سوگ وشعرهای روایی و داستانک­های تمثیلی و حتی گاه مسائل روز آن دوران و ... را یافت. در سده‌های نخستین اسلامی نیز اشعار محلی گوناگونی به شیوه­ی گذشتگان سروده شده‌اند که نشان از وجود ادب شفاهی در میان مردمان است. پهلویات و اورامنات و برخی ترانه‌های محلی بازمانده‌ای از این یادگار کهن است.

در ادوار مختلف تاریخی، دین­های گوناگونی در مناطق مختلف جهان باستان رواج داشته است. در ایران باستان نیز ردپای آیین­های مهرپرستی، زرتشتی، مانویت و مسیحیت و نیز ترجمه­هایی از متون بودایی و مسیحی یافت شده است. در این میان بیشتر اشعار، مربوط به جامعه­ی زرتشتیان و مانویان است. نظام پادشاهی، حکومت دینی و قدرت یافتن موبدان زرتشتی باعث شده، بیشترین حجم آثار ادبی بازمانده از این دوره آثار دینی باشد. چرا که عمده­ی این آثار در زمان ساسانیان تا سده­های سوم و چهارم اسلامی به نگارش درآمده­اند.

شاعران علاوه بر شاعری موبدی و دیگر مهارت‌ها را نیز می­آموختند و همین امر باعث اهمیت بیشتر این طبقه در جامعه می‌شده است. شعر از ابزار مهم ایرانیان پیش از اسلام برای تبلیغ دین بوده است. شوربختانه حجم وسیعی از آثار ایرانی در طی جنگ‌های متعدد و کتابسوزی­ها و عدم توجه حاکمان به کتابت بخش‌های متنوع ادبیات و ... از بین رفته و اطلاعات ما بر مبنای آثار باقی­مانده­ از آن دوران است.

در ادمه جلسه اقای برهمند بیان می کند که بحث بسیار دقیق است و به همه ی نکات اشاره شده است اما باز هم جای بحث دارد . این مساله خیلی مهم است که از دیگران نقل قول نمی کنید . سوال من این است که چرا این مطلب مکتوب نشده است ؟ بهتر است که این مطالب به صورت دقیق تر مکتوب شود چرا که کار جدیدی است و جامعه ی ما به آن احتیاج دارد . ما جامعه ی خاصی هستیم من فکر می کنم ایران فرهنگی که از یک طرف به اسیای میانه و از طرفی با چین مربوط بودیم و همچنین با اروپا و یونان در ارتباط بودیم و ما خیلی مهم بودیم و دولتهای جهانی داشتیم و این دولت جهانی در وسط منطقه ی جهان بین اسیا و اروپا و افریقا در هر سه ما مبادلات فرهنگی داشتیم در نتیجه تحولاتی که در جامعه ی ایران اتفاق افتاده تقریبا بی نظیر است . مو قعیت ما خیلی در زندگی ما اثر گذار است اگر این را فراموش کنیم حتی در زمینه ی شعر هم نمی توانیم خوب صحبت کنیم . طبقاتی بودن جامعه فرق می کند با یک جامعه ای که بخواهند با الان مقایسه کنند . هنوز هم به نظر من جامعه طبقاتی است حتی در پیشرفته ترین کشور های دنیا الان طبقاتی است وقتی جامعه طبقاتی است محدودیت هم هست مثلا در گفته های خسرو انو شیروان نیز گفته شده موقعی عدالت برقرار است که هر طبقه ای جای خودش باشد . و یکی دینی بودن جامعه ی ماست و ما هنوز دینی هستیم و این در فرهنگ ما تاثیر گذار است . به دلیل این موقعیتی که ماداشتیم تغییر و تحولات خیلی اثر گذار بوده است مثلا ورود اسکندر به ایران یک تغییر است و همیشه به ایران حمله شده و در نتیجه دستاوردهای گذشته دچار تغییر و تحول شده است .و دینی بودن ما هم به دلیل موقعیتمان در ذات ما نهفته است .دوره ی پارتیان خیلی دوره ی مهمی بوده است و در تاریخ توجهی به انها نشده ، مثلا ما ادبیات عاشقانه داشتیم که بهترین نمونه اش ویس و رامین است که بهش اشاره نشد که پارتی بوده و بعد در دوره ی ساسانیان و بعد در قرون اولیه ی اسلامی که ما الان منابع اش را در اختیار داریم . تمام وجوه زندگی در فرهنگ امروزی ماست لذا باید گفت، انواع شعر در ذات وجودی جامعه ی ما وجود دارد .نکته ی دیگر گوسان پارتی است که مری بویس نوشته و ترجمه شده است .

اقای قلبی در ادامه بیان می کند :اساسا محصولات پژوهشی متکی به تاریخ خیلی متزلزل وآسیب پذیر است اینکه این گونه استناد بکنیم به خصوص اگر بخواهیم فقط به مستندات مکتوب باقی مانده مثل یک لوحه و یا یک سنگ نوشته توجه نشان دهیم، این قاعده نمی تواند نمایندگی همه فرهنگ مارا بکند ، و سطح تحلیل ما تقلیل گرا خواهد بود..اما در خصوص ورود به عرصه ی ادبیات با مهاجرت آریا یی ها بعد از عصر یخبندان به عبارتی به هند و ایران و اروپا آغاز می شود یعنی باید از نقطه ی مبدا باید لحاظ شود . اثار به جا مانده در هند و ایرانیانی که مهاجرت کردن به هندوستان آثاری را که با خودشان آوردند ، بیشتر محافظت شد آیین هندوئیسم از دل آن اندیشه های آریایی که مهاجرت کردند، به هندوستان در آمد .این سه دسته و گروه که مهاجرت کردند به این سرزمین ها با مردمان بومی انجا در آمیختند و یک تداخل فرهنگی اتفاق افتاد مردم سیه چرده و قد کوتاه و با موهای مجعدی که در هندوستان زندگی می کردند دارای فرهنگی بودند و در ایران هم آریایی هایی که به ایران مهاجرت کردند با تمدن جیرفت و بازمانده های تمدن جیرفت امیختگی پیدا کردند و تاثیر و تاثر متقابل بر هم داشتند و آثار باقی مانده از آریایی ها نزد پیروان هندوئیسم در هندوستان اشتراکات زیادی با آثار به جا مانده از اوستا و آیین زرتشت دارد ..

آقای آقایاری در ادامه می گوید : پدر شعر فارسی رودکی در نظر گرفته شده است و این همیشه برای من جای سوال بود که چطور این اتفاق افتاده و چقدر ریشه در واقعیت داشته .؟ در شعر سرزمینهای همجوار این تاریخ بیشتر ثبت شده مثل شعر عرب که چهار قرن پیش از اسلام شعر داریم ولی خوب در فارسی منابع خیلی محدود است و چیزهایی که من خوانده بودم، خیلی خلاصه می شد به همین سروده های مانوی ولی در این جلسه برایم روشن شد که در صده های پیش از اسلام در شعر فارسی برام محیا شد و نقاط تاریک دیگری هم در فارسی هست مثل دو قرن سکوت معرف و قبل از رودکی هم اتفاق دیگری افتاده که میتوان به انها اشاره کر مثل شاعری به نام ابو نواس اهوازی ک چون ایرانی بودند در بررسی تاریخ شعر ایران پیش از رودکی حائز اهمیت است .

در ادامه اقای گل محمدی می گوید : وقتی از شعر ایرانی صحبت می کنیم شعر ایرانی یعنی شعر عربی چون بخشی از عربها در منطقه ی مرزی بودند .شعر ترکی جزو ادبیات ایران حساب میشود هرجند زبان ترکی است و باید ترجمه شود شعر لری یا بلوچی یا گیلکی بخشی از ادبیات ایرانی هستند که متاسفانه پس زده می شوند .حتی شعر های عربی در منطقه ی عرب نشین در حوزه ی جغرافیایی ایران جزو ادبیات ایرانی هستند ، ادبیات ایرانی فقط فارسی نیست .

اقای حسینیون در ادامه می گوید : با توجه به شرایط فعلی جامعه و تحولاتی که در حال رخ دادن است و در واقع تقابلی که سه جریان تمدن فرهنگی در ایران الان با هم دارند ، یکی جریان غرب گرا و جریان اسلام گرا و جریان ایرانی و اتفاقا ضعیف ترین حلقه اش برای ایرانی هاست و این حرکت شما و بیان ادبیات قبل از اسلام خیلی کمک می کند به جریان ایران گرایی که شامل 12 کشور جدا شده هم می شوند یعنی ایران فرهنگی نه ایران سیاسی که ما هم اکنون هستیم و به هر حال اگر این مطالب به چاپ برسد و مطرح بشود و به روز شود و وارد گفت و گوها شود و چون الان حالت اکادمیک دارد برای عموم مردم جامعه قابل لمس نیست و اگر همین انجمن بتواند اینها را مردمی کند و به داخل جامعه بفرستد یک خدمت فرهنگی برای جامعه ی ایران صورت گرفته است .

خانم حریریان می افزاید :پولاد مهربان یک شخصی است در یزد که زرتشتی هستند و موزه ای داشتند . پدر بزرگشان موبد بودند و ایشان زمانی که در یزد کشته می شوند پولاد مهربان وقتی به یزد بر می گردد متوجه اسناد و کتابهای زیادی می شود که انها را به آلمان میفرستند که الان در حال ترجمه شدن هست و این اسناد در موزه وجود دارد و در مورد انها توضیح داده می شود .

خانم فرشادی می گوید :در درجه ی اول از مدیریت جامعه شناسی ادبیات تشکر میکنم که از متخصصین دعوت میکنند و این خیلی ارزشمند است و این خیلی خوب است که هم تلاقی اندیشه شکل می گیردوهم هم افزایی دارد .. متاسفانه بعضی ها در زمینه ادبیات خودشان را همه چیزدان می دانند و دستور خط می نویسند.و امیدوارم بقیه ی گروه های انجمن هم به پیروی از شما این کار را انجام دهند و از متخصصین امر دعوت به عمل بیاورند . وی در ادامه کتاب دکتر تفضلی را معرفی می کند و می گوید : این گوهر ادبیات است که سالها پژوهش روی آن انجام شده و خیلی عالی است .

وی در ادامه می افزاید: من دوست دارم از منظر جامعه شناسی به موضوع نگاه کنم و فارغ از اینکه خود جامعه شناسی ادبیات یک تخصص جداگانه است اما خود ادبیات در جامعه شناسی هم بسیار مهم است ، خود خط ، حرف زدن . من از اصطلاح خانم دکتر آموزگار استفاده میکنم ، به گفتاری بودن یعنی همین شفاهی بودن بسیار مهم است . اندرزها ، شعر ها ، همه ی اینها حکمت هایی هستند که ما در زندگی مان به کار می بندیم . همین مثلهای کوچک و یا متلهای کوچک پر از حکمت است .و همه ی اینها ارزشمند و خزانه ی ملی ما هستند بنابراین وقتی به گفتار بود، خوب بود چون مردم سینه به سینه حفظ می کردند به یکدیگر می گفتند و نقالی می کردند اما به محض اینکه مکتوب شد، از یک طرف خوب شد که ما می توانیم اردوویرافنامه را بخوانیم و بدانیم که او به چه مراحلی رسید اما بد شد که ما می خریم و صرفا در کتابخانه قرار می دهیم.

وی در ادامه می گوید :به نظر من یکی از کارهای یکی جامعه شناسی ادبیات باید انجام دهد کاربردی کردن ادبیات است .هگل در پدیدار شناسی روح می گوید (مرگ هنر ) بالاترین درجه ی هنر را شعر میداند چرا که بسیاری از کلمات پیچیده ای را که ما نمی توانیم در نثر بگوییم می توانیم در شعر بگوییم و وقتی او می گوید مرگ هنر زمانیست که شعر به شکل منظوم گفته نمی شود و دیگر حکمت ندارد و کاربرد ندارد و از اثرات مدرنیته است که شعر تکه تکه شده، روح ندارد و جملاتش بی معنی است .

از نظر جامعه شناسی این کلماتی که ما استفاده می کنیم کلماتی است که ما با انها با هم ارتباط برقرار می کنیم اما مثل نیشتر در روح و روان همدیگر می کنیم بدون اینکه بدانیم این کلمه چه باری خواهد داشت . مهمترین چیز ارتباط ما با کلام است .خداوند با کلام با بنده اش ارتباط می گیرد در مسیحیت گروه کر مهم است چون اواز می خواند و مقدس است و تقدسش را از پشتوانه ی خداگونه بودنش می گیرد .در قران هم همینطور است . بنابراین کلمه و شعر وقتی منظوم می شود، به حد اعلای خود می رسد و نباید اینقدر راحت ازآن بگذریم .زبان فارسی بینهایت ظرفیت دارد و این کاربر است که بلد نیست از آن استفاده کند این گناه زبان نیست .بنابراین خیلی مهم است که در جامعه شناسی استفاده از کلام و زبان و همین طور استعاره ها که ما چگونه می توانیم یک جامعه را از ان طریق بشناسیم و لایه های زیرینش را بشکافیم از طریق جملات و کلام است .

اقای سمیعی در ادامه می گوید :شما فرمودید ادبیات مانوی در عصر خودش یکی از قدرتمند ترین ادبیات بوده و سریع هم گسترش پیدا کرده است . من می خواهم این ادبیات را در عصر مدرن توسعه بدهیم و بحث جامعه شناسی ما این است که می خواهیم عینیت این ادبیات باستانی و ادبیات میانه را در این عصر گسترش دهیم . چون شما بحث مانوی را داشتید برای من جالب بود که ایا تحقیقی در این زمینه کرده اید که این ادبیات مانوی که اینقدر قدرتمند بود قالب این گسترشش و این تحولی که در عصر مانوی اتفاق افتاده چگونه بوده است و میخواهیم این را در قالبهای مدرن و جدید فراراه زندگی مدرن مان قرار دهیم که بتوانیم کمی جامعه را رو به جلو ببریم و جامعه بالنده و پویایی داشته باشیم .

اقای صاحبداد در ادامه بیان می کند: مایه ی ادبیات زبان است و ما یک ایراد داریم در بین پژوهشگران که فکر می کنند زبان قدیم این مملکت منسوخ شده است . چند سال پیش به کرمان سفر کردم و در اتشکده ی برزو آمیغی متوجه شدم که معنی حرفهای زرتشتیان را متوجه می شوم . زبان مادر من نطنزی است و وقتی تحقیق کردم متوجه شدم که مناطق مرکزی ایران هنوز زبان قدیم را حفظ کرده اند .الان برخی از نیروهای نظامی ما از مناطق آن منطقه استفاده می کنند و دیگر دفترچه های کد و رمز برای بی سیم و مکالمات داخلی و خارجیشان ندارند . هوا و فضا هم از این افراد استفاده میکنند ، بعد پژوهشگران ما دنبال مترجم هستند و اسناد را می فرستند المان که انجا برای ما ترجمه کنند ما در کشورمان هرچند نمونه اینها را زیاد داریم و هنوز زبانهای محلی مخصوصا در فلات مرکزی ایران رایج است، در پی اش نبوده ایم. وی در ادامه می گوید : پیشنهاد من این است که این اقوام فلات مرکزی ایران و این لهجه ها و زبانها را پیدا کنیم و با نسخه های قدیمی تطبیق بدهیم که یک راهکار خوب برای رمز گشایی و ترجمه است .

اقای نادری برداشت خود از ارائه را چنین بیان می کند و می گوید :بیشتر ادبیات و شعر را در قالب تکلیف محوری بیان کردید و بیشتر ادیبان و شعرای ایران باستان و حتی قرنها بعد از آن شما اشاره کردید به قاجار و به نظر من اشاره درستی بود. .بیشتر آنهایی که در استخدام دربار بودند برای خوش آمد گویی پادشاهان هر آنچه می سرودند و هر آنچه می نوشتند و یا می گفتند ، در تعریف و تمجید بزرگان آن جامعه و آن کشور بوده . من سوالم این است که درتاریخ ایران چه باستان چه بعد از آن کجا دنبال ادبیات شعر عشق محور و مهر محور عشق نه به معنای عشق لیلی و مجنونی چرا که ادبیات تکلیف محور محدود است و در اختصاص همان فضا و همان تاریخ وزمان است .ولی ادبیات بیاید و عشق محور بشود راه برای توسعه و بسط و جهانی شدن در پی داشته باشد . خواهش من این است که به من نشان دهید کجا باید به دنبال آن ادبیات بگردیم ؟

خانم ظفر می گوید :ادبیات می تواند محصول فعل و انفعالات خیال باشد .در حال حاضر جامعه ی ما به عقلانیت و حکمت نیاز دارد بهتر است ما اشعاری که حکمت امیز است مثل فردوسی یا مثنوی که سراسرحکمت است در جامعه بسط بدهیم و گسترش بدهیم . یعنی از خیال و حس فاصله بگیریم که بتوانیم به توسعه برسیم .

اقای صاحب داد در ادامه می گوید :   در عوامل وجود اول لاهوت و بعد جبروت و بعد ملکوت است و عالم چهارم ناسوت است که ما هستیم و بعد عالم پنجم هپروت است ،شاعری که در توهم شعر می سراید و به دل نمی نشیند در عالم پایین دست فکر می کند که در عالم هپروت است و شاعر ملکوتی که یک عالم بالاتراست و شعر ملکوتی می گوید حافظ است . ما الان در شرایطی هستیم که از هپروت حرف می زنیم و بعد از ان هم عالمی هست که عالم نتایج نام دارد که عالم ششم است ،کسانی که مواد مصرف می کنند از عالم ششم می گویند . انهایی که از خودشان می گویند از عالم پنجم و انهایی که معمولی می گویند از عالم ناسوت می گویند ولی کسی مثل حافظ کم پیدا می شود و دسترسی به عالم بالاتر داشته باشد قطعاجزو نوابغ است .

خانم علیرضا زاده می گوید : اقوام کهن ایرانی که قبل از آریاییها بودند ایا شما شعری از انها دارید ؟و دوم اینکه شما گفتید شعر در گذشته در دربار بوده و پیش مذهبیان بوده و به اشعار عاشقانه اشاره کردید ایا درباریان عاشق می شدند یا مثلا چیزهایی مرتبط با زندگی مردم بوده یا سرگرمی یا ضرورت بوده ؟

اقای کاکایی می گوید :در جامعه شناسی شعر معاصر کلماتی مانند دارالفنون و تهران خیلی مهم بوده اند . شما شاملو را نگاه می کنید ،کلماتی مثل اقتصاد ، دارالفنون و تهران را میبینید اکثر شعرا و نویسندگان دهه ی 30 و 40 که توانسته اند به جایگاهیبرسند که مارک بشوند و ثبت بشوند و پشت ویترین بروند با این کلان کلمات انس و الفت پیدا می کنند . در علوم محض نمی توان دست برد اما در علوم انسانی دست برده شده و تحریف هم شده است .بت گرایی و عدم انتقاد پذیری بسیاری از مدرک گرفته های فاقد زیست فلسفی و زیست ادبی در ادبیات ما چنان زیاد شده اند که به شدت یک مافیایی را تغذیه میکنند .

اقای قایم پور می گوید : عنوان بحث برای من جذاب است و ارتباط آن با جامعه شناسی و به همین دلیل این سوال برای من مطرح شد که اگر بخواهیم یک جمع بندی بکنیم ما از طریق شعر بعد از اسلام می توانیم وضعیت اجتماعی را با نگاه جامعه شناسی بررسی کنیم ؟ما به راحتی در شعر های بعد از اسلام می توانیم جایگاه زن را و طبقات اجتماعی و فرهنگها و ارزشهارا پیدا کنیم . ایا واقعا دوره های اول و میانه این ویژگی را دارند ؟ با توجه به اینکه جایگاه آنها دربار است ما می توانیم به یک طبقه ی شاعرانه پی ببریم . ؟ایا ما رد پای مسائل اجتماعی را می توانیم در اشعار دهه اول و میانه ببینیم و تحلیل جامعه شناختی داشته باشیم ؟

وی در ادامه می افزاید : من تا به حال فکر می کردم شعر عرب و عربی یکی از اشعار قوی هستند که بنیه های قوی دارند تا جایی که به هر حال یک تشابهی همیشه بین زبان فرانسه و زبان عربی وجود دارد به لحاظ سختی و غنی بودن . با توجه به تاثیر پذیری شعر عرب ایا اسنادی وجود دارد که اشعار جاهلیت متاثر از شعر ما باشند ؟

اقای برهمند در ادامه تاکید می کند : شما کار بسیار مهمی را انجام می دهید . دکتر احمد تفضلی در اینباره کار کرده است و خانم ژاله آموزگار و مهرداد بهار به یک نوعی و دکتر اسماعیل پور و خانم مزدا پور .هم کارهایی انجام داده اند. منتها کارشما سنگین تر می شود و باید به مرحله ی دیگر پیش ببرید باید اینها را به یاد بیاورید و اسمشان را ببرید و ارزش کارشان را بدانید چون هیچ چیز از صفر شروع نمی شود و باید کارهای این اشخاص را هم بگویید .

اقای گل محمدی در ادامه می افزاید :در ان زمان چیزی به نام علم توسعه وجود نداشت اما اگر بخواهیم نگاه توسعه گرا به شعری که وجود دارد، داشته باشیم توسعه گرا نیست و بیشتر رشد است .در توسعه باید همه ی جوانب را در نظر گرفت و ازاد اندیشانه به آن فکر کنید اما چون در ان زمان به پادشاه وابسته بودند و آزادی نداشتند نمیتوانیم بگوییم اشعار شعرا توسعه گرا بوده است .این شعرا بیشتر اخلاقی است و اخلاق هم نسبی است و توسه گرا نبوده است .

خانم موسوی می گوید :مانی اقداماتی را هم انجام داد ،زمانی که یک دینی را می اورد و ما با زمانی مواجه هستیم که زرتشتی به شدت با حمایت و توجه پادشاهان و قدرت بسیار زیاد موبد ها و توجه بسیار زیاد مردمان رواج و گسترش دارد و حالا مانی یک دین نویی را می اورد و اتفاقا در این دین از زبان دیگر استفاده می کند و تلفیقی در دین زرتشتی و مسیحی و بودایی ایجاد میکند و برای گسترش دینش خط اختراع می کند یعنی خط مانوی برای این نوآوری اختراع شد که دین را گسترش دهد و این دین در قالب اشعاری که می سروده توصیف شده و دستور میدهد اگر در زرتشتی بهمنی وجود دارد اندیشه ی نیک و اگر سروشی وجود دارد اینها را ترجمه کنیم و یک فرشته ای را درایین مانوی ایجاد کنیم و برایش اسم بگذاریم و اینها را ترجمه کنیم به فرهنگ مردم مناطق دیگر تبدیل کنیم که مردم در سرزمینهای دیگر بتوانند با ان ارتباط برقرار کنند و به این دین گرایش پیدا کنند .

وی در ادامه می افزاید :در مناطق مرکزی ایران گویشهایی هستند که به گویشهای به دینی نزدیک هستند . در واقع ترجمه ی متون باستانی متخصص خودش را میخواهد هر چقدر هم که ما گویشمان نزدیک باشد متن فارسی باستان را نمی توانیم، ترجمه کنیم به این دلیل که ما دانش خط و دانش دستور زبان می خواهیم و دانش کارکردن با واژه نامه ها را میخواهم در عین حال ببینیم ریشه ی آن واژه چیست که یک بحث تخصصی است اما از گویشهای مختلف ایران میتوانیم در بحث واژه گزینی استفاده کنیم و به وجود اوردن واژه های جدید برای واژه هایی که معادل فارسیشان به سختی پیدا می شود.

وی در پاسخ به سوالات مخاطبان می افزاید :ما برای اینکه بتوانیم مستقیم به متن پهلوی ، اوستایی و ختنی دسترسی داشته باشیم که برای غیر متخصص که ممکن نیست . باید به سراغ ترجمه ها برویم و در ضمن ترجمه ای که از گاهان هست اصلا خود متن ختنی زمبستان متنی است که عشق به طبیعت را نشان می دهد در متن گاهان اصلا اشوزرتشت خودش را دوست اهورا مزدا می داند و بسیار با او معاشقه ای را انجام می دهد ،یشتخواه سراسر به مهر عشق می ورزد و صفات زیبنده ای را برای او استفاده می کند . در آبان یشت و در زامیادیشت ضمن این متون می توانیم عشق را پیدا کنیم . در متون مانوی سراسر عشق است به آیین مانوی و بعد قتلهایی که اتفاق می افتد و یک سری کشته می شوند . وقتی به اینها توجه کنیم سراسرعشق است . ضمن ترجمه ی متون و مفاهیم و جهان بینی که در آنها هست همواره ما می توانیم عشق را ببینیم . ما فقط در مورد متنهای منظوم صحبت کردیم که وزن و تم هجایی و ضربی دارند و ما متون خیلی زیادی داریم مثل متن فلسفی و متون عرفانی داریم و فرهنگ واژه ها داریم . کارنامه ی اردشیر بابکان نظم نیست و اشاره می کند به عشقی که به یکی ازافراد دارد .

وی در پاسخ به پرسش دیگر می گوید :خیال ابزار شعر است در واقع زمانی که ما یک زبان علمی داریم خرد ورزانه است و یک زبان شعری داریم ما نمیتوانیم از یک زبان علمی و یا یک زبان حکمت گونه شعر بنویسیم برای نوشتن شعر باید سراغ عاطفه و خیال برویم و از طریق یک بیان استعاری ویک زبان اشنایی زداییها شعر بگوییم .خیال یکی از عناصر شعر است .

اقای گل محمدی در پاسخ به پرسش دیگری می گوید : ما در گذشته جامعه ای به این شکل نداشتیم .و با جامعه ی امروز فرق داشته و شاعر ازادی نداشته که بخواهد هر چه دلش می خواهد بگوید .وقتی شاعر در کاخ نشسته و این فضا را می بیند سعی میکند چیزی بگوید که به کارش بیاید که مشکلات یک دهقان را مطرح کند .مسائل اجتماعی به این شکل که ما فکر میکنیم مثل مهاجرت و اعتیاد و سرقت و ... در شعر ها دیده نمی شود . و ممکن است به شکل پند و اندرزی اشاراتی دیده می شود .

خانم موسوی در مورد شعر عرب بیان می کند : اوزانی در شعر ایرانی وجود دارد که در شعر عرب وجود ندارد . ردیف دارد و یا مفاهیمی و قدمتی وجود دارد که در ادبیات عرب نیست . از لحاظ واژگانی ادبیات عرب از فارسی تاثیر گرفته در زمان هخامنشیان که کاتبان ارامی در میان کاتبان ایرانی بودند وژگان ایرانی وارد زبان ارامی می شود و واژگان فارسی معرب شده و یا وارد قران شدند که ابتدا وارد ارامی شده و بعد وارد ابری و عربی می شوند مثل واژه ی مهرگان به صورت مهرجان و جشنواره .

اقای قلبی در ادامه بیان میکند که کلمات ایرانی که وارد عربی می شود مجدد به ادبیات فارسی بر می گردد مانند کلمه ی عشق .

آقای نوری فرد می گوید :اساسا بعد از اسلام ما با یک تعریف جدید از ادبیات و شعر روبرو می شویم .جامعه شناسی شعر که عنوان صحبت شما بود نوعی جامعه شناسی معرفت است .ما با شعر وارد جامعه شناسی معرفت می شویم و این اشعاری که گفته می شود چه ارتبا طی با ساختارهای ذهنی جامعه دارد و اساسا با این ساختارهای اجتماعی در آن دوره چطور می توانیم رابطه برقرار کنیم ؟ چیزی که برای ما جدید بود این بود که کاری که مثلا آقای صفا نمی توانند انجام بدهند و یا در اسناد معتبری پیدا نمی کنند که بخواهند در موردش صحبت کنند شما می خواهید راجع به آن صحبت کنید .من فکر می کردم شما می توانید علمی تر بیان کنید حتی دو سه مورد کوچک به ما برای ما عنوان می کردید .

وی در ادامه می افزاید :اساسا دین را به ما ایرانیها نسبت می دهند اینکه این ادیان مختلف در ایران چطور رشد پیدا می کنند و اینکه در واقع این ادبیات توسعه گرا به این معناست که ظرفیتهای آن جامعه در آن دوره تغییر می کندو شما دائما به یک نقاط خاصی اشاره داشتید در صورتی که این نقاط از یک رابطه ی خطی برخوردار است . نکته ی دیگر اینکه عناصر شعری زبان و تخیل مهم است و نوع نگاه اهمیت دارد و حتی موسیقی در شعر مهم است و همه ی اینها در راستای این است که موضوعی را برای شما در ان دوره یعنی بستر و پارادایم جدیدی را برای ان جامعه مهیا کند . من با خواندن کتاب اقای صفا می توانم بفهمم این اتفاقاتی که افتاده و این استفاده از ظرفیتهای جدید در شعر چگونه شکل گرفته است .و سوال اخر اینکه آن جامعه چه کار می کند که این نکات برای شاعران اهمیت پیدا می کند ؟

آقای بالکانی در ادامه می گوید : با توجه به کمبود منابع از ایران باستان نیاز است توجه ویژه ای درآن عصر بشود باتوجه به هجوم اعراب و کتاب سوزیهاو فرافکنیهایی که داشتیم نیاز است که دوستان علاقمند و صاحب نظر بتوانند گروهی را تشکیل دهند و نگاهدعمیق تری در آن صندوقچه ای که کاملا واضح نیست بشود از این نظر مفید است که اگر ما در صندوقچه ی خانه ی خودمان بگردیم اگر در پستوها اشیایی پیدا کنیم و این اشیا برای امروز و اینده ی ما مفید باشد چون دلبسته از خانه است بهتر بردل می نشیند و یک چسب دیرینه دارد همانطور که وقتی صحبت از کوروش می شود و جهانی هست و برای ما بسیار بالنده است پس بگردیم برای این انباشت ضخایری که کم دیده شده و بسیار تاریک است و متونی پیدا کنیم که در عصر خودش بتواند بالندگیهای هم عصر خودش را بتوانیم، پیدا کنیم به نظرم همه این ها الهام بخش روایات برای جوانان و کودکانمانادبیات فعلی ما خواهد شد و این بالندگی نباید دارای تعصب ملی گرایانه باشد ما باید گسلها را از بین ببریم یعنی باید متونی را پیدا کنیم که این گسل اسلامیت و ایرانیت و مدرنیته از بین برود عصر فعلی، عصر همبستگی است عصر دست دادن به همدیگر و عصر پذیرش تکثرهاست .

وی در ادامه می گوید :ما باید نگا ه کنیم به جغرافیای سیاسی دوره ی هخامنشی ، اشکانیان ، ساسانیان و سلوکیان که خیلی از اقوام درآن هست و در آن تکثر هست و فقط بخشها و واژه ی فارسی نیست در آن موقعیت وقتی صحبت از فارسی می کنیم تکثری درآن هست اگر این متون را پیدا کنیم میتواند کلید واژه های طلای برای کسانی که در عصر حاضر می خواهند روایت را بنویسند و رویاسازی های مفیدی برای ما بکنند که این گسلها را از بین ببریم و این تکثر بتواند در کنه وجود جوان و نسل میانسال الهام بخش باشد به نظرم مفید خواهد بود .

اقای برهمند در ادامه می افزاید : ما برای توسعه تعریف مطلق نداریم و هیچ واژه ای نیست که ما برای همه ی مکانها و زمانها تعریف مطلق داشته باشیم و این غیر علمی است که توسعه را به زمان و مکان محدود کنیم . بنابراین برا ی هر واژه باید مکان و زمان در نظر بگیریم و توسعه به زمان و مکان وابسته است مثلا در فردوسی هنرو ادبیات یعنی راهی به طرف آزادی و ماهیت هنر و ادبیات دشمن استبداد است منتها هز آزادی متناسب با زمان خودش . مثلا در فردوسی ، حماسه ها ، اسطوره ها و مثلا ضحاک که یک ماری بوده در اوستا هست و در فردوسی ضحاک نمونه ی ستم کاری است و در فردوسی خلاقیت وجود دارد و جامعه هم در ادبیات است منتها بخشی از ادبیات از بین رفته است .

اقای نوری فرد خطاب به گل محمدی می گوید : دانشگاه جندی شاپور در دوره ی ساسانیان شکل گرفته است و در آن دوره فلسفه ی پزشکی و طب بوده است و ملاک و معیار شما درست نیست و شما آن دوره را با دوره هایی که هیچ مدنیتی در آنها نبوده مقایسه می کنید .اگر ما در آن زمان توازن علمی داشتیم پس در کنار فلسفه و طب باید شعر هم داشته باشیم .

اقای ناظری می گوید : اگر ما بخواهیم از جنبه ی جامعه شناسی شعر و ادبیات به دوران باستان نگاه کنیم خارج از آن قالب شعری که در یک دستگاهی به نام حاکمیتی شکل می گیرد، به شکل های متفاوتی وجود دارد. منتها مسئله ای که وجود دارد مستندات تاریخی ما محدود است و نمی توانیم آنها را درک کنیم . شعر در قالب زبان شکل می گیرد و ما چون دوره ی قبل از اسلام بیشتر تاریخ شفاهی داشتیم، فرهنگ ما بیشتر مبتنی بر بخش شفاهی زبان شکل گرفته . یعنی ما شعر را اگر دورکیمی ببینیم اساسا در جامعه ی ابتدایی شما انچنان تمایزی بین دین و جامعه نمی بینید ،در حقیقت شعر عنصر مناسک گرایی جامعه است به همین دلیل شعر نمایش روح جامعه است بنابراین ما نمی توانیم عنصر روحانی شعر و عنصر تعاملی و ارتباطی شعر را در جامعه را از جامعه بزداییم .در حقیقت شعر در قالب نمایش دیده می شود این نه فقط مربوط به ایران باستان بلکه در یونان باستان هم همین گونه بوده است . در جامعه ی افریقایی هم این مناسک مبتنی بر شعر شکل میگیرد اساسا هیچ مناسکی نمی تواند موسیقی یا متن نداشته باشد ولی این متن روایت چهره به چهره و روایت دهان به دهان است و موزونیتش را می توانیم از لالایی ها در بیاوریم که در حیطه ی مطالعات و حوزه ی مردم شناسی است .

وی در ادامه می افزاید :ادبیات توسعه گرا یک مفهوم حساس است که ما ساخته ایم از این منظر که اعتقاد داریم در ایران زبان بیان و فهم و ارتباطی شان با خودشان و جامعه ی بیرون از خودشان ، ادبیات است .ما مثل یونان باستان و مثل غرب نتوانستیم مبتنی بر فلسفه و منطق حرکتمان را ایجاد کنیم و منطق حرکت ایران ادبیات است . بنابراین ادبیات زیر ساخت معرفتی ماست و هرجا و هر کاری مثل کار شما و کارهای ما کمک می کند که این مبانی معرفتی را تقویت کنیم مبتنی بر آن بتوانیم حرکت توسعه گرا داشته باشیم . توسعه مبتنی بر زمان و مکان است و خیلی گسترده است . وقتی می گوییم ادبیات توسعه گرا مقصودمان این است که چطور جامعه ی امروز ما می تواند مبتنی بر ادبیات حرکت داشته باشد و بتواند در واقع مسیر توسعه ی خودش را ببیند . من اعتقادم این است که ادبیات پیش از اسلام هم توسعه گراست وقتی می گویید ادبیات مبتنی بر عدالت اولین سوسیالیسم تاریخ مانی و مزدک بودند و نگاه عدالت طلبانه داشتند، یعنی سر منشا جنبشی بودند که میخواستند نگاه عدالت جویی و عدالت خواهی را به زمانه ی خودشان ارائه بدهند و بگویند که کسی نمی تواند بر کسی غلبه داشته باشد و مفهوم مالکیت را به شدت زیر سوال می برند و نگاهشان طوری است که می گویند ما باید استثمار فرد از فرد را از جامعه برداریم . یک نکته ای وجود دارد که خیلی مهم است ما نمیتوانیم فقط به فکتهای تاریخی رجوع کنیم چون تاریخ را در یک نگاه پدر سالارانه نوشتند به همین دلیل در ادبیات نمی توانید به سادگی اسم زن شاعر بگویید و اصولا کسانی که می نوشتند از حکومت حقوق می گرفتند و نمی توانستند جدای از آن سیستم چیزی بنویسند .

.

وی ادامه می دهد : ما کلیدواژه هایی در ادبیات توسعه گرا داریم مثلا می گوییم توانمند سازی و یا فردیت خود شکوفا . در نگاه های کیشهای قبل از اسلام غلبه نور بر تاریکی بوده. این غلبه نور بر تاریکی به درون فرد بر می گردد و اینکه فرد بتواند به لحاظ درونی به مرحله ی تکامل و بلوغ برسد و این شگرد توسعه است یعنی فردیت خود شکوفا آن چیزی که مازلو می گوید اتفاقا ما در تفکر پیش از اسلامآن را داریم و ان برداشت ، برداشت متکاملی است که اخر الگوی مازلو به انسان خودشکوفا ختم می شود . علاوه بر این ما کاتارسیس را داریم یعنی ناخالصی را از درون خود بیرون ریختن و روانکاوی درونکاوانه داریم ما قبل از اسلام کاتارسیس را داشتیم و اساس ان گفتار نیک کردارنیک و پندار نیک است که بر میگردد به اینکه باید تاریکی از درون تو کنار برود تا تو بتوانی روشنایی را ببینی .

وی به چند نمونه از مصداقها اشاره می کند و می گوید : همبستگی اجتماعی ، مهر ورزی ، عشق اجتماعی و کنشهای عاری از خشونت و رابطه ی انسان با طبیعت چند نمونه از شاخصهای ادبیات توسعه گراست . مانی و مزدک گیاهخوار بودند و این نشانه ی رابطه ی انسان با طبیعت است که این ارتباط اساس توسعه است .بنابراین این نمودها و نمونه های زیادی وجود دارند که بیانگر توسعه گرایی ادبیات قبل از اسلام است ، البته به شرطی که ما اینها را کنار هم قرار دهیم و مفهوم حساس را ایجاد کنیم .

نتیجه گیری1

.ما 1800 سال پیش از حمله اعراب و ظهور شاعرانی چون رودکی در ایران شعر داشته ایم. ما زرتشت و مانی را داریم که شعرهای آنها در دسترس ما هستند . ما در جامعه ایران باستان و میانه شعر و ادبیات قدرتمند و خوبی داریم که برای درک آثاری مانند شاهنامه باید آنها بشناسیم. ما دارای شعر، سرود و ترانه های عامیانه هستیم که بخشی از این آثار و ریشه آنها را می تواند در ترانه ها عامیانه جامعه امروز مناطق روستایی مشاهده کرد.

2.در ایران باستان ادبیات مورد استفاده در جامعه بیشتر شفاهی است تا مکتوب ، چون همه مردم سواد خواندن و نوشتن ندارند و آنچه مکتوب می شد را هم نمی توانستند بخوانند.

3.وقتی می گویم شاعر تولید کننده است ، باید بدانیم چه جایگاهی در جامعه خود داشته است. چگونه کسب درآمد می کرده ؟ در چه موقعیتی اثر خود را تولید کرده است؟ چگونه زندگی خود را می گذرانده ؟ و مسایل مرتبط با شاعر بررسی می شود. وقتی صحبت از توزیع کننده ، می شود می خواهیم بدانیم در ایران باستان و میانه چیز به نام ناشر وجود داشته است؟ یک اثر چگونه به مکتوب می شد و به دست چه کسانی می رسید؟ سرگذشت یک اثر بعد تولید شدن چه هست؟ بدون شک آن زمان مانند امروز توزیع و پخش نداشتیم. در ادامه صحبت از مصرف کننده شعر می شود که همان مخاطب است. مخاطب شعر چه کسی بوده است؟ آیا مخاطبان با شاعر ارتباط داشته اند ؟ اصلا شعر چرا تولید می شد و چه هدفی داشت؟

4.شعر و شاعری در ایران باستان جایگاه خاص خودش را داشته و این جایگاه در طول تاریخ ادامه داشته است. بدون شک در بین شاعران زنان نیز حضور داشته اند و ما شاهد تصاویر زنان مانوی با ابزار موسیقی در آثار باقی مانده این دوره هستیم.

5.توجه به شادی درجامعه باستان و میانه خیلی مورد توجه است که در شعرهای این دوره توصیه به شادی را می توان دید. مرثیه هم در جامعه دیده می شود اشعاری هستند که به این مورد هم اشاره شده است.

6.برای یافتن ویژگی­های شاعران، پایگاه اجتماعی و دستمزد آنان در ایران پیش از اسلام نخست باید به جامعه‌ی هند­و­اروپایی رجوع کرد. از جمله ویژگی‌های شاعر در این دوره متخصص بودن، داشتن مهارت در خوانندگی، نوازندگی، موبدی، مداحی، پیشگویی، بازیگری و گاه حتی جادوگری بوده است.

7.شاعر در جامعه‌ی هند و اروپایی وظایف مهم و گوناگونی بر عهده داشته است. دستمزد او بالا و معمولا گاو، مادیان، اسب، رمه و گردنه بوده است. در آن روزگار، حامیانی بوده‌اند که سرودهایی را برای خدا و به سود خود، به شاعر سفارش می‌دادند و در ازای آن به سراینده دستمزد می‌پرداختند. بسیاری از سرودهای ودایی (۱۲۰۰ تا 1800 پ.م) اینچنین سروده شده‌اند.

8.اندرزها ، شعر ها ، همه ی اینها حکمت هایی هستند که ما در زندگی مان به کار می بندیم . همین مثلهای کوچک و یا متلهای کوچک پر از حکمت است .و همه ی اینها ارزشمند و خزانه ی ملی ما هستند بنابراین وقتی به گفتار بود، خوب بود چون مردم سینه به سینه حفظ می کردند به یکدیگر می گفتند و نقالی می کردند اما به محض اینکه مکتوب شد، از یک طرف خوب شد که ما می توانیم اردوویرافنامه را بخوانیم و بدانیم که او به چه مراحلی رسید اما بد شد که ما می خریم و صرفا در کتابخانه قرار می دهیم.

9.یکی از کارهای یکی جامعه شناسی ادبیات باید انجام دهد کاربردی کردن ادبیات است .هگل در پدیدار شناسی روح می گوید (مرگ هنر ) بالاترین درجه ی هنر را شعر میداند چرا که بسیاری از کلمات پیچیده ای را که ما نمی توانیم در نثر بگوییم می توانیم در شعر بگوییم و وقتی او می گوید مرگ هنر زمانیست که شعر به شکل منظوم گفته نمی شود و دیگر حکمت ندارد و کاربرد ندارد و از اثرات مدرنیته است که شعر تکه تکه شده، روح ندارد و جملاتش بی معنی است .

10.ادبیات می تواند محصول فعل و انفعالات خیال باشد .در حال حاضر جامعه ی ما به عقلانیت و حکمت نیاز دارد بهتر است ما اشعاری که حکمت امیز است مثل فردوسی یا مثنوی که سراسرحکمت است در جامعه بسط بدهیم و گسترش بدهیم . یعنی از خیال و حس فاصله بگیریم که بتوانیم به توسعه برسیم .

11. همبستگی اجتماعی ، مهر ورزی ، عشق اجتماعی و کنشهای عاری از خشونت و رابطه ی انسان با طبیعت چند نمونه از شاخصهای ادبیات توسعه گراست .

جامعه شناسی شعر1

جامعه شناسی شعر2