*الهام قادری

نشست مشترک گروه جامعه شناسی تفسیری و گروه جامعه شناسی اخلاق انجمن جامعه شناسی ایران با موضوع «اخلاق از دیدگاه تفسیرگرایی» ساعت ۱۴:۱۵ روز سه شنبه مورخ ۲۵ اردیبهشت ماه ۹۷ با سخنرانی دکتر تنهایی در دانشکده علوم اجتماعی واحد تهران مرکزی دانشگاه آزاد اسلامی برگزار شد.

اخلاق از دیدگاه تفسیرگرایی1

در ابتدای جلسه دکتر تنهایی برای شفافیت اهمیت موضوع، به شرح و بسط بستر این بحث و تعریف اخلاق پرداخت و گفت: اخلاق اجتماعی (social ethics) و اخلاق جامعه‌ای (societial ethics) دو بخش تشکیل دهنده اخلاق (morality or ethics) هستند. اخلاق مجموعه‌ای از ارزش‌ها و باورها؛ دستورالعمل‌ها؛ قواعد و قوانینی است که دستوراتی را جهت نظم بخشی به جوامع و برای اطاعت فردی یا جمعی صادر می‌کند.وقتی دستوری از طرف حاکمیت، فرهنگ، حاکمیت فرهنگی، اجتماعی و یا دینی صادر می‌شود نوعی سختی در اجرای دستور متبادر به ذهن می‌شود؛ بنابراین اجرای اخلاقیات سخت است و رفتار اخلاقی نیازمند تلاش و کوشش است، چون طبیعت انسان در ابتدا اجتماعی نیست، و عشق و تمدن هیچگاه آشتی نمی‌کنند، و اگر کوشش انسانی برساخته تفسیر و انتخاب او نباشد اخلاق به احکامی بالادستی و استبدادی تبدیل می‌شود.فروید تضاد دیالکتیکی بین رفتار طبیعی و غریزی (Eros)و رفتار فرهنگی و اجتماعی یاتمدن (Civilization) را به بهترین شکل مطرح می‌کند.از نظر فروید Eros عشق یا نیازهای طبیعی وجود انسان است و تمدن، قواعد اخلاقی و بخش تاریخی و اجتماعی انسان است که شامل کنش‌هایی زحمت‌دار و سخت است که در برابر اروس و در جهت برطرف کردن نیازها در زندگی اجتماعی انسان‌ها شکل گرفته است. تاریخ در حقيقت چیزی جز جدال و تضاد دائمی میان عشق و تمدن نیست.

دکتر تنهایی ادامه داد: حال این سوال مطرح می‌شود که چرا انسان‌ها در جدال میان اروس یا عشق و تمدن خود را در قید و بند اخلاق قرار می‌دهند؟. نیازهای اجتماعی انسان بنابر آموزه‌های جرج هربرت مید شامل نیاز جنسی و نیاز گرسنگی - و بنظر من، نیاز به با دیگری بودن است، به همراه و هم نفسی، که به او آرامش و امنیت می‌بخشد، و این نیاز تکمیل کننده‌ دو نیاز اولی است و در صورت گسترش آن به صورت اجتماعی غیر اروتیک، اخلاق را از حیطه شخصی به حیطه جمعی وارد می‌کند.فرآیند اجتماعی زیستنِ بشر با توجه به سه عنصر فوق، انسان را وارد فرآیندی می‌کند که انسان‌ها خودشان انتخاب می‌کنند تا برای ارضای نیازهایشان، خود را کنترل کنند، و این گوهر کنش متقابل گرایی نمادی، یا همکنشی نمادی است؛ از آن‌جایی‌که ما نیازمند دیگری هستیم و دیگری نیز نیازمند ما است در نتیجه احترام متقابل شکل می‌گیرد که بن‌مایه‌ اخلاق اجتماعی است. دیالکتیکی بین اطاعت و جلب لذت وجود دارد که باعث آزادانه تن دادن انسان به سختی رعایت قوانین اخلاقی است.

در بحث روابط اجتماعی پنج مکتب مطرح است که مدیر گروه جامعه شناسی تفسیری مختصراَ به خصوصیات هر کدام از آن‌ها به شرح زیر اشاره کرد:

۱- مطلق گرایی (Absolutism) معیار اخلاقی بودن را امری ذهنی تلقی می‌کنند و مطلقیات را یا از مذهب می‌گیرند و یا کلام.

۲- نسبی گرایی (Relativism)

  • الف: فردگرایی (solipsism) معیار واقعیت را خود شخص تلقی می‌کنند یعنی آنچه تنها من می‌فهمم درست است.
  • ب: لذت گرایی(hedonism)معیار واقعیت را رضایت و لذت قرار می‌دهند. می‌تواند این لذت‌گرایی شخصی و یا جمعی (با راه‌ها و اهداف مشترک) باشد.
  • ج: نسبی گرایی اجتماعی (Societal Relativism)

۳- قراردادگراها (Conventionalist)معیار اخلاق را قراردادهای توافقی قرار می‌دهند:

  • الف: گروه مارکسیست‌ها، و نه مارکسی ها: فهم خود از مارکس را به شکل مکتبی قرار می‌دهند.
  • ب: اندام واره‌ گرایان: انسان را بر مبنای قیاس با طبیعت می‌سنجند.

۴- علم گرایی واقع گرایانه (Realistic Scientimism) کشف داده‌های واقعی ما از واقعیت اجتماعی را درست تلقی می‌کنند.

  • الف: داروینیست‌ها: معیار تکامل طبیعی را اصل قرار می‌دهند.
  • ب: بقای سازگارتر اسپنسر(Social Darvinism) بقای کسی که با طبیعت سازگارتر است را اصل قرار می‌دهند.
  • ج: آسیب شناسی بهنجار (Break Down) رفتار همه‌گیر را اخلاق تلقی می‌کنند؛ چون همه انجام می‌دهند پس صحیح است.

۵- علم گرایی انسان گرایانه (Human Scientimism) به جای این ‌که به واقعیت تنها به مثابه واقعیت غیرانسانی توجه کنیم، به واقعیت اجتماعی هم کنشی آدمی روی کرده و می‌خواهیم بدانیم انسان در این وضعیت با چه معیار اخلاقی چه نقشی دارد و چگونه کنش خویش را برمی‌سازد؟

سخنران این جلسه علم گرایی انسان‌گرایانه را تعریف کرد و گفت: انسان در واقع غریزه گرا نیست بلکه بر مبنای فهم اجتماعی‌اش کنش می‌کند.انسان خالق است و آفریننده؛ پس کنشگر است و سازنده، برساخت کننده و تولیدکننده‌ کنش و فرهنگ است.انسان فراتر از تاریخ تعریف می‌شود؛ کنشگری خلاق و سازنده‌ خود و جامعه و اخلاق ا‌ست.به عنوان‌ فرم و قواعد کنش متقابل اجتماعی براساس سازندگی انسان از تاریخ تعریف می‌شود.

در ادامه؛ دکتر تنهایی علم گرایی انسان گرایانه را به بخش‌های مختلفی تقسیم بندی کرد:

  • الف: علم گرایی انسان گرایانه اگزیستانسیالیستی: انسان با طرحی از انتخاب خودش انسان می‌شود؛ وجود انسان مقدم بر ماهیت می‌شود.
  • ب: علم گرایی انسان گرایانه پراگماتیسمی: آن چیزی که انسان کنشگر در هر موقعیت انتخاب می‌کند؛ مناسب‌ترین گزینه است. یعنی سنجش موقعیت و انتخاب درست و غلط بر اساس آن.
  • ج: کمونیسم آنارشیستی: آنارشیسم یعنی سازمان اجتماعی دو نهاد دین و دولت را حاکم نمی‌داند بلکه به جای آن سندیکاها و حزب‌ها را می‌گذارد پس ترجمه «بی‌نظمی» برای آنارشیست مناسب نیست.
  • د: انسان گرایی مارکسی: شامل هر برداشتی مستند به آثار مارکس و انگلس، و کسانی که با همین رهیافت مستند شرح داده‌‌اند.
  • ه:هم کنشی نمادی: شامل و ترکیبی از همکنشی نمادی بلومر و طبیعت گرایی دیالکتیکی تنهایی.

سه شاخص اصلی کنش آدمی عبارتست از:

۱- قضیه سوم بلومر: نقطه عزیمت بلومر نسبت به سایر جامعه شناسان انتخاب کنش و همه چیز در حالِ شدن است؛ عدم قطعیت مطلق وجود دارد نه علیت گرایی.

۲- عشق فرمی: عشق پروسه‌ای دارد و ناگهانی نیست: اول شناخت؛ بعد احترام متقابل؛ سوم‌‌ مسئولیت؛ چهارم مواظبت و در نهایت عشق طبیعت گرایانه.

۳- عشق طبیعت گرایانه: عشق همان اخلاق انسان گرایانه است و مبتنی بر شناخت و احترام.

اخلاق از دیدگاه تفسیرگرایی2

دکتر تنهایی روش تحقیق را در این موضوع دیالکتیک فیخته‌ای تا دیالکتیک چنداسلوبی دانست و ادامه داد: این یعنی نیروهای مخالف برهم اثر می‌گذارند و اساس آن‌ها بر تناقض نیست، بلکه اساس بر تضاد (Conflict) است: اختلاف در کنار فهم متقابل و احترام.وجود تضاد در روابط انسانی کاملا طبیعی است و نفهمیدن آن سبب نزاع و دیکتاتوری می‌شود.عشق همان اخلاق انسان گرایانه‌ای است که مبتنی بر شناخت و احترام است.جامعه وقتی به کمال مطلوب می‌رسد که حق متضاد بودن را برای تمام رفتارها قائل شود و این همان اخلاق مطلوب اجتماعی‌ است.

در پایان بحث دکتر تنهایی با این بیت شعر سخنان خود را خاتمه داد:

 

 جهان چون چشم و خط و خال و ابروست                        که هرچیزی به جای خویش نیکوست

این جلسه با پرسش و پاسخ میان حضار و سخنران نشست در ساعت 16 به پایان رسید.

 

*تهیه گزارش