شیدا فراشاهی *
گروه جامعهشناسی فیلم و سینمای انجمن جامعهشناسی ایران، روز یکشنبه 27 آبان ماه 1397 دومین جلسۀ درونگروهیِ ارائۀ مقاله را، با عنوان «مطالعۀ بازنمایی مهاجرت در چهار دهه سینمای ایران» با حضور اعضای شورای مدیریت گروه، در سالن کنفرانس انجمن در دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار کرد. فاطمه کریمخان (کارشناس ارشد ارتباطات) که این مقاله حاصلِ نخستین مطالعهاش در سری پژوهشهای بازنمایی است، سخنران این نشست بود.
فاطمه کریمخان به طور موضوعی به مسئلۀ مهاجرت و مطالعه و بررسی منابع موجود در این زمینه از سال 1357ش، پرداخته است. او با دیدن 45 فیلم که در سالهای (1357-1397ش) تولید شدهاند، ساختارگرایانه تصویر مهاجرت در سینمای ایران را بازنمایی میکند. تقسیمبندی فیلمها براساس نوع سرمایهگذاری در تولیدشان، یعنی سرمایهگذاری دولتی یا خصوصی انجام شد. برخی از فیلمهای بررسیشده از سوی این پژوهشگر عبارتند از: عشق گمشده، پناهنده، آواز قو، بهشت پنهان، مرد آفتابی، ارتفاع پست، شب یلدا، قفس طلایی، آدم برفی، آکواریوم، ملبورن، یک بار برای همیشه، آینههای روبهرو، جدایی.
فاطمه کریمخان این فیلمها را بنابر تعداد ستارههایشان (فیلمهای پنج ستارهای) برای مطالعۀ پساساختارگرایی در بخش دوم کار پژوهشیاش، تفکیک ساخته است. وی در این جلسه به بیان بخش نخست کارش براساس ساختارگرایی پرداخت و مؤلفههای دوتایی را در چهار حوزۀ مختلف برشمرد. این چهار حوزه عبارتند از: فیلمشناسی، موضع کلی سینمای ایران در برابر مهاجرت، تعریف مهاجر و موضع سینمای ایران به مهاجر، موضع سینمای ایران در برابر مقصد مهاجران، و موضع سینمای ایران در برابر مبدأ مهاجران یعنی کشوری که در آن زندگی میکردند و از آن مهاجرت کردهاند.
او گفت: 32 فیلم دربارۀ مسئلۀ مهاجرت بوده است و بیشترین فیلمهای مهاجرت در دهۀ 80 ساخته شدهاند. در جامعهشناسی مهاجرت، سه موج مهاجرتی تعریف میشود: اول موج مهاجرتی پس از انقلاب 1357ش، دوم پس از جنگ ایران و عراق و سوم پس از سال 1388ش. طبق آمار موجود در حدود هفت میلیون نفر از ایران طی چهل سال گذشته مهاجرت کردهاند، اما در این فیلمها به اصل مسئله و علت مهاجرت نپرداختهاند. مهاجرت را باید به صورت مؤلفههای دوتایی، رفتن از ایران و برگشتن به ایران، تعریف کرد. بیشتر فیلمهای ساخته شده به مسئلۀ مهاجرت بعد از رفتن از ایران و ترک وطن میپردازند. فیلمهایی که برگشتن به ایران را به تصویر کشیدهاند، عمدتاً به دهۀ 70 مربوط میشوند و برگرفته از موج اول مهاجرت ساخته شدهاند. آنان که از کشور مهاجرت کرده و نتوانستهاند، زندگیشان رادر خارج از وطن سامان بدهند، دوباره با حس امنیت در کشور، به ایران بازگشتهاند. در فیلمهای ساخته شده در دهۀ 70 به خانوادۀ گسترده، و در دهۀ 80 و 90 به خانوادۀ هستهای اشاره شده است. همچنین، مکان فیلمهای ساختهشده، غالباً در داخل ایران است. در عمدۀ فیلمها، هم مهاجران و هم اشخاص خارجی، فارسی حرف میزنند. به نظر کریمخان در این فیلمها از واقعیت فاصله گرفتهاند و مسئله را فانتزی جلوه دادهاند.
این کارشناس ارشد ارتباطات، پس از مؤلفههای فیلمشناسی به بیان مؤلفۀ مهاجرت پرداخت و افزود: در هجده فیلم، مهاجرت رخ نداده است و داستان فیلم به پیش از مهاجرت مربوط میشود. در ده فیلم مهاجرت انجام شده است. در دو فیلم مهاجرت در گذشته رخ داده و قرار است در آینده نیز اتفاق بیفتد. یعنی مهاجر از مقصد دوم حرکت کرده و مقصد نهاییاش، مکان دیگری است. در یکی از فیلمها اصلاً مشخص نیست که آیا مهاجرت انجام شده یا نه؟ آیا قرار است مهاجرت وقوع یابد یا نه؟ این پژوهش نشان میدهد که مسئلۀ مهاجران و علت اصلی مهاجرت آنان، مشکلات اجتماعی است و اغلب آدمها مایل به مهاجرت نیستند. علت مهاجرت در بیست فیلم، مشکلات اجتماعی؛ در سه فیلم مشکلات اقتصادی و در دو فیلم، مسئلهای سیاسی است.
این پژوهشگر ادامه داد: بیشترین تعداد مهاجران در این فیلمها از طبقۀ متوسط جامعهاند، ولی این موضوع با واقعیت موجود تطابق ندارد. همچنین، در نیمی از یکچهارمِ کلِ فیلمهای مورد پژوهش، به مذهب اشخاص توجه شده و تأکید بر این است که افراد مهاجر دینشان را حفظ کنند. مذهب در واقع یکی از کارکردهایی است که شخصیت با آن معرفی میشود. در 75% موارد نیز عامل مذهب در هویت آدمها وجود ندارد. به طور کلی «بیهویتی» مشکلی در سینمای ایران است و در مضمون مهاجرت نیز تکرار میشود.
کریمخان در ادامۀ سخنانِ خود گفت: آیا مهاجرت، اینگونه که در فیلمها نمایش داده میشود، مسئلۀ فرد است یا خانواده یا هردو؟ وی براساسِ پژوهشاش چنین نتیجه گرفت: در هجده فیلم، مهاجرت مسئلۀ فرد بوده است. در 42% فیلمها مهاجرت خانوادگی صورت میگیرد. در یک فیلم (3% دادهها) مهاجرت بر روی فرد و خانواده با هم تأثیرگذار است.
در مجموع فاطمه کریمخان براساس دادههای پژوهش خود، دربارۀ مهاجرت چنین نتیجه گرفت: مسئلۀ مهاجرت از ایران، بیشتر فرار از موقعیت است تا تصمیم برای زندگی جدید. مهاجر در حال فرار از موقعیت خاص یا فرار از مشکلات خانوادگی است و آیندهاش مبهم است. سینمای ایران از یکسو نشان میدهد که مهاجران عموماً در حال فرار هستند، و از سویی دیگر مهاجرت تصمیم نادرستی است، اما پایان فیلمها خوب است! اینجا سردرگمی در تصمیمگیری دربارۀ مهاجرت دیده میشود. مهمترین موج مهاجرتی در ایران متأثر از جنگ بود (دهۀ 60)، اما در بیشتر فیلمهایی که به جنگ میپردازند، هیچ اثری از این موج بر مهاجرت نیست و مهاجرت هیچ ربطی به جنگ ندارد! این مسئله نشاندهندۀ سانسور در سینمای ایران است. نظر فیلمساز به پدیدۀ مهاجرت در 71% فیلمها منفی است و مهاجرت را مساوی با مرگ و اشتباه میداند. بهتدریج که به دهۀ 90 میرسیم، این نگاه منفی به مهاجرت کاهش مییابد. زیرا جامعه با پدیدۀ مهاجرتهای پیدرپی و نیز، مهاجرت فیلمسازان روبهرو میشود. سیزده فیلم از مجموعۀ فیلمهای مورد پژوهش، بهرغم نرسیدن مهاجران به اهدافشان، پایانی خوش دارند. در برخی فیلمها مهاجرت انجام نمیشود، اما فیلم خوب تمام میشود. در 32% داده ها (ده فیلم) پایان فیلم بد است و در 10% دادهها (سه فیلم) پایان فیلم مبهم است.
فاطمه کریمخان پس از پدیدۀ مهاجرت، به بیان یافتههای این پژوهش دربارۀ مهاجران پرداخت. وی با بررسی جنسیت مهاجران گفت: در حدود 40% مهاجران مرد، 35% مرد و زن و یا خانواده با هماند. شغل مهاجران نادیده گرفته شده و شخصیت کامل شکل نگرفته است. تصویر ارائهشده، تصویری ناقص از شخصی است که مذهب ندارد، از شغل و خانوادهاش چیزی نمیدانیم. مشخص نیست که هزینۀ زندگیاش از کجا فراهم میشود. شخصیتهای فیلم غالباً بازیگران مطرح سالهایی که فیلم ساخته شد، بودهاند. فیلمساز روی پیشینۀ ذهنی که مخاطب از آن شخصیت دارد، حساب میکند و همین سبب فروش بیشتر فیلم میشود. مهاجر در بیشتر فیلمها پزشک یا هنرمند است. یعنی متعلق به طبقۀ بالا یا متوسط جامعه است. پزشکان همه مرد و خوشچهره و با شخصیتِ مثبت، نشان داده شدهاند. تصویر فیلم نشان میدهد که پس از انقلاب و به دنبال آن وقوع جنگ، اولین گروه مهاجران پزشکاناند که درآمد بالایی دارند و از کشور فرار میکنند. اما در واقعیت این اتفاق نیفتاد و بسیاری از پزشکان در آن دوره مشغول به خدمت و در جبهه نیز بودهاند. همچنین، به علت سانسور و مرد بودنِ بیشتر فیلمسازان، جنسیت همۀ هنرمندان رشتههای گوناگون (کارگردان، نوازنده، بازیگر، و...) که از ایران میروند، مرد است. بر طبق نتیجۀ این پژوهش، درصد بسیار کمی از فراوانیها، مهاجرت افراد ورزشکار، معلم، مهندس، روزنامهنگار، فعال سیاسی و مهاجرت تحصیلی را نشان میدهد. سینمای ایران نشان میدهد که مهاجرت در بیشتر موارد تصمیم خود فرد بوده است و درصد کمتری از مهاجرتها تحمیلی و به توصیۀ دیگران بوده است. در مجموع شخصیتپردازی در فیلمها ضعیف بوده است و پرسشهای مخاطب بیپاسخ میماند و همینکه پایان فیلم خوب باشد، کفایت میکند. نمایش مبدأ و مقصد مهاجرت در برخی موارد همخوانی ندارد. برای مثال در فیلمی به توکیو در کشور ژاپن اشاره میشود، اما فیلم در کشور سنگاپور ساخته شده و از مخاطب انتظار میرود تا باور کند، تصویری که در فیلم میبیند توکیوست! در بیشتر فیلمها احساس مهاجر از مقصد ترسناک، در برخی امن و در مواردی هیچ قضاوتی دربارۀ مقصد ندارد. عوامل مهمی مانند داشتن هدف، داشتن شغل و بلد بودن زبان در فیلم مطرح نیست. عمدتاً کشور مقصد، مهاجرپذیر نشان داده شده و مهاجر در نقش شهروند خوب پذیرفته میشود که این پذیرش با دادههای قبل و با واقعیت اجتماعی هماهنگی ندارد. مؤلفۀ دیگر این پژوهش نشان میدهد که در 40% فیلمها، مقصد مهاجر در آشوب است و در 45% مقصد وی در صلح و آرامش قرار دارد. یعنی تصویر مثبتی از مقصد مهاجر به نمایش درمیآید، ولی نگاه کل فیلمها به مهاجرت منفی است و مهاجران را آدمهای ناموفق و سرخورده معرفی میکند. در بررسی شهر مبدأ، شهری که مهاجر از آن فرار میکند در 61% فیلمها تهران است با تصویری در امنیت و صلح و آرامش. سینمای ایران را میتوان "سینمای تهران" نامید. زیرا بیشتر فیلمها حول انسان شهری در تهران است.
فاطمه کریمخان در خاتمه گفت:«تصویری که از مهاجرت در سینمای ایران نشان داده میشود، تصویر منطقی، منطبق با واقعیت و انسان دغدغهمندِ مهاجرت نیست».
این نشست پس از پرسشهای حاضران و پاسخ به آنان پایان یافت.
*تهیه و تنظیم گزارش